به گزارش مشرق، دولت ترامپ راهبرد تحول صنعتی چین موسوم به «چین ۲۰۲۵» را آشکارا هدف جنگ تجاری جاری خود علیه این جمهوری خلقی قرار داده است. کشورهای صنعتی پیشتاز غربی از جمله آلمان به شکل قابل فهمی دراین باره گوش به زنگ شدهاند. فقط اینکه آنها ۱۰ سال دیر به خود آمدهاند و تاکنون از همکاری در طرحهای توسعه کلیدی چین از جمله «ابتکار اقتصادی جدید راه ابریشم یا راه کمربند» خودداری کردهاند. در اینجا قصد دارم به اختصار روشن کنم که چین درحال انجام چه کاری است. در گزارشهای آینده در مورد برخی از نقصهای بنیادین این راهبرد صنعتی آنها نیز بحث خواهم کرد. در این میان درک این نکته اهمیت دارد که چین ۲۰۲۵ چه علائم هشداری را برای سیطره صنعتی غرب ارسال میکند.
ژی جین پینگ رئیس جمهور چین بعد از رسیدن به این سمت، اقدام به پیشنهاد چیزی کرد که اکنون با نام ابتکار کمربند و راه شناخته میشود؛ شبکهای جامع از پروژههای زیرساختی جدید که از چین شروع میشود و با گذشت از آسیا و اورآسیا تا خاورمیانه و اتحادیه اروپا ادامه پیدا میکند. جین پینگ این ابتکار را در سال ۲۰۱۳ طی نشستی در قزاقستان اعلام کرد. سپس در سال ۲۰۱۵ بعد از کم و بیش دو سال بعد از قدرت رسیدن ژی جین پینگ، او یک راهبرد صنعتی ملی فراگیر را موسوم به ساخت چین:۲۰۵۰ امضا کرد.
یکی از خصوصیاتی که از مشاهدات دست اول خودم طی دیدارها و بحث وگفتگوهای متعددی که از سال ۲۰۰۸ به این سو در سطح چین داشتهام به آن پی بردهام، عزم قابل توجه نهادها و مردم چین است؛ یعنی بعد از آنکه بر سر یک راهبرد ملی اجماع لازم صورت گرفت، با عزمی تقریباً بی رحمانه پی تحقق بخشیدن آن میروند. این کشور در حرکت شتاب زده فعلی خود برای آنکه از یکی از محرومترین اقتصادهای دهقانی جهان به بزرگترین تولید کننده صنعتی جهان تبدیل شود، مرتکب اشتباههایی نیز شده است. از جمله اینکه دراین کشور کنترل کیفیت اغلب در اولویت دوم قرار گرفته است؛ اما از زمان چرخش سیاست «سوسیالیسم همراه با مشخصههای چینی» سال ۱۹۷۹ دنگ ژیائو پینگ، چین گام به گام به جایی رسیده که به معنای واقعی کلمه به کارگاه جهان تبدیل شده است. تا جایی که اکنون این کشور محصولات تحت لیسانس شرکتهای چند ملیتی غربی نظیر اتومبیلهای فولکس واگن یا بیوک جیام، آیفونها و مک بوکز ها یا بی شمار محصولات دیگر را برای شرکتهای چند ملیتی غربی تولید کرده است.
احیای تولید چینی
اکنون چین در حال تغییر دادن این سیاست است. بیشتر شبیه کاری که ژاپن بعد از سال ۱۹۵۲ انجام داد و بعدتر کره جنوبی نیز نمونه ژاپنی را دنبال کرد و در گذشتهای دورتر آلمان بعد از سال ۱۸۷۱ انجام داد، چین قصد دارد وارد مرحلهای شود که خودشان آن را «احیای تولید چینی» نامیدهاند. هدف از این راهبرد این است که چین به جای آنکه کارگاه مونتاژ قطعات برای غولهای خارجی مثل اپل باشند، اپل یا بی ام و یا جی ۵ خودش را طراحی و تولید کند. آنها مرحله جدیدی را در توسعه صنعت پیشتاز جهانی خود آغاز کردهاند. همانطور که در چین ۲۰۲۵ آمده، اکنون صنایع ملی و نهادهای دولتی از عملی شدن روندی حمایت میکنند که نوعی عزیمت از «ساخت چین» به «خلق شده در چین» است، از «سرعت چین» به «کیفیت چین»، از «محصولات چینی» به «برندهای چینی». مفهوم گستردهتر چین ۲۰۲۵ از روی راهبرد «صنعت ۴.۰» آلمان الگوبرداری شده که برخی آن را چهارمین انقلاب صنعتی مینامند. این راهبرد به کارگیری پیشرفتهای تکنولوژیک در فناوریهای کلیدی نظیر هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، یادگیری ماشینی، سیستمهای کلود، امنیت سایبری، روباتیک سازش پذیر تا اعمال تغییرات رادیکال در روندهای کسب و کار سازمانها را هدف خود قرار داده است. چین هم اکنون این مفاهیم را به اولویت راهبردی ملی خود در توسعه اقتصادی آینده کشور تبدیل کرده است. این اصلاً کار کوچکی نیست؛ و دقیقاً به همین دلیل است که مشاوران ترامپ با اقدامات جنگ تجاری خود، در حال هدف قرار دادن آسیب پذیری ها و پیوندهای کلیدی چین با فناوریهای غربی هستند، نظیر آسیب پذیری های غولهای تلکام چینی هوآوی یا زت تله کامینیکیشن که هنوز به تراشههای آمریکایی و دیگر فناوریهای حساس وابستگی دارند.
آمریکای «پسا صنعتی»
در ابتدای دهه ۱۹۷۰ راهبردی تعمدی در میان شرکتهای چند ملیتی بزرگ آمریکایی برای انتقال تولید خود به خارج از کشور در جستجوی نیروی کار ارزانتر و هزینههای پایینتر به اجرا گذاشته شد. اندیشکده ها و نشریات آمریکایی از این ایده که غرب وارد یک «عصر پساصنعتی» شده تمجید کردند؛ یک آینده موعود که در آن به جای مشاغل صنعتی «کثیف»، صنایع اتومبیل سازی، فولاد و غیره، آینده در یک اقتصاد خدمات قرار داشت. در عالم واقعیت این کار به معنای انتقال تولید آمریکا به خارج از کشور بود.
به ویژه با شروع دهه ۱۹۹۰ و مذاکرات چین برای پیوستن به «باشگاه» صنعتی غربی از طریق عضویت در سازمان تجارت جهانی، آمریکای شرکتی و بانکدارانش درحرکتی سیل آسا به سمت چین، این پرجمعیتترین کشور جهان با یکی از پایینترین نرخهای دستمزد سرازیر شدند. به مدت بیش از سه دهه شرکتهای آمریکایی از جنرال الکتریک گرفته تا اپل سودهای هنگفتی را به دلیل تولید محصولاتشان در چین انباشته کردهاند، واقعیتی که امروزه به راحتی از سوی واشنگتن نادیده گرفته میشود.
چین از این ستانده خارجی برای تشکیل بزرگترین غول صنعتی جهان استفاده کرد. با این حال همانطور که چینیها می گویند، اگر این کشور میخواهد به یک «رقیب جهانی» تبدیل شود و دیگر صرفاً یک مونتاژ کار پیچ گوشتی به دست برای شرکتهای چند ملیتی غربی و ژاپنی نباشد، تغییر جدی ضرورتی مبرم پیدا میکند. همانطور که درمقدمه پیشگفتار چین ۲۰۲۵ آمده: «تولید چین با چالشهای جدیدی رو در روست. با افزایش موانع برسر راه منابع و محیط زیست، رشد هزینههای کار و افزایش دادههای تولید و نیز کند شدن رشد سرمایه گذاری و صادرات، یک مدل توسعه منابع و پر بازده که نیروی حرکت دهنده آن بسط و گسترش مداوم باشد، دیگر قابل دوام نیست. ما باید بلافاصله ساختار توسعه را از نو تنظیم کنیم و کیفیت تولید را افزایش دهیم. تولید موتوری است که اقتصاد نوین چین را به حرکت در خواهد آورد.»
همانطور که این سند سیاستگذاری به درستی خاطر نشان میکند «از ابتدای تمدن صنعتی در میانه قرن هجدهم، همراه با ظهور و سقوط قدرتهای جهانی مکرراً ثابت شده که بدون تولید قوی، هیچ رفاه ملی وجود نخواهد داشت.» نتیجهای که آنها میگیرند این است که «رسیدن به تولید قابل رقابت در سطح جهانی، تنها راهی است که چین میتواند از طریق آن توان خود را تقویت کند، امنیت کشور را حفظ کند و به یک قدرت جهانی تبدیل شود.»
این طرح سیاستگذاری شورای دولتی چین به درستی به تغییر شکل بزرگ تولید جهانی بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ ا شاره دارد که در آن غولهای غربی با توسعه فناوریهایی از جمله چاپ سه بعدی، شبکه سرورهای کلود، بیگ دیتا، بیومهندسی و مواد جدید، تولید هوشمند نظیر کارخانههای مبتنی بر سیستمهای سایبری- فیزیکی، دست به انقلابی در تولید زدند. این چیزی است که چین ۲۰۲۵ در پی آن است، همانطور که این سند رسمی سیاستگذاری اشاره میکند «برای کسب جایگاه بالای تولیدی در چشم انداز رقابتی جدید.»
آنها در مورد ظرفیتهای فعلی خود درتولید صراحت دارند. «تولید چین عظیم است، اما هنوز قدرتمند نیست. ظرفیتها برای نوآوریهای مستقل ضعیف است و وابستگی به خارج در فناوریهای کلیدی و تجهیزات پیشرفته بالاست. سیستمهای نوآوری تولیدی کارآفرین محور هنوز باید به کمال برسند. کیفیت تولید بالا نیست و چین جز تعداد معدودی، برند معروفی در سطح جهانی ندارد. کارآمدی در مصرف منابع و انرژی هنوز پایین است، در حالی که آلودگی زیست محیطی بسیار شدید است. ساختار صنعتی و خدمات صنعتی همچنان آماتوری باقی مانده است.»
پکن چالش فعلی خود را به این شکل توصیف میکند. آنها دیگر نمیخواهند یک پلتفرم مونتاژ صنعتی شبه استعماری برای شرکتهای خارجی باقی بمانند. آنها هم اکنون درحال ساخت نسخه خود از ساخت چین، برای رقابت با رقبای صنعتی کلاس جهانی هستند. این چیزی است که زنگهای خطر را در سراسر غرب به صدا درآورده است.
سه گام
آنها دراین مسیر سه گام روشن را در پیش رو دارند: تا سال ۲۰۲۵ تا سال ۲۰۳۵ و تا صد سالگی تشکیل جمهوری خلق چین تا سال ۲۰۴۹. تا سال ۲۰۲۵ یعنی ده سال بعد از آغاز برنامه چین ۲۰۲۵، این کشور در نظر دارد به یک «قدرت تولیدی بزرگ» تبدیل شود. برای رسیدن به این هدف چین درنظر دارد که قدرت صنعتی خود را تحکیم کند، دیجیتالیزه کردن تولید را افزایش دهد، فناوریها را بومی سازی کند و در حوزههایی چون راه آهن پر سرعت یا دیگر حوزههایی که چین همچنان در سطح جهانی در آنها پیشتاز است، به جایگاهی رقابتی برسد و در عین حال کیفیت تولید خود را بهبود بخشد. طی این مدت سطوح استفاده از انرژی و آلودگی زایی آن نیز به سطوح کشورهای صنعتی پیشرفته خواهد رسید.
گام دوم تا سال ۲۰۳۵ شاهد رسیدن تولید چین به «یک سطح متوسط در میان قدرتهای تولیدی جهان» است، «به همراه بهبود شدید توانایی نوآوری برای ساخت پیشرفتهای کلیدی و افزایش قابل توجه در رقابتی بودن».
در گام سوم تا صد سالگی تأسیس حکومت در سال ۲۰۴۹ چین انتظار دارد «در میان قدرتهای تولیدی جهان رهبری را در دست بگیرد. ما از توانایی رهبری نوآوری و برخورداری از مزیتهای رقابتی درحوزه های بزرگ تولیدی برخوردار خواهیم شد و فناوری پیشرفته و سیستمهای صنعتی را توسعه خواهیم بخشید».
آنها در این کار جدی هستند؛ اما آنچه از این جزوه سیاستگذاری ۳۸ صفحهای غایب است، مجموعهای از سازمانهای حمایت کننده و موجودیتهای تأمین سرمایه هستند که خود را وقف تحقق این اولویت ملی کرده باشند. به مدت بیش از چهار دهه نخبگان چین، پسران و دخترانشان را برای تحصیل به بهترین دانشگاههای مهندسی و علوم در آمریکا و اروپا فرستادهاند. اکنون دکتراهای فارغ التحصیل شده در علوم، فناوری اطلاعات و مهندسی در حال بازگشت به چین هستند، کشوری که وعده تغییر شکل صنعتی بزرگ در آن، خیلی بزرگتر از هر وعدهای است که امروزه در آمریکا یا اروپا یافت میشود.
دولت درحال ایجاد سیستم حمایتی برای تحقق چین ۲۰۲۵ است. این سیستم شامل حمایت از اولویت یابی از طریق تحقیقات پشتیبان توسط «علوم و فناوری ملی» است.
طرح آنها ایجاد «ائتلافهای نوآوری» بین دولت، تولید، تحصیلات، تحقیق و عملیاتهاست. بعدتر آنها در پی ایجاد پایگاههای تحقیق فناوری صنعتی جهت انجام تحقیق و آموزشهای پایه در حوزههای کلیدی چون «فناوری اطلاعات نسل بعد، تولید هوشمند، تولید افزوده، مواد اولیه جدید و بیوپزشکی» هستند.
راهبرد فعلی واشنگتن دو چیز را هدف قرار داده است؛ همکاری بین چین، روسیه و ایران که - کنایه آمیز است - نتیجه بی کفایتی سیاستهای ژئوپلتیک آمریکا از دو دهه گذشته تاکنون محسوب میشود و مهمتر از آن هدف قرار دادن «احیای» تولید صنعتی چین. مشکل این است که «چین ۲۰۲۵» مبنای بنیادین راهبرد چین برای حیات آینده خود محسوب میشود. پکن به این راهبرد نه به چشم یک گزینه که به چشم یک طرح لازم الاجرا نگاه یکند.[۱]
منبع[۲]
[۱] نویسنده: ویلیام انگدهال (F. William Engdahl) مشاور و استاد ریسک راهبردی
[۲] yon.ir/۷rSgE