در قرن نوزدهم، همزمان با رواج و تثبيت تقسيم بندي جديد سياسي در اروپا بر مبناي "دولت - ملت"، گروهي از نخبگان سياسي و مذهبي يهودي هم پيرو فضاي غالب بر مغربزمين، به فکر تمرکز و تجمع يهوديان در محدودة جغرافيايي معيني با دولتي مختص به خود افتادند و ايدههاي خود را در محافل سياسي آن روزگار، منتشر کردند. اما اين انديشه تا زماني که به سرمايهداران يهودي اروپا ارائه نشد، مورد توجه و تأمل جدي قرار نگرفت.
يقيناً اگر "صهيونيزم" با مطامع جديد اروپا در مشرق زمين تلاقي پيدا نميکرد، اين چنين با سرعت به نقطة اوج خود نميرسيد و با سرعت رشد پيدا نميکرد. نميتوان قاطعانه گفت که اولين يهوديان تندرويي که طرح "احياي حکومت باستاني يهودي در سرزمين موعود" را مطرح کردند، در ارتباط مستقيم با کانونهاي ثروت و قدرت اروپا بودند؛ اما دعاوي پرشور و حرارت آنان، راهي جديد را در برابر دولتهاي استعمارگر اروپايي قرار داد و آنان به سرعت از اين طرح استقبال کردند، زيرا "سرزمين موعود" درست در قلب امپراتوري عظيم عثماني قرار داشت و از مناطق طلايي جهان به لحاظ اقتصادي و سياسي محسوب ميشد و خارج شدن آن از کنترل قدرتهاي اسلامي و حضور متحدان اروپا در آن، پيروزي بزرگي براي حيات اقتصادي مغرب زمين به حساب ميآمد.
جنبش "صهيونيزم" تا سال 1896، از انسجام کاملي برخوردار نبود و عمدتاً حول محور مهاجرت يهوديان به فلسطين و تشکيل شهرکها و آباديهاي يهودينشين در اين سرزمين فعاليت ميکرد و برنامه آشکار خاصي در جهت تشکيل يک نظام سياسي مستقل در فلسطين را ارائه نداده بود، اما در اين سال، کتابي کوچک با نام "دولت يهود" منتشر شد که بايد آن را "اولين اساسنامة تأسيس دولت يهودي" دانست. نويسندة اين کتاب، شخصي بود به نام "بنيامين زيب بن ژاکوب هرتسل"(يا « هرتصل ») که در مطبوعات و محافل سياسي اروپا با نام "تئودور هرتسل" شناخته ميشد.
کتاب «دولت يهود» از جمله منابع پايه و اصلي انديشه ی سياسي صهيونيسم مي باشد. اين کتاب که بيش از يک قرن از نگارش آن مي گذرد ، اساسنامه تشکيل دولت صهيونيستي به شمار مي رود که رژيم اشغالگر قدس بر اساس آموزه هاي آن تاسيس گرديده. کتاب مذکور تا کنون در ايران ترجمه نشده است و نخستين بار است که پايگاه خبري و تحليلي مشرق ، اقدام به برگردان فارسي آن مي نمايد.
اميد است که اين نخستين گام در جهت تعميق هر چه بيشتر دشمن شناسي در ميان جوانان و باورمندان به آرمان فلسطين بوده و مورد قبول قرار گيرد. قسمت های اول تا هشتم از ترجمه این کتاب ، در همین پایگاه خبری منتشر گردید و متاسفانه به دلیل مشکلات فنی در انتشار ادامه آن وقفه ای حاصل شد که امید است مورد بخشش مخاطبان گرامی قرار گیرد. اینک بخش نهم از نوشته هرتسل تقديم علاقمندان مي گردد:
*فصل پنجم:
انجمن یهودیان و دولت یهودی
اداره کار[1]
مخاطب این نوشتار وکلای دادگستری نیستند، بههمین دلیل من در این بخش نیز همچون دیگر مسائل، نظریه خود درباره اساس حقوقی دولت را به طور خلاصه و گذرا بیان خواهم کرد. با این تفاوت که در اینجا بر نظریه جدید خویش تأکید نسبتاً بیشتری خواهم داشت. من بر این باورم که این نظریه جدید را می توان حتی در بحث و مناقشه با دانشمندان فلسفه حقوق نیز مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد.
برپایه اندیشه ی روسو، که نظریه او ارزش تاریخی پیدا کرده، حکومت بر اساس یک قرارداد اجتماعی برپا میشود. وی میگوید: «شروط این قرارداد، به اقتضای نوع اتفاق و پیمانی که بسته می شود، به طور دقیق مشخص شده است. به طوری که کمترین تغییر آنرا باطل و بی ارزش می سازد. بر این اساس، حتی در جایی که این شروط به طور رسمی و روشن اعلام نشده باشد، باز می بینیم که در هر نقطه ای به آنها عمل می شود...»
اعتراض منطقی و تاریخی بر نظریه روسو دشوار نبوده و اکنون نیز دشوار نیست، هرچند که هولناک باشد و در درازد مدت پیامدهای ناگوارایی داشته باشد.
مسأله وجود قرارداد اجتماعی «با شروطی که کاملاً آشکار نشده، و در عین حال غیر قابل تعدیل و اصلاح» پیش از تنظیم قانون اساسی یا پس از آن، برای کشورهای دارای نوع جدید حکومت داری، اهمیت چندانی ندارد و آنان به این مسأله اهتمام ندارند. به هر حال، رابطه حقوقی میان دولت و شهروندان اکنون، به طور روشن تعیین و رقم خورده است.
اما این مبانی علم سیاست، برای کشورهای نوپا و جدید که در مرحله پیش ازتدوین قانون اساسی و یا در حال تدوین آن هستند، اهمیت عملی فراوانی دارند. ما با دیدگان خود کشورهایی را می بینیم و یا سراغ داریم که هنوز در حال شکل گیری هستند، یا ایالت ها و مستعمره های جدا شده از یک کشور هستند، یا وابستگانی هستند که از حاکم بورژواز خویش جدا می شوند و یا اراضی تازه فتح شده ای هستد که به سرعت در حال شکل دهی دولت در این سرزمین تازه فتح شده هستند، [این مبانی سیاست برای همه اینها اهمیت عملی فراوانی دارند.]
حقیقتاً می توان دولت یهود را به عنوان حکومتی با ترکیب و بافت جدید و ممتاز و حکومتی در سرزمینی غیرمشخص تصور کرد. حکومت ها به واسطه قطعه ای از کره خاکی، شکل نمی گیرند، بلکه شماری مشخص از مردم که از یک قدرت پیروی می کنند و این قدرت، دارای اعمال حاکمیت است ، یک حکومت را شکل می دهند. ملت، بنیان ذاتی یک دولت است. اما سرزمین در رابطه ، فقط یک اساس موضوعی و عینی دارد. اما این قدرت دارای حاکمیت، مهم تر از سرزمین است. به عنوان مثال، [ممکن است] قدرتی [وجود داشته باشد] که هرگز، از اساس موضوعی و عینی برخوردار نیست و در عین حال بیشترین احترام را در جهان به خود اختصاص داده است. قدرت پاپ یک مثال از این ادعاست.
نظریه عقلی در علم سیاست، یک نظریه پسندیده و مقبول است. این نظریه برای برپایی یک حکومت، کافی است و نمی توان به همان سادگی که نظریه قرارداد اجتماعی را باطل دانستیم، این نظریه را نیز کنار بگذاریم.
تا زمانی که من فقط به برپایی حکومتی یهودی بپردازم، من برپایه نظریه عقلی سخن می گویم، اما وقتی به مبانی حقوقی حکومت می پردازم، فراتر از این نظریه سخن خواهم گفت.
هیچ یک از نظریه های «نهاد دینی»، «قدرت بزرگ»، «قرارداد اجتماعی»، «نظریه موروثی بودن حکومت» و نظریه پاپی بودن حکومت، با اندیشه جدید سازگاری ندارند. زیرا در این نظریه ها یا برپایه غلوّ درباره اشخاص مطرح شده اند مانند نظریه پاپ، نظریه قدرت بزرگ و یا نظریه قرارداد اجتماعی، و یا برپایه غلوّ در برتری طلبی مانند نظریه نهاد دینی و یا برپایه غلوّ در فرودست ها مانند نظریه موروثی بنا شده اند. اما نظریه عقلی، این سوال را بدون پاسخ دقیق و کافی رها کرده است. اما سوالی هست که در همه دوران ها ذهن اساتید حقوق را به خود معطوف داشته است و نمی تواند بی پاسخ و عقیم بماند. در حقیقت، در برپایی حکومت آمیزه ای از مسائل انسانی و فرابشری مطرح است. یک قاعده حقوقی هست که برای توضیح و تبیین اندک رابطه قهری نمی توان از آن بی نیاز بود. به مقتضای همین قاعده است که مردم تابع حکام می شوند. من بر این باورم که این قاعده در «اداره کار»[2]وجود دارد. به طوری که شهروندان، صاحبان کار هستند و دولت نیز مدیر این کار به شمار می رود. رومیها با احساس شگرفی که نسبت به عدالت داشتند این قطعه شریف «اداره کار» را ایجاد کردند. به طوری که در صورتی که ملکیت یک فرد ستمدیده در خطر باشد، فردی برای نجات او اقدام می کند. این مرد، همان «کفیل» است. کفیل فردی است که برای اداره املاک دیگران داوطلب می شود. کسی به او این مسئولیت را ندارده است، بلکه احساس والای او برای انجام تکلیف و تعهد است که او را به این مسیر می کشاند تا چنین رفتار کند. این تعهدات دولت را می توان به شیوه های مختلفی شکل و سامان داد تا بتوان پاسخگوی فرهنگ پدید آمده ناشی از رشد ادراک عمومی باشد. منظور از «کفیل» این است که به نفع کارفرمایان، یعنی مردمی که کفیل به آنان متعلق است، وارد عمل شود.
«کفیل» اداره املاکی را به عهده می گیرد که او خود در ملکیت آن شریک است. ملکیت مشترک نیز به او این اختیار را می دهد که در شرایط اضطراری و خاص، به اندازه ضرورت دخالت کند و رهبری را در صلح و جنگ به عهده بگیرد. اما به صرف اینکه در ملکیت شریک است، نمی تواند حکومت و قدرت او الزام آور باشد. رضایت همه مالکان حتی در بهترین شرایط مسأله در خور تأمل است. حکومت از دل نزاع امت برای بقا، زاییده می شود. در چنین نوع نزاعی، به دست آوردن اختیارات مناسب و تفصیلی، امری غیر ممکن است. در حقیقت، هر گونه تلاشی که از پیش انجام شود تا تصمیم اکثریت مشخص شود، چه بسا که این پروژه را در همان آغاز راه نابود سازد.
بنابراین انشقاق و تفرقه در درون، ممکن است مردم را در برابر خطرهای خارجی، بدون حمایت و پشتیبانی قرار خواهد داد [و آنان را آسیب پذیر خواهد کرد.]ما نمی توانیم همگی پیرو اندیشه یک فرد باشیم. به همین دلیل «کفیل» به سادگی می تواند رهبری را به دست گیرد و پیشگام باشد.
اگر هف مشترک با خطر روبرو شود، و مسئولان مربوطه توان انجام مأموریت های خویش و کمک به یکدیگر را نداشته باشند (به دلیل نبودن اراده یا دلایل دیگر) رفتار «کفیل» حکومت توجیه پذیر می شود. اما کفیل، با دخالت خود در سطح مسئولان، خود را ملتزم به چارچوب توافقی قرار می دهد که به قرارداد اجتماعی، شبیه است. این همان رابطه حقوقی است که پیش از برپایی حکومت و یا به عبارت درست تر، همزمان با برپایی حکومت وجود داشته است.
به این ترتیب، او در برابر هرگونه اهمال و بی توجهی ها و حتی در برابر ناکامی پروژه ها و نیز ناکامی اموری که با این پروژه ها ارتباط تنگاتنگ دارند و ... مسئول می باشد. من برای اینکه از موضوع اصلی، بیش از اندازه دور نشویم، سخن درباره «اداره کار» را به حکومت واگذار می کنم و بیش از این درباره این موضوع سخن نمی گویم.
البته فقط یک نکته وجود دادر: «در صورت توافق مالک، اداره عمل به طور همه جانبه فعال می شود، گویا که او اساساً به واسطه قدرتی که دارد، کار را انجام داده است.»
اکنون این سوال مطرح است: چگونه این امر درباره ما قابل اجراست؟
ملت یهود به دلیل وضعیتی که در غربت دارد، امور سیاسی اش از سوی دیگران اداره می شود. علاوه بر این، یهودیان در جای جای جهان دچار رنج شدید – خواه فراوان و خواه کم- هستند. آنان پیش از هرچیزی به کفیل نیاز دارند. این کفیل، طبیعتاً نمی تواند یک فرد واحد باشد. اگر مشخص شود که او منافع شخصی خویش را دنبال می کند، خود را در موضع تمسرخ قرار می دهد و یا اینکه موجب تحقیر می شود.
کفیل یهود باید یک تشکل باشد که عبارت است از «انجمن یهودیان».
مجسمه تئودور هرتصل در کنار مجسمه های عزر وایزمن و دیوید بن گوریون در موزه ی «رالی» واقع در اراضی اشغالی فلسطین
*کفیل یهودیان
در اینجا به ابزار جنبش قومی یهود خواهیم پرداخت. از این بعد که طبیعت و وظایفی که در نهایت با آن کار خواهیم داشت، کدامند؟ در حقیقت باید پیش از هر چیز دیگر، ایجاد شود. تشکیل آن بسیار آسان است. این به دست آن یهودیان فعالی شکل خواهد گرفت که در لندن، پروژه خود را به اطلاع آنان رسانده ام.[3]
این انجمن، برای تشکیل دولت یهود-آنگونه که در خیال من می باشد-، مأموریت های سیاسی و علمی خواهد داشت. من از قبل، فرض می کنم که این انجمن، شیوه های علمی را دنبال کند. ما دیگر مانند دوران قدیم، از مصر کوچ نخواهیم کرد. ما این بار نه به شیوه ای ابتدایی، بلکه به صورت علمی و با انجام سرشماری و جمع آوری آمار و اطلاعات دقیق از توان خویش این حرکت را انجام خواهیم داد.
نسبت دستاوردهای محقق شده به دست کفیل عظیم و کهن ما در دوران های ابتدایی با آنچه کفیل ما در دوران معاصر انجام می دهد، مشابه با آواز یک تکخوان ماهر با یک کار اوپرایی است. ما امروز نیز همان آواز را ارائه می دهیم، اما با این تفاوت که فلوت ها، سورن ها و دیگر ابزار مطربی و نیز نور برق، دکور، لباس های زبیا و بهترین خوانندگان را در اختیار داریم.
این نوشتار به دنبال باز کردن باب بحث و تبادل نظر درباره «مشکل یهود» است. دوستان و دشمنان، هر دو در این مناقشه شرکت خواهند کرد. اما امیدوارم این بحث و مناقشه دارای صبغه علمی و سیاسی باشد و از بدگویی به یکدیگر و یا توجیه عاطفی امور پرهیز شود.
انجمن یهودیان همه اظهارات سیاستمداران، نمایندگان و تشکل های یهودی را- که در سخنرانی ها، کتاب ها، نشست ها یا روزنامه ها و ... طرح شده باشند - جمع آوری خواهد کرد.
به این ترتیب، انجمن یهودیان برای اولین بار این حقیقت را به دست خواهد آورد که آیا یهودیان تمایل دارند به سرزمین موعود پای بگذارند یا خیر و آیا وظیفه آنان است که به آنجا بروند یا خیر. همه جمعیت های یهودی جهان، اطلاعات و مشارکت های خود را برای این انجمن خواهند فرستاد تا انجمن یهودیان بتواند اطلاعات جامعی از یهودیان سراسر جهان در اختیار داشته باشد.
مأموریت های دیگری نیز وجود دارد، مانند پژوهش های کارشناسان در میهن جدید، منابع طبیعی آن، برنامه ریزی یکپارچه برای مهاجرت و شهرک نشینی، اقدامات اصولی و زیربنایی در زمین قانون گذاری و مدیریت و ...، همه اینها باید برآمده از پروژه اصلی باشد.
این انجمن، همچنانکه در بخش کلیات این نوشتار توضیح دادم، تلاش خواهد کرد خود را به عنوان نهادی برای تشکیل حکومت، به رسمیت برساند. موافقت مطلق با کثرت یهودیان، در زمینه روابط این انجمن با دولت ها، اختیارات و صلاحیت های لازم را به انجمن یهودیان می دهد.
اما در بعد داخلی، یعنی روابط انجمن یهودیان با ملت یهود: این انجمن همه نهادهای زیربنایی و مهم را ایجاد خواهد کرد. نهادهایی که نمی توان از آنها بی نیاز بو. این نهادها درواقع هسته های اولیه ای هستند که دیگر نهادهای عمومی حکومت یهود، از این نهادهای اولیه سر بر خواهند آورد.
پیش از این یادآور شدم که از اولین هدف های ما داشتن حاکمیت بر قطعه ای از کره خاکی و با مساحت فراوان و کافی برای تحقق نیازهای عادلانه ماست. البته حاکمیتی که حقوق و قوانین بین الملل آنرا برای ما تضمین کند.
پرسش این است که گام بعدی چیست؟
"بنيامين زيب بن ژاکوب هرتسل"(يا « هرتصل »)
*اشغال سرزمین
در زمان های کهن، هنگامی که امت ها از نقطه ای به نقطه دیگر می رفتند، هدفی از کوچ خود نداشتند، بلکه می گفتند تصادف و اتفاق آنها را به این سو و آن سو می برد. آنان همچون دسته های مهاجر در هر نقطه ای فرود می آمدند. چراکه در زمان های کهن، زمین برای مردم ناشناخته بود. اما این مهاجرت جدید یهودیان، باید بر پایه مبانی علمی انجام شود.
تقریباً در چهل سال پیش، جستجو برای طلا به شیوه ای کاملاً ابتدایی صورت می گرفت. به طوری که کالیفورنیا شاهد ماجراجویی های بسیاری بوده است. ماجراجویان از نقاط دیگر جهان می آمدند و بر یک منطقه تسلط پیدا می کردند و طلا را از یکدیگر می دزدیدند. سر انجام نیز آن را بر سر میز قمار از دست می دادند.
اما امروز برای کشف طلا در «ترانسوال[4]» چگونه عمل می شود؟
در آنجا از ماجراجویان و آوارگان خبری نیست. بلکه زمین شناسان و مهندسان در آنجا برای سازماندهی طلاسازی فعالیت می کنند، آنان برای جداکردن طلای ناب از صخره های پیرامون،از ابزارهای بسیار پیشرفته بهره می برند. اما در آنجا کمتر از تصادف و شانس[در کشف طلا] سخن گفته می شود.
ما نیز باید به دنبال یافتن میهن جدید یهود باشیم و برای این کار همه ابزارهای نوین را به کار بندیم.
پس از اینکه یک سرزمین را به دست آوردیم، یک کشتی به آن جا خواهیم فرستاد که نمایندگان انجمن یهودیان، شرکت یهودی و نیز گروههای محلی در آن حضور دارند. اینان فوراً آن سرزمین را به ملکیت خویش در خواهند آورد.
این مردم، انجام سه مأموریت را به عهده دارند:
- پژوهش علمی دقیق درباره همه منابع طبیعی موجود در این میهن[جدید].
- ساماندهی و شکل دهی یک اداره مرکزی قاطع و حساب شده.
- تقسیم سرزمین.
این مأموریت های سه گانه بایکدیگر تداخل نیز دارند. اما تحقق همه آنها بر اساس هدفی خواهد بود که این هدف اکنون برای ما روشن و شناخته شده است.
اما یک امر نیاز به توضیح و شرح دارد و آن چگونگی تصرف سرزمین از سوی مجموعه های محلی است.
در امریکا شیوه اشغال یک سرزمین جدید فتح شده، شیوه ای ابتدایی بود. زیرا شهرک نشینان در مرزها جمع می شدند و همگی با استفاده از خشونت، یکباره به آن سرزمین یورش می بردند تا بخشی از آنجا را که برایشان امکان دارد، به تصرف در آوردند. ما در سرزمین جدید یهودیان، این شیوه را دنبال نخواهیم کرد.
[در شیوه ما اینگونه عمل خواهد شد که:] بخشی از اراضی شهرها و یا مناطق دیگر، از راه مزایده رسمی به فروش خواهد رفت و بهای آن نیز با کار کردن پرداخت خواهد شد نه با پول. سپس طرح مربوط به راه ها، سیستم آبرسانی و دیگر امور ضروری برای بازرگانی، به اجرا در خواهد آمد. همه این ها در مناطق انجام خواهد شد. در درون مناطق نیز، موقعیت شهرها از راه مزایده علنی و رسمی به فروش خواهند رفت.
مجموعه های محلی متعهد خواهند شد، به خرید و فروش املاک و مستغلات بپردازند. هزینه های فعالیت آنان نیز از مشتری ها دریافت خواهد شد. در مواردی که مجموعه های محلی ریسک پذیر نباشند و بیش از توان خود، فعالیت نکنند، انجمن یهودیان خواهد توانست خود این مسأله را برآورد و بررسی کند.
تشکل های بزرگ، قطعه های بزرگتری از اراضی را به دست خواهند آورد تا پاسخگوی نوع فعالیت های آنها باشد. به همین ترتیب، به مؤسساتی مانند دانشگاه ها، مدارس فنی و حرفه ای، آکادمی ها، پژوهشگاه ها و دیگر مراکز علمی نیز امتیازات و امکانات فراوانی داده خواهد شد. این مراکز و بنیادهای دولتی نباید در مرکز و یک نقطه باشند، بلکه در جای جای مملکت توزیع خواهند شد.
مصلحت و منافع شخصی خریداران و مشتریان، تضمین کننده تحقق فائده از املاک به دست آمده خواهد بود. در صورت ضرورت برای این دارایی ها و املاک، ارزیابی های محلی صورت خواهد گرفت.
از آنجا که ما نمی توانستیم اختلافات میان افراد را از بین ببریم –و البته تمایلی هم به این کار نداشتیم- اختلافات میان مجموعه های محلی به قوت خود باقی خواهد ماند. هر امری به طور طبیعی شکل خواهد گرفت. از همه حقوق به دست آمده حفاظت خواهد شد و زمینه برای هر تحول جدید فراهم خواهد آمد.
همه امور به طور کامل به اطلاع ملت ما خواهد رسید و آنان در جریان همه امور قرار خواهند گرفت.
به همان اندازه که نمی خواهیم خود را فریب دهیم، ما دیگران[غیر یهود] را بدون آگاهی به کار نخواهیم گرفت و یا گمراه نخواهیم کرد. همه چیز باید از قبل سازماندهی شده و حساب شده باشد.
در اینجا من به این پروژه فقط اشاره ای گذرا می کنم، اما باهوش ترین دانشمندان ما باید درباره آن اندیشه کنند. هر دستاورد اجتماعی یا فناوری در عصر کنونی یا در دوران آینده،-در برابر اجرای آرام پروژه من- باید برای این هدف به کارگیری شوند.
باید از هر اختراع ارزشمندی –خواه آن هایی که اکنون اختراع شده اند و خواه در آینده اختراع خواهند شد- بهره برد.
به این شیوه می توان سرزمینی را به اشغال در آورد و در آنجا حکومت را به شیوه ای که تاکنون در تاریخ بی مانند است، برپا کرد و نیز برای این کار باید از همه امکانات بهره برد تا این امر موفقیت آمیز باشد.
*قانون اساسی
یکی از مأموریت های بزرگی که انجمن یهودیان باید انجام دهد، تعیین شورایی از حقوق دانان در حکومت است. این افراد باید تا جای ممکن بهترین قانون اساسی نوین را برای ما تدوین کنند. من بر این باورم که قانون اساسی خوب باید تا اندازه قابل قبولی انعطاف داشته باشد. در جای دیگر به تفصیل توضیح داده ام که چه نوع دولتی از نگاه من بهتر است.
من بر این باورم که دو نوع حکومت دمکراتیک و جمهوری اریستوکراسی، از بهترین شکل های حکومت هستند. زیرا دو نوع حکومت، شکل حکومت و مبنای دولت متعارض هستند. به این ترتیب میان قوا، توازن درست برقرار می شود. من با نهادهای ملکیتی کاملاً موافق هستم. زیرا موجب استمرار بخشی به سیاست می شوند و برآمده از منافع خانواده های مشهور در تاریخ می باشند. همان هایی که از همان زمان که دیده به جهان گشودند، دریافتند که حکومت داری کنند و برای برآورده کردن آمال و خواسته هایشان باید از حکومت محافظت کنند.اما پرده های طولانی از تاریخ ما از بین رفته و نمی توانیم آن ها را به نمایش بگذاریم و شکل های قانون اساسی قدیم را از سر گیریم، چراکه این شکل های قانونی دچار ابهام هستند.
دمکراسی، بدون وجود قدرت متوازن و سودمند می تواند تناقض به وجود بیاورد و از یک سو مورد احترام و تمجید قرار گیرد و از سوی دیگران به شدت محکوم شود. می تواند در بحث ها و جدل های پارلمانی، فرصت و زمان را هدر دهد و نسل جدیدی از دولتمردان حرفه ای[در درگیری و نزاع] را به وجود آورد. همچنین امت ها، در حقیقت امر، آماده دمکراسی نامحدود در زمان کنونی نیستند. در آینده نیز این عدم آمادگی بیشتر خواهد شد. زیرا پیش فرض دمکراسی خالص، رواج سنت های ساده است. اما سنت های ما نیز به مرور زمان و به دلیل رشد بازرگانی و تکثر فرهنگ ها، پیچیده تر شده اند.
مونتسکیوی حکیم می گوید: «گرایش به دمکراسی، فضیلت است.»
این فضیلت کجاست؟ منظور من فضیلت سیاسی است... کجا آن را ملاقات کنیم؟ من به فضیلت سیاسی مان اعتماد ندارم. به دو دلیل:
اول اینکه ما از دیگر انسان های معاصر برتر نیستیم،
دوم اینکه آزادی موجب می شود ما پیش از هر چیز دیگری، موهبت های خویش را آشکار سازیم و آن را نشان دهیم.
همچنین من معتقدم که به تصویب رساندن یک مسأله از طریق همه پرسی، کار قانع کننده ای نیست. زیرا سؤال های سیاسی ساده ای هستند که پاسخ آن را نمیتوان با «بله» یا «خیر» داد. همچنان که افکار عمومی نیز -چه بسا بیش از پارلمان ها- به سرعت به انحراف کشیده می شود [نامفهوم] همچنانکه دمکراسی بیش از اندازه و دادن اختیارات فراوان، موجب از بین رفتن تعادل می شود.
محال است که سیاست داخلی و یا سیاست خارجی حکیمانه را بتوان در یک مجمع عمومی و همگانی اتخاذ کرد. سیاست باید در چارچوب فعالیت یک قشر بالادستی اتخاذ شود و سپس به قشرهای پایین تر سرایت کند. جور و ستم هرگز به شهروندان دولت یهود وارد نخواهد شد. زیرا هر انسانی مقتدر خواهد بود و تمایل خواهد داشت در این کشور مراحل ترقی را بپیماید.
به این ترتیب، ترقی خواهی در میان ملت ما همه گیر خواهد شد. هرچه یک فرد تلاش کند خودش را ارتقا دهد، همه شهروندان نیز به همراه او بالا خواهند رفت و این صعود به قله، یک شکل اخلاقی پیدا خواهد کرد که برای دولت و اندیشه قومی [یهود] سودمند خواهد بود. بنابر این، من به جمهوری اریستوکرات تمایل دارم. شاید این نوع حکومت، آرزوهای ملت ما را که تا کنون در مسیر نابودی و فراموشی بوده، محقق سازد.
اکنون بسیاری از مؤسسه های ونیز روبروی دیدگانم مجسم شده اند. اما هر عاملی که موجب فروپاشی اش شد، باید ما با عنایت به این عوامل بنگریم و از بروز آن ها جلوگیری کنیم. ما از اشتباه های تاریخی دیگران درس خواهیم گرفت، همچنان که از اشتباه های خودمان، درس می گیریم. زیرا ما امتی جدید[نوظهور] هستیم و می خواهیم جدیدترین امت های جهان باشیم. ملت ما علاوه بر دریافت سرزمین جدید از انجمن یهودیان، قانون اساسی جدید را نیز از ما با کمال میل دریافت خواهد کرد. در صورت بروز مخالفت، انجمن یهودیان به آرام کردن این مخالفت ها اقدام خواهد کرد. زیرا انجمن یهودیان در راستای انجام مأموریت های خود، نمی تواند اجازه بدهد افرادی کوته فکر و بدرفتار، کارشکنی کنند.
*پی نوشت ها:
[1] در این فصل، فرهنگ و روح حقوقی هرتصل اشکار و روشن می گردد(مترجم عربی)
[2] Negotiorum gestio
[3] هرتصل به تاریخ 24 نوامبر 1885در نشست باشگاه مکابین Maccebean Club در لندن، سخنرانی کرده است. ریاست این باشگاه را اسرائیل زنجویلIsrael Zangwell به عهده داشت.(مترجم عربی)
[4] Transvaalنام سابق منطقه ای در شمال شرق آفریقای جنوبی(مترجم)