به گزارش مشرق، «امید رامز» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
در شرایط حساس کنونی کشور به لحاظ سیاسی و اقتصادی و در شرایطی که در یک جنگ تمامعیار اقتصادی قرار داریم، ارزیابی شناخت دشمن و تحلیل راهبردهای آن علیه ایران یا به تعبیری شناختشناسی آن میتواند کمک کند برای ادامه راه نقاط ضعف خود را بهتر شناخته و با پوشش آنها، راهبرد دشمن را ناکام کنیم، بنابراین مطالعه و تحلیل جزء به جزء کتاب «هنر تحریمها: نگاهی از درون میدان» نوشته «ریچارد نفیو» مسؤول تیم طراحی تحریمها علیه ایران در دوره اوباما و چهره اصلی تیم پشتیبانیکننده مذاکرهکنندگان آمریکایی در امور تحریم که با عنوان «معمار تحریمها» شناخته میشود، نهتنها برای سیاستگذاران، برنامهریزان و تصمیمسازان دولت و مجلس در آینده نزدیک مهم و حیاتی است، بلکه برای مردم جامعه به عنوان کانون بمباران اقتصادی دشمن که ریچارد نفیو آنها را بخش مهمی از راهبرد آمریکا برای به ثمر نشاندن تحریمها میداند، اهمیت دارد. آنچه در ادامه میخوانید تحلیلی است از این کتاب که اخیرا توسط مرکز پژوهشهای مجلس ترجمه شده است.
یکم- محور کتاب بر اساس دوگانه «درد» و «استقامت» است. نویسنده توضیح میدهد که درد تحریمها را چه زمانی، چگونه و بر کدام نقاط باید وارد کرد، چگونه و بر اساس چه شاخصهایی اثربخشی این درد را سنجید و در مقابل استقامت کشور تحت تحریم را ارزیابی کرد و در ادامه چگونه متناسب با استقامت دشمن، میزان و نقاط درد را برای اثربخشی بیشتر بازتنظیم کرد تا در نهایت با شکست استقامت دشمن، او را به پای میز مذاکره یا به قول نویسنده راهحل دیپلماتیک کشاند.
دوم- آنچه از کتاب برمیآید و تجربه چندین سال گذشته نیز آن را تصدیق میکند، این است که مذاکره و دیپلماسی از دید آمریکا، مکمل فشار (به تعبیر نفیو درد) است نه جایگزین آن؛ میز مذاکره نه به تعبیر فانتزی غربگرایان داخلی، محلی برای به تعادل رساندن مطلوبیت طرفین [برد-برد]، بلکه محلی است برای پذیرش خواستههای آمریکا؛ کشور هدف تحریم یا از ابتدا به خواسته آمریکا تمکین میکند یا آنقدر «درد» را تحمل میکند تا در نهایت دیپلماسی وارد شده و نفع حداکثری را برای تحریمگذار به ارمغان بیاورد. نفیو با تشریح مفصل روند تحریمها از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ این اصل را توصیف میکند.
سوم- نفیو به عنوان یکی از ارکان تصمیمسازی سیاست خارجه آمریکا، به تحریم به عنوان ابزاری راهبردی و دائمی برای مقابله با کشورهای متخاصم و ضدهژمون مینگرد. حد یقف تحریمگذاری از دید او همراهسازی کامل کشور هدف در تمام حوزهها اعم از نظامی، هستهای، حقوق بشر، ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک است. به صورت ویژه نتیجه مطلوب تحریمها در قبال ایران در مسائل هستهای و به تعبیر نفیو شکست استقامت ایران در دوره روحانی، آمریکا را جریتر کرده است و ایالات متحده این ابزار را همچنان برای خود، کارا و اثربخش میداند.
چهارم- نفیو بارها و بارها تلویحا و تصریحا تشریح میکند تنها راه مقابله با تحریمها در کشور هدف، استقامت است و با اشاره به مقاومت صدام در دهه ۹۰ میلادی در مقابل تحریمها و همچنین استقامت ایران در دوره زمانی ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ تشریح میکند ابزار تحریم با این روندها در دوره صدام شکست خورد و در قبال ایران نیز در آستانه شکست بوده ولی با روی کار آمدن حسن روحانی نتیجه به کلی تغییر کرد.
پنجم- نویسنده در جای جای کتاب خود نشان میدهد تحریمگذاری به عنوان ابزار استراتژیک در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده، نه امری صرفا فنی، بلکه بیشتر هنر تصمیمگیری و به کار گرفتن خلاقانه ابزارهای مختلف مالی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و روانی برای شکستن استقامت کشور هدف است. به عنوان مثال نفیو به عدم تحریم بخش تجهیزات ارتباطی و مخابراتی برای تاثیرگذاری بهتر بر مردم و همچنین امکان واردات کالاهای لوکس، بهرغم تحریم کالاهای اساسیتر، جهت دامن زدن به احساس اجتماعی تحریمشدگی اشاره میکند.
«درست همزمان با اعمال همین تحریمها، آمریکا توانایی شرکتها و دولت این کشور برای فروش فناوریهای مخابراتی به ایران را افزایش داد تا به عموم مردم ایران کمک کند درک درستتری از تبعات سخت ایجاد شده برای اقتصاد کشورشان داشته باشند و ارتباط میان یکدیگر را افزایش دهند».(ص۸۹)
«از آنجا که مردم ایران عملا میتوانستند چنین کالاهای[لوکسی] را خریداری کنند و واردات نیز جریان داشت پایین آمدن ارزش پول ملی و بالا رفتن ارزهای خارجی عملاً امکان خرید این کالاها را از بسیاری از ایرانیها گرفت و تنها افراد ثروتمند و کسانی که در موضع قدرت بودند میتوانستند همچنان از منافع مرتبط بودن ایران با شبکههای بینالمللی سود ببرند. به این ترتیب ارز به صورت مداوم از ایران خارج میشد و کالاهای تجملاتی وارد این کشور میشد و بحث نابرابری درآمدی و تورم روز به روز در ایران قوت بیشتری میگرفت». (ص ۸۷)
ششم- همانطور که در سطور بالا اشاره شد، بویژه درباره ایران، مردم و گروههای فشار اعم از جریانهای سیاسی منتقد، غربگرایان و اپوزیسیون بخشی از پازل دشمن را برای حصول نتیجه از تحریمها تکمیل میکنند. نویسنده ضمن تایید وجود نظام مردمسالاری در ایران، بر خلاف عراق در زمان صدام، فشار دموکراتیک داخلی را در موفقیت پروژه آمریکا در مساله هستهای ایران تاثیرگذار دانسته است. در واقع کاتالیزور فرآیند تاثیرگذاری تحریمها و ایجاد درد و شکستن استقامت کشور هدف، شکاف حاکمیت و ملت است؛ شاخصی که نشان میدهد درد، حس شده و اثر کرده است.
«در واقع کنترل صدام بر عراق امکان حل و فصل مناقشه این کشور را بدون اقدام نظامی توسط آمریکا کمرنگتر میکرد. در سایر کشورها فشار دموکراتیک و منافع سایر گروهها ممکن است بر تصمیمگیری یک رهبر تأثیر بگذارد و به این منجر شود که او توافق صلحآمیز را بپذیرد».(ص ۲۰)
«آمریکا و متحدانش از دانش خود درباره انقلاب ایران و احتمال به وجود آمدن ناهماهنگی اقتصادی به عنوان راهی عامدانه برای جداکردن حاکمیت و مردم استفاده کردند». (ص ۸۷)
هفتم- آمریکا از تجربه تحریمهای گذشته خود در حال درس گرفتن است. نفیو معتقد است در دوره قبلی تحریمها هدف راهبرد آمریکا این بود که سپاه و ایران را کاملا چسبیده به هم و غیرقابل جداسازی نشان دهد و از این طریق امکان اعمال تحریمهای هرچه بیشتر بر ایران به دلیل فعالیتهای سپاه را فراهم کند اما تحریمهای آمریکا و خصومت با سپاه فشاری را به نظام ایران وارد کرد که سبب شد هم بر سپاه بیشتر متکی شود و هم آن را مورد حمایت قرار دهد و بدین ترتیب سپاه بیش از پیش قدرتمند شود. با این توصیف میتوان فلسفه تحریمهای ذیل قانون کاتسا را که درباره ایران، سپاه را به صورت ویژه هدف قرار داده است بهتر درک کرد. اگر در تحریمهای قبلی به قول نفیو، سپاه چسبیده به ایران نشان داده شد، در تحریمهای جدید موسوم به کاتسا، هدف این است که سپاه توسط خود نهادهای داخلی کشور اعم از بانکها و نهادهای اقتصاد، فنی و خدماتی تحریم شود. در این صورت علاوه بر انزوا و تضعیف سپاه، ایران نیز دیگر نمیتواند از سپاه برای دور زدن تحریمها استفاده کند.
هشتم- نفیو تصریح میکند «دیپلماسی فشار و راهبرد تحریمها برای ایجاد درد تلاش میکند از تنوع منافع در کشورها استفاده کند و دستهایی از منافع را در برابر دستهای دیگر از منافع قرار دهد».(ص۶۸)؛ این راهبرد قبلا تجربه شده و متاسفانه افرادی در داخل کشور نیز به اثربخشی این راهبرد دامن زدهاند. «جنگ یا صلح»، «تنش یا آرامش»، «تحریم یا رونق اقتصادی» و دوگانههایی از این دست که از سوی جریانهای معلومالحال به جامعه پمپاژ میشود، همراهی با همان استراتژی «منافع در برابر منافع» آمریکاست. با توجه به اینکه نقطه آسیبپذیر کشور با کمترین آستانه تحمل درد، اقتصاد کشور است، گروگانگیری این حوزه میتواند ضمن ایجاد تضاد منافع، کشور را ناگزیر به انتخاب یکی از آنها کند.
دکترین اقتصاد مقاومتی که سالهاست توسط رهبر حکیم انقلاب ابلاغ شده و امروز متاسفانه فقط نامی از آن در ستاد اقتصادمقاومتی باقی مانده، در واقع پیشگیری از همین دوگانهها و ممانعت از تضاد منافع بوده است. با اقتصاد مقاومتی میشد هم چرخ سانتریفیوژها را چرخاند و هم چرخ اقتصاد را؛ اکنون نیز اگر چه فرصت ۵ ساله از دست رفته ولی میتوان با اقتصاد مقاومتی، هم رونق اقتصادی ایجاد کرد و هم موشکها را حفظ کرد. با اقتصاد مقاومتی میتوان هم «جنگ» دفاعی تهدیدزدای خارج از مرزها را داشت و هم «صلح» درون مرزها را. میتوان هم تمامیت ارضی کشور را حفظ کرد و هم رفاه آن را تامین کرد. با توجه به اینکه هدف آمریکا از اعمال فشار و ایجاد درد، عبور از آستانه استقامت جمهوری اسلامی است، توجه واقعی به اقتصاد مقاومتی میتواند آستانه استقامت کشور را بدون اغراق تا بینهایت بالا ببرد. اجرای الگوی «مزیت نسبی» که نئولیبرالها به دنبال اجرای آن هستند، آفت اقتصاد مقاومتی است که سر بزنگاه ما را در دوراهی انتخاب منافع قرار خواهد داد.
نهم- آنطور که نفیو نقل میکند، دیدگاه حاکم بر دستگاه سیاست خارجه و تیم مذاکرهکننده آمریکایی در سالهای اخیر این بوده است که «حتی اگر تحریمها بتواند ایران را وادار به دادن امتیاز کند، هیچ اطمینانی به این کشور وجود ندارد که برنامه هستهای خود را ادامه ندهد.» (ص ۱۰۶) لذا وظیفه اصلی برای بوش پدر، کلینتون و بوش جوان و دولت اوباما پیدا کردن راهحلی برای برنامه هستهای ایران بود که بتواند عملا امکان توسعه فیزیکی صنعت هستهای را از ایران گرفته و حتی عزم سیاسی موجود برای پیگیری آن را نیز از بین ببرد.
دقیقا مبتنی بر همین دیدگاه بود که ۱+۵ بر خلاف مذاکرات سعدآباد به کمتر از بتنریزی در قلب رآکتور اراک راضی نشد، در حالی که میشد با پلمب نیز فعالیت هستهای ایران را متوقف کرد و دقیقا مبتنی بر همین اساس است که ترامپ برای تمدید تعلیق تحریمها، تبدیل محدودیتهای هستهای ۸، ۱۰ و ۲۵ ساله به محدودیتهای مادامالعمر را شرط میکند. بر اساس همین قاعده تجربی میتوان پیشبینی کرد آمریکا در مذاکرات پیشنهاد شده درباره مسائل موشکی و منطقهای نیز به کمتر از برچیدن تاسیسات موشکی (به عنوان تهدیدکننده اصلی موجودیت رژیم صهیونیستی) و محدودیت کامل نیروهای مستشاری- نظامی در داخل مرزها راضی نخواهد شد.
دهم- نفیو اذعان میکند بسیاری از طرفداران برجام در آمریکا در زمان شروع مذاکرات (سال ۲۰۱۳) معتقد بودند تحریمها به اوج خود رسیده بود و فشار ناشی از تحریمها عملا در حال از دست رفتن بود و ایران به لحاظ اقتصادی و توقعات اجتماعی به یک ثبات نسبی رسیده بود.
نویسنده کتاب با استناد به آمار صندوق بینالمللی پول نشان میدهد اولا صادرات نفت ایران در سال ۲۰۱۳ اگر چه کمتر از سال ۲۰۱۱ بوده ولی به یک ثبات معقولی رسیده بود، ثانیا تجارت غیرنفتی ایران افزایش یافته و با تقویت بخش خصوصی در حال جبران کاهش درآمد نفتی بود و ثالثا بازدهی اصلاحات اقتصادی مثل هدفمندی یارانهها و برنامهریزی انجام شده در حوزه انرژی، استقامت ایران را در مقابل درد افزایش داده بود. این اعتراف اهمیت استقامت و لزوم برنامهریزی راهبردی جهت بالابردن آستانه استقامت جهت خنثیسازی درد تحریمها را نشان میدهد. دقیقا چیزی که کشور در ادامه راه به آن نیاز دارد.