به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید نجات نجف آبادی در دی ماه سال 1345 چشم به جهان گشود. سالهای ابتدایی را در دبستان ضیائی سپری کرد و سپس در مدرسه دهخدا به تحصیل ادامه داد. با شرکت در تظاهرات و راهپیمائیها، تنفر و انزجار خویش را از رژیم منحوس پهلوی اعلام میداشت. با شروع جنگ تحمیلی جهت دفاع از حریم مملکت اسلامی مهیا شد. در اولین حرکت و اعلام آمادگی به همراه چند نفر از هم محلیهایش در مسجد ولی عصر(عج) به ستاد کمک رسانی فرمانداری دزفول رفته و در جهت تأمین آذوقه و وسائل رفاهی رزمندگان همت گماشت. شب و روز در امر تخلیه و بارگیری کمکهای مردمی که از شهرهای مختلف کشور میآمدند، تلاش میکرد.
با ادامه جنگ و گسترش فعالیت ستاد کمک رسانی علاوه بر کار در ستاد به همراه دیگر رزمندگان به طور مستقیم جهت رساندن آذوقه به خط همت میکرد و به دفعات در مأموریتهای چند روزه جهت نبرد به جبهه اعزام میشد. فرمانده شهید نجات نجف آبادی در گردان تخریب لشکر 7 ولیعصر(عج) به فعالیتهایش ادامه داد. در بیشتر عملیاتها شرکت کرده بود، عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، والفجر، خیبر، بدر و سرانجام در عملیات والفجر8 . شهید نجف آبادی در مرداد ماه 1363 عضو کادر رسمی سپاه شد.
با توجه به تجارب فراوانی که کسب کرده بود، به فرماندهی گردان تخریب لشکر 7 ولیعصر(عج) منصوب شد که در این سمت نیز مسئولیتاش را به خوبی انجام میداد. در عملیات پیروزمندانه والفجر8 شرکت کرد و هنگامی که مشغول گشودن معبر برای پیشروی رزمندگان اسلام بود، به وسیله تیری که از جانب کفار بعثی عراق شلیک شده بود قلبش شکافته شد و در21 بهمن ماه سال 64 به درجه رفیع شهادت نائل شد. وصیت نامهاین شهید در ادامه قابل مشاهده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
و نرید ان نمن علی الذین استضعفو فی الارض و نجعلهم الائمه ونجعلهم الوارثین .
سوره قصص
یا ایها الذین آمنو ان تنصروالله ینصرکم و ثبت اقدامکم.
بنام الله یاری دهنده مستضعفان در قبال ظالمین و در هم کوبنده شیاطین درونی و بیرونی .
با سلام بر امت شهید پرور و قهرمان پرور حزبالله ایران و با درود فراوان به امید مستضعفان و ابراهیم زمان، روح خدا امام عزیز حضرت امام خمینی(ره) و با درود فراوان به روان پاک شهدای صدر اسلام بخصوص شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی کفر علیه اسلام وصیت خود را آغاز میکنم . خواهران و برادران بپاخواسته و رزمنده، من به عنوان یکی از برادران کوچک شما، از شما تقاضا دارم که تا خون در بدن دارید، پیرو راستین ولایت فقیه به رهبری امام عزیز خمینی کبیر باشید چون این ولایت فقیه بود که ما را از خوابی دراز بیدار کرد و از ته دره خودخواهی که بودیم نجات داد و ما را به قله رفیع الهی رسانید و ما را به سکوی پرواز، به سوی الله قرار داد و اینجاست که خود را نباید ببازیم و گول هواهای نفسانی خود را نخوریم و سقوط کنیم.
خواهران و برادران عزیز! تمام مستضعفان جهان چشم امید به این انقلاب اسلامی ما بستهاند. ما باید برای مستضعفان جهان الگو باشیم. در کارهایتان همیشه به یاد خدا باشید و قرآن را بخوانید و عمل کنید همیشه با هم و با صفوف فشرده خود در نمازهای جمعه و دیگر مجالس مذهبی شرکت کنید و مشت محکمی بر دهان شیطان بزرگ آمریکا و عمال داخلیش منافقین ضد خلق بزنید. منافقانی که بهترین افراد این امت را همچون بهشتی، رجائی و باهنر و دیگر سرداران اسلام راستین را جهت نقشههای ننگین خود به شهادت رسانیدند، منافقانی که برای چند روز زندگی ننگبار دنیوی خود دست به کثیفترین و بیسابقه ترین، عملهای غیر انسانی زنند.
خواهران و برادران! این نماز جماعتهاست و این دورهم نشینیهاست و این سخنان پر ارزش و ابر مرد تاریخ، رهبر عزیزمان امام خمینی است که بزرگترین ابر قدرتهای جهان بخصوص آمریکا را از پای در آورده است. خواهران و برادران عزیز! قدر این انقلاب و امام و خود را بدانید. از این از این نعمت بزرگی که خداوند قادر به ما داده است استفاده صد در صد را ببرید. از تفرقه و جدایی شدیداً خودداری کنید. خواهران و برادران! پیام خون شهداء را فراموش نکنید، شهیدان از ما انتظار دارند که تا آخرین قطره خونمان دنباله رو خط راستین امام باشیم، اگر کوچکترین انحرافی پیدا کنیم، خونهای تمامی شهیدان را پایمال کردهایم.
بخدا قسم این خونها ما را نخواهند بخشید و از ما پیش خدا شکایت خواهند کرد. پس خواهران و برادران همیشه به یاد خدا باشیم و نیت خالص داشته باشیم. یک عمل که انجام میدهیم به خاطر خدا باشد نه به خاطر خود نمائی، همیشه گوش به فرمان امام امت باشیم تا شاید لطف خداوند قادر شامل حال ما بندگان معصیت کار و گناهکار باشد.
حال سخنی با مادر: مادر مرا ببخش من برای تو فرزند خوبی نبودم. زیاد تو را اذیت کردهام، چه کنم مادر، امام حسین مظلوم(ع) در جبههها فریاد میزند « هل من ناصر ینصرنی » اینک ما هستیم که باید به این ندا جواب مثبت بدهیم و لبیک بگوئیم. مادر این مسئولیتی است که خداوند به گردن ما انداخته که از دین او دفاع کنیم. مادر، این راهی است که باید همه بروند و چه بهتر که هدف از این رفتن در راه خدا باشد. مادر، این راهی است که خود انتخاب کردهام. من از تو میخواهم که همیشه در کارهایت و نمازت برای روحانیت و امام خمینی دعا کنی.
حال سخنی با خواهر و برادرانم: با سلام! سخنی چند با شما دارم. مرا ببخشید که برادر خوبی برای شما نبودم. ولی میدانم شما مرا خواهید بخشید. اگر میخواهید روح برادرتان از شما راضی باشد. همیشه دنباه رو امام خمینی باشید و همیشه در کارهایتان خدا را یاد کنید و امام را نیز دعا کنید و از روحانیت پشتیبانی کنی . خواهر و برادرانم! از شما میخواهم که مادرم را اذیت نکنید و او را تنها نگذارید، ضمناً مادر و خواهر و برادرانم برای من لباس سیاه نپوشید وگرنه ناراحت میشوم. همچنین با اقوام هم هستم. در خاتمه چند دعا میکنم.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
والسلام
«نجات نجف آبادی»