کد خبر 884798
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۲

در حوزه نخبگانی تلقی رایج بر آن است که هیچ اراده‌ای برای شروع منازعه با ایران در آمریکا وجود ندارد و ارتش آمریکا بنا به گزارش‌های راهبردی خود نهادهای آمریکایی‌ها در شرایط ضعف قرار دارد

سرویس سیاست مشرق - ناتوانی آمریکا در اعمال و ابتکار اعمال جنگ علیه ایران، مسئله‌ای است که بارها در سخنان رهبر انقلاب خود را جلوه داده است.

در فرمایشات راهبردی رهبر انقلاب در تاریخ ۲۲ مرداد ماه ۱۳۹۷ در دیدار اقشار مختلف مردم که در سطح بسیار وسیع و عمیقی نیز بازتاب رسانه‌ای داشته و به تعبیر بسیاری از رسانه‌ها «به شرایط تعلیق کشور پایان داد»، بخشی از بیانات رهبر انقلاب را به همین موضوع اختصاص دادند و فرمودند «جنگ نخواهد شد» در توضیح همین مسئله که چرا این اتفاق نخواهد افتاد نیز ایشان فرمودند:

«برای خاطر اینکه جنگ دو طرف دارد: یک طرف ما هستیم، یک طرف او است؛ ما که خب جنگ را شروع نمی‌کنیم، ما هیچ جنگی را شروع نکرده‌ایم. افتخار جمهوری اسلامی این است که هیچ جنگی را ما شروع نکرده‌ایم؛ جنگ‌هایی داشته‌ایم، منتها شروع‌کننده طرف مقابل بوده. وقتی‌که طرف مقابل شروع کند، ما البتّه با قدرت وارد میدان می‌شویم، امّا ما جنگ را شروع نمی‌کنیم؛ اینکه طرف ما. طرف آمریکایی و آمریکایی‌ها هم جنگ را شروع نمی‌کنند، برای اینکه گمان می‌کنم آمریکایی‌ها هم می‌دانند که اگر جنگی را اینجا شروع کنند، صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد. جمهوری اسلامی و ملّت ایران آن مجموعه‌ای هستند که هرکس به آنها تعرّض بکند ممکن است ضربه بزند، امّا ضربهٔ بزرگ‌تر را خودش خواهد خورد؛ کمااینکه تا حالا این‌جوری بوده. آمریکایی‌ها یک بار هم اینجا حمله کردند به طبس -یادتان هست- خودشان را نجس کردند، برگشتند رفتند! درست است که خیلی چیزها را ممکن است نفهمند، امّا به نظرم می‌آید این‌قدر هم چیز نیستند که این را نفهمند! جنگ نخواهد شد، مطمئنّا»

چند سؤال اساسی در خصوص جنگ مستقیم

در این گزاره چند نکته نهفته است که در اینجا تبیین برخی از این نکته‌ها مورد توجه و تدقیق قرار خواهد گرفت، نخست اینکه آیا سیاست فعلی دولت آمریکا گرایش به سمت منازعات بین‌المللی دارد یا دولت فعلی آمریکا به سوی انزواگرایی تمایل دارد، دوم اینکه آیا دولت آمریکا توان اعمال ضربه اول بدون درک محاسباتی از دریافت ضربه دوم را خواهد داشت؟ سوم اینکه وضعیت افکار عمومی آمریکا نسبت به جنگ چگونه است و آیا امکان شروع جنگی دیگر توسط این کشور وجود دارد؟ چهارم و از همه مهمتر اینکه ارتش آمریکا آیا در جایگاهی قرار دارد که بتواند جنگی جدید را شروع کند یا خیر؟

۱. آیا سیاست فعلی دولت آمریکا بین الملل گرایی است یا انزواطلبی؟

سؤال فوق به این دلیل از اهمیت برخوردار است که تاریخ سیاست در آمریکا و خصوصاً سیاست خارجی در آمریکا در منازعه بین همین دو تفکر بین الملل‌گرایی و انزواطلبی بوده است.

باراک اوباما، کلینتون، کارتر و به طور کلی شاید بتوان گفت که دموکرات‌ها را می‌توان در گروه بین الملل گرایان و جمهوری خواهان و به طور خاص دونالد ترامپ را بایستی در طیف انزواطلبان قرار داد. دونالد ترامپ را به واسطه اینکه از همان ابتدای روی کار آمدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا به دنبال این بود تا اولویت را بر منافع ملی آمریکا در داخل سرزمین‌های این کشور معطوف کند، مشخصاً انزواطلب معرفی کرده‌اند.

توجه به مؤلفه‌های سیاست ورزی از جمله «اول آمریکا»، «سه هفته ساخت آمریکا در داخل کاخ سفید»، «بی اعتنایی به تنش با سایر کشورها خصوصاً کشورهایی چون چین و روسیه و اتحادیه اروپا»، «به راه انداختن منازعات اقتصادی و تجاری»، «از بین بردن مقاوله نامه‌های بین المللی با سایر کشورها و سازمان بین المللی»، «بی اعتنایی به نهادهای حقوقی بین المللی»، «تلاش برای از بین بردن وجاهت نهادهای حقوق بشری بین المللی»‌ و ... سبب شده است که دونالد ترامپ را در جرگه انزواطلبان سیاست مداری در آمریکا معرفی کنند.

در تفکر دونالد ترامپ «کشورها به واسطه حمایتی که آمریکا از آن‌ها می‌کند بایستی به آمریکا هزینه این حمایت‌ها را بدهند»، به همین دلیل است که رهبر انقلاب در جایی با بیان تمثال «گاو شیرده»، رابطه عربستان و آمریکا را شبیه به گاوشیردهی توصیف کردند که دائم به فکر دوشیدن شیر اوست. ترامپ هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ ساختاری به دنبال حضور نیروهای آمریکایی در خارج از مرزهای این کشور نیست.

یکی از مهمترین مناقشاتی که ترامپ با اتحادیه اروپا در جریان همین اجلاس اخیر ناتو داشت این بود که اروپایی‌ها بایستی بودجه ناتو را تا ۲ درصد تولید ناخالص داخلی خود بالا ببرند، موضوعی که نهایتاً با موافقت کشورهای اروپایی همراه شده است. یکی از اولین گفته‌های دونالد ترامپ در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این بود که نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان بایستی به خانه بازگردند که تا حد بسیاری نیز موفق به بازگرداندن آن‌ها شد.

بنابراین و با توجه به این سیاست فردی و ساختاری دونالد ترامپ به نظر نمی‌رسد که سیاست بین المللی گرایی و توسعه طلبانه‌ای را پیش کشیده و جنگی منطقه‌ای یا بین‌المللی را به صورت مستقیم هدایت کند. برخی کارشناسان بر آنند که ترامپ به دنبال این است تا با استفاده از جنگ نیابتی و با استفاده از ظرفیت‌هایی همچون عربستان و صهیونیست‌ها علیه ایران و به واسطه فرسایشی کردن توان ایران با حمایت از نیروهای تکفیری و نیروهای برانداز، توان داخلی ایران را مصروف این مسائل کند.

۲. آیا دولت ترامپ توان اعمال ضربه اول بدون محاسبه دریافت ضربه دوم را دارد؟

دومین مسئله‌ای که در خصوص رفتارهای دونالد ترامپ و احتمالات نبرد مستقیم می‌توان مطرح کرد، این است که آیا دولت ترامپ و به طور خاص شخص ترامپ توان اعمال ضربه اول به ایران را به گونه‌ای دارد که تصور دریافت ضربه دوم از ناحیه ایران در دستگاه محاسباتی او وجود نداشته باشد.

اگر نه دونالد ترامپ، دست کم اندیشکده ها، تیم‌های امنیتی مستقر در کاخ سفید، سیا، پنتاگون، سنتکام و به طور کلی تمام بازوهای نظامی و امنیتی آمریکا در منطقه و سطح بین المللی به خوبی از توان بازدارندگی مثلثی و مستقیم ایران با خبر هستند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که نیروهای نیابتی ایران، در صورت ورود ضربه اول به ایران، ضربه دوم را نه الزاماً از محیط ارضی ایران، بلکه در گستره‌ای بسیار وسیع‌تر دریافت خواهند کرد. آمریکا خصوصاً در دو سه هفته گذشته به این موضوع علم پیدا کرده است که چرایی توقف روند صادرات نفت سعودی از باب المندب چه بوده است، به خوبی از ظرفیت‌های بین المللی ایران با خبر است، بنابراین دستگاه ادراکی و برداشتی نظام اندیشه‌ای و امنیتی غربی می‌داند که ایران هم اراده و هم توان استفاده از ظرفیت‌های بازدارنده خود را دارد. دست بر قضا دونالد ترامپ نظام محاسباتی نسبتاً دقیق‌تری نسبت به سایر مقامات آمریکایی دارد و علی رغم تلقی عده‌ای مبنی بر اینکه او محاسبات امنیت بین الملل را نمی‌فهمد، او به درستی توزیع قدرت در نظام بین الملل را متوجه است. به همین دلیل در چند روز اخیر اخباری مبنی بر کاهش تحرکات نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس گزارش شده است.

۳. وضعیت افکار عمومی بین المللی و داخلی آمریکا نسبت به جنگ چگونه است؟

یکی دیگر از مسائلی که بایستی به آن پاسخ داد این است که آیا جنگ نزد آمریکایی‌ها گزینه‌ای محبوب و مطلوب است یا خیر. نگاهی به نتایج نظرسنجی‌هایی که توسط مؤسسات نظرسنجی منتشر شده است نشان می‌دهد که مردم آمریکا به هیچ وجه رغبتی به شروع یک منازعه جدید توسط دولتشان را ندارند.

تارنمای خبری «هافینگتون پست» نوشته است بنابرنظرسنجی مشترک این وبسایت و موسسه افکارسنجی «یوگاو» اکثر آمریکایی‌ها مخالف جنگ با ایران هستند. تارنمای خبری این رسانه آمریکایی با انتشار نتیجه این نظرسنجی افزود «درنظر سنجی صورت گرفته ۵۳ درصد پاسخگویان گفته‌اند که مخالف جنگ با ایران بوده و ۳۷ درصد نیز گفته‌اند که ‘به شدت’ مخالف این موضوع هستند.»

تنها ۲۳ درصد از آمریکایی‌ها گفته‌اند که در صورت تصمیم دولت آمریکا مبنی بر اعلام جنگ علیه ایران از آن حمایت می‌کنند.

۹ درصد از پاسخگویان هم قویاً از اعلام جنگ علیه ایران توسط دولت آمریکا حمایت کردند.

دراین نظرسنجی افرادی که درانتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ به هیلاری کلینتون رأی داده بودند درمیان افرادی قرار داشتند که به شدت مخالف این موضوع (جنگ با ایران) هستند، یعنی ۸۲ درصد از حامیان هیلاری کلینتون دراین نظرسنجی مخالف جنگ با ایران و تنها شش درصد موافق بودند.

بنابراین گزارش، دراین نظر سنجی افرادی که در انتخابات رأی نداده بودند، ۴۸ درصد مخالف جنگ با ایران و ۲۰ درصد از آن حمایت کردند.

رأی دهندگان به دونالد ترامپ نیزدراین نظرسنجی هرچند از جنگ علیه ایران حمایت کردند اما میزان آن حائز اکثریت نبوده و تنها ۴۷ درصد از آن حمایت کرده و ۲۹ درصد نیز مخالف بودند.

این نظرسنجی پس از توئیت ترامپ که با حروف بزرگ به حسن روحانی رئیس جمهوری ایران هشدار داد که آمریکا را تهدید نکند به عمل آمده است. ۶۰ درصد افرادی که دراین نظرسنجی شرکت داشتند گفتند که این توئیت را شنیده‌اند و تنها ۱۲ درصد اعلام کردند که آنرا خود دیده‌اند و مابقی نیز از طریق رسانه‌ها از آن باخبر شده‌اند.

۴۲ درصد از پرسش شوندگان دراین نظرسنجی مخالف نحوه برخورد ترامپ با ایران بوده و ۳۶ درصد نیز این روش را قبول دارند. تنها هفت درصد از آمریکایی‌ها ایران را دوست و متحد آمریکا دانسته و ۳۸ درصد نیز بر این باورند که ایران دشمن آمریکا است.

نظرسنجی مشترک هافینگتون پست و موسسه افکارسنجی یوگاو از یکهزار شهروند آمریکایی بالای ۱۸ سال بین ۲۴ تا ۲۵ ما جولای برابر با دوم تا سوم تیرماه با خطای ۳٫۹ (سه و نه دهم) درصد به عمل آمده است.

 در حوزه نخبگانی و در سطح اندیشکده‌ها نیز تلقی رایج بر آن است که هیچ اراده‌ای برای شروع منازعه با ایران در آمریکا وجود ندارد. برای مثال فیصل ایتانی از شورای آتلانتیک، واقعیات منطقه را بسیار دورتر از تصور حمله عربستان و آمریکا به ایران دانست. وی گفت اردن در حال عادی‌سازی تجارت با سوریه است و مصر در سال‌های اخیر از ارتش سوریه با ارسال تجهیزات نظامی حمایت کرده است. حتی صدایی از بن سلمان ضبط شده است که می‌گوید هلال شمالی خاورمیانه دست ایرانیان افتاده است و ما باید هرچه می‌توانیم انجام دهیم تا آنچه باقی مانده نیز دست آنها نیافتد. ایتانی اضافه می‌کند حتی در واشینگتن نیز اراده حمله به ایران وجود ندارد، در حالی که برخی کشورهای عربی منتظرند آمریکا و اسرائیل  کاری کنند تا آنها کمکی بکنند.

۴. جایگاه ارتش آمریکا در راه انداختن نبردی جدید کجاست؟

یکی دیگر از مسائل مهمی که خصوصاً در دو دههٔ گذشته، مطرح شده است این است که آیا تلقی و آمادگی شروع نبرد جدید در دستگاه‌های نظامی آمریکا خصوصاً در ارتش این کشور وجود دارد یا خیر. بسیاری از تئوریسین‌های نبردهای استراتژیک نظامی خصوصاً ریالیست های تهاجی معتقدند که وقتی آستانه انتظارات و برداشت‌های نخبگان نظامی به سطحی برسد که جنگ را به واسطه انبو اطلاعات و منابع اجتناب ناپذیر کند، جنگ اتفاق می افتد؛ اما آیا وضعیت ارتش و نیروهای نظامی در آمریکا همین گونه است؟ در بالاترین سطح استراتژیک در امریکا افرادی شبیه به زبیگنیو برژینسکی قرار دارند که بر این باورند که «جنگ با ایران» به لحاظ نظامی توجیهی ندارد و این موضوع منافع آمریکا را برآورده نمی‌کند. برژینسکی در مخالفتش با بروز جنگ علیه ایران می‌گوید «مانع‌تراشی در مقابل توافق با ایران، بازی سیاسی نیست، بلکه بازی با آتش است.» او در عکس العمل نسبت به کسانی که توافق با ایران را زیر سؤال بردند با نگاهی منفی نسبت به جنگ می‌گوید «آیا وقوع جنگ دیگری می‌تواند منافع آمریکا را تأمین کند.»

در گزارش‌های اخیری که خصوصاً در سال‌های بعد از ۲۰۱۵ در خصوص توان و ظرفیت ارتش آمریکا به لحاظ آمادگی شروع یک نبرد جدید، منتشر شده است، به ضعف ارتش آمریکا اشاره شده است. برای مثال در یکی از این گزارش‌ها که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است نوشته شده است «ارتش آمریکا جهت انجام فعالیت‌هایی فراتر از این [یک منازعهٔ منطقه‌ای] با مشکلاتی روبه‌رو خواهد شد و مطمئناً از تجهیزات کافی جهت پرداختن تقریباً هم‌زمان به دو رویداد منطقه‌ای عمده برخوردار نیست، کاهش مداوم منابع مالی و متعاقباً تنزل نیروی نظامی، باعث شده است تا این نیرو تحت فشارهای چشمگیری قرار گیرد و واحدهای کمتری (عمدتاً پلتفرم‌های نیروی دریایی و نیروهای عملیات ویژه) در معرض فرایند استقرار عملیاتی چرخشی و طولانی‌مدت‌تر قرار می‌گیرند و مهلت استفاده از تجهیزات قدیمی تمدید می‌شود.»

بنابراین ارتش آمریکا بنا به گزارش‌های راهبردی خود نهادهای آمریکایی‌ها در شرایط ضعف قرار دارد و امکان شروع نبردی جدید توسط آمریکا علیه ایران وجود ندارد.