سالهاست همه‌چیز زندگی‌شان با غدیر گره‌خورده است. هم 32 سال است که سفره عید غدیر را تا دو سه روز مانده به محرم پهن نگه می دارند و هم پسرشهیدشان درست در روز عید غدیر تشییع شده است.

به گزارش مشرق، هرسال در روزهای عیدانه ماه ذی‌الحجة خانه شهیدمحسنی میان خانه‌های کوچه‌ای که به نام او مزین شده، مشخص است. خانه‌ای که دورتادور آن با پرچم‌های ساتن رنگی تزئین شده. این نشانی خوبی برای آن‌هایی است که وصف سفره‌های زیبای عید غدیر این خانواده را شنیده‌اند و از راه دور و نزدیک خود را به «وصفنارد» یکی از محله‌های تهران می‌رسانند تا دقایقی مهمان این خانه باشند.

بانی این شیرینی‌های پایدار و دوست‌داشتنی کسی نیست جز «سید رضی محسنی بیجندی»، پدر شهید «سید علی محسنی بیجندی». شهیدی که به گفته خانواده، پیکر او هم درست روز عیدغدیر تشییع شد.همسر آقا رضی، دخترها، پسرها و عروس‌های خانواده هرسال از یکی،‌ 2 ماه قبل به سفارش، تأکید و نظارت سید رضی خانه را آماده این ضیافت خاص می‌کنند. سفره‌ای که بنا به وسع مالی بانی یا بعد از عید قربان پهن یا شب عید ولایت چیده می‌شود و تا چند روز قبل از محرم همچنان پهن است. به‌طورکلی این سفره یک دهه شاید هم بیشتر برای گرامیداشت ولایت امیرالمؤمنین (ع) پهن می‌شود. یکی از اعضای خانواده تعبیر جالبی دارد و می‌گوید: «با سفره جشن ولایت به پیشواز محرم می‌رویم. سفره که جمع می‌شود خانه را مهیای مجالس روضه و عزای سیدالشهدا (ع) می‌کنیم.»

زِ کودکی خادم این تبار محترمم...

صورتش بانشاط می‌شود وقتی او را با عنوان نوکر اهل‌بیت (ع) و پیرغلام حضرت علی (ع) صدا می‌زنند. لبخندزنان می‌گوید: «این نوکری عین پادشاهی است. خدا لیاقتش را نصیب کند ان‌شاءالله.» سید رضی محسنی سالهاست سفره‌داری اهل‌بیت (ع) را برعهده دارد: «همین‌که چشم‌باز کردم و خودم را شناختم زندگی‌ام بامحبت امام علی (ع) گره‌خورده بود. دوره کودکی می‌دیدم بااینکه سن و سالی ندارم اما مردم به حرمت جدم خیلی به من احترام می‌گذارند. خانواده ما عید غدیر زیاد مهمان داشت. از همان روزها با آداب میزبانی آشنا شدم.

آن‌وقت‌ها چندان با مفهوم سادات بودن، ولایت، امامت و عشق اهل‌بیت (ع) آشنا نبودم. فقط حس می‌کردم کششی عمیق به خاندان عصمت و طهارت (ع) دارم. بعدها اما در دوره جوانی وقتی استقلال مالی پیدا کردم،‌ تصمیم گرفتم برنامه عید غدیر را مفصل جشن بگیرم. به سنی رسیده بودم که طعم محبت این خاندان زیر دندانم مزه کند. معنا و مفهوم ولایت را متوجه می‌شدم و این بار باعلاقه و آگاهی دوست داشتم جشن عید غدیر برپا کنم. هرسال این مراسم پرشور و بهتر از سال گذشته برپا می‌شد تا اینکه از سال 1365 بعد از نوسازی این خانه تصمیم گرفتم سفره عید در خانه پهن کنم. این سفره که بالای اتاق پهن شده و زمینه مذهبی از عکس حرم ائمه معصومین (ع) دارد مربوط به همان سالهاست؛ اما این سفره‌ها جدیدتر هستند. پسرم 2 سال بعد از پهن کردن اولین سفره یعنی سال 1367 شهید شد اما قسمت نشد سر این سفره بنشیند. من از کودکی تاکنون خادم این خاندان محترمم و 32 سال است که خدا لیاقت این سفره‌داری را به من عنایت کرده. دوست دارم بچه‌هایم این راه را ادامه دهند اما انجامش ساده نیست.»

خانه‌تکانی برای عید غدیر

همسایه‌ها، مهمان‌ها و اهل خانواده از سختی‌های این سفره‌داری می‌گویند که پر بیراه نیست. سرتاپای دو اتاق پذیرایی سفره پهن و ظرف‌های میوه دورتا دور چیده شده است. انواع شکلات و آب‌نبات، رقم به رقم شیرینی‌های خوش‌طعم و رنگ. تنقلات تازه مانند انواع تخمه،‌ مغزها، کشمش و خلاصه هر خوراکی ویژه عید. میانه سفره‌ها با گلدان‌های گل و چراغ‌های رنگارنگ که به سلیقه و ابتکار سید رضی با کمک لامپ، کاغذرنگی و تلق طراحی‌شده‌اند، زیبا شده. سقف خانه هم پر از کاغذهای کشی رنگی و زرورق‌های الوان است. پرده‌ها، فرش‌ها و در دیوار خانه از تمیزی برق می‌زند. نورافشان‌های سقف هم چنان تمیز شده که گویی تازه خریداری‌شده‌اند اما این هنر و همدلی خانم‌های خانه با آقا سید است که از یک ماه قبل کارها را انجام داده‌اند.

«فاطمه ولی‌نواز» همسر آقا سید می‌گوید: «عید این خانه، عید غدیر خم است. قوم‌وخویش، دوست و آشنا و همسایه هم این را می‌داند. هرکس قصد دیدوبازدید عید داشته باشد،‌ بجای نوروز عید غدیر به ما سر می‌زنند. خانه‌تکانی و میزبانی عید این خانواده فقط مخصوص عید غدیر است. نه به این دلیل که عید سادات است و صاحب‌خانه هم سید، نه! چون حاج‌آقا معتقد است جشن ولایت امیرالمؤمنین (ع) نباید غریبانه و ساده برگزار شود. ما و فرزندانمان، عروس‌ها و نوه‌ها دست‌کم یک هفته میزبان مهمان‌هایی هستیم که بسیاری از آن‌ها اولین بار است که به خانه ما می‌آیند. چایی تازه‌دم از صبح خروس‌خوان براه و دم است تا آخر شب. ظرف و ظروف مهمان‌ها را با ذکر و صلوات، باجان و دل می‌شوییم. مهمان‌ها دور سفره می‌نشینند برای پذیرایی از هر مهمان خم و راست می‌شویم اما خستگی معنا ندارد. خدا شاهد است همه را با لذت انجام می‌دهیم. هرکسی از در این خانه می‌آید داخل مهمان حضرت علی (ع) است. قدم سر چشم ما می‌گذارد. خدمت به حضرت این زحمت‌ها را برای ما به رحمت تبدیل می‌کند و خستگی را به لذت.»

ولی‌نواز زنی مهربان است که هربار زنگ خانه به صدا در می‌آید با اشتیاق در را برای مهمان‌ها باز می‌کند. حواسش هست تا همه خوب پذیرایی شوند. دست روی زانوهایش می‌کشد؛‌ امروز تعداد مهمان‌ها زیاد بوده و نشست و برخاسته‌ای او هم برای مهمان‌نوازی زیاد، می‌گوید: «فدای سر امیرالمؤمنین (ع). من بگویم دست‌وپایم درد می‌کند بچه‌ها هم برای میزبانی دلسرد می‌شوند. اینجا دور این سفره احادیث امام علی (ع) خوانده می‌شود. آن‌هایی که شعر در مدح اهل‌بیت (ع) حفظ هستند، می‌خوانند. قرائت قرآن، مناجات و راز و نیاز باخدا هم برکت این دیدوبازدید است. اهل‌بیت (ع) حواسشان به نوکرهایشان هست. سال قبل معده‌درد عجیبی داشتم. وزنم کلی کم شده بود. هرکس من را می‌دید، نگرانم می‌شد. نیت کردم اگر خوب شوم نذر آب برای سفره داشته باشم. شکر خدا به لطف حضرت علی (ع) خوب شدم و پارچ‌های آب‌خنک سر سفره گذاشتم.»

غیبت در این سفره ممنوع!

سید رضی حرف‌های همسرش را با سر تأیید می‌کند و می‌گوید: «من دو سال است که بیمارم. پارسال بچه‌ها از سر نگرانی می‌گفتند که امسال این سفره را پهن نکنم. من اما گفتم اگر در حال مرگ هم باشم باید این سفره را پهن و از مهمان‌های آقا و مولایم پذیرایی کنم. این عید، عید فخر شیعیان است.» هیچ‌وقت یادم نمی‌رود آن روزی که پیکر پسرم تشییع شد، عید غدیر بود. در خانه مجلس عزا برپا بود و نشد که میزبانی عید داشته باشیم. سال بعد اما دوباره سفره پهن کردم، سالگرد پسرم بود. خیلی‌ها از سر دلسوزی می‌گفتند این چه‌کاری است، مگر عزادار نیستی؟! به آن‌ها گفتم که در این جشن نه نوازنده هست. نه هلهله و کف زدن. اینجا ذکر شادی مهمان‌ها همیشه صلوات است و بس. خیلی‌ها به نیت برآورده شدن حاجتشان سوره حمد را دور سفره می‌خوانند. بعضی هم ادعیه و قرآن می‌خوانند. دور این سفره کسی مشغول غیبت کردن نیست. همه مشغول یاد خدا و اهل‌بیت (ع) هستند.» از آرزوهایش می‌گوید: «دوست دارم خدا عمر و توان بدهد سال‌ها این خدمت کوچک را انجام دهم. دوست دارم سر این سفره از امام زمان (ع) پذیرایی کنم. امیدوارم خدا در فرج ایشان تعجیل عنایت کند.

کاش دوباره عیدی بدهیم

خرید بساط عید معمولاً به‌خودی‌خود هزینه قابل‌توجهی دارد اما باوجود تورم و افزایش ناگهانی قیمت‌های فعلی، چیدن سفره‌ای کامل و زیبا حتماً خرج قابل‌توجهی روی دست آقا سید گذاشته است. وقتی از هزینه‌هایی که انجام داده می‌پرسی، می‌گوید: «من برای مهمانان خودم هیچ‌وقت کم نمی‌گذارم؛ این سفره که حسابش جداست. هرکس از این درمی‌آید داخل، مهمان پنج‌تن آل عبا (ع) است.

اصلاً به این فکر نیستم که کم بخرم یا تنوع خوراکی‌ها را کم کنم. از هر خوراکی انواع مختلف و بهترین نوع آن را تهیه می‌کنم. اینکه چقدر هزینه می‌کنم بماند بین خودم و خدای خودم؛ گفتن ندارد. سالهای قبل که شاغل بودم و دستم بازتر بود به مهمان‌ها عیدی هم می‌دادم. از مبلغ عیدی‌ها متوجه می‌شدم مثلاً امسال میزبان 800 نفر بودم یا 1200 نفر. اما حالا با درآمد کم دوره بازنشستگی امکان عیدی دادن برایم فراهم نیست. بااین‌حال اگر لازم باشد خودم و خانواده‌ام یک سال تمام از مخارج غیرضروری و نیمه ضروری خانه می‌زنیم و هرماه حتماً مبلغی برای این کار کنار می‌گذاریم. یک سال تمام به فکر این تدارک هستم. به قیمت اقلامی که تهیه می‌کنم کار ندارم. به‌قدر و قیمت، شأن و شوکت ولایت کاردارم. جانم را هم در این راه می‌دهم اگر لازم باشد. درست مثل پسر شهیدم.»

مهمان ‌های راه دور و نزدیک

بانی جشن غدیر خانواده محسنی از مدت زمانی که سفره بازمی‌ماند، می‌گوید: «تا خوراکی درون سفره هست، سفره بازمی‌ماند تا آخرین خوراکی و آخرین مهمان. خودم یک سری اقلام تهیه می‌کنم اما بخشی ازآنچه میان سفره گذاشته می‌شود هم نذر و نذوراتی است که مهمان‌های حاجت‌روا شده برای تشکر از اهل‌بیت (ع) می‌آوردند.» این سفره مهمان ویژه‌ای هم دارد و سید رضی محسنی دراین‌باره می‌گوید: «خانواده شهدا،‌ سادات و ریش سپیدان محله و فامیل گل سرسبد این سفره و البته یک‌به‌یک مهمانان برای ما عزیز هستند. مسئولان مختلفی هم تاکنون درِ این خانه را زده‌اند و سر سفره جشن ولایت نشسته‌اند. مسئولان مختلفی از چهاردانگه، اسلامشهر،‌ شهرداری بنیاد شهید و امور ایثارگران،‌ مهمانانی از شهرهای تبریز، اردبیل، سمنان، یزد و ...» از پدر شهید محسنی می‌پرسیم درِ خانه‌اش، روی گشاده و سفره زیبایش برای همه است یا نه! مثلاً اگر از کسی کدورت داشته باشد او را هم می‌پذیرد؟ آقا سید می‌گوید: «خداکند کسی از من دلگیر نباشد من که شکرخدا از کسی دلگیر نیستم. اگر هم باشم مهمان حبیب خداست. اگر چنین کسی بیاید هم که دوبرابر حبیب‌تر و عزیزتر است.»

کار ساده‌ ای نیست

پسر ارشد خانواده محسنی نگران حال پدر است و از سختی‌های انجام دادن این برنامه می‌گوید: ‌«پهن کردن این سفره آسان نیست. شما 10 روز تمام دلتان می‌خواهد با بهترین چیزهایی که در توان دارید از مهمان پذیرایی کنید. ایام نوروز تعطیل رسمی است و شما می‌توانید با خیال راحت در خانه بمانید و میزبانی کنید. این ایام اما تعطیل نیست. باید مرخصی بگیرید. اهل خانه هم باید سرگرم پذیرایی، رفت‌وروب و شستشو باشند.

نسل جدید کمتر حوصله انجام چنین کارهایی دارد اما پدر من چه حالا چه آن زمان که شاغل بود باانگیزه و علاقه این کار را انجام می‌دهد. ارزش کار او در چشم من از زمانی صد برابر شده است که می‌بینم باوجود بیماری و تنگنای مالی حاصل از مخارج درمان، مصمم‌تر از سالهای قبل کارهای این جشن را انجام می‌دهد. گلدان‌های سفره و دیگر ملزومات آن را در گلخانه کوچکی که گوشه خانه ایجاد کرده است، نگه می‌دارد. این کارها قبل از اینکه حوصله بخواهد، محبت می‌خواهد که شکر خدا پدرم دارد.»

میزبانی بی منت

مادرهای دل‌شکسته بسیاری از سفره عید غدیر خانواده شهید محسنی حاجت‌روا شده‌اند. این را «مدینه جعفرپور» می‌گوید: «وضع مالی پسرم عالی بود اما ناگهان ورشکسته شد و اوضاع مالی‌اش بد. به اهل‌بیت (ع) پناه آوردم و از آقا سید خواستم برایش دعا کند تا خدا دست پسرم را از مال حلال و پربرکت پر کند. به یمن این سفره، عنایت اهل‌بیت (ع) و تلاش خودش دوباره اوضاع مالی‌اش خوب شد. من هم برای تشکر شیرینی آوردم. 10 سال است عید غدیر هرکجا که باشم خودم را به این خانه می‌رسانم. امیدوارم بانیانش تندرست باشند. قشنگی نیت این خانواده به این است که بدون اینکه نذر کرده باشند و دینی برگردنشان باشد این کار انجام می‌دهند. دنبال مزد و منت نیستند. مخلصانه در این دستگاه خدمت می‌کنند.»

سنگ تمام می ‌گذارد

62 سال دارد و از همسایه‌های قدیمی سید رضی محسنی است. «علی فتحی» از بار نخستی که پای این سفره نشسته است، می‌گوید: «10 سال قبل بود که برای اولین بار این سفره را دیدم. دوست دارم من هم بتوانم چنین کاری برای امیرالمؤمنین (ع) انجام دهم. آقا سید هم کم نمی‌گذارد و برازنده عید ولایت از مهمان‌ها پذیرایی می‌کند. خیلی‌ها ساکن این محله هستند اما هنوز از برپایی چنین سفره‌ای خبر ندارند چون سید اصلاً دنبال خودنمایی نیست. خودش به‌شدت ساده‌زیست و زندگی‌اش دور از تجمل است اما برای ولایت سفره رنگین می‌اندازد که برای پیر و جوان و خردسال جذاب است. محرم‌ها هم در خانه‌شان مجلس اهل‌بیت (ع) دارند اما سید در جشن شادی ائمه معصومان (ع) سنگ تمام می‌گذارد.»

سال بعد نوبت تجلیل سید

سالهاست برای تکریم سادات در مسجد برنامه تجلیل ویژه غدیر برپا می‌کنند اما از سفره علوی خانواده شهید محسنی اطلاع نداشته و امسال نخستین سالی است که مهمان این خانواده شده. «حسین الیاسی» می‌گوید: «30 سال است ساکن این محله‌ام. گشاده‌دستی و گشاده‌رویی سید رضی سالهاست به همه ما ثابت‌شده اما از این برنامه خبر نداشتم. سال بعد برای تبریک و تجلیل از این سید بزرگوار همراه خانواده می‌آیم. حتماً دیدن این سفره برای کودکان خاطره‌ای به‌یادماندنی می‌شود، مخصوصاً که حالا دیگر کسی برای عید سفره پهن نمی‌کند.»

از آن سادگی تا این شکوه

«مهدی الیاسی» و «عارف صدیقی» هم از جوانانی هستند که مهمان جشن عید غدیر خانواده شهید محسنی شده‌اند. الیاسی نخستین سالی است که این مهمانی را تجربه می‌کند: «گل‌آرایی سفره واقعاً برایم جذابیت داشت. به نظرم اگر جوانان و نوجوانان امروزی این سفره را ببینند حتماً یک عکس یا فیلم از آن به‌عنوان پست یا استوری برای اینستاگرامشان می‌گذارند.» صدیقی اما از دوره کودکی مهمان این خانواده بوده و این سفره را دیده است:‌«وقتی عید نوروز به دیدن خانواده شهید محسنی آمدیم، دیدیم خیلی پذیرایی مختصری دارند. آقا سید برای عید غدیر دعوتمان کرد. حالا که یاد آن روزها می‌افتم می‌بینیم سادگی آن سفره کجا و شکوه سفره عید غدیر کجا؟ من هم دوست دارم به‌عنوان یک جوان بتوانم راهش را ادامه بدهم.»

حجله برایش درست کردم

شهید سید علی محسنی بیجندی 30 سال قبل در عملیات مرصاد در گیلان غرب با اصابت ترکش به شهادت رسید. وصیت‌نامه شهید روی دیوار خانه نصب است. دورتادور قاب عکسش چراغ‌های رنگین وجود دارد که خاموش و روشن می‌شوند اما گوشه اتاق پذیرایی حجله‌ای وجود دارد که پدر درباره آن توضیح می‌دهد: «سید علی پسر بسیار تواضعی بود. وقتی از او می‌پرسیدم فرمانده شما کیه؟

می‌گفت: هرکسی صبح زودتر از خواب بیدار شه. بعد می‌خندید وقتی شهید شد متوجه شدم خودش فرمانده بوده است. به من چیزی نگفته بود اما به برادرش روز دقیق شهادتش را گفته بود. چند کبوتر داشت و سپرده بود آن روز برود و کبوترها را پرواز دهد. حتی عکس حجله‌اش را قبل از شهادتش گرفته و به مادرش سپرده بود. از من خواسته بود وقتی شهید شد و ساکش را آوردند یادگارهایی که در خانه داشت به‌علاوه وسایل ساکش در ویترین کوچکی باسلیقه بچینم. من هم این حجله را درست کردم.»

ماجرای عجیب آن ساک

سید رضی محسنی از خاطره خاصی که از شهادت پسرش به یاد دارد هم روایت می‌کند. ساک پسرم را بعد از یک سال آوردند. قرار شد دوست و همکارم 20 نفر قاری و حافظ قرآن با خودش بیاورد. ختم قرآن برگزار کنند و بعد از مداحی و عزاداری مختصر ساک را بازکنیم. آن شب مراسم خوبی برگزار شد. فردای آن روز در اداره قبل از اینکه من برای تشکر دهان بازکنم، دوستم من گفت: سید رضی خدا آبرویت را بخرد دیروز خوب آبروی من را خریدی. آن 20 نفر از اقوامتان بودند؟ متوجه شدیم آن 20 نفر را او نیاورده بود. هنوز در بهتم که مهمانان آن شب خانه ما چه کسانی بودند. سید علی هیچ‌وقت من را لنگ نمی‌گذاشت شاید آن مهمان‌ها هم کار خودش باشد، شاید...» چشمان سید رضی تر می‌شود. سفره‌دار اهل‌بیت (ع) می‌گوید: «سید علی؛ بهترین دسته‌گل این خانه هم فدای سر ولایت...»

منبع: فارس