فوتبال هر چه ناپاک تر می شود، اهالی خود را ناامید تر می کند، سیاست، اقتصاد یا هر چیز دیگری که به بهانه فوتبال به مردم نزدیک تر می شود و به اهدافش می رسد، بلای جان فوتبال شده است.

سرویس ورزش مشرق - برای اهالی فوتبال و کسانی که تنها درگیر ویترین این ورزش جهانی نیستند به خوبی روشن است که سیاست از همان اولین روز خلقت فوتبال و شاید تا آخرین لحظه حیات آن هرگز سایه خود را از سر فوتبال برنداشته و همیشه باعث آلودگی این پدیده مردمی و زیبا بوده و هست.

مثالهای زیادی از این دست می شود به قدمت تاریخ فوتبال ذکر کرد که ثابت می کند، فوتبال نه تنها همیشه با سیاست آمیخته بوده بلکه گویا گاهی خود آگاه و خود خواسته از سیاست کمک گرفته است، نه خود فوتبال که صاحبان سودجو و غیر فوتبالی آن.

برزیل یکی از قربانیان این ماجرا بوده است، تا کنون چهار بار فوتبال برزیل تجربه ذبح سیاسی داشته و هر بار یک رئیس فدراسیون ناپاک و سیاست زده بلایی بر سر فوتبال برزیل آورده که تا سالها نتوانسته اند آن را جبران کنند، این که از واژه ناپاک استفاده می شود ربطی به خود سیاست ندارد، مشخص است که علم سیاست حوزه مربوط به خود و دنیای خودش را دارد اما دنیای فوتبال، لکه های سیاسی را روی پیراهن خود قطعا به آلودگی تعبیر می کند، آلودگی که با قوی ترین لکه برهای دنیا به راحتی پاک نمی شود.

* اوزیل قربانی دیدار با اردوغان شد!

در یکی از آخرین دخالت های سیاست در فوتبال، شاهد ماجرای مسعود (مسوت) اوزیل ترک تبار بودیم، ستاره فوتبال آلمان که مثل بسیاری از هم تبارهای ترک خود، چوب دو رگه بودنش را در آخرین اشتباه تاکتیکی خود خورد، یک عکس یادگاری در کنار مردی که آرزوی تاسیس امپراطوری عثمانی را در سر دارد و برای فتح قلب مردم ترکیه، به آب و آتش می زند تا در دنیای سیاست ترکیه، تبدیل به یک ابرمرد ابدی شود. اردوغان از این عکس به اندازه بضاعت محبوبیت اوزیل، سود کرد اما خود مسعود، اگر فرض کنیم در پشت پرده از سوی مقامات حزب حاکم، تزریق مالی نشده باشد، کوچکترین سودی نکرد و بلکه متحمل سخت ترین ضرر زندگی ورزشی خود نیز شد و پس از ناکامی آلمان در جام جهانی 2018 به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و از تیم ملی کنار رفت. کناره گیری اوزیل بیشتر از آنکه به خاطر مسائل فنی باشد به توهین نژادپرستانه به وی و اصالت ترک بودنش برمی گردد.

مردم آلمان که هنوز هم به رغم ادعاها و گذر زمان، نتوانسته اند دل از پدیده شوم نژادپرستی بکنند و این رگ خود بزرگ بینی را از ژنتیک هیتلری خود حذف کنند، به شدت به او حمله کردند، حملات تنها در رسانه و فضای مجازی نبود و اوزیل حتی در دو هفته گذشته از ترس جان خانواده و برخی بستگانش در کلن، مونیخ و جنوب باواریا اقدام به فروش منزل شخصی، دو دفتر تجاری و دو انبار مخصوص تجارت الکترونیک خود شده است.

* کریکت باز کشمیری بر سر دوراهی هند و پاکستان!

خارج از دنیای فوتبال نیز سیاست همیشه وارد عرصه ورزش شده است، مثال معروف آن ایستادن بازیکن کریکت کشمیری بر سر دو راهی هند و پاکستان است، ورزش کریکت که در این دو کشور تقریبا ملی محسوب می شود، برای مردم یک پدیده مهم و بخش ارزشمندی از زندگی است، ستاره کشمیری که هند را انتخاب کند، باید منتظر اتفاقات عجیب و غریب از سوی پاکستانی ها باشد، اتفاقاتی که گاه تا مرز گروگانگیری فرزند و همسر بازیکن نیز پیش می رود و ماجرا نه تنها از سوی سیاسیون پیگیری نمی شود بلکه گاه خود آنها نیز به ماجرا دامن زده تا جایی که دو ماه پیش ، راجو کانیا بازیکن تیم باشگاهی کریکت هپی‌لند پاکستان در مرز هند، بازداشت و از ورودش به خاک این کشور ممانعت به عمل آمد.

* درگیری های کسل کننده آذربایجان و ارمنستان

مثال مهم دیگر از این دست مربوط می شود به درگیری های کسل کننده و کهنه دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان. کشورهایی که مردمانش هنوز بر سر نام اصلی یک ساز قدیمی بر سر دوراهی دودوک و بالابان، مانده اند و تعصب عمیقشان بر سر ده ها موضوع شبیه به این، برای انسان های کشورهای مدرن و پیشرفته، مضحک و عجیب است، در فوتبال نیز دست از سر سیاست و تاریخ و هویت بر نمی دارند.

فیفا همیشه از رویارویی فوتبال ملی یا حتی باشگاهی این دو کشور هراس داشته و دارد و در معدود بازی هایی که دو طرف راضی به میزبانی شده اند، همیشه درگیری های مردم در خیابانهای اطراف استادیوم، زخمی و کشته داشته و شعارهای نژادپرستانه و ایسم های بدون ریشه و بدون سند، جوانان بسیاری را فریب داده است.

در همین دنیای فوتبال بود که حزب استقلال مکزیک درگیری های شدید خیابانی را در آستانه جام جهانی 2014 برزیل کلید زد و با سلاح برنده فوتبال به مردم کشورش پیغام داد که زبانتان مکزیکی است نه اسپانیایی! این کار را ده ها زن و مرد سیاسی مکزیک در طول تاریخ این کشور کلید زده بودند و شکست خورده بودند اما فوتبال برایشان معجزه به راه انداخت و اکنون اسپانیا با نسل تازه ای از جوانان مکزیکی روبه رو است که هیچ استادیوم و هیچ مسابقه ای را برای سر دادن شعار علیه پادشاه اسپانیا از دست نمی دهند.

فوتبالی که گاه بهانه شومی می شود برای توهین به خلیج همیشه فارس، فوتبالی که گاه محلی مناسب می شود برای پول شویی مدیران جهانی، فوتبالی که به شدت از دست سیاست زخمی است و آرزوی کهنه و خاک گرفته خود را تحت عنوان «فوتبال پاک» برای جاسازی در گور از قبل آماده شده، غبار روبی می کند.