به گزارش مشرق به نقل از مهر، «موسیو پن» عنوان جدیدترین رمانی است که پوپه میثاقی از این نویسنده به فارسی ترجمه کرده است و بهزودی از سوی نشر چشمه منتشر میشود. میثاقی پیش از این مجموعه داستان «غروبهای زمین» را هم ترجمه کرده است که با همین اثر بولانیو به خوانندگان ادبیات جهان در ایران معرفی شد.
«موسیو پن» یکی از مشهورترین رمانهای بولانیو است، رمانی که اولینبار در سال ۱۹۹۹ منتشر شد؛ یعنی چهار سال پیش از مرگ نویسنده. با اینحال نسخه انگلیسی این رمان ژانویه سال ۲۰۱۰ در آمریکا منتشر شد و در کمتر از یک ماه تبدیل به پرفروشترین رمان خارجی آمریکا شد.
انتشارات نیو دایرکشن رمان «موسیو پن» را به عنوان بهترین اثر کارنامه یکسالهاش انتخاب کرد. همان سال «ویل بلایث» در روزنامه نیویورک تایمز درباره این کتاب نوشت: «موسیو پن رازآلودترین رمان بولانیو است، داستانی که او در سال ۱۹۸۱ یا ۸۲ نوشته است و سرشار است از رازهایی که باید در زندگی واقعی او جستوجویشان کرد.»
«موسیو پن» با این بند شروع میشود:
«پاریس، 1938
غروبِ چهارشنبه ششم آوریل، وقتی آماده میشدم از خانه بروم بیرون، تلگرافی از دوست جوانم مادام رینو به دستم رسید که درش تقریباً با حالتی اضطراری درخواست کرده بود آن شب در کافه بوردو نزدیک محل زندگیام در خیابان ریوِلی حاضر شوم، و این یعنی اگر عجله میکردم هنوز میتوانستم بهموقع برسم آنجا.
اولین نشانه ورودم به ماجرایی منحصربهفرد بلافاصله خودش را نشان داد: موقع پایین رفتن از پلهها به دو مرد برخوردم که میآمدند بالا به طبقه سوم. اسپانیایی صحبت میکردند که من نمیفهمم و بارانیهای تیره پوشیده بودند و کلاههای لبهپهنی داشتند که چون روی پلههای پایینتر از من بودند صورتهاشان را میپوشاند. به خاطر تاریکروشن معمول راهپلهها، همینطور به خاطر شیوه آرام راه رفتنم، تا وقتی درست مقابلشان قرار نگرفتم ــ فقط سه پله دورتر ازشان ــ متوجه حضورم نشدند، و تازه آن موقع بود که دست از صحبت کشیدند و جای اینکه کنار بروند و راه باز کنند تا بروم پایین (پلهها برای رد شدن دو نفر به اندازهی کافی پهن است، نه برای رد شدن سه نفر پهلوبهپهلو)، برای چند لحظهای که بهنظر رسید ثابت ماند و بدل شد به تصویری از ابدیت، بههم خیره شدند (باید تأکید کنم که من چند پله ازشان بالاتر بودم)، و بعد، آرام، خیلی آرام، نگاههای خیرهشان را دوختند به من.»
روبرتو بولانیو هنوز هم لقب ناسازگارترین نویسنده آمریکای لاتین را به دوش میکشد. چند سالی از مرگش میگذرد اما همچنان بسیاری نقدهای گزنده این رماننویس و شاعر را فراموش نکردهاند و همین کینه تاریخی هم نمیگذارد که او آنچنان که باید در کشورهای اسپانیاییزبان و امریکای لاتین تحسین شود. با اینحال ترجمه آثار بولانیو به انگلیسی یک اتفاق محسوب میشد، حالا از نظر محبوبیت، او از بسیاری از همنسلان زندهاش پیشی گرفته است.
کتابهای تازهنفس او میان منتقدان انگلیسیزبان بهشدت جدی گرفته شدهاند و هربار به بهانهای رمانهای او در ردهی اثرگذارترینها، محبوبترینها و... قرار میگیرد. ده رمان و سه مجموعه داستان حاصل کار نویسندهای است که در پنجاهسالگی مرد. مردی که منتقدانش حتی پس از مرگ هم نمیخواستند با او کنار بیایند.
«آریل دورفمن» نمایشنامهنویس شیلیایی پس از مرگ او و در میان همه نفرینهایی که دیگران بدرقهاش میکردند، گفت:«او با شیلی جور نبود، بولانیو دنبال تجربههای متفاوتی بود و برای همین راهش را کشید و رفت تا در کشورهای دیگری زندگی کند که بهنظرم میتواند برای یک نویسنده تجربه خوبی باشد.»
بااینحال متلکهایی که او به نویسندگانی همچون «ایزابل آلنده» و کانون نویسندگان شیلیایی انداخت، سبب شد که هموطنانش سعی در نادیده گرفتن او داشته باشند. ایزابل آلنده در سال 2003 در گفتگویی پس از مرگ او گفت: «حتی مرگ هم نمیتواند از بولانیو تصویر خوبی بهجا بگذارد. تو همیشه آدم نامطلوبی باقی خواهی ماند، همین و بس. هر چند که خیلیها تو را بزرگترین نویسنده پنجاه سال اخیر شیلی میدانند، اما ایکاش در آن دنیا هم سر ناسازگاری برنداری.»
قصههای بولانیو چون هر اثر ادبی واقعی دیگری هم ناراحتکنندهاند هم خوشحالکننده. ناراحتکننده چون نشانمان میدهند که آدمیزاد همان اشتباهات را بارها و بارها تکرار میکند. خوشحالکننده چون نشانمان میدهند که زندگی با وجود همه خشونتها، شکستها و بالا و پایینها در نهایت شوخیای بیش نیست و ادامه پیدا میکند، و مهمتر از همه اینکه هنر ورای هر چیزِ دیگری به حیات خود ادامه میدهد.
رمان «موسیو پن» نوشته روبرتو بولانیو که به ناسازگارترین نویسنده آمریکای لاتین معروف است، به زودی در ایران منتشر میشود.