کد خبر 901996
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۲

فرازو نشیب های فوتبال ایران با سرمربی تیم ملی و همه طرف های دعوایش قصه درازی است که به سر رسیده است.

به گزارش مشرق، قصه که به سر برسد سریز می شود. این سریز شدن هم دو سر دارد که قضاوتش بستگی به نظرات و ایده های دیگران دارد. الان وسط خون بازی در فوتبال ایران هستیم و قصه کی روش و همه طرف های دعوایش به سر رسیده است. دیگر حدی برای سریز شدن وجود ندارد. 

در این گزارش نه با  کی روش کاری داریم نه با کرانچار و گروهش که این دو روزی که گذشته همه بی خبری های فوتبال را با ماجراها و آن ساختمان مد بالای کمپ تیم های ملی جبران کرده اند.

به نظر می رسد که باید فوتبال ایران را به دو بخش قبل از کی روش و بعد از او تقسیم کنیم. دوره بی کی روش که مشکلات خاص خودش را داشت و همان مسائل ریز و درشت هنوز هم هست که کم که نشده بلکه از مدلی به مدل دیگر تغییر کرده است اما دوره از کی روش تاکنون فوتبال ما را به سمت دیگری برده که قصه اش به سر رسیده است. این سر رسیدن را تا اینجا منفی برداشت نکنید. مثبت هم نیست. نه ذوب در کسی هستیم که کی روش و همه نیت هایش را جز خوبی و نور نبینیم و نه کور به تفاوت های فوتبال با کی روش بودن هستیم. 

از 15 فروردین 1390 که اولین حضور کی روش در ایران رسمی شد تا امروز 22 مهر 1397 آنچه در تاریخ فوتبال ایران به ثبت رسیده فرازوفرودهایی را پشت سر گذاشته ایم که به نظر می‌رسد بیش از هر چیزی اصول نامدیریتی و ساختار نداشته فدراسیون فوتبال را آشکار کرده است. 

بیایم صادق باشیم و درست گفتار. دنیا را می توان با دو چیز تغییر داد، اول قلم یعنی تفکر کردن و دوم شمشیر، یعنی زور گفتن. در فدراسیون فوتبال آیا  اسلحه تفکر و اندیشه کردن است که اصول و قواعد و هزارتوهای مستطیل سبز را جلو می برد یا حرف زور و بی منطق؟ 

بشر در بازی زندگی گاهی می برد و گاهی چیزی یاد می گیرد. در فدراسیون فوتبال آیا با حضور کی روش همه درها به سمت برد باز شده و در این بردها چیزی هم یاد گرفته شده یا گاهی برده است و چیزی هم از روزگار یاد نگرفته است؟ 


حتی باید صادق تر بود و به مدیریت کلان تر در ورزش باید پیله کرد. در راس مدیریت ورزش کشور چه خبر است؟ چه شایسته هایی  در راس کار بوده اند که 7 سال است یک کلاف سردرگم همیشه معترض و همیشه آماده به حمله هر آنچه بخواهد می کند و شاید گاهی هم او را به بیراهه برده اند آن مگسان گرد شیرینی. باز هم توفیری نمی کند. اصول مدیریتی در ورزش ما کجاست؟

چه کسی بر چه افرادی نظارت دارند؟ فدراسیون فوتبال یک فدراسیون همیشه مدعی بوده که خودکفا و با اصولی است که کسی سر از آن در نمی آورد. در این فدراسیون که بی تردید از مهمترین فدراسیون های ورزشی در همه جای دنیا است چگونه سنگ روی سنگ بند می شود؟ لیوان دست چه کسی است؟ مجمع فدراسیون فوتبال چه نقشی در زندگی 4 ساله یک رئیس فدراسیون دارد؟ اعضای هیات رئیسه فدراسیون باید شامل چه افرادی باشد و اکنون قدوقواره اعضای هیات رئیسه فدراسیون تا چه حد است؟ در این 7 سال در فدراسیون چه خبر بوده است و رئیس که بوده و که نبوده است؟

مدیریت بحران در فدراسیون فوتبال چه معنایی دارد؟ آیا در جلسات همیشه داغ و پنهانی و مخفیانه  اعضای هیات رئیسه و الی آخر این فدراسیون چیزی به اسم مدیریت بحران در این 7 سال مطرح شده است؟ تا کفاشیان بود کسی سر از نوع مدیریت مرد خندان اما زیرک اول فدراسیون در نمی آورد. لابد ما نابلد بودیم و ناآگاه اما در فدراسیون مهدی تاج چه؟

ما سردر نمی آوریم در این فدراسیون کت تن چه کسی است؟ جایگاه دبیرکل چیست؟ پست های متفاوت یک دبیرکل یا نواب رئیس؟ 7 سال است کسی سرمربی تیم ملی شده که هنوز نمی دانیم از چه کسی او فرمانبرداری دارد. اصول و ساختار قرارداد سرمربی تیم ملی چه می گوید؟ در قبال انجام وظیفه توسط او قرار است چه به کی روش بدهیم؟ جایگاه سایر تیم های ملی در قبال این سرمربی و این فدراسیون کجاست؟ چه کسی باید ناظر بر اعمال تیم ملی و همه آنهایی که تحت لوای آن هستند باشد؟ حد و حدود اختیار این ناظر تا کجاست؟ و ..... هزاران سوال دیگری که از مدیریت استثنایی فدراسیون فوتبال و مسئولان ارشد ورزشی کشور داریم که مطرح شدنش هم دردی را دوا نمی کند.

این قصه به سر رسیده است. تاب و تحمل دیگر نیست. در وسط خون بازی فوتبال کجایند آنهایی که باید بزرگتری کنند؟ برای پیروز شدن یک جریان بد دست روی دست گذاشتن بهترین کار است.اتفاقی که 7 سال است تکرار می شود. کی روش را مقصر ندانید. همه آنهایی که با مرد پرتغالی به جنگ رفتند را مقصر ندانید. قصور کار از آن مدیرانی است که به هنگام قضا در می روند. چون چیزی روی اصول شکل نگرفته که دنبال مطالبه آن باشند. ترس از باختن، ترس از دست دادن، ترس حرف مردم، ترس و ترس و ترس بلای جان فوتبال شده است. 

وسط انداختن دستیاران در یک جنگ نابرابر آفتی بر جان این فوتبال انداخته است. البته در فوتبال ایران این قاطی کردن اطرافیان برای دفاع از خود با حضور کی روش باب نشده و مربیان وطنی به نامی ید طولایی در اجرایی کردن این مسئله داشته اند اما با حضور کی روش و روش منحصر به فرد او در این زمینه روهایی که نباید حسابی بهم باز شده است. یک روز دن گاسپار و امید نمازی وسط بودند و امروز میک درموت. از قدیم گفته اند از کوزه همان تراود که در اوست و از میک مک درموت همان تراوید که در نیت وافکار اوست. هر چند که به شدت اعتقاد داریم صحبت های بی ادبانه و هتاکانه این مرد ایرلندی ساخته و پرداخته خودش نبوده اما اگر او خودش بی میل به پذیرش این صحبت ها نبود اجازه نمی داد این صحبت های زشت از زبان او نقل شود. او تاخت بر کسی که حتی اگر در بدبینانه ترین حالت به نیت برهم زدن آرامش تیم ملی و خراب کردن کی روش در خصوص استفاده از ساختمان پک حرفی هم زده بود حداقل از دایره ادبیات ورزشی خارج نشده بود اما به نظر می رسد حد برای کی روش و اطرافیانش به سر رسیده است. خشونت خشونت است چه کلامی چه فیزیکی و این روزها شاهد عجیب ترین ادبیات خشونتی در فوتبال هستیم. فوتبال محل خون بازی شده است. 

دیروز مک درمورت با ادبیات خیلی خیلی وقیحانه و زشت خطاب به مدیر تیم امید یادآور شد که در سیرک باشد و دنبال خرس‌ها در اندونزی باشد، از همه جالب تر اینکه چنین مصاحبه ای با ادبیات زشت یا بهتر بگوییم با بی ادبی در کانال تیم ملی فوتبال منتشر می شود؛ فدراسیونی که حمید استیلی که مورد اهانت قرار گرفته یکی از کارمندان همین فدراسیون است. خودزنی آشکار شاید به خاطر دستور یک نفر، حال با همین مصاحبه ساده می توان قضاوت کرد که رئیس واقعی چه کسی است.

جواب خون با خون داده می شود و رسم غلط و نامهربانانه های هوی است به خوبی در حال اجرا شدن است. این وسط دبیرکل کجاست؟ نمی دانیم!برنامه رئیس فدراسیون برای ختم به ماجرایی که اصلا نباید پیش می آمد چیست؟ نمی دانیم!اعضای هیات رئیسه کجای این داستان هستند؟ نمی دانیم! و ... سالها هم بگذارد پاسخی برایش نیست. 

لطفا این قصه به سر رسیده را تمام کنید. برای مدیریت و اداره کردن مردمی که عاشقانه فوتبال را دوست دارند باید عشق خدمت به مردم داشت نه سواستفاده از عشق مردم به فوتبال. آقای کی روش، آقای کرانچار شما رفتنی هستید و آنچه برای فوتبال ایران باقی می ماند مهم است. اسم ها رفتنی اند به فکر آیندگان باشید.

منبع: فارس