کد خبر 904501
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۵

حتما باید از دولت به عنوان خط مقدم ایستادگی مقابل فشار دشمن حمایت کرد و قوای دیگر باید بر این امر اهتمام داشته باشند.

به گزارش مشرق، «محمد ایمانی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

برخی مدیران متاسفانه در چند سال اخیر، همپای مقاومت جانانه و پیروزی و پیشرفت‌های جمهوری اسلامی حرکت نکرده‌اند. دولت در حالی که باید برای پیروزی‌های دیپلماتیک در منطقه خیز بردارد، درگیر ستاد نابسامان خود است. دولت ترازِ جمهوری اسلامی نمی‌تواند با برجام تمام شود یا دستخوش تسویه حساب دو حزب ائتلافی در درون خود گردد. نقشه دشمن در اوج اقتدار ایران، دامن زدن به تصویر بی‌ثباتی است و عجیب اینکه محافلی در درون دولت به این تصویر دامن می‌زنند.


۱- آنچه از جبهه دشمن می‌بینیم، سرشار بشارت است. حاکم شدن سفیهانی مانند بن سلمان در ریاض و بروز تدریجی عواقب سکانداری آنها، بشارتی بزرگ دارد؛ اینکه ستون سیاست‌های آمریکا در منطقه، در معرض انتحار و انهدام درونی است. مکمل این بشارت، ترامپ است. قبلا وقتی مقامات آمریکا و عربستان، یکدیگر را برای تصمیمات راهبردی ملاقات می‌کردند. اما حالا کار آن قدر مبتذل شده که پمپئو برای خلاصی سعودیها از شر افتضاح قتل خاشقجی به ریاض می‌رود. وزارت خارجه و استخبارات سعودی ادعا می‌کردند در معادلات مهم منطقه از افغانستان وعراق تا سوریه و لبنان و یمن و قطر تعیین‌کننده‌اند. حالا اما از کثرت شکست و سردرگمی، گرفتار پرونده‌هایی مثل خاشقجی و گروگانگیری نخست‌وزیر لبنان شده‌اند. تا چند سال قبل، عربستان و ترکیه هم آهنگ با نقشه صهیونیسم مسیحی می‌خواستند عراق و سوریه را از جبهه مقاومت جدا کنند. اما وقتی داعش به عنوان پیمانکار نقشه تجزیه، زیر پای رزمندگان مدافع حرم له شد، آنها با یکدیگر گلاویز شدند. در ماجرای کودتا در آنکارا، رژیم سعودی جزو متهمان بود و پرونده خاشقجی، دستمایه انتقام اردوغان از عربستان شده است.


۲- شاهکار گروگان گرفتن سعد حریری در ریاض و شوراندن همه لبنان علیه خود، کم از ماجرای خاشقجی نداشت و زوال تدبیر را در ریاض نشان داد. رفتار توهین آمیز عربستان با حریری و تحقیرعربستان توسط ترکیه در حالی است که آنها درپوشش «دوستان مردم سوریه»(!)، جبهه حمایت از گروههای تروریستی را تشکیل داده بودند. آیا این روند، عبرت آموز نیست؟ جبهه مقاومت با ایستادگی در شرایط سخت توانست جبهه آمریکا را که توانسته بود جنگ را تا کنار مرز ما بکشاند، گرفتار آشفتگی و درگیری کند. آنها به سربالایی مقاومت خوردند که بر صورت هم پنجه کشیدند. پاییز ۹۶ در حالی که ۲۵ میلیون زائر شیعه و سنی و مسیحی و...، با راهپیمایی اربعین، جنازه داعش که نه، هیمنه آل‌سعود و آمریکا و اسرائیل را زیر پا می‌گذاشتند، تدبیر عربستان به گروگانگیری و ضرب و شتم سعد حریری ختم شد. آیا این روند، اتفاق کوچکی است؟


۳- گزارش خبرنگار BBC از لبنان خواندنی است که آبان ۹۶ نوشت «راننده لبنانی از ولیعهد عربستان با عبارت یا عیب‌الشوم (ای لکه ننگ) و طفل مجنون یاد می‌کرد. این احساس بسیاری از لبنانی‌ها نسبت به عربستان است، فارغ از اینکه هوادار کدام جریان سیاسی یا مذهبی باشند. برای همه قطعی شده که نخست‌وزیرشان دست سعودی‌ها اسیر است. در عین حال، بر این باورند که این سناریو، شکست خورده است. آگاهان امور منطقه تقریبا همصدا هستند که نقشه بن سلمان شکست خورده؛ قرار بود هواداران سعد حریری مثل ۱۳ سال پیش به خیابان‌ها بریزند و علیه دخالت ایران و سلطه حزب‌الله بشورند! اما نه‌تنها چنین موجی راه نیفتاد، بلکه جریان مستقبل که حریری در رأس آن است و اکثریت اهل سنت را نمایندگی می‌کند، با جریان‌های سیاسی مخالف عربستان هم‌صدا شد. این جریان با اینکه همواره پایگاه سعودی‌ها بود، اکنون در بدنه و بخش عمده‌ای از رهبری‌اش ، نشانه‌های دلسردی از عربستان را نشان می‌دهد... نتیجه فراخواندن حریری به ریاض و اعلام استعفای او، دلزدگی دوستان عربستان در لبنان بوده و تقویت جایگاه حزب‌الله، تا آنجا که هم آنان که در مراسم اربعین شرکت جستند، به سیدحسن نصرالله لبیک گفتند و هم جوانانی که در عشرتکده با آواز خواننده رقصیدند که می‌خواند؛ اذا ما بترده السعودیه بالقوه، بیجیبه السید (اگر عربستان به زودی حریری را برنگرداند، سید او را برمی‌گرداند)».


۴- در وضعیت توفیقات راهبردی جبهه خودی و استیصال جبهه غرب، و در حالی که فوکویاما تئوری پرداز «پایان تاریخ» درباره بن بست ناشی از بی‌عدالتی و شکاف طبقاتی لیبرالیسم هشدار می‌دهد، مایه تاسف است لیبرال‌های وطنی بخواهند مانند وزیر بی‌کفایت راه، مشق لیبرالیسم و اقتصاد آزاد کنند. آنها همواره تاخیر فاز دارند؛ هنگامی که مارکسیسم در حال فروپاشی بود، اغلب سوپر چپ بودند و حالا که لیبرالیسم در حال زمین خوردن است، ادای راست درمی‌آورند! دولت از یک سو دچار نابسامانی ستادی (به هم ریختگی چهار وزارتخانه اقتصادی) است و از سوی دیگر گویا نمی‌خواهد از سیطره «روح استیلا طلب برجام» خارج شود. بی‌علت نیست آزاد ارمکی جامعه‌شناس حامی دولت می‌گوید «دولت روحانی با هاشمی و احمدی‌نژاد فرق می‌کند. دولت، بعد از برجام تمام شد. وقتی برجام به هم ریخت، دولت روحانی نیز به اتمام رسید؛ چون تمام هویت خود را به برجام گره زده بود. کشور مشکل اقتصادی دارد اما دولت، وزیر اقتصاد ندارد». شبیه همین انتقاد را کارشناسان اقتصادی حامی دولت مطرح می‌کنند.


۵- نمایندگان مجلس که از رای اعتماد به وزرا تا تصویب لایحه CFT با دولت همراهی کرده‌اند، از چهار پاسخ رئیس‌جمهور به پنج سؤال اقتصادی قانع نشدند. اما باز هم، اراده درستی شکل نگرفته و دولت همچنان در تعلیق به‌سر می‌برد. وزیر راه و شهرسازی با استعفای طلبکارانه، و وزیر صنعت و تجارت با معرفی شدن برای تصدی وزارت رفاه و کار، از استیضاح و مواخذه در ساحت افکار عمومی شانه خالی کردند. اما مشکل، باقی است. وقتی آقای روحانی وزیرِ در معرض استیضاح را برای تصدی وزارت رفاه و کار معرفی می‌کند؛ یعنی از عملکرد او راضی است؛ ولو اینکه مردم و نمایندگان و فعالان اقتصادی رضایت نداشته باشند. آیا مهم نیست وزارت صنعت، با تولید و تجارت و مصاف نابرابر صنایع داخلی با سیل واردات و همچنین قیمت خودرو و سایر تولیدات انحصاری دولت چه کرده است؟ اگر وزیر صنعت، رئیس ‌ستاد انتخاباتی دولت در انتخابات ۹۶ بوده، وزیر راه نیز همین سمت را برای اصلاح‌طلبان در انتخابات ۸۸ داشته است.


۶- آقای آشنا مشاور رئیس‌جمهور حرف درستی زده که «کاش در کشور یک بخش تخصصی برای حسابداری فرصت‌های از دست رفته ایجاد شود». وزیر راه و شهرسازی به شهادت کارشناسان حامی و منتقد دولت، باید برکنار می‌شد، اما آن قدر با او مماشات شد تا طلبکارانه استعفا کرد. او پنج سال فرصت رونق اقتصادی و رفع یکی از اصلی‌ترین مشکلات بیش از نیمی از مردم را نابود کرد. بخش مسکن، یکی از حوزه‌های راهبردی است که ارتباط چندانی با تحریم ندارد و به همین دلیل می‌توانست اسباب رونق تولید باشد. مزیت دیگر اینکه صدها شاخه صنعتی و تولیدی، مستقیم و غیرمستقیم با تولید مسکن ارتباط دارند و ظرفیت ایجاد صدها هزار شغل در این بخش وجود دارد. می‌شد نقدینگی ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومانی را که یکی از دلایل اصلی آشفتگی بازار است، به سمت تولید مسکن هدایت کرد تا هم مشکل چند ده میلیون متقاضی مسکن مرتفع گردد و هم اقتصاد ملی دچار تورم شدید نشود. در اینجا ما نه از تحریم، بلکه از بی‌کفایتی خسارت دیدیم.


۷-وزیری که ادعا می‌کند نمی‌توانسته با دولت کار کند، چرا پنج سال کشور را معطل خود کرد؟ و چرا پنج سال از سوی رئیس‌جمهور تحمل شد؛ برای کدام تخم دو زرده در مدیریت؟ یکی از چندین خسارت او آن است که طبق قانون، از سال ۹۴ مکلف به راه‌اندازی سامانه برای شفاف‌سازی معاملات مسکن و اخذ مالیات از خانه‌های احتکار شده بود اما طفره رفت. تعداد واحدهای احتکار شده ظرف شش سال، از یک میلیون و نهصد هزار به دو میلیون و پانصد هزار واحد رسید. چنین مدیری فراتر از برکناری، باید محاکمه شود اما او در حالی که فقط در یک سال موجب افزایش ۷۲ درصدی قیمت مسکن شده، با بهانه‌تراشی استعفا می‌دهد!


۸- معیشت مردم و آینده و پیشرفت کشور چرا باید گروگان دعوا و تسویه حساب میان دو حزب دولتی کارگزاران «(طیف کرباسچی- جهانگیری- زنگنه) و «اعتدال و توسعه (تیم نوبخت، واعظی، ترکان و بانک) باشد؟ مگر کل ظرفیت نخبگان یک ملت ۸۰ میلیونی در این دو حزب چند صدنفره خلاصه می‌شود؟ مسئولیت رئیس‌جمهور، استفاده از ظرفیت انبوه نخبگان فکری و اجرایی (اعم از موافق و منتقد) است که معطل برخی تلقی‌های حزبی و سیاسی مانده و عملا حربه ناکارآمد تحریم دشمن را موثر می‌کند. دولت نیازمند تحول در رویکرد، تیم و تدبیرهاست. آقای روحانی نباید خود را از ظرفیت‌های عظیم فکری و عملیاتی موجود در کشور محروم کند و معطل یک حلقه بسته مدیریتی بماند که هرچه در چنته داشتند، عرضه کرده‌اند. الزام نیست که مثلا در وزارت راه و شهرسازی و ظرفیت ضدتحریمی آن، وزیر دولت قبل از خود (با کارنامه ساخت دو میلیون واحد مسکونی و صاحب خانه شدن ده میلیون نفر) را به همکاری دعوت کنند اما منطق حکم می‌کند وزیر فعلی بهتر یا لااقل هم‌تراز وزیر قبل از خود باشد. وزارتخانه‌هایی مانند وزارت راه و شهرسازی، مدیریتی غیرسیاسی و فنی و تخصصی هستند. رئیس‌جمهور می‌تواند از ظرفیت‌هایی مانند قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا(ص) که خلاقیت و توانمندی خود را در احداث پالایشگاه، اتوبان، سد و تاسیسات صنعتی و عمرانی عظیم نشان داده، استفاده کند. باید از سپاه و بسیج و دیگر مراکز حضور نخبگان پرانگیزه و کارآمد به‌عنوان توانمندی برآمده از متن ملت، برای شکستن حصار تحریم و خودتحریمی استفاده کرد. به یاد بیاوریم چگونه تحریم‌های سنگین در حوزه‌هایی مثل بنزین از همین طریق مضمحل شد.


۹- حتما باید از دولت به عنوان خط مقدم ایستادگی مقابل فشار دشمن حمایت کرد و قوای دیگر باید بر این امر اهتمام داشته باشند؛ اما نه درباره خطاها و ‌اشتباهات.آقای جهانگیری می‌گوید «در جلسه شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه تصریح شد تصویب FATF در مجلس از نیازهای ضروری کشور است». آیا این شورا، روابط عمومی وزارت خارجه است؟ قرار است در آن شورا تدابیر اقتصادی درون‌زا اتخاذ شود یا بی‌توجه به عبرت‌های اجرای یک‌طرفه برجام و دو سال همکاری زیانبار با FATF ، دوباره درس عبرت شویم؟ نقشه غرب، چنانکه در آخرین بیانیه FATF هم دیده می‌شود، هُل دادن ایران به وادی انتظار، معطلی و روزمرگی، و جا ماندن از پویش پیشرفت است. آنها می‌خواهند ما را در وضعیت «تعلیق و استثنا» نگه دارند؛ همان که در برجام برخلاف معاهده NPT انجام دادند. اعتراف نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل گویاست؛ «در راستای سیاست مرد دیوانه، همواره ترامپ را تند مزاج، ترسناک و غیرقابل پیش‌بینی به تصویر می‌کشیدم تا رقبا خواست ما را بپذیرند». آمریکا یقین دارد تحریم در ایران اثر نمی‌کند. آنها به انواع شگردهای خودتحریمی از داخل امید بسته‌اند.