همه از علاقه بین شفیعی‌کدکنی و قیصر امین‌پور و کلاس سه‌شنبه‌های دانشگاه تهران خبر داشتند، کلاسی که هم برای شفیعی با حضور قیصر دلچسب بود و هم شفیعی علاقه خاصی به او داشت.

به گزارش مشرق -

حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود
ای...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود

شعرهایش حالا در شبکه‌های اجتماعی به وفور رد و بدل می‌شود، دیگر نامش در همه جا پیچیده است. شاعری که اعتقاد داشت اسمش مهم نیست که همه جا بپیچد، همین که شعرش در همه جا شناخته شود برایش بس است. اما حالا بعد از این همه سال از درگذشتش، همه او را می‌شناسند و شعرهایش دست‌به‌دست می‌چرخد. قیصر امین‌پور، دوم اردیبهشت ماه 1338 درشهرستان گُتوند خوزستان متولد شد.

دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به دزفول رفت. سال 1357 دیپلم تجربی گرفت و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران آغاز کرد. در سال 1358 با انصراف از رشته دامپزشکی، به جمع دانشجویان علوم اجتماعی پیوست اما مجددا در سال 1363 تغییر رشته داد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دنبال کرد و در بهمن ماه سال 1376 با دریافت مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. او ازجمله شاعرانی بود که از همان آغاز فعالیت‌های حوزه‌هنری به جمع گروه شعر آنجا پیوست و همگام با سایر شاعران فعال حوزه هنری در بسیاری از شب‌های شعر برگزار شده در جبهه‌های دفاع مقدس شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی به شعرخوانی پرداخت.

او عضو شورای شعر و ادبیات حوزه هنری بود و در تشکیل جلسات شعرخوانی و نقد و بررسی شعر و تشویق و ترغیب شاعران جوان انقلاب نقش موثر و ارزنده‌ای داشت. سپس به جمع نویسندگان و شورای سردبیری مجله سروش نوجوان پیوست. همچنین به تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اشتغال داشت. وی در آخرین روزهای سال 1377 دچار سانحه تصادف در جاده کناره شمال شد و به‌شدت مجروح شد. شدت جراحات وارده به او به حدی بود که به دفعات تحت عمل‌های مختلف جراحی قرار گرفت و برای ادامه معالجات برای مدت کوتاه به کشور انگلستان اعزام شد. وی در سال 1381 تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفت و بهبودی نسبی یافت. در سال 1367 از موسسه گسترش هنر، جایزه ویژه نیما یوشیج را دریافت کرد. همچنین در سال 1378 از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان یکی از شاعران برتر دفاع مقدس در دهه‌های 60 و 70 برگزیده شد و سر انجام در هشتم آبان ماه 1386 درگذشت. به بهانه سالروز درگذشت او به ماندگاری شعرهای او، اشعار عاشورایی‌اش و علاقه بین او و شفیعی کدکنی پرداخته‌ایم.

تصویر به‌یادماندنی از عاشورا

علی داوودی، شاعر: قیصر یکی از کسانی است که به صورت خیلی طبیعی به مساله عاشورا و قیام امام حسین(ع) پرداخته است. از ویژگی‌های شعر قیصر طبیعی بودن است یعنی انعکاس حال است و تصنع و تکلف در شعرش نیست و برای همین حالات مختلف جامعه را به راحتی می‌توانیم در اشعارش ببینیم. در دوره‌ای شورمند است، در دوره دیگر انتقادی و در دوره‌ای هم خیلی فرد گراست و طبیعتا مساله‌ای مثل عاشورا و هر نگاه مذهبی دیگر به صورت خیلی طبیعی در شعرش جلوه کرده است. مساله عاشورا هم در شعر کودک و هم در شعر بزرگسال قیصر حضور دارد و اتفاقا در هر دو بخش هم آثار شاخصی است. در «منظومه روز دهم» که می‌سراید:

روز عاشوراست
کربلا غوغاست
کربلا آن روز غوغا بود
عشق، تنها بود

 برای یک شعر نوجوان کلمه عشق در دوره‌ای جزء ممنوعیت‌های این‌گونه شعر بود اما ببینید قیصر چقدر خوب مفهوم عشق را جا انداخته است و از یک عشق متعالی دینی برای نوجوانان سخن گفته است.

آتش سوز و عطش بر دشت می‌بارید
در هجوم بادهای سرخ
بوته‌های خار می‌لرزید
از عَرَق، پیشانی خورشید، ‌تر می‌شد

قیصر در «منظومه روز دهم» با یک زبان خیلی ساده و همه فهم و با قالب نو و نیمایی، یک تصویر جانکاه به‌یاد ماندنی از روز عاشورا خلق کرده است. در شعر بزرگسالش هم یعنی مثنوی معروف «نی‌نامه» از آثار شاخص او است. قالب مثنوی در دوران جدید به فراموشی رفته بود که توسط تعدادی از شعرا احیا شد و امروز خیلی از بزرگان با این قالب شناخته می‌شوند، مثل استاد علی معلم‌دامغانی و احمد عزیزی. قیصر مثنوی کم دارد و اتفاقا این مثنوی خیلی کار خوبی است.

خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشق‌بازان یاد کردن
زبان را زخمه فریاد کردن

او در این شعر و در ابیاتش تا آخر، درواقع با محور قرار دادن نی که نشانه تشخیص در ادبیات است، به مضمون‌آفرینی پرداخته و در هر بیت به یک بعد پرداخته است:

سری سر مست شور و بی‌قراری
چو مجنون در هوای نی سواری
اینجا یک نی است و در جای دیگر نی دیگر
چه رفت آن روز در اندیشه نی
که این سان شد پریشان بیشه نی؟
اینجا هم یک عالم دیگر است و با نی قبلی فرق دارد. همین‌طور:
خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد

او این نی‌های مختلف را در جاهای مختلف جمع کرده و از یک منظر همه اینها را هم‌خانواده کرده که نی در هر کجا که باشد دردمند و سوزدار است:

پر از عشق نیستان سینه او
غم غربت، غم دیرینه او
غم نی بند بند پیکر اوست
هوای آن نیستان در سر اوست

شاعری که بازار خودفروشی ندارد

محمدرضا ترکی، شاعر: سوال من این است که چرا قیصر امین‌پور هم در زمان حیات خود و هم در زمانی که میان ما نیست تا به این حد محبوب است؟ که به اعتقاد من همه ما ارادت ویژه‌ای به او داریم و او را معلمی با تمام وجود می‌شناسیم. روز درگذشت و خاکسپاری او برای ما محو شدنی نیست که دیدیم از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین استاد همچون استاد محمدرضا شفیعی‌کدکنی چگونه از فراق او زار می‌زد. ما شاعران بزرگ زیادی داشتیم و داریم که برای آنها مراسم، بزرگداشت و امثال اینها برگزار می‌شود و خواهد شد اما این چه رازی بود که شخصیت قیصر امین‌پور را تا این حد محبوب کرد.

خیلی از شاعران بزرگ بودند که همه ما در مراسم تشییع آنها کوتاهی کردیم اما این راز توفیق قیصر امین‌پور از کجا بود که با وجود عمر کوتاه خود این چنین محبوب مردم شده است. به نظر من او همیشه هست و همیشه این حس را دارم که او در بین ماست و وقتی شعری از او را می‌خوانند گویی یک شاعر زنده در میان ما حضور دارد و من باز هم این سوال را مطرح می‌کنم که این چه قالبی است که چنین عزتی را میان مردم فراهم می‌کند.

بسیاری از شاعران پیش از آنکه بمیرند شعرشان به پایان می‌رسد اما کسانی مانند قیصر امین‌پور هستند که آثارشان هم زنده است و هم طراوت دارد. گویی دردهای شعرهای او، دردهای همه ماست. دیوان امین‌پور حجم زیادی ندارد و مانند خیلی‌ها به اصطلاح ابیات میلیونی ندارد. او آدمی نبود که خیلی از دوربین و رسانه استفاده کند. البته که بعد از مرگ او عده‌ای بی‌معرفتی کردند و گفتند او شاعر بیلبوردهاست اما چطور می‌شود که شاعری در محدود دفعاتی شعرش به بیلبورد می‌رود. آیا فقط شعر امین‌پور در کتاب‌های درسی است؟ به نظر من گویندگان این مواردی که به آن اشاره شد به دنبال همان پرسش من هستند که چرا چنین فردی مانند امین‌پور اینقدر محبوب می‌شود ولی خیلی‌ها نمی‌توانند به این محبوبیت برسند. شعر قیصر امین‌پور شعر زنده‌ای است که در شعر شاعران مستعد این سال‌های ما نیز ادامه پیدا کرده و همواره زنده است که در فضای امروزی ما تنفس می‌کند و این را هم نمی‌توانیم انکار کنیم. به نظر من اینکه چرا قیصر امین‌پور تا این حد محبوبیت دارد و ماندنی شده است، نشات گرفته از دست دیگری است که به کار او عزت می‌دهد و به نظر من کاری هم به جنجال‌سازی و بازار خودفروشی ندارد ولی من هنوز راز ماندگاری قیصر امین‌پور را نمی‌دانم.

سه‌شنبه پایتخت جهان بود

همه از علاقه بین شفیعی‌کدکنی و قیصر امین‌پور و کلاس سه‌شنبه‌های دانشگاه تهران خبر داشتند، کلاسی که هم برای شفیعی با حضور قیصر دلچسب بود و هم شفیعی علاقه خاصی به او داشت. شفیعی درباره شعرهای او می‌گوید: «امین‌پور بعد از انقلاب دفتری40 برگی پیش من آورد و گفت شعرهای من را بخوان و نظر بده. بعد از خواندن شعرهایش به او گفتم: «همین جا بمان و تکان نخور که به شعر دست یافته‌ای. فقط کمی اگر لازم است آن را شسته و رفته‌تر کن.» قیصر هم یک شعر برای سه‌شنبه‌های معروف دانشگاه تهران گفته است که همه دانشجویان علاقه‌مند به شفیعی آن را از حفظ هستند.

بهترین لحظه‌ها
روزها
سالها را
با تمام جوانی
روی این پله‌های بلند و قدیمی
زیرپا می‌گذارم
بین بیداری و خواب
روبه‌روی تو در لحظه بی‌کران می‌نشینم…
راستی باز هم می‌توانم
بار دیگر از این پله‌ها
خسته
بالا بیایم
تا تو را لحظه‌ای بی‌تعارف
روی آن صندلی‌های چوبی
با همان خنده بی‌تکلف ببینم؟
بهترین لحظه‌ها…
لحظه‌هایی که در حلقه کوچک ما
قصه از هر که و هر کجای زمین و زمان بود
قصه عاشقان بود
راستی روزهای سه‌شنبه
پایتخت جهان بود!

*فرهیختگان