وزیر سپاه در دفاع مقدس با بیان اینکه آن‌هایی به بن‌بست رسیده‌اند که اجازه نمی‌دهند مردم کار خود را انجام دهند، تصریح کرد: آن‌ها به بن‌بست رسیده‌اند چون کعبه‌ی آمال‌شان غرب و اروپا است.

به گزارش مشرق، انقلاب اسلامیِ ملت ایران در مقاطع گوناگون حرکتِ رو به جلوی خود با موانع و چالش‌هایی روبرو بوده است. «جنگ تحمیلی» یکی از این چالش‌ها بود که از سوی استکبار جهانی و عوامل و وابستگان منطقه‌ای آن به ملت ایران و نظام اسلامی تحمیل شد. چالشی که ملت ایران و مسئولان نظام توانستند با مقاومت مدبرانه و روحیه‌ی جهادی در آن پیروز شوند: «حرکت نظامی در این مدّت از سوی آمریکا اتّفاق افتاد به ‌صورتهای مختلف، که بدترینش تحریک صدّام‌حسین بود که به ایران حمله کند؛ تحریکش کردند، به او قول دادند، قول کمک دادند، کمک هم کردند، هشت سال کشور را درگیر جنگ کردند؛ البتّه تودهنی خوردند، شکست خوردند.» ۱۳۹۷/۰۸/۱۲

از سوی دیگر، امروز دشمنان با ناکامی در عرصه‌ی نظامی و... به «جنگ اقتصادی» علیه ملت و جمهوری اسلامی روی آورده‌اند. جنگی که هدف آن «ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی» و «ایجاد نارضایتی در مردم» است.

رهبر انقلاب اسلامی «تکیه به روحیه‌ی انقلابی و جهادی» را عامل پیروزی بر دشمنان در عرصه‌های مختلف می‌دانند: «ما هرجا به انقلاب تکیه کردیم، به روحیّه‌ی انقلابی تکیه کردیم، پیش رفتیم.» ۱۳۹۵/۰۴/۰۵ و «کار انقلابی و جهادی» را راهکار عبور کشور از چالش‌ها و مشکلات معرفی می‌کنند: «ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم. در همه‌ی بخشها، کمربسته بودنِ مثل یک جهادگر لازم است‌؛ این اگر بود، کارها راه می‌افتد؛ این اگر بود، بن‌بست‌ها باز میشود.» ۱۳۹۶/۰۲/۱۰

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گفتگو با آقای «محسن رفیق دوست» مسؤول‌ تدارکات‌ سپاه‌ و وزیر سپاه‌ در دوران‌ دفاع‌ مقدس‌ و رئیس اسبق بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، به بازخوانی تجربیات مدیریتی با رویکرد انقلابی در اداره‌ی جنگ و نحوه‌ی بهره‌برداری از این شیوه‌ی مدیریتی برای پیروزی در عرصه‌ی جنگ اقتصادی پرداخته است.

***آقای رفیق دوست؛ از دید شما در سال­های اول پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی، کشور از لحاظ اقتصادی و آمادگی نظامی در چه شرایطی به­ سر می­‌برد؟

از اواخر سال ۵۶ که مبارزه‌ی شدید به رهبری حضرت امام خمینی علیه حکومت طاغوت شروع شد، مملکت در وضع اضطراری قرار گرفت. شرایط کشور هم به‌گونه‌ای بود که امام در همان بهمن ۵۷ در بهشت زهرا گفتند: بیست سال طول می‌کشد که این مملکت را بسازیم. ما آن زمان از نظر اقتصادی وضع نابسامانی داشتیم و از نظر نظامی فَشَل بودیم؛ یعنی ملت دو سال با نظام طاغوت و ارتشِ آن جنگیده بود و آن را شکست داده بود. لذا با علم به اینکه وضع اقتصادی و وضع نظامی در پایین­‌ترین شرایط آمادگی قرار دارد، هم شرق و هم غرب که انقلاب اسلامی را علیه منافع خود می‌دانستند، با مجهز کردن صدام، کشور را مورد حمله قرار دادند. انقلاب ما با دست خالی با ارتش شاهنشاهی جنگید و پیروز شد و با دست خالی با دشمن خارجی جنگید و پیروز شد و با دست خالی زندگی خود را اداره کردیم و از جنگ عبور کردیم.

لیکن امروز که با هم صحبت می‌کنیم حتماً در ذهن بیننده یا شنونده، این متواتر می‌شود که الان چه؟ ما الان از نظر نظامی در بهترین شرایط هستیم یعنی یک کشور قدرتمند، روی پای خود و بدون اتکا به دیگران -حتی اگر بزرگ‌ترین جنگ به آن تحمیل شود- هستیم. چرا که با اتکای به همان روحیه‌ای که جنگیدیم، قدرت دفاعی خود را بالا بردیم.

اما از نظر اقتصادی، به علت اینکه امروز دولت جای ملت نشسته است و به جای اینکه برنامه‌ریز، هدایتگر، کمک‌کننده و کنترل‌کننده باشد، همه‌ی اقتصاد را اجرا می‌کند، طبیعی است که در این اقتصاد، فساد، اختلاس، رانت، کمبود، گران‌فروشی و عدم رشد وجود دارد؛ چون کارمند حقوق خود را می‌خواهد. لذا اگر امروز ما به آن عقیده‌ی امام و رهبر معظم انقلاب برگردیم، همه‌چیز درست می­شود. من بارها خاطره­ی دیدارم با امام را بیان کرده‌ام ولی انتهای آن را کمتر گفته‌ام. بعد از اینکه امام فرمودند همه‌ی کار اقتصاد در دست مردم باشد، من با امام سؤال و جواب‌هایی می‌کردم. امام فرمودند: «زندگی مردم را دست کارمند ندهید.» زندگی مردم دست کارمند باشد یعنی وضعی که امروز داریم. لذا باید حتماً دولت به جای قانونیِ خود بازگردد؛ برنامه‌ریزی، اداره و هدایت برای دولت است؛ حمایت برای دولت است و کنترل هم برای دولت است اما اجرا برای مردم است. شما بانک­های ما را ببینید، بانکدارهای ما بنگاه‌دار هستند.

بانک باید به همان هویت اصلی خود بازگردد که بانکداری است یعنی جمع‌آوری پول‌های سرگردان مردم و کمک به اقتصادی که دست مردم است؛ کمک به کشاورزی، کمک به صنعت، کمک به خدمات و مسکن و غیره. بانک باید واقعاً این کار را انجام دهد. در مصر و کویت، نمونه‌های این بانک‌های بدون ربا را داریم که بهترین بانک‌ها و پُرسودترین بانک‌ها هستند و افراد یا شرکت‌هایی که با این بانک‌ها شریک می‌شوند بالاترین سود را می‌برند. لذا امروز اقتصاد مقاومتی به معنی اقتصاد مردمی است که با پشتیبانی و حمایت دولت شکل می‌گیرد.
 
در صحبتتان به اقتصاد دولتی اشاره کردید؛ چه شد که از ابتدای انقلاب این شکل از اقتصاد شکل گرفت و رشد کرد؟

اینکه از ابتدای انقلاب به سمت دولتی شدن اقتصاد رفتیم دو عامل داشت: علت اول اینکه اقتصاد زمان ظاغوت، اقتصاد هزار فامیل بود؛ یعنی بخش خصوصی بود اما این بخش خصوصیِ در ارتباط با خاندان کثیف پهلوی، همه‌ی اختیارات را داشت. لذا توده‌ی مردم در اقتصاد خرده‌پا بودند.

علت دومی که پذیرفته می‌شد دولت، اقتصاد را در دست بگیرد، جنگ تحمیلی بود. در زمان جنگ باید دولت بیشتر مراقب مردم باشد و آنان را اداره کند؛ ولیکن از بعد جنگ، تمام دولت‌هایی که آمدند شعار خصوصی­سازی را دادند ولی روزبه‌روز بیشتر دولتی شدند. در جایی هم که می‌خواستند اقتصاد را خصوصی کنند، خصولتی کردند؛ یعنی مؤسسات دیگری، این شرکت‌ها را در اختیار گرفتند. اگر اقتصاد مردمی بشود، فساد از بین می‌رود.
 
یک بار دولت یازدهم حساب کرده بود که ۱۵۰۸ مصوبه و آیین‌نامه و تبصره‌ی سدّ راه اقتصاد مردمی وجود دارد. این ۱۵۰۰ مصوبه را حتی اگر دولت بردارد، کارمندِ دولت برنمی‌دارد؛ چون این کارمند برای این حقوق می‌گیرد که «نه» بگوید. اگر بخواهند این مصوبات را بردارند، ابتدا باید آن کارمند را بردارند.

به نظر شما علت کمتر شدن فساد در اقتصاد مردمی چیست؟

چون در اقتصاد مردمی، مردم به هم رشوه نمی‌دهند؛ مردم از همدیگر رانت نمی‌گیرند؛ هرکسی تلاش می‌کند کار خودش را انجام دهد؛ شفافیت بالاتر است؛ کاملاً وظیفه‌ی دولت مشخص است و راهی نیست که دولت سوءاستفاده کند.
 
دلیل استمرار دولتی بودن اقتصاد در ایام پس از جنگ که آن ضرورت­‌ها تمام شد، چه بود؟

ما بدون اینکه مطالعه­‌ی دقیق کنیم، بدنه‌­ی دولت را خیلی بزرگ کردیم. این بدنه­‌ی دولت دو ویژگی دارد: یک اینکه هزینه‌ی بالایی را به ملت تحمیل می‌کند و دوم اینکه اجازه نمی‌دهد کسی که می‌خواهد کار تولیدی انجام دهد، کار کند و موانع زیادی را بر سر راه او به وجود می‌آورد. کسی که می‌خواهد کارخانه‌ای تأسیس کند، فکر مواد اولیه، تولید و بازگشت سرمایه را دارد.

این مسیری که باید برود تا مجوز را دریافت کند به‌اندازه‌ای طولانی است که این سرمایه از بین می‌رود، آن مزیتی که او در نظر گرفته بود منتفی می‌شود و آن زمانی هم که او عملاً می‌تواند کار را شروع کند دیگر به درد نمی‌خورد. اما اگر دولت به جای اینکه زندگی مردم را دست کارمند بدهد، دست قانون بدهد، وضع این‌طور نمی‌شود. اکثر قانون‌هایی که الان وجود دارد را باید در آن تشکیکی وارد کرد؛ مثلاً یک قانون وجود دارد که در ۱۲۰ کیلومتری شهرهای بزرگ کارخانه نمی‌شود ساخت. این قانون به‌صورت کلی‌اش غلط است اما آیا کارخانه‌ی ساعت‌سازی هم نمی‌توان ساخت؟ کارخانه‌ی داروسازی که مشکلات زیست‌محیطی ندارد را هم نمی‌شود ساخت؟ مثلاً باید بگویند در حریم ۱۲۰ کیلومتری شهرها، صنایع صدادار و بودار و آلوده‌کننده نباید ساخت؛ نه‌اینکه همه‌ی صنایع منع شوند. وقتی تشویق به نانوتکنولوژی می‌کنیم، جای آن در شهر است که تحصیل‌کرده‌ها بیایند در آن مشغول شوند.

اگر مسئولین بخواهند این اتفاقات بیفتد، باید بدنه‌ی دولت بیشتر از نصف کوچک شود. یک بار دولت یازدهم حساب کرده بود که ۱۵۰۸ مصوبه و آیین‌نامه و تبصره‌ی سدّ راه اقتصاد مردمی وجود دارد. این ۱۵۰۰ مصوبه را حتی اگر دولت بردارد، کارمندِ دولت برنمی‌دارد؛ چون این کارمند برای این حقوق می‌گیرد که «نه» بگوید. اگر بخواهند این مصوبات را بردارند، ابتدا باید آن کارمند را بردارند. دولت باید با امکاناتی که دارد کارمندان خود را به بخش خصوصی تبدیل کند؛ و به جای این ۱۵۰۰ قانون، ۳۰ الی ۴۰ قانون ارائه دهد و به مردم هم اعلام کند.

الان اگر کسی بخواهد کسب‌وکاری راه بیندازد، از بیست و چند مؤسسه باید مجوز بگیرد. لذا تا این دولتِ بزرگ وجود دارد و تا افراد غیرانقلابی در اینجا هستند، کار درست نمی­شود. یعنی ما برای تبدیل کردن اقتصاد دولتی به اقتصاد مردمی، یک‌سری مجری انقلابی و نترس می‌خواهیم. تا زمانی که اجرای اقتصاد از دست دولت رها نشود، هیچ چیزی درست نمی‌شود. همیشه گفته‌اند دولت تاجر خوبی نیست، تولیدکننده­ی خوبی نیست و اصولاً مجری خوبی برای اقتصاد نیست چرا که کارمند دولت، حقوق خود را می‌گیرد و بس. او آماده‌ی ریسک نیست. اگر او ریسک کرد، جواب ریسک کردن او را چه کسی می‌خواهد بدهد؟ لذا این اقتصاد درجا می‌زند.
 
اشاره به این داشتید که در زمان جنگ، نیاز به حضور بیشتر دولت است. از سوی دیگر درباره‌ی معایب دولتی بودن اقتصاد صحبت کردید. با همه‌ی این توصیفات، چطور شد که در این شرایط، جنگ به پیش رفت و در این جنگ، یک وجب از خاک خود را هم ندادیم و حتی در جنگ در بسیاری از صنایع دفاعی به خودکفایی رسیدیم؟

وقتی جنگ می‌شود و جنگ را هم مردم یک کشور اداره می‌کنند، همه‌ی توقعات مردم تعدیل می‌شود. نه‌تنها دیگر کم می‌خواهند، از همان کمِ داشته‌ی خود هم به جنگ کمک می‌کنند. شما آمارها را بگیرید و ببینید که چقدر در زمان جنگ آمار ازدواج‌ها پایین آمده بود؛ یا اینکه دختر و پسر عقد کرده بودند ولی عروسی نمی‌کردند؛ می‌گفتند بگذاریم تا جنگ تمام شود. یعنی توقع مردم این بود که ابتدا جنگ را تمام کنند.

وقتی انقلاب شد، از ۹۰ هزار روستا که در کشور داشتیم، فقط ۳ هزار روستا به‌اصطلاح خان‌نشین بودند و برق داشتند؛ و می‌دانید که جایی که برق هست، مظاهر تمدن هم قابل استفاده است. بنابراین در ۸۷ هزار روستا که برق نداشتند، یخچال و تلویزیون و جاروبرقی و پنکه و غیره هم وجود نداشت و قابل استفاده هم نبود. با برق‌رسانی به این روستاها باید وسایل برقی متناسب را هم برای آن‌ها تأمین می‌کردیم.

بعد از جنگ، نیاز مردم را به حق بالا بردیم. حق مردم بود که بهره‌مند بشوند. این تفاوتِ شرایط بین زمان جنگ و بعد از جنگ است. اما کاری که باید می‌کردیم و نکردیم این بود که بعد از جنگ، بلافاصله و به‌صورت انقلابی، مردم را با اقتصاد درگیر کنیم؛ نه‌اینکه تصدی دولت تا امروز ادامه پیدا کند.
 
اشاره کردید مردم در ایام جنگ همراهی کردند و این در پیشبرد اقتصاد و جنگ مؤثر بود. الان چرا آن حجم از همراهی وجود ندارد؟

آن زمان ما از مردم می‌خواستیم تا با ما همراهی کنند و در اقتصاد مشارکت کنند. من در زمان جنگ وقتی دیدم ارزِ موجودمان برای تولید مهمات کفاف نمی‌دهد و زمان هم نداریم که بتوانیم بخریم، تصمیم گرفتیم مهماتمان را در داخل و در حجم انبوه تولید کنیم. بنده اولین کاری که کردم این بود که ۳ هزار ماشین کپی تراش آوردم و به ۳ هزار تراشکار در سراسر کشور دادم و در همه‌ی کارخانه‌های دولتی و بخش خصوصی، ریخته‌گری کردم و مهمات ساختم لذا مهمات‌سازی‌مان مردمی شد. بعد، بحث دفاع، میدان پیدا کرد تا بچه‌های جنگ نیاز خود را تأمین کنند. بچه‌های جنگ یک تفاوتی با دیگران که در وزارتخانه‌های دیگر بودند، داشتند. این تفاوت این بود که در قسمت‌های دیگر این حرکت انجام نشد که مملکت را در بخشی که در دست دارند جلو ببرند.

من سؤال می‌کنم کشوری که توانسته در موشک آن‌قدر ترقی کند که بحث موشک آن کشور، بحث اول دنیا بشود، در این کشور نمی‌توانستند خوراک مرغ را تولید کنند و از خارج کشور وارد نکنند؟ قطعاً می‌توانستند. کشور ما کم‌آب هست ولی دانشگاهیان می‌گویند با همین آب و خاکی که داریم می‌توانیم با روش‌های نوین بهره‌برداری از آب و خاک تا ۲۰۰ میلیون نفر را آذوقه بدهیم. چرا هنوز بخش عمده‌ی آبیاری در کشور ما به روش سنتی است؟

اینجا جایی است که دولت باید وارد شود. دولت باید به جای دادن سوبسید و یارانه، زراعت را در هر جایی که وجود دارد، مکانیزه کند و آبیاری تحت فشار قرار دهد، مصرف آب را کاهش دهد و اصلاح خاک صورت دهد. کارهای دولت این است دیگر. اما نتیجه‌ی بهره‌برداری از این کارها را باید به مردم بدهد تا مردم اجرا کنند نه‌اینکه خودش اجرا کند و خودش کارخانه‌دار شود.
 
چه عواملی باعث موفقیت در رسیدن به خودکفایی در حوزه‌ی نظامی شد؟

در تاریخ یک مَثل داریم که فتح اسپانیا در تاریخ اسلام است. فرمانده سپاه اسلام با لشکریان خود به اسپانیا رفت و وقتی همه‌ی نیروهای او از کشتی پیاده شدند، دستور غرق کردن همه‌ی کشتی‌ها را داد. بعد گفت پشت شما دریا است و کشتی‌ای برای برگشت نیست و غذای شما هم در دست دشمن است؛ اگر جلو بروید، هم غذا را به دست می‌آورید و هم اینجا را می‌گیرید و اگر عقب بیایید در دریا غرق می‌شوید. ما هم در اوایل جنگ وقتی سراغ دنیا رفتیم، از سوی غربی‌ها تحریم بودیم. شرقی­ها هم که سراغشان می‌رفتیم، ابتدا می‌گفتند شوروی اجازه نمی‌دهد و آن‌هایی که رفاقت می‌کردند هم می‌گفتند قبل از شما به عراق فروختیم و تا یک سال آینده تولید ما فروخته شده است. به این نتیجه رسیدیم که هویت انقلاب اسلامی طوری است که مورد مهر شرق و غرب قرار نمی‌گیرد و برای دفاع از خود باید به خود متکی باشیم.
 
این انقلابی بودن، عامل ضعف بود یا قوت؟

فقط عامل قوت بود؛ از نظر اینکه چه کار توانستیم بکنیم. دیدیم برای دفاع از خود چه می‌خواهیم؛ من جمله‌ی معروفی دارم که «از فشنگ تا موشک!» همین هم شد. ۱۷ گروه تولیدی ایجاد شد.
از کپی‌سازی شروع کردیم و به ابتکار خود رسیدیم و امروز دقیق‌ترین سلاح‌های مورد نیازمان -از هواپیما و زیردریایی و موشک و غیره- را در بهترین نوع می‌سازیم. اول که خواستم این کار را در سپاه شروع کنم با عده‌ای از بچه‌های تحصیل‌کرده که عموماً مدرک تحصیلی‌شان دکترا و چند نفری فوق­لیسانس و لیسانس بود، خدمت امام عرض کردم عقیده‌ی من این است که اگر مغزهای آلوده به الکل در اروپا و آمریکا می‌توانند چنین کارهایی انجام دهند، این‌هایی که نمازشب‌خوان هستند حتماً بهتر می‌توانند. حضرت امام فرمودند از کاری که می‌خواهید انجام دهید، این حرف شیرین‌تر بود اما اگر بخواهید می‌توانید. خواستیم و توانستیم.
 
در ابتدای جنگ، در کشور بین برخی از مسئولین حس بن‌بست وجود داشت. چه عواملی در غلبه بر این تفکر مؤثر واقع شد؟

حدود هجده سال پیش نکته‌­ای را رهبر معظم انقلاب در یک جلسه‌ای به دانشجویان گفتند و آن تولید علم بود؛ فرمودند به هر قیمتی هست تولید علم کنید. رتبه‌ی ما در دنیا ۱۴۳ بود، ظرف ۱۵ سال به رتبه‌ی ۱۴ رسیدیم. متأسفانه دو سال است که درجا می‌زنیم. این فکر همان موقع که ما دست‌اندرکار تأمین نیازهای جنگ بودیم، بود که بچه‌های ما می‌توانند تولید علم کنند و در صنایع نظامی این کار انجام شد. من فراخوان کرده بودم که هرکسی حاضر است وارد این مسائل شود به ما کمک کند و بیاید. وقتی که وزیر بودم فراخوان دادم.

آقای دکتر فرهادی که در دولت یازدهم وزیر علوم بودند در آن زمان هم وزیر علوم بودند. یک روز به وزارت سپاه برای دیدار من آمدند. ایشان گفتند: شما بیش از وزارت علوم هیئت علمی جمع کردید. چند هزار دانشمند جمع شده بودند و معتقد بودند که باید برای دفاع از کشور کار کنند و نتیجه آن شد که ما امروز از نظر دفاعی در جایی هستیم که فکر حمله‌ی نظامی به ما فکر خنده‌داری است.
 
در مورد مدل اداره‌ی کشور، شما معتقد هستید اقتصاد در زمان جنگ باید دولتی شود؟
شاید لازمه باشد؛ یعنی دولت در زمان جنگ باید بخشی از اقتصاد را در دست بگیرد.
 
در مورد فرایند درون‌زایی اقتصاد و دفاع مقدس صحبت کنیم. چه روندی را طی کردیم که در ثمره‌ی دفاعی، هم خودکفا شدیم و هم درون‌زا و اقتصاد آن زمان اداره شد؟

آن روز موفق شدیم تحریم را کاملاً به فرصت تبدیل کنیم. چند روز پیش به من گفتند قیمت بطری خالی نوشابه، چهار برابر قیمت نوشابه‌ی داخل آن است. علت را پرسیدم، گفتند موادی که این بطری ساخته می‌شود از خارج وارد می‌شود و چون دلار گران شده این بطری بزرگ که ۳۰۰ تومان بود الان ۹۰۰ تومان شده است.

سؤال من این بود که مواد اولیه‌ی این بطری، همان موادی است که از پتروشیمی صادر می‌کنیم. پس چرا این اتفاق افتاده است؟ پرسیدم و آن‌ها هم گفتند که اتفاقاً کارخانه‌ای که آن ماده‌ی اولیه را تبدیل به ماده‌ای می‌کند که در نهایت بطری ساخته می‌شود، کارخانه‌ی ساده‌ای است. خب همین الان اعلام کنند که حاضرند ارز ۴۲۰۰ تومانی بدهند به بخش خصوصی که بیاید چند کارخانه‌ی تولید این ماده‌ی اولیه را تأسیس کند. بخش خصوصی هم خواهد ساخت و به جای اینکه تولیدات پتروشیمی صادر شود به داخل پمپاژ می‌شود تا صادرکننده­ی پتروشیمی نخواهد ارز خود را در بازار دوم بفروشد و این مسائلی که الان داریم ایجاد نشود و این مواد را در داخل تولید می‌کنیم.

بنابراین چیزی نیست که نتوانیم در داخل تولید کنیم. یک عده اصولاً معتقد هستند که بدون اتکا به قدرت‌های بزرگ نمی‌شود زندگی کرد. این افراد از ابتدای انقلاب بودند و هنوز هم هستند. ما از آن مدل افراد نیستیم. ما معتقدیم اگر میدان به ملت داده شود افرادی هستند که این کارها را انجام دهند و اجازه ندهند روزبه‌روز احتیاجات مردم بیخود گران شود.
 
رهبر انقلاب چه نقشی در رسیدن کشور به خودکفایی نظامی در آن شرایط داشتند؟

 هر زمان که بخش سپاه شروع به تولید امکانات دفاعی کرد، اکثر آن‌ها، هم قبل و هم در مسیر و هم وقتی تمام می‌شد گزارش داده می‌شد و مورد تشویق و بازدید حضرت آقا واقع می‌شد. آقا فرمودند من سیاستمدار نیستم و من انقلابی هستم. البته آقا از ابتدا انقلابی بودند و انقلابی هم عمل می‌کردند. در جنگ، مردم نقش آقا را دیدند. در کار خودکفایی نظامی هم مشوق بودند. کسی همانند مرحوم شهید طهرانی‌مقدم بیش از خیلی از رده‌بالاترهای سپاه مورد عنایت شخص آقا بود و من در تشییع جنازه‌ی ایشان دیدم که آقا گریه کردند و با عظمت از او یاد کردند. چرا این‌طور بود؟ چون او داشت مملکت را با موشک به جایی می‌رساند که امروز بشود بحث اول دنیا؛ یعنی فرانسه الان می‌آید می‌گوید باید مشکل موشک شما حل شود. به آن‌ها چه ربطی دارد؟ مسئله‌ی موشک مسئله‌ی دفاع از سرزمین ما است. حسن طهرانی‌مقدم چه کسی بود؟ او بچه‌ی انقلابی بزرگ‌شده در جنگ بود؛ بعد تبدیل می‌شود به «دانشمند پارسا». آقا از او و کارش حمایت می‌کردند و یک لبخند آقا برای بچه‌های ما بالاترین انرژی بود که بتوانند کار خود را پیش ببرند.

اینکه ما تهدید نظامی نمی‌شویم، اصلاً شوخی نیست. یعنی خداوند لطف کرد تا هم در زمان امام و هم در زمان رهبری، در جایگاهی از دفاع قرار گرفتیم که هم از نظر عِده و هم از نظر عُده، کشوری در دنیا نیست که بتواند بر ما غلبه کند. این عامل بزرگی است که ما گروگان‌هایی از آن‌ها در اختیار داریم که به‌خاطر آن‌ها هم شده سراغ ما نمی‌آیند.

اما درباره‌ی جنگ اقتصادی هم که همان تحریم‌های امروز باشد و اینکه می‌گویند و معروف است که از ۱۳ آبان، تحریم‌ اصلی آن‌ها شروع می‌شود، باید بدانیم هرچه هم که این تحریم‌ها شدید بشود، به‌اندازه‌ی تحریم زمان جنگ نیست.
 
چطور؟

مثالی می‌زنم؛ زمان جنگ ارتش ما از یوگسلاوی سیم خاردار خریده بود. این سیم خاردار سه سال در شوروی آن زمان توقیف شده بود. بعد شوروی‌ها گفتند تحویل می‌دهیم. سفیر روس نزد قائم‌مقام وزارت خارجه می‌رود و می‌گوید با کمال افتخار می‌گویم اسلحه‌های شما را آزاد کردیم و شش ماشین سیم خاردار است! یعنی به این اندازه در تحریم بودیم.

من معتقدم ملت ما هوشیارترین و پرتوان‌ترین ملت است؛ به‌خصوص مملکت و کشوری که تحت لوای اسلام ناب محمدی و تشیع واقعی است، بزرگ‌ترین قدرت در دنیا از هر نظر است. البته منهای یک عده‌ای که مغز خود را به آمریکا دادند و خیال می‌کنند خوب می‌فهمند و من به آن‌ها اعتقادی ندارم.
 

الان مسئولین باید همین تحریم را جلوی خود بگذارند و همه‌اش را تبدیل به فرصت کنند. کشوری که به قول دولتی‌ها و به قول سخنرانی چندی پیش رئیس محترم جمهور، حداقل ۱۰۰ میلیارد دلار صادرات دارد ولی ۷۰ میلیارد دلار خرج دارد، یعنی سالانه ۳۰ میلیارد دلار به ذخیره‌ی ارزی‌اش اضافه می‌شود. اینجاست که باید تحریم را به فرصت تبدیل کرد و دولت به دولت تبدیل شود و کار خود را انجام دهد و مردم را در تولید آزاد بگذارد.


 
در چهلمین سال پیروزی انقلاب برخی این شبهه را مطرح می‌کنند که انقلاب به بن‌بست رسیده است؛ به نظر شما چقدر این جمله واقع‌گرایانه است؟

یکی از سران نهضت آزادی وقتی قبل از پیروزی انقلاب، مردم و جوانان همانند برگ درخت روی زمین می‌ریختند، نزد امام در پاریس رفت و گفت این امام آنجا نشسته و نمی‌داند چه اتفاقی می‌افتد. از زبان خود او شنیدم که می‌گفت به امام گفتم مردم همانند برگ درخت روی زمین می‌ریزند، امام گفت دولت این‌ها را نکُشد. گفتم به بن‌بست رسیدیم و امام فرمود تو به بن‌بست رسیدی و ملت به بن‌بست نرسیده است.

آن‌هایی که امروز معتقد هستند ما به بن‌بست رسیدیم خود به بن‌بست رسیده‌اند. انقلاب همانند یک قطار بود و راننده‌ی این قطار، امام و امروز هم رهبر معظم انقلاب است. این قطار به سمت مقصدش حرکت می‌کند. امام همه را سوار این قطار کرد. عده‌ای در مسیر دیدند نمی‌توانند با این قطار به مقصدش بیایند؛ شروع به دویدن در خلاف جهت حرکت قطار کردند. به انتهای قطار که رسیدند، دیدند چاره‌ای جز پیاده شدن ندارند؛ جبهه‌ی ملی‌ها، نهضت‌ آزادی‌ها و غیره از این قطار پیاده شدند. هنوز یک عده مانده‌اند که باید از این قطار پیاده شوند؛ آن‌هایی که معتقدند ما به بن‌بست رسیده‌ایم.

به چه بن‌بستی رسیده‌ایم که امروز دشمن ما از اینکه خط دفاعی ما به مدیترانه رسیده، از اینکه دامنه‌ی نفوذ ما تا مدیترانه پیش رفته، وحشت کرده است؟ کجا به بن‌بست رسیدیم؟ آن‌هایی به بن‌بست رسیده‌اند که اجازه نمی‌دهند مردم کار خود را انجام دهند. آن‌ها به بن‌بست رسیده‌اند چون کعبه‌ی آمال آن‌ها غرب و اروپا است و برخی‌شان حتی در پیدایش این وضعیتی که امروز داریم، علنی و غیرعلنی و مستقیم و غیرمستقیم مؤثر هستند و می‌خواهند فشار بیاورند و مردم را خسته کنند که آقا هم خسته شود.

ما از مردم می‌خواستیم تا با ما همراهی کنند و در اقتصاد مشارکت کنند. من در زمان جنگ وقتی دیدم ارزِ موجودمان برای تولید مهمات کفاف نمی‌دهد و زمان هم نداریم که بتوانیم بخریم، تصمیم گرفتیم مهماتمان را در داخل و در حجم انبوه تولید کنیم.

فرمایش اخیر رهبر انقلاب آب پاکی روی دست همه بود که ما با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم؛ اگر هم یک روزی بخواهیم مذاکره کنیم با ترامپ مذاکره نمی‌کنیم. خیلی‌ها از این فرمایش آقا خوششان نیامده است؛ اشکالی ندارد ولی ملت خوششان آمد. اگر آن‌ها همراه ملت شوند و به ملت بگویند این احتیاجات را داریم و دنیا هم به ما نمی‌دهد، پس خودتان بسازید و تولید کنید، مردم می‌توانند و خواهند ساخت.

خوراک دام سخت‌تر از موشک قاره‌پیما نیست؛ زحمت دارد، تبدیل سیستم دارد، باید مصرف آب را به یک‌دهم رساند تا تحقق یابد ولی شدنی است. پول نفت را بدهیم و خوراک دام بیاوریم که هنری نیست؛ اما پول نفت را بیاوریم و تبدیل به سیستم آبیاری مدرن کنیم و تبدیل به اصلاح خاک و روش‌ها کنیم، احتیاجات ما تأمین می‌شود.