به گزارش مشرق، لومپنپرولتاریا مفهومی است که ریشه در زبان آلمانی دارد و احتمالا نخستین بار توسط کارل مارکس استفاده شده است. وی لومپنپرولتاریا را «خردهطبقهای» از جامعه میدانست که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید، نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری امرار معاش میکند. این گروه اجتماعی وابسته و ریزهخوار بورژوازی و اشرافیت هستند. گروهی که به هرج و مرج و اغتشاش اجتماعی دامن میزنند، اما حرکاتشان خاستگاه ایدئولوژیک ندارد. لمپنها با رفتارهای نظیر آرایش و پوشش خلاف عُرف و غیرمعمول و برخی حرکتهای نمایش تخریبی، خود را به جامعه معرفی کرده و در تعارضات داخلی طبقات اجتماع نقش منفی بازی میکنند.
بیشتر بخوانید:
ضرورت پاکسازی صداوسیما از مجریهای بیادب و بدسابقه
با ظهور رسانههای نوین، لمپنیسم ابعاد جدیدی پیدا کرده است. مخصوصا در شبکههای اجتماعی آنقدر زیاد هستند و آنقدر دنبال کننده دارند که اسمشان به گوش همه جامعه رسیده است. لمپنهایی که راه ارتزاقشان معرفی سایتهای قمار در استوریهای اینستاگرامشان است.
اما چیزی که به نظر جالب میرسد، قرابت جدی بین مفهوم لمپنپرولتاریا و سلبریتی است که هر دو زالوصفت بوده و تقریبا هیچ سودی به حال جامعه ندارند. این دو خرده طبقه شباهتها و تفاوتهایی دارند: لمپنپرولتاریای مد نظر مارکس در فقر و در محلههای تهیدستان زندگی میکردند. بیشتر آنان از مواهب زندگی در جامعه مدرن بیبهره یا کم بهره بودند. لمپنسلبریتیها هم در جامعه بیمصرف و زائد هستند، اما این طبقه جدید، طبقه مرفهی هستند که در بالای شهر زندگی میکنند.
اگر روزی اساتید و بزرگان هنر سالها زحمت میکشیدند تا فنی را بیاموزند و کار تخصصیشان را به مردم عرضه کنند، امروز به مدد شبکههای اجتماعی و البته جریان سلبریتیپرور و لمپنپسند، هر کسی که از راه میرسد یا به علت ظاهری خاص و یا به علت رفتاری جفنگگونه و خلاف عرف که سعی در متفاوت بودن دارند، به دنبال کسب شهرت و سرمایه اجتماعی است. بر خلاف اساتید و بزرگان هنر، لمپنسلبریتیها نه تنها در خدمت وطن نیستند، بلکه الفبای غیرت ملی را زیر سوال میبرند. پول مردم را از کشور خارج میکنند و با افتخار اعلام میکنند باید «ماهانه ۱۰ هزار دلار» برای دردانههای آمریکانشینشان بفرستند و یا به عنوان هدیه، فرزندانشان را در غرب به دنیا میآورند.
همچنان که لمپن پرولتاریا در کودتای ۲۸ مرداد در خدمت ارتجاع پهلوی و بیگانگان قرار گرفتند تا حکومت مصدق را سرنگون کنند، امروزه نیز لمپنسلبریتی در خدمت دشمن مردم ایران قرار گرفته و در بزنگاههای تاریخی، به جای در نظر گرفتن منافع مردم، آدرس غرب را نشان میدهند. پرواضح است که این نشانی دادن غلط به مردم، نه از سر ایدئولوژی متفاوت، که صرفا به علت بیمایگی فکری و تکبر بیپشتوانه است.
اما خوشبختانه با موجهای اجتماعی و سیاسی پیش رو، سلبریتیها که مفهوما و وجودا از مردم نیستند، هر روز بیشتر پرده دورویی و خودخواهیشان کنار میرود و روز به روز بیاعتبارتر میشوند. اگر قرار است خوانندهای نزد مردم محبوب و در کشور ماندگار باشد، قطعا خوانندهای نخواهد بود که حتی نُتهای موسیقی را بلد نیست. اگر قرار است یک مجری محبوب شود، قطعا آن مجری فردی خواهد بود که آداب این حرفه را بلد باشد، نه هر بیادبی که برای دیده شدن دست و پا بزند.
نقل میکنند برادر حاتم طایی در چاه زمزم ادرار کرد. او را با پس گردنی، کشان کشان نزد حاکم وقت بردند؛ حاکم از علت کارش جویا شد. پاسخ داد که با تمام وجود میخواسته حرکتی کند تا به آوازه و شهرت برادرش برسد و پس از مدتها تامل، فکر بکر ادرار در زمزم را اجرا کرده است.