ماکرون بعد از عقب نشینی مرحله ای از افزایش قیمت سوخت و سپس لغو آن اکنون از ترمیم کابینه و برکناری برخی مقامات سخن به میان آورده است .

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

آمریکا علیه اوپک‌!

محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

1- آمریکا تلاش داشت از طریق اوپک بر ایران فشار بیاورد، حتی نماینده خود در امور ایران را برای تحت فشار قرار دادن اعضای اوپک به تولید نفت بیشتر به وین فرستاده بود اما بعداز اینکه در اجرای سیاست به صفر رساندن فروش نفت ایران شکست خورد و مجبور شد اعلام کند هشت کشور مشتری اصلی نفت ایران را از تحریم‌ها معاف می‌کند، اکنون توافق تولیدکنندگان عضو و غیرعضو اوپک و مستثنی شدن ایران از کاهش تولید نفت شکست دیگری برای آمریکا محسوب می‌شود.


نشست 175 اوپک با اعتراض اعضا به سیاستهای عربستان، شاهد برتری سیاست منافع تولیدکنندگان نفت بر سیاست حفظ منافع سعودی - امریکایی بود. نکته بارز در نشستهای اخیر اوپک همسویی عربستان و آمریکا برای مقابله با سیاست‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران از طریق کاهش درآمدهای نفتی و ارزی و فشار بر ملت ایران از طریق جنگ اقتصادی بود.

آمریکایی‌ها و رسانه‌های غربی تلاش داشتند القا کنند تحولات بازار نفت جهان با وجود تحریم نفتی ایران مطابق میل آمریکا حرکت نموده و آمریکا می‌تواند فشار بیشتری بر ایران اعمال کند.

حتی بی‌بی‌سی نیز نتوانست بر نقش پشت پرده آمریکا در فشار بر اوپک سرپوش بگذارد و اذعان کرد«مسئله مهم‌تر فشارهای آمریکا بر کشورهای عضو اوپک و مخصوصا عربستان است». آمریکا امیدوار بود با اعمال نفوذ در اوپک، کاهش حضور، نفوذ و نقش خود در منطقه را که با شکست داعش تشدید شده است، جبران کند.

اما علیرغم میل آمریکا، توافق اوپک و هرگونه افزایش قیمت نفت اولا موجب درآمد بیشتر کشورهای تولیدکننده نفت از جمله ایران خواهد شد و می‌تواند در صورت تدبیر و برنامه‌ریزی‌های صحیح موجب بهبود وضع اقتصادی این کشورها شود. ثانیا این توافق می‌تواند موجب انسجام و تقویت و تداوم تاثیرگذاری و سیاست‌گذاری این سازمان نفتی در بازارهای جهانی شود.


2-اما در حالی‎که رئیس‏‎جمهور آمریکا با توئیت‎های پی‌درپی خود به دنبال افزایش تولید اوپک و کاهش قیمت نفت بود، شرکت‌های تولیدکننده نفت ‎شیل آمریکا از این سیاست متضرر می‌شوند چراکه از ماه اکتبر تاکنون کاهش 29 درصدی قیمت نفت ایالات متحده و قیمت‌های زیر 60 دلار موجب کاهش سودآوری‎ سرمایه‌گذاری‌ها در نفت شیل آمریکا و صرفه اقتصادی نداشتن این سرمایه‌گذاری‌ها شده است و عملا طرح «انقلاب شیل‌اویل آمریکا» برای تبدیل شدن به بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت خام جهان را با شکست مواجه کرده است.

آمریکا در یک سیکل معیوب قرار گرفته و هرگونه افزایش تولید موجب کاهش قیمت نفت و در نهایت موجب کاهش تولید نفت شیل به علت مقرون به صرفه اقتصادی نبودن سرمایه‌گذاری در این صنعت خواهد شد.

گرچه دولت آمریکا برآورد کرده تولید نفت این کشور17 درصد در سال جاری افزایش یابد اما شرکت‌های تولیدکننده نفت شیل از جمله استیون پروت، مدیر اجرایی شرکت Elevation Resources LLC اعلام کردند با این روند سال آینده میلادی تا 20 درصد تولید شیل آمریکا کاهش خواهد یافت و موجب ادامه کاهش ارزش سهام شرکت‌های تولیدکننده شیل می‌شود.


3- آمریکا به شدت نگران کاهش منابع نفتی در جهان نیز می‌باشد. این موضوع سبب شده تا ترامپ تلاش کند تولید نفت اوپک کاهش نیابد تا با خرید نفت ارزان هم ذخائر خود را افزایش دهد و هم قیمت بنزین در کشورش را پایین نگه دارد و وضع اقتصادی را بهتر کند تا ریاست جمهوری دور دوم خود را تضمین کند.

اما افزایش بهای نفت باعث ایجاد رکود و افزایش تورم در اقتصاد آمریکا خواهد شد و براساس گزارش آژانس اطلاع‌رسانی انرژی آمریکا هم ذخایر نفت خام آمریکا در هفته منتهی به 30 نوامبر هفت میلیون و سیصد هزار بشکه کاهش یافته است و هم شاهد کاهش و رسیدن تولید نفت آمریکا به سه میلیون و پانصد هزار بشکه در روز هستیم.

همین امر موجب نگرانی آمریکا برای تاثیرگذاری بر بازار نفت و شکست سیاست تحریمی علیه ایران شده است. لذا نوعی تناقض بین سیاست آمریکا و آنچه که ترامپ انجام می‌دهد با آنچه صنعت نفت آمریکا شاهد آن است مشاهده می‌شود.

آمریکا با ادعای افزایش تولید نفت شیل و همچنین استفاده از ذخائر خودش، می‌تواند شکافی را که اوپک و دیگر کشورهای تولیدکننده نفت ایجاد می‌کنند، پر کند و هیچ ترس و واهمه‌ای هم از تصمیم اوپک نداشته باشد. اما آمریکا عملا از این اقدام ناتوان است.


 4- هر گونه کاهش تولید و افزایش بهای نفت در سطح جهانی برای مصرف‌کنندگان نفت و به ویژه آمریکا و اروپا مشکل ایجاد می‌کند، اما از سوی دیگر با توجه به اینکه درصد بالایی از ‏ارزش ‏‏بازار سرمایه در بورس‌های جهان ‏متعلق به ‏‏شرکت‌های نفتی ‏است، کاهش قیمت نفت نیز به‌طور مستقیم موجب کاهش ارزش شاخص سهام بورس‌های جهانی و متضرر شدن کشورهای مصرف‌کننده نفت نیز خواهند شد، همانند آنچه که قبل از توافق اوپک رخ داد.


5- این سخن وزیر نفت عربستان را که گفته بود واشنگتن در موضعی نیست که نظر خود را بر اوپک دیکته کند یک ژست سیاسی باید تلقی کرد برای پاک کردن افکارعمومی از این عقیده که عربستان گاوه شیرده آمریکاست. این در حالی است که خالد الفالح تصریح کرده بود تصمیمی که ما در اوپک می‌گیریم مبتنی بر منافع کشورهای مصرف‌کننده از جمله آمریکاست!‌ نشست اخیر اوپک در وین چالش بزرگی برای عربستان به حساب می‌آمد.

عربستان بر سر دوراهی قرار داشت. از یک سو تحت فشارهای آمریکا برای عدم کاهش تولید بود تا موضع آمریکا در پرونده خاشقجی تغییر نکند و از سوی دیگر تحت فشارهای بازار برای کاهش تولید بود تا قیمت‌ها بیش از این کاهش پیدا نکند. عدم تاثیرگذاری عربستان بر تصمیم اوپک در جهت سیاست‌های کاخ سفید هزینه‌های سنگینی برای بن سلمان در سایه پیامدهای خطرناک ترور خاشقجی و دفاع تمام قد ترامپ از عربستان در پی خواهد داشت.


6- اما بعد از 57 سال از تاسیس اوپک تصمیم قطر برای خروج از این سازمان نفتی زوایای پنهانی دارد که باید منتظر روشن شدن آنها بود.

دوحه تمرکز بر افزایش سهم و نقش جهانی خود در تولید گاز را دلیل اتخاذ چنین تصمیمی اعلام کرده است اما تمرکز بر افزایش تولید گاز نمی‌تواند منافاتی با حضور در اوپک داشته باشد لذا اولا یکی از اهداف قطر از خروج از اوپک تلاش برای افزایش تولید و جذب بیشتر سرمایه‌های خارجی است که بعد از سیاست‌های تنش‌زا و مخرب سعودی‌ها در منطقه، سرمایه‌گذاری‌های خارجی در عربستان به شدت کاهش یافته است.

ثانیا شاید نقش مخرب عربستان در اوپک هم آن‌گونه که وزیر انرژی قطر گفته یکی از دلایل تصمیم برای خروج از این سازمان نفتی باشد.ثالثا خروج قطر از اوپک نشان داد اختلافات میان کشورهای حاشیه خلیج فارس پایدار است که عواقب ناخواسته و بلندمدتی برای منطقه خواهد داشت.

رابعا این را هم نباید فراموش کرد که تصمیم قطر مبنی بر خروج از اوپک بعد از قریب شصت سال عضویت در سازمان اوپک نشان می‌دهد که این کشور متوجه شده است که می‌تواند مستقل از عربستان و امارات هم به بقای خود ادامه بدهد.

خامسا گرچه وزیر انرژی قطر گفته این تصمیم سیاسی نیست اما هر دلیل دیگری که بتوان برای تصمیم قطر عنوان کرد، با توجه به حضور برایان هوک در وین برای ممانعت از اجماع کشورهای عضو اوپک، نمی‌توان نقش آمریکا را پشت اتخاذ چنین تصمیمی نادیده گرفت، هرچند در حالت خوشبینانه معتقد باشیم که دوحه از این نقش آمریکا بی‌اطلاع و ناآگاه است.

عدم واکنش بقیه اعضای اوپک به این تصمیم قطر، به جز ایران که ابراز تاسف کرد، نیز سؤال‌برانگیز است. لذا حقیقت پشت تصمیم قطر این است که دوحه عملا در جهت سیاست‌های آمریکا و در زمینی که کاخ سفید طراحی کرده، بازی می‌کند.

چراکه هدف آمریکا برای رسیدن به منافع خود در منطقه به ویژه در زمینه انرژی و باز کردن پای صهیونیست‌ها، از حیز انتفاع انداختن نهادهای منطقه‌ای و ایجاد جدایی بین کشورهای منطقه از جمله اعضای اوپک و بی‌خاصیت کردن این سازمان نفتی است، همان‌گونه که تاکنون در جهت تفرقه کشورهای منطقه عمل کرده است.

بی‌خاصیت کردن شورای همکاری خلیج‌ فارس، تشویق سعودی‌ها برای دشمنی با ایران، ایجاد تنش بین عربستان و قطر، به راه انداختن جنگ عربستان علیه یمن، همچنین به وجود آوردن داعش در سوریه و عراق با پول عربستان و حمایت‌های ترکیه و قطر، طراحی به گروگان گرفتن نخست‌وزیر لبنان توسط عربستان و حتی طراحی قتل خاشقجی برای تشدید تقابل عربستان با دیگر کشورها و دوشیدن بیشتر سعودی‌ها و... مصادیق نتیجه این سیاست آمریکا در سال‌های اخیر می‌باشد.

نکته مهم در اجرای این سیاست آمریکا، نقش و حضور عربستان در اجرای همه نمونه‌های ذکر شده است. لذا از این جهت هرگونه حرکت در جهت سیاست‌های آمریکا برای کشورهای منطقه یک بازی باخت – باخت و تصمیم قطر در خروج از اوپک نیز یک خدمت بزرگی به آمریکا و تحلیل و تضعیف توان و امکانات کشورهای عضو اوپک است.

سادسا این اقدام قطر می‌تواند احتمال خروج کشورهای دیگر از مجمع کشورهای صادرکننده گاز را نیز به تلافی خروج دوحه از اوپک در پی داشته باشد که این خود نیز در کنار تهدید اوپک، تهدیدی برای این مجمع گازی در جهت سیاست‌های آمریکا خواهد بود.


 

هشدار بجای روحانی

حسن  بهشتی‌پور در ایران نوشت:

سخنان رئیس جمهوری اسلامی ایران در جمع رؤسای مجالس شش کشور ایران، چین، روسیه، پاکستان، افغانستان و ترکیه با چند نکته قابل تحلیل و تبیین همراه بود.


نخست آنکه ایشان از تحریم‌های همه جانبه امریکا علیه ایران با عنوان «تروریسم اقتصادی» نام بردند. در تحلیل واژگانی تروریسم به معنای « دهشت­ افکنی»، ایجاد ترس در دل دیگران و مختل کردن امنیت آنها تا جایی است که گاه به حذف فیزیکی منجر می‌شود.

قرار گرفتن این کلمه در کنار کلمه اقتصادی به معنای آن است که یک دولت بخواهد دولت و ملت دیگری را از راه اقتصادی به وحشت افکند، علیه آنها ایجاد تهدید کند و در نهایت کمر به نابودی آنها ببندد. با این  تعریف آیا تحریم‌های امریکا مصداق تروریسم اقتصادی است، بله، این تحریم‌ها در طول تاریخ بی سابقه است و تنها می‌توان آن را با تجربه تحریم‌هایی که در سال‌های 90 و 91 شمسی ،آنهم علیه ایران اعمال شد، مقایسه کرد.


تحریم‌هایی که به واسطه برجام و مذاکراتی که دو سال طول کشید می‌رفت که به فراموشی سپرده شود اما متأسفانه در دوره ترامپ ادامه پیدا کرد. دولت امریکا از طریق تهدید و ارعاب دیگران را به همراهی با تحریم‌ها مجبور می‌کند.

تحریم‌هایی که فشار اصلی را روی مردم وارد می‌کند و نه روی دولت. کما اینکه به طور کلی در داخل ایران جدایی بین دولت و مردم وجود ندارد و هر نوع فشار و تحریم چه بر دولت و چه بر ملت به هر حال مجموعه اش ایران  را تحت فشار قرار می‌دهد.


رئیس جمهوری ایران در سخنان خود از تأثیر نامطلوب این تحریم‌ها بر امنیت بین‌الملل سخن گفت و تأکید کرد که با تضعیف ایران از طریق تحریم‌ها غرب نخواهد توانست از زیر آوار مواد مخدر، پناهجویان و بمب‌ها و ترورها به سلامت خارج شود. این نکته‌ای غیر قابل انکار است.

در نمایی بزرگ‌تر بی قانونی مانند زیر پا گذاشتن قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل از طرف امریکا و اعمال تحریم علیه ایران بر خلاف مفاد این قطعنامه به بروز یک بی قانونی عمومی در عرصه حقوق بین الملل دامن می‌زند که مدام برای جبران آن باید به بی قانونی دیگری متوسل شد و تن به آنارشی در روابط بین‌الملل داد.

آنارشی که دودش در چشم همه می‌رود و هیچ برنده‌ای  ندارد. دیگر گفتن از بی قانونی که بر اثر ناچار کردن کشور تحریم شده به یافتن راه‌هایی برای دور زدن تحریم‌ها پدید می‌آید راه تازه‌ای نیست. بنابراین هشدار آقای روحانی در این باره مبتنی بر این واقعیت است که عملاً آنها که از سلاح تحریم برای ایجاد تهدید علیه ملت ایران بهره می‌گیرند به فضای ناامنی و آنارشی دامن می‌زنند که برای خودشان مشکل ساز خواهد شد و تروریسم و مواد مخدر بخشی از آن است.


اما پرسش این است که چرا اروپایی که به تازگی تاوان تأثیر ناامنی‌های خاورمیانه را در شهرهای خود پس داده است از آن روند درس نمی‌گیرد. پاسخ دچار بودن به توهم تحریم است. امریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی هنوز تصور می‌کنند می‌توانند از طریق تحریم سیاست‌های یکجانبه خودشان را به کشورها تحمیل  کنند.

آنها هنوز باور ندارند که سلاح تحریم یک سلاح بی اثر است و اگرچه  ممکن است در کوتاه مدت آثار و نتایجی داشته باشد ولی همین آثار آنها را فریب داده است و تصور می‌کنند که می‌توانند از آن در میان مدت و بلندمدت هم استفاده کنند.

غرب زمانی از این رویه دست برخواهد داشت که از این توهم بیرون بیاید و به واقعیت‌ها تن دهد. واقعیت اینکه می‌توان با راهکارهایی مانند برجام در مورد موضوعات مختلف به راه حل‌های مشترک رسید. راه حل‌هایی که نتیجه‌اش می‌تواند امنیت پایدار در منطقه و صحنه بین‌الملل باشد.


نکته دیگری که رئیس جمهوری ایران یک بار دیگر بر آن تأکید کرد چندجانبه گرایی و نیز شکل‌گیری امنیت منطقه بود. بعد از فروپاشی نظام دوقطبی برخی از کشورها از جمله امریکا به دنبال این هستند که یک نظام تک قطبی بر جهان حاکم شود.

حال آنکه در درون خود امریکا افرادی مانند «ریچاد هاس» رئیس شورای روابط خارجی امریکا معتقدند روابط بین‌الملل به سمت جهان بی قطبی حرکت می‌کند. دنیایی که در آن همکاری‌های منطقه‌ای شکل می‌گیرد. تئوری چندجانبه‌گرایی مبتنی بر این فرض است که کشورها می‌توانند بر اساس منافع مشترک‌شان با هم همکاری کنند و در سایه این همکاری منافع بیشتری را به دست آورند.

شاید این تئوری شعاری و آرمانی به نظر برسد. اما در باطن تمام شواهد نشان می‌دهد که بالاخره کشورها ناچارند این مسیر را انتخاب کنند و به جای رو در رویی و تخاصم به سمت همکاری بروند. البته قطعاً این منافع به یک اندازه نیست. اما مسلماً می‌تواند جایگزین خوبی برای ضرر همگانی باشد.
 


 

ماکرون رفتنی است ؟

نبی شریفی در خراسان نوشت:

نیکولای سارکوزی پیش از آن که کلید کاخ الیزه را به فرانسوا اولاند تحویل دهد، گفته بود که «ملت راه خود را ادامه می‌دهد. این ملت قدرتمندتر از سرنوشت مردانی است که به آن خدمت می‌کنند.» شاید این درست ترین تعبیر برای مردم فرانسه باشد. تاریخ سیاسی این کشور با انقلاب بنا نهاده شده است.

فرانسوی ها با این که به خیابان ها بیایند غریبه نیستند. آن ها در چهار هفته اخیر نیز در قالب جنبش «جلیقه زردها» موجب اختلال گسترده در این کشور شده اند، اعتراضاتی که نمونه مشابه آن برخی  رهبران سابق فرانسه را به زانو درآورده است.

روزنامه فرانسوی لیبراسیون درباره اولین جرقه‌های اعتراض می‌نویسد که دو راننده بین‌ شهری جوان اهل سنه مرن، شهری نزدیک به پاریس، روز دهم اکتبر در صفحه‌ای در فیسبوک فراخوانی برای راه‌بندان سراسری در اعتراض به افزایش مالیات بر سوخت به راه انداختند. فراخوانی که بیش از ۲۰۰ هزار نفر در شبکه اجتماعی «فیسبوک» قول شرکت در آن را دادند.

پس از آن بود که روز هفدهم نوامبر اولین اعتراض سراسری در فرانسه با شرکت ۲۸۰ هزار نفر برگزار شد. با گسترش اعتراضات، دولت فرانسه طرح افزایش مالیات بر سوخت را که قرار بود سال 2019 اجرایی شود، لغو کرد اما این اقدام نه تنها باعث نشد که آن ها به خانه هایشان بازگردند،بلکه به تعداد مطالبات آن ها نیز افزوده شد. معترضان این امتیازات را نادیده گرفته اند، آن ها گفته اند که برای اصلاحات خیلی دیر شده است.

بر اساس نظرسنجی موسسه «Elabe» ۷۸ درصد فرانسوی‌ها موافقت دولت با تعلیق یک ساله افزایش بهای سوخت را ناکافی دانستند و معتقدند که هزینه‌های زندگی افزایش خواهد داشت بلومبرگ نیزاز حمایت 75 درصد فرانسویان از اعتراضات خبرداده است.

حالا سوال این است که آیا «وضعیت زرد» برای ماکرون به «وضعیت قرمز» تغییر حالت می دهد؟ و جوان ترین رئیس جمهور تاریخ فرانسه، وداعی زودهنگام با کاخ الیزه خواهد داشت؟ در انقلاب سال 1789 که با شورش «باستیل» آغاز شد، کارگران فرانسوی بیش از مالیات، از نابرابری اقتصادی و تحولاتی که حاکمان کشور از آن بی خبر بودند، رنج می بردند. اکنون به نظر می رسد رئیس جمهور امانوئل ماکرون نیز این حس درونی را احیا کرده است. حسی که نه تنها «جلیقه زرد» ها، بلکه آحاد مردم ناراضی را به خیابان ها  کشانده است.

در زمانی که پوپولیست‌ها هرچه می‌خواهند به زبان می‌آورند و انجام می‌دهند، سیاستمداری که نتواند به مردم عادی اطمینان دهد که آن ها را درک می‌کند، به منجلاب فرو خواهد رفت. تهدیدی که حالا هشتمین رئیس جمهور فرانسه از زمان تاسیس «جمهوری پنجم» توسط «شارل دوگل» با آن روبه روست.

به همین دلیل است که دانش آموزان و دانشجویان، مردان و زنان بازنشسته، اعضای اتحادیه های کارگری، کامیون داران و اعضای اتحادیه کشاورزان، هرچند که جلیقه زرد بر تن ندارند، به خیابان ها آمده اند.


سرعت تغییرات علت نارضایتی مردم


اکونومیست که البته روزنامه حامی لیبرالیسم کلاسیک و بازار آزادی است اخیرا در مقاله ای نوشته که «پیروزی ماکرون در انتخابات ۲۰۱۷ امیدی را برای فرانسه، اروپا و جهان در پی داشت. او از زمان ورود به کاخ‌الیزه اصلاحاتی را در زمینه آموزش و بازار کار اجرایی کرد اما فراموش کرده است که دموکراسی نیاز به رضایت مداوم مردم نیز دارد.» قشر کارگر به دلیل اصلاحات اقتصادی حامی کسب و کار و اجرای طرحی برای کاهش مالیات ثروتمندان ماکرون را «رئیس جمهور ثروتمندان» می نامند.

اگرچه برخی تحلیل گران معتقدند  ماکرون با کاهش مالیات ثروتمندان سعی در تشویق به خصوصی سازی و کوچک کردن بنگاه های هزینه ساز دولتی دارد و حتی  میزان نرخ بیکاری -اگرچه همچنان بالاست و ۱/۹ درصد را نشان می‌دهد- نیز در زمان ریاست‌جمهوری او  کاهش یافته است اما این اصلاحات شتاب زده رئیس جمهور فرانسه واکنش قشر متوسط و فقیر فرانسه را در پی داشته  است.

بنابراین شاید  نتوان همه این نارضایتی را ناشی از ناکارآمدی دولت یک ساله وی دانست بلکه موجی که اکنون فرانسه را فرا گرفته، انباشت نارضایتی هایی است که طی هشت سال گذشته به دلیل اعمال ریاضت اقتصادی مردم را به ستوه آورده و آن ها را به سمت طبقه فقیر سوق داده است.


 سرانجام ماکرون چه خواهد شد؟


ماکرون بعد از عقب نشینی مرحله ای از افزایش قیمت سوخت و سپس لغو آن اکنون از ترمیم کابینه و برکناری برخی مقامات سخن به میان آورده است .


پالسی که خیلی ها معتقدند معترضان را به افزایش مطالباتشان تحریک کرده است  .ماکرون غیر از بازی متزلزل خود در مقابل معترضان از یک پاشنه آشیل جدی نیز  رنج می برد.

وقتی سال گذشته امانوئل جوان بدون تکیه بر هیچ کدام از نیروهای سیاسی سه گانه جامعه فرانسه یعنی  احزاب چپ ،راست ها و راست های افراطی با تاسیس حزبی جدید و در شرایطی که جامعه فرانسه خسته از سیاستمداران سنتی  در بین انتخاب میان راست افراطی به رهبری مارین لوپن و ماکرون قرار گرفته بودند توانست به کاخ الیزه راه یابد فکر نمی کرد این مسئله بتواند به یکی از نقاط آسیب پذیری او تبدیل شود .وی  عملا امروز در احزاب سیاسی فرانسه  هیچ حمایتی را پشت خود ندارد .

در عین حال یکی دیگر از مواردی که می تواند ماکرون را به ماندن در کاخ الیزه امیدوار کند پراکندگی طیف مخالفان اوست که امروزه گستره ای  از مردم عادی تا راست های افراطی و چپ های دو آتشه و حتی نژاد پرستان ضد مهاجرت را دربر می گیرد چیزی که شاید بتواند به کمک ماکرون بیاید هرچند به نظر می رسد همه این افراد فعلا در یک چیز با هم اشتراک نظر پیدا کرده اند وآن هم مقابله با شرایط بغرنج فقر و درماندگی در مقابل هزینه های زندگی است.

آینده ماکرون اکنون بیش از آن که در دستان خودش باشد به بازی مخالفان او گره خورده است  مثلا این که جلیقه زردها تا چه حد بتوانند همچنان موتور محرک این اعتراضات را روشن نگه دارند و طیف های جدید را وارد این کارزار کند یا  آمدن تمام قد راست افراطی و رهبرانش از جمله مارین لوپن به میدان که ممکن است بخشی از جامعه فرانسه و  معترضان  را نگران کند و به خانه بازگرداند  همان نگرانی که شاید مهم ترین عامل رای آوردن ماکرون بود .

فرانسه در برهه ای مهم از تاریخ خود قرار گرفته است آیا انقلاب دوباره مرکز انقلابی خواهد بودکه همچون انقلاب کبیر سال  1789   قاره سبز را به لرزه در خواهد آورد؟

کاهش هزینه‌ها تنها در شعار

جهانبخش‌محبی‌نیا در ابتکار نوشت:

بودجه به عنوان سند مالی دولت جدای از نگاه‏های کلاسیک و کلیشه ای تصویری از جهت گیری ذاتی دولت در زمینه کسب درآمدها و نحوه هزینه کردها ارائه می دهد تا عوامل اقتصادی، دست اندرکاران تجارت، بیمه و بانک در داخل و خارج در کوتاه مدت نحوه تعامل و مدارا با اقتصاد ملی را پیش بینی کنند.

بعد از موضع گیری رئیس جمهوری و سازمان برنامه و بودجه که بیشتر در قالب آمار و ارقام نمایان شد، آقای موحدی خطیب نماز جمعه تهران توصیه‏هایی داشت که قابل تامل و توجه جدی است، ایشان از دولت و مجلس کاهش هزینه‏ها و اولویت‏های بودجه را خواستار شد.

کاهش هزینه‏ها شاید بزنگاه نظام مالی کشور و پاشنه آشیل اقتصاد ایران باشد. امری که در هیچ دولتی جدی گرفته نشد و متاسفانه تراز مالی کشور به شکل وحشتناکی در خدمت هزینه‏های جاری قرار گرفت. اولویت‏های بودجه از منظر خطیب نماز جمعه که سال‏های متوالی در مجلس شورای اسلامی حضور داشته است، اشتغال و توجه به فضای کسب و کار کشور بود.

با اوضاع و احوالی که شاهدیم و متاسفانه اقتصاد منطقه و جهانی نیز تا حدی از آن رنج می برد فضا برای اشتغال و بنیه‏های تجارت و صادرات و واردات آنچنان مساعد نیست. البته تنها اختصاص بودجه هم کارساز نمی تواند باشد. کشور بیشتر از اعتبار که لازم است به سیاست گذاری عمومی، برنامه ریزی و مدیریت فعال و علمی نیاز دارد.


در سال 96-97 دولت با برداشت 5/1 میلیارد دلار از صندوق توسعه با مصوبه مجلس و همچنین یک میلیارد دلار با اذن رهبری و نزدیک به 60000 میلیارد تومان اعتبار در تبصره 18 بودجه 97 در حوزه اشتغال معدل خوبی از خود به یادگار نگذاشت . خوشبختانه در زمینه بهبود فضای کسب و کار با ارزیابی موسسات بین المللی توفیق ارتقای چند رتبه ای داشت.

صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم با دعوت از کارشناسان تکراری و بر خط، گذرا به اما و اگرهایی پرداخت که قابلیت بهره برداری برای مخاطب نداشت و معلوم نشد رسانه ملی در نقد از دولت و مجلس اهداف مطلوب را در چه بیابانی پیگیری می کند.

کاهش هزینه‏‌های غیرضروری در خیلی از زمینه‏ها، می تواند اقتصاد ایران را از زیر فشار نجات دهد و یا پس انداز و اختصاص منابع به جنبه‏های ضروری حیات اقتصادی، این بخش از کشور را برای آبیاری سایر بخش‏ها از جمله فرهنگ، سیاست، صنعت، تجارت، سلامت و دفاع آماده کند. بدون تعارف دولت‏ها در زمینه کاهش هزینه فقط شعار داده اند بعضی از آنان حتی زحمت شعار هم به خود نداده اند.


هنگام تهیه و تدوین بودجه، رابطین سازمان‏ها، ادارات بعضی از شخصیت‏های حقوقی که بیمار گونه به بودجه متصل شده اند، گونی‌به‌دست، دنبال تصمیم سازان و تصمیم گیران راه ‏می‏افتند و متاسفانه بعضی از آنان را وارد مبادله سیاسی می کنند. امروز باید بپذیریم علاج بسیاری از دردهای اقتصاد، کاهش هزینه‏هاست و آن کسانی انقلابی، عاقل و دلسوز کشورند که کمتر هزینه کنند.

بدعهدی موجر و مستاجر

سید محمد بحرینیان در رسالت نوشت:


سعید حجاریان، فعال اصلاح طلب و تئوریسین جریان دوم خرداد، اخیرا در مصاحبه‌ای مکتوب با خبرگزاری تسنیم، نکاتی مطرح کرده که واقعا عجیب است.

تئوریسین جریانی که معتقد به مسئولیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی سیاستمداران است، آن‌چنان شانه از مسئولیت اش خالی کرده که گویی اصلا مسئولیتی نبوده است.

حالا پس از گذشت 66 ماه از خرداد 92 و انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور، کیست که نداند جریان اصلاحات با تمام توانش از صدر تا ذیل، تمام قد پشت روحانی ایستاد، حتی رئیس دولت اصلاحات از معاون اولش خواست  به نفع روحانی کنار رود، دفاتر احزاب و تشکل های اصلاح طلب در تهران و شهرستان ها  به ستاد روحانی تبدیل شد و فردای انتخاب روحانی، همین اصلاح طلبان و حامیانشان جشن پیروزی گرفتند.

اما امروز کار به کجا رسیده است که برخی جوانانی که روزی با شعار «روحانی،روحانی» و تصاویر او از رئیس جمهور منتخب در خیابان‌های تهران استقبال کردند، چند روز پیش در دانشگاه سمنان و در مراسم روز دانشجو، او را با شعار«تورم، بیکاری، جواب بده روحانی» بدرقه کردند؛ بماند که تحلیل ها  حکایت از آن دارد که روحانی به جای دانشگاه تهران و شریف و امیر کبیر، سمنان را برای سخنرانی روز دانشجو برگزید تا شاید در جو کمتر سیاسی آنجا، کمتر مورد اعتراض و انتقاد دانشجویان قرار گیرد.


1- سعید حجاریان در مصاحبه ابراز داشته که ما هیچ گاه با روحانی«عقدی به صورت ائتلاف نبسته بودیم» و با گفتن این جمله، کاملاً از مسئولیت دولتی که جریان متبوع او به مردم تحمیل کرد، شانه خالی کرده است. مگر شما نبودید که 
می گفتید«حاضریم دندانه های کلید آقای روحانی باشیم»؟ مگر شما در هر مقطعی از پروژه برجام، از لوزان تا وین و مقاطع دیگر تمام عیار از روحانی حمایت نکردید؟


مگر هم وندانتان در مشارکت منحله، پیش از 96 نگفتند گزینه ما دوباره روحانی است؟ مگر قرار نبود تا 1400با روحانی بمانید و به عقب برنگردید؟ یادتان رفته است؟


2- البته استراتژی شما و امثال شما  مشخص است. از یک سو تمام توان تان را صرف به قدرت رساندن یک شخص کرده اید. 


سپس با حمله و فشار سعی کردید از او امتیازبگیرید و از سوی دیگر با توهین و تحقیر، مسئولیت خسارات و ضعف عملکرد او را نپذیرید. توهین های شما به دولت منتخب از شمار بیرون است و از قضا تعابیر توهین آمیز نسبت به دولت نه تنها از سوی جناح رقیب نبوده که توسط خودتان ابراز شده است.


رحم اجاره ای، دولت یک میلیونی، فرزندخوانده اصلاحات، دولت قرضی و بی شناسنامه ترین دولت تعابیر به کار گرفته شده در مورد دولت روحانی توسط اصلاح طلبان است. مگر خود شما دولت فعلی را«حسین قلی خانی» نخواندید؟ حسین قلی خانی که والی خشن و دیکتاتور پشتکوه لرستان بود.

کار به جایی رسید که پیش از انتخابات 96 از عبدالله ناصری عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان  پرسیده بودند چگونه مردم را راضی می کنید به دولتی که آن را رحم اجاره ای خوانده اید، دوباره رای دهند و ناصری جواب داده بود نگران نباشید، دوباره اجاره اش می کنیم.


3- در جای دیگر جناب حجاریان نوشته اند«اصلاح طلبان هر یک به تنهایی اهل ایده پردازی هستند، لذا برعکس جریان راست، ولایت پذیر نیستند.» این سطح برداشت شما از «ولایت پذیری» است.  مگر ولایت پذیری، « دگماتیسم» و در برابر « اهل ایده بودن» قرار می گیرد؟ عجیب تر آن که حتی مسئله را مصداقی هم مطرح نکرده اید و ولایت پذیری را به صورت عام زیر سؤال برده اید.


4- نوشته اید به پراگماتیسم اعتقاد دارید، اما شیوه عمل و راهبردی که در ارتباط با دولت پیش گرفته اید که در بند دوم شرح داده شد، مو به مو بر اپورتونیسم تطبیق دارد. بگویید از کدام فرصت برای انحراف افکار مردم از دولت مورد حمایتتان استفاده نکرده اید و کجا سعی داشته اید مطالبات مردم از مسائل اصلی مورد نیازشان فاصله نگیرد؟ اگر چه باید تصریح کرد ضعف اجرایی و عملکردی دولت هم در این مسئله بی تاثیر نبوده است.


5- مرتبا از نظارت استصوابی شکایت می کنید. مگر در همین شورای شهر و انتخاب شهردار تهران که نظارت بر آن، نه بر عهده شورای نگهبان که با مجلس بر آمده از حماسه تکرارتان است، چه گلی برسر مردم زده اید؟ جریان متبوع شما در 15 ماه، 5 شهردار و سرپرست شهرداری به مسئولیت گمارده و هر بار شهردار منتخب را از لیست بلند بالایی شامل بیش از 20 نفر برگزیده است. 5 گزینه نهایی انتخاب اخیر را یادتان هست؟ یکی وزیر مستعفی دولت به قول شما حسین قلی خانی بود و دیگری شهردار لیسانسه منطقه دو.

اتفاقا یادآوری این نکته جالب است که در انتخابات شورای شهر 96، مجلس چند نفر از جناح رقیبتان را ردصلاحیت کرده  بود و جریان شما با گزینه های حداکثری اش آمده بود. المنه لله که در انتخابات شورای شهر نظارتی جدی نیست و حداقل این حسن را دارد که مردم بدانند گزینه های به اصطلاح حداکثری جریان شما چیزی در چنته ندارند و عاقبت کوه، موش می زاید. 


6- شما و دوستانتان به جای آن که بگویید چرا شورای شهر فعلی، شرکت سهامی است و چرا برخی اعضایش چنانند که می دانید و می دانیم، باز به سیاست حمله روی آورده اید، در مورد شهردار 12 ساله تهران که مردم قضاوت می کنند، اما چرا در دوره جدید، یک ایستگاه مترو افتتاح نشده است؟

چرا بزرگ ترین کارهایتان اصلاح  روکش پل کریمخان بوده و کاشت چند  صد درخت در خیابان ولیعصر؟ چرا دغدغه های اصلی بر زمین است و نام گذاری یک خیابان ساعت ها وقت شورا را می گیرد؟ چرا در یک برف شدید، تهران فلج می شود و پس از زلزله خبری از حضور شهردار نیست؟


اتفاقاً به قالیباف حمله می کنید چون از آن که عملکرد شهرداران منسوب به جریان شما با عملکرد او مقایسه شود واهمه دارید. وعده هایی که با آن، بهشت را تصاحب کردید، یادتان هست؟ آلودگی هوا رفع شده؟ ترافیک تهران روان تر شده؟ ساختمان ها ایمن تر شده اند؟ شهرسازی اصولی تر شده؟ اگر مسئولیت عملکرد  ضعیف دولت را با تعابیری چون فرزند خواندگی و رحم اجاره ای، از سر خود باز می کنید، در مورد شورای شهر چه می کنید؟


7- در این موضوع با سعید حجاریان و همفکران او همنظریم که پایگاه اجتماعی دولت اجاره ای است و از قضا دولت، مستاجر بدی هم بوده و به تعهدات خود عمل نکرده ، اما آن چیزی که حجاریان به آن توجه نمی کند، بدعهدی خود او و همفکران اوست. وضعیت امروز دولت، مجلس و شهرداری نتیجه بدعهدی دو مقصر اصلی است، هم موجر و هم مستاجر.

تروریسم دونالد ترامپ

 سیدعلی خرم در آرمان نوشت:

آمریکای دونالد ترامپ عادت کرده در غیاب یک قوه نظارتی مقتدر در جهان و به پشتیبانی قدرت دلار و توان نظامی، به اعضای جامعه بین‌المللی زور بگوید، اتهام زند و همه را با ملاک‌های من‌درآوردی، دسته‌بندی و شناسایی کند، برخی را دوست و برخی را دشمن بنامد و همین گام اول ترامپ در پیمودن تروریسم است.

مگر تروریست‌ها چه می‌کنند؟ با زور اسلحه جمعیتی را وادار به اطاعت می‌کنند، اتهام می‌زنند و با قوانین من‌درآوردی خود، دیگران را ملحد و دشمن خداوند می‌خوانند و سزای آنها را گرسنگی و مرگ می‌دانند. این امر موجب نارضایتی در سطح جهان شده و حقوق و روابط بین‌الملل دستخوش هرج و مرج و بلاتکلیفی قرار گرفته است.

هیچ‌کس نمی‌داند کدام کنوانسیون یا میثاق محترم است و به کدام توافق بین‌المللی می‌توان استناد جست، تروریست‌ها کدام‌اند و حامیان آنها چه کشورهایی هستند؟ اسرائیل و عربستان تروریست، چگونه توسط دونالد ترامپ غسل تطهیر داده می‌شوند؟ به قول رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ بچه کودنی است که نه حاضر است به گزارش گوش دهد و نه مایل است حتی یک صفحه بخواند.

صرفا خودش تصمیمات بچه‌گانه‌ای می‌گیرد و این مایه دردسر جهان و مردم آمریکا شده است. دونالد ترامپ در حالی که رهبری اعمال تروریستی را در جهان به عهده دارد، از اقدامات تروریستی اسرائیل آشکارا حمایت می‌کند و موجب کشته شدن صدها فلسطینی بیگناه شده است، از اقدامات سبوعانه عربستان و متحدین آن در بمباران شبانه‌روزی مردم مظلوم یمن که به کشته شدن هزاران نفر منتهی گردید و میلیون‌ها نفر دچار قحطی و بیماری شده‌اند، پشتیبانی کرده است، از عمل جنایتکارانه محمد بن‌سلمان و گروهش در سلاخی مرحوم جمال خاشقچی آشکارا حمایت می‌نماید و در مقابل معرفی محمد بن‌سلمان از سوی سی‌آی‌ای به عنوان مسئول قتل خاشقچی بی‌اعتنایی کرده و انکار می‌نماید.

از تحریم‌های ناموجه و بی‌دلیل علیه مردم ایران ابا ننموده و با وقاحت دست به جنایت اقتصادی و گرسنگی مردم ایران می‌زند تا متحدین جنایتکار خود را در منطقه خوشحال نماید و به قول خودش ایران را تنبیه و دستش را از منطقه کوتاه کند. آنگاه دونالد ترامپ با این همه سابقه تروریستی با پررویی، ایران و مردمش را تروریست می‌نامد و دلیل آن را شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل توسط مردم ایران ذکر می‌کند.

درحالی که شعار دادن قابل قیاس با صدها اقدام تروریستی آمریکا در جهان نیست. دوست و دشمن، مبارزه ایران با تروریست‌های داعش را در عراق و سوریه مورد تایید قرار داده است و اگر اقدامات ضدتروریستی ایران نبود، شاید عراق و سوریه اکنون در دست داعش باقی مانده بود و دولت اسلامی خودخوانده، گسترش پیدا کرده بود.

پس آمریکا در جایگاهی نیست که درباره تروریست بودن دیگر کشورها اظهارنظر کند و در جایگاهی نیست که اقدامات ضدتروریستی ایران را انکار نماید. اینکه شعار مرگ بر آمریکا و امثالهم هیچ‌گاه سازنده نبوده و مردم آن کشورها را به واکنش علیه ایران فراخوانده، شکی نیست. ولی شعار دادن هیچ‌گاه از نظر حقوقی نشانه و مدرک تروریستی بودن یک کشور یا یک ملت نبوده و نیست.

آن دسته از کشورها هم که از ترس تحریم اقتصادی، تن به فرامین آمریکا درمورد تحریم‌های ایران می‌دهند، در دل می‌دانند که این فرامین نه قانونی است و نه کارساز. اگر ایران هم به تروریستی بودن متهم می‌شود، خود در صف اول مبارزه با تروریسم است و سابقه درخشانی در مبارزه با داعش و گروه‌های مشابه دارد که آمریکا یا متحدین آمریکا آنها را به وجود آورده‌اند.

ضرورت پاسداشت مقاومت مردم

عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:

پس از اعمال مرحله دوم تحریم‌ها در ۱۳ آبان ماه که با یک عملیات روانی گسترده از سوی سران کاخ سفید همراه بود و ترامپ رئیس جمهور امریکا با واژگانی تهدیدآمیز نظیر اینکه تحریم‌ها بسیار جدی هستند، خیلی شدید هستند، تشدید هم خواهند شد، شروع آن را اعلام و پمپئو نیز باادعای اینکه تحریم‌هایی که از فردا دوباره برقرار می‌شود، کمرشکن‌ترین تحریم‌ها علیه ایران است، سعی در بزرگنمایی تحریم‌ها داشتند.

اما جان بولتون، مشاور امنیت ملی امریکا ومتحد منافقین خیلی خصمانه‌تر علیه مردم ایران صحبت کرده و روز سه‌شنبه، ۲۲ آبان، می‌گوید که امریکا فشار بر جمهوری اسلامی را آن قدر افزایش خواهد داد «تا شیره‌اش کشیده شود». چند روز پس از آن هم مایک پمپئو، خواست اصلی کاخ سفید از ایران را با اعمال تحریم‌ها علنی کرده ومی گوید «ایران اگر می‌خواهد مردمش غذا بخورند باید به حرف امریکا گوش کند.» وی افزود: به نفع ایران است که به حرف امریکا گوش کند؛ در غیراین صورت، مردم ایران بهای آن را خواهند پرداخت.


مواضع سردمداران کاخ سفید که متأثر از القائات منافقین و مزدوران داخلی آن‌ها بود، این تصور را در ذهن آنان ایجاد کرده بود که با ابلاغ و اعمال تحریم‌ها بلافاصله اوضاع کشور به هم خواهد ریخت و امواج اعتراضات و اغتشاشات کشور را فرا خواهد گرفت و آن‌ها هم به تبع آن به اهدافشان خواهند رسید و تزلزل در ارکان نظام را شاهد خواهند بود و پمپئو به آرزوی دیرینه کاخ سفید می‌رسد که ایران همچون قبل از انقلاب به زیر سلطه امریکا رفته و حرف امریکا را گوش کند. جان بولتن مشاور امنیت ملی امریکا نیز به آرزوی مشترک خود و منافقین خواهد رسید که ایران نتواند بزرگداشت چهلمین سال انقلاب را جشن بگیرد.

اما به رغم تصور آنها، نه تنها در عرصه سیاسی واجتماعی کشور اتفاقی نیفتاد وآشوب واغتشاشی به وقوع نپیوست، بلکه حتی در برخی از موضوعات چالشی نظیر اعتراض به‌حق کارگران نیشکر هفت تپه، معترضان قبل از بیان مطالبات خود، وفاداری به آرمان‌ها و اصول انقلاب را اعلام می‌کردند ودشمنان را ناکام گذاشتند، اگر چه برخی از معاندین وعوامل نفوذی داخلی دشمن تلاش داشتند حرکت اعتراضی مسالمت‌آمیز کارگران را به آشوب بکشانند. این در حالی بود که در طول اعمال تحریم‌ها، رسانه‌های بیگانه در ماهواره‌ها وفضای مجازی بیشترین فضا سازی را برای دامن زدن به این اعتراضات ویا تحریک معلمان و کامیونداران به اعتراض به کار برده بودند.


به رغم ناکامی در گام اول، کاخ سفید درهفته‌های اخیر با هدف محکومیت ایران در عرصه‌های بین المللی چند پرونده را همزمان گشود. تلاش برای محکوم کردن ایران در نشست سازمان منع سلاح‌های شیمیایی در لاهه هلند یکی از این موارد بود که نماینده امریکا مدعی شد که امریکا مدت‌ها دراین‌باره نگران بوده که ایران برنامه تسلیحات شیمیایی خود را حفظ کرده و آن را گزارش نداده است.


در سناریویی دیگر مجلس نمایندگان امریکا طرحی را به تصویب رساند که با متهم کردن ایران به بر هم زدن صلح در عراق خواستار تحریم ایران می‌شود. این طرح که «جلوگیری از بی‌ثبات‌سازی ایران در عراق» نام گرفته خواستار «اعمال تحریم علیه آن دسته از اشخاص ایرانی است که صلح یا ثبات عراق یا حکومت عراق را تهدید می‌کنند.»

در این ماجرا انگلیسی‌ها هم به کمک کاخ سفید آمده وبرهم زدن روابط ایران وعراق وتخریب چهره سردار سلیمانی را محور قرار دادند. روزنامه دیلی تلگراف با اتکا به اطلاعاتی که از منابع امنیتی انگلیس به دست آورده، مدعی می‌شود که سپاه قدس تحت امر قاسم سلیمانی بر آن است تا با ترور و رعب و وحشت، صدای مخالفان خود در عراق را خفه کند.


دامن زدن به دور جدید ایران هراسی سناریوی دیگر کاخ سفید علیه مردم ایران بود. وب‌سایت امریکایی واشنگتن اگزمینر با اشاره به گزارش جدیدی که توسط ارتش ایالات متحده آماده شده، ادعا کرد، ایران به سلاحی الکترومغناطیسی دست یافته که می‌تواند امریکا را از صحنه روزگار محو و میلیون‌ها تن را کشته یا بی خانمان کرده، و حتی هواپیماهای در حال پرواز را به زمین بیندازد.


برایان هوک رئیس کارگروه اقدام علیه ایران در کاخ سفید، هم در یک شوی موشکی جدید و البته مسبوق به سابقه، تلاش کرد ایران را در صدر تهدیدات علیه امریکا قرار دهد و با نمایش آهن پاره‌هایی باز هم مدعی شود ایران به یمن سلاح می‌فرستد. اوحتی ایران را متهم به ارسال سلاح برای طالبان کرد ودر ادامه با ادعای وجود همه گزینه‌ها روی میز، تهدید نظامی علیه ایران را چاشنی جنگ روانی کاخ سفید علیه مردم ایران کرد.


در آخرین مورد هم مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا در توئیتر خود مدعی شد که ایران یک فروند موشک بالستیک قادر به حمل کلاهک هسته‌ای را آزمایش کرده و این آزمایش را مغایر قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت در تأیید برجام دانست و تبع او فرانسه و انگلیس با طرح ادعای آزمایش موشکی ایران در شورای امنیت با فشار امریکا تلاش کردند با طرح تهدید ایران، قطعنامه‌ای علیه ایران در شورای امنیت به تصویب برسانند.

این جلسه اگر چه به دلیل عدم اجماع روی این اتهام ومغایرت آن با قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت به نتیجه‌ای نرسید وبدون صدور بیانیه علیه ایران پایان یافت، اما نشان داد که اروپایی‌ها در بازی دوگانه خود علیه ایران در همراهی با امریکا از هیچ فرصتی فروگذار نمی‌کنند.


اما به رغم برنامه ریزی وتصور کاخ سفید، روند تحولات داخلی کشور بعد از اعلام مرحله نهایی تحریم‌ها در ۱۳ آبان‌ماه برخلاف تصور دشمنان بود. آنچه بیشتر امریکایی‌ها را عذاب می‌دهد ناتوانی در بر هم ریختن فضای داخلی ایران است، ترامپ که مبتنی بر سرویس دهی منافقین وشبکه اطلاعاتی آل‌سعود تا قبل از آبان ماه هر روز مدعی می‌شد که ایران هر روز اغتشاش است وقتی به دلیل دروغ بودن ادعایش با رسوایی مواجه شد، مدعی شد که ایرانی‌ها روزهای آخر هفته آشوب می‌کنند.

اما وقتی این هم دروغ از کار درآمد مدتی است که به دلیل مضحکه شدن توسط رسانه‌های غربی، دیگر از اغتشاشات روزانه وهفتگی سخن نمی‌گوید و این در حالی است که در داخل نه تنها روند صعودی قیمت دلار وارز متوقف شد بلکه در اوج اعلام واعمال تحریم‌ها سیر نزولی به خود گرفت، به گونه‌ای که مراکز نظریه پردازی وفعالان اقتصادی وسیاسی غرب را به تحیر واداشته است.


واین درشرایطی است که کاخ سفید در بهره‌گیری از ماهواره‌ها وفضای مجازی برای تحریک واغتشاش همه ظرفیت منافقین، سلطنت‌طلبان وسعودی‌ها را به کارگرفته و از سوی دیگر تلاش کرده که گروهک‌های ضد انقلاب را متشکل و برای براندازی نظام اسلامی متحد کند ودر برهم زدن امنیت کشور هم از هر حربه‌ای استفاده می‌کند که اقدام تروریستی چابهار آخرین نمونه آن بود.


استیصال دشمن در شرایطی است که در ورای این پرونده سازی‌ها آنچه مشهود است اذعان به اقتدار ایران در عرصه‌های منطقه‌ای وبین المللی است. التماس ترامپ برای مذاکره با ایران و یا درخواست پمپئو وزیر خارجه امریکا مبنی بر اینکه ایران حرف امریکا را گوش کند در شرایطی صورت می‌گیرد که امریکایی‌ها و حتی فرانسوی‌ها تحقیر آمیزترین رفتار را با حکام مفلوک حاکم بر شیخ نشین‌های خلیج فارس دارند، به‌کارگیری تعابیری همچون گاو شیرده و یا «کوفتی» در عین انعقاد قراردادهای صدها میلیارد دلاری که نماد غارت اموال مسلمانان خلیج فارس است در حالی است که هیچ واکنشی از سوی آنان در ازای این تحقیرها صورت نمی‌گیرد.

این روند در عین اینکه ماهیت دشمن را به ویژه برای نسل‌های جدید روشن کرده است، در عین حال حقانیت نظام اسلامی در مواجهه با فزون خواهی‌های استکبار را اثبات وتحمل فشارها تحریم‌ها را برای مردم باور پذیر می‌کند وعلت مقاومت مردم نیز همین است.


اما این ایستادگی ومقاومت مردم شایسته تلاش بیشتر مسئولان است. اگرچه اجرای راهبرد رهبری معظم انقلاب در تشکیل شورای هماهنگی ملی اقتصادی توسط روسای قوا و اتخاذ تصمیمات لازم و سیاست‌های پولی و مالی مناسب، در کنترل روند صعودی قیمت طلا وارز وکاهش آن مؤثر بوده است، اما رشد افسار گسیخته قیمت‌ها به رغم کاهش قیمت ارز نشان از ضعف جدی دولت در مدیریت صحنه میدانی اقتصاد دارد وبنگاه‌های اقتصادی، در غیاب یک نظارت وکنترل مبتنی بر منافع خود عمل می‌کنند.

بدیهی است که در این میان ارائه آمارهای غیرواقعی توسط دولت مشکلی را از کارگران وکارمندانی که حقوق ثابتی دارند حل نمی‌کند آنگاه که بایک تورم ۳۰۰ درصدی، بعضاً شرمنده خانواده‌های خود می‌شوند.