کد خبر 919376
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۹

هم در قرآن در مورد نبوت برخی پیامبران و هم در مورد امامان خودمان مسئله امامت در خردسالی مطرح است و مسئله عجیبی در تاریخ نبوده است.

به گزارش مشرق، متن زیر جلسه سی ام از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.

در این جلسه می‌خواهیم بگوئیم مسئله غیبت از کجا شروع شد؟ در تاریخ ۸ ربیع سال ۲۶۰ که  امام حسن عسکری (ع) به شهادت رسیدند امام زمان (عج) برایشان نماز خواندند. دستگاه مترصد شد این شخصیت را از بین ببرد. این دومین یا سومین هجحمه‌ای است که به خانه امام (ع) می‌شود. هجمه اول به خانه امیرالمومنین (ع)، هجمه دوم به خانه امام صادق (ع) هجمه سوم به خانه وصی صاحب وحی حضرت صاحب (ع) به قصد کشتن، که وقتی ورود پیدا می‌کند آنها جائی را به نام سرداب در همان منزل می‌بینند.

 اما اینکه سرداب به چه معنائی است؟ اعتقاد شیعه با اعتقاد مخالفان شیعه کاملاً متفاوت است. حالا من عبارت آنها را به فارسی می خوانم چون تاریخ است نیازی نیست که بحث عربی را بخوانم، آنجایی را عربی می‌خوانم که کلام امام معصوم (ع) باشد.

بیشتر بخوانید:

امامی که زیارتش موجب نجات از غم می‌شود

جدیدترین تصویر از سرداب امام‌زمان(عج)

سرداب در لغت به معنای زیر زمین است. فضای زیرین یک ساختمان را در لغت عربی سرداب گویند. در مناطق گرمسیر زیر ساختمانها یک طبقه‌ای تحتانی درست می‌کردند به آن سرداب می‌گفتند حالا زیر زمین می‌گویند. برای اینکه خنک‌تر بوده این فضا در منزل امام عسکری (ع) هم بوده که امام هادی و امام عسکری(ع) محل عبادتشان بوده  حضرت مهدی (عج) محل ولادتش و اختفاءاش از دشمنان بوده به این معنا که در آن پنج سال بین ۲۵۵ ه‍ . ق ولادت تا ۲۶۰ شهادت پدر بزرگوار اگر کسی از شیعیان توفیق شرفیابی به محضر امام عصر (ع) را پیدا می‌کرده گزارش او این بوده که من در سرداب آن آقازاده را دیدم.

بنابر این الان هم اگر کسی عراق مشرف بشود سامرا در جوار حرم عسکریین یک فضای زیر زمینی وجود دارد که ساخت و ساز هم اخیراً شده بنام سرداب پس سرداب محل عبادت امام هادی و امام عسکری(ع) و محل ولادت امام زمان (عج) و محل دیدارهایی در آن پنج سال است به جهت اینکه احمد ابن اسحاق اشعری از بزرگان قم که از روُات و محدثین شیعیان قم هست می‌گوید امام را آنجا دیدم.

بنابر این اگر ما در آنجا به زیارت می‌رویم فقط همین خصوصیت را دارد و چیز دیگری از نظر ما در آنجا وجود ندارد. محل عبادت دو امام، محل ولادت یک امام، فضا برای ما فضای نورانی و مقدسی است و اینکه فرض کنید مخالفین ما می‌گویند امام زمان (ع) از آنجا ظهور می‌کند. چنین اعتقادی ما نداریم. امام زمان (ع) در آنجا به غیبت رفته یعنی مثلاً دیوار شکاف برداشته ایشان در دیوار رفته، ما چنین اعتقادی نداریم زمین او را بلعیده چنین اعتقادی نداریم. این افتراها هست چرا مترصد هستم این افتراها را بیان کنیم؟ برای اینکه ذهن شما روشن باشد، هر چیزی را در هر جائی دیدی باور نکن.

در رابطه با سرداب دو نوع اخبار از اهل سنت هست:

اولین کسی که راجع به سرداب صحبت کرده سَمعانی در ألاَسناب او ترجمه‌اش اینست: «سردابی معروف در مسجد جامع آن شهر هست که شیعیان گمان می‌کنند مهدی موعود از آنجا قیام می‌کند.» هرگز شیعیان چنین اعتفادی ندارند. اعتقاد شیعه اینست که امام عصر (ع) هر کسی که خداوند اراده کرده باشد از کنار کعبه از مکّه بیت الله ظهور خواهد کرد. این حرفی است که آنها به ما تهمت زده‌اند.

ـ دومین شخصی که خبرش را می‌خوانیم ذهبی در کتاب سَیرِ اَعلامِ نُبَلاء بیان می‌کند و می‌گوید: «ابوالقاسم محمد بن حسن عسکری (ع) آخرین دوازده آقا (یعنی سید) که شیعیان عصمت آن را ادعا می‌کنند، درحالی که عصمت جز برای پیامبر صلّی‌الله علیه و آله نیست و او کسی است که گمان می‌کند آخرین حجت است صاحب الزمان است و صاحب سرداب سامراست و زنده است و نمی‌میرد تا قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند چنانکه از ظلم و جور پر شده، می‌گویند و آنان گمان می‌کنند که محمد صلّی‌الله علیه و آله در سرداب خانه پدرش شده در حالی که مادرش بدو می‌نگریست و تاکنون از آن سرداب بیرون نیامده و در آن زمان نه ساله بوده و یا کمتر.» که این جزء اعتقادات ما نیست. البته معصوم هست، زنده هست نخواهد مرد تا برگردد زمین را پر از عدل و داد بکند.

بعضی از اخبار همین طوره یک انحرافاتی در گزارشات وجود دارد. اما ابن خَلِدوُن در مقدمه تاریخش خیلی با وقاحت صحبت می‌کند: «اثنی عشریه می‌پندارند که امام دوازدهم آنان که به مهدی ملقب است در سرداب خانه‌شان در حلّه داخل شد و از همان جا غایب گردید.» اولاً شما بدانید که سامرا با حلّه فرق دارد اگر می‌گوئیم سرداب، این سرداب در سامراست نه در حلّه، تنها کسی از مورخین آنها که چنین ادعائی کرده همین ابن خلدون است، اصلاً ما کاری به حلّه نداریم. وی ادامه می دهد «معتقدند او در آخرالزمان خروج می‌کند و زمین را از عدل پر می‌ساز. آنان تا حال در انتظار اویند و او را به همین جهت منتظر می‌نامند و هر شب بعد از نماز مغرب بر این سرداب می‌ایستند مرکبی فراهم می‌آورند او را به اسم صدا می‌زند و به خروج دعوت می‌کند تا پاسی از شب بگذرد و ستاره‌ها دست بدست هم دهد آنگاه متفرق شده کار را به شب می‌گذارند! آنان پیوسته در چنین کاری هستند.»

کدام شیعه در سرداب ایستاده؟ اولاً سامرا نه حلّه، بعد یک اسب ببرند آقا بیا، آقا بیا!! آقائی که خدا نگه‌ش داشته خدا می‌آوردش معطلّ یک اسب است؟!! این در واقع به سخرّیه گرفتن مهمترین اعتقاد بین انسانی است. نه بین ادیان، همه انسان‌ها منتظر مصلح و ناجی آخرالزمان هستند. این بحث را به طور مبسوط در آینده نزدیک انجام خواهیم داد. از او وقیح‌تر این تیمیه است. رئیس همین آقایان وهابی؛ او می‌گوید: « از حماقت‌های شیعه نیز اینست که برای امام منتظرشان در مشاهد به انتظار می‌نشیند و مکان‌های دیگر در آن مکان مرکبی، استر یا اسب یا حیوان دیگری آماده می‌کند تا وقتی آن منتظر خروج می‌کند بر آن سوار شود و در دو طرف روز یا اوقات دیگر کسی را در آنجا می‌شمارند که خروج او را ندا در دهد و بگوید یا مولای یا مولانا اُخرج و اسلحه‌ها را برهنه می‌سازند در حالی که کسی آنجا نیست که با او درگیر شود و بجنگد.» در گذشته هم کسی چنین کاری نکرده اصلاً و ابداً جز اعتقاد قطعی شعیه این نیست مگر اینکه طایفه‌ای بطور من درآوردی چنین کاری بکند. اعتقاد شیعه این نیست ولی این گزارش‌هائی را هم که این آقایان دادند در هیچ یک از کتابهای علمای امامیه ثبت و ضبط نشده است.

عبدالله قصیمی در کتاب الصراع بین الاسلام و الوثیئه حرفش خیلی وقیحانه است. «از همه کودن ها، کودن‌تر و از تمامی اهل جمود جامدتر کسانی هستند که امام‌شان را در سرداب غایب کرده و قرآن و مصحفشان را همراه او در سرداب مخفی داشتند. کسانی که همه شب با اسب و استر و الاغ‌هایشان کنار سرداب که امام‌شان در آنجا غایب شده و به انتظار نشسته او را برای خروج می‌خوانند و بیش از هزار سال است که پیوسته چنین می‌کنند» که اصلاً چنین نیست.

کتابی است به عنوان حدیث سرداب نوشته جناب بحرینی پشت کتاب هم این را نوشته، نام سرداب همه شنیده‌ایم و با اسم سرداب مقدس همه آشنایم از آن چه می‌دانید؟ در دوران سفارت دومین سفیر ناحیه مقدس جناب محمد بن عثمان ماجرای سرداب پیش آمد. یورش خصمانه نظامی آل عباس به بیت‌الشرف امام یازدهم (ع) برای دستیابی به آن دُرّیتیم اتفاق افتاد. این دفتر نگارشی است بر آن ماجرا و سایر رویدادها و دیدارها در آن سرداب و پاسخ به شهادت و رفع اتهامات در این راستا. کتاب نوشته جناب سید مجتبی بحرینی است. مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر در تهران.

پس ما گفتیم آنها اتهاماتی به ما زدند که ما هیچ کدامش را قبول نداریم در هیچ یک از کتاب‌های شیعه نیست آن کتاب که حدیث سرداب که معرفی کردید یک کتابی است که روایتی از خراج مطرح می‌کند بعد او را به نقل می‌کشد هم می‌گوید سند مشکل دارد هم حاکمی که اینها معرفی کردند سالها بعد از قضیه سرداب است و بقیه آن نقاط ضعفی که آن حدیث بیان می‌کند این کتاب به نقد کشیده و درست هم به نقد کشیده است.

س‍ؤال: آیا ما روایت یا سند یا چیزی که به ما گفته شده باشد امام از کجا غایب شدند؟

پاسخ: اینکه از کجا غایب شدند نه، اما اینکه آغاز غیبت ایشان کجا هست؟ بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) است که دارد وارد غیبت صغری می‌شوند اما نه از داخل سرداب، از داخل سرداب که یا داخل دیوار رفته باشند یا در زمین، این معنا نیست. آنجا محل اختفاء امام در پنج سال زندگی مبارک‌شان بوده است.

اینکه الان پیروان و عاشقان اهل بیت سلام‌الله علیهم اجمعین وقتی که مشرف می‌شوند سامرا آنجا را فقط زیارت می‌کنند به قصد تبرک که عبادتگاه دو امام بوده و ولادتگاه امام بوده است.

مُولد النبی در جوار مسجدالحرام محل زیارت خیلی‌ها بود نه بیشتر؛ که محل ولادت پیغمبر صلّی‌الله علیه و آله بوده و بیشتر از این نیست. و وهابیت خبیث آن آثار را از بین بردند. آنها با این آثار میانه‌ای ندارند. در اوصاف امام مهدی (ع) صحبت کردیم کتاب اوصاف المهدی در بیان اسامی القاب اوصاف و کنیه‌های امام زمان (ع) تا ۵۱۰ اسم. نوشته آقای احمد سعیدی انتشارات مسجد جمکران ـ در پی شهادت امام عسکری (ع) (حالا بحث سرداب را تمام کردیم اتمام آن هم به آن کتاب است هر کس می‌خواهد بیشتر مطلب بداند به آن کتاب رجوع بکند. می‌رسد به اینکه  امام غیبت صغری ایشان آغاز می‌شود. مرحله اول زندگی حضرت پنج سال خفا پنهانی بوده در زیر سایه پدر بزرگوارشان از زمان تاریخ ولادت ۲۵۵ ه‍. قمری نیمه شعبان تا سال ۲۶۰ شهادت امام عسکری (ع). در این پنج سال برخی از شیعیان با اذن امام عسکری (ع) و با توجهات ویژه برای اینکه آنها گزارش بدهند چنین شخصیتی آمده در سرداب گاهی این تشرفات به ساحت مقدس امام (ع) پیش می‌آمد.

ـ لکن از شهادت مقطع دوم زندگی امام غیبت صغری، تفاوتش با دوره گذشته چیست؟ در این است که در این دوره حضرت امامت را عهده دارند. در مقطع گذشته امامت را نداشتند الان امام شیعیان هستند ۸ ربیع الاول ۲۶۰ وقتی حساب می‌کنیم می‌بینیم ۵ سال‌شان بوده است.

ممکن است برخی این اشکال را بکند که کردند، مگر می‌شه کسی پنج سالش باشد امام باشد؟

این دیگر از آن مسائلی است که هم در تاریخ اسلام پیشینه دارد هم در اُمَمِ سالف پیشینه دارد. امامت شخصیتی در پنج سالگی و خردسالی آیا امکانپذیر است یا نه؟

اولاً امامت به حسب سوره مبارکه بقره آیه ۱۲۴ مسئله‌ای نیست که به من ربط داشته باشد وقتی جناب ابراهیم (ع) و اِذِ بَتلی اِبراهمِ رّبُهُّ بِکلماتَ فَاَتَمَّهُنَ قال اِنّی جاعِلُکَ لِلناسِ اِماماً وقتی حضرت ابراهیم را مبتلا کردند به آزمایش و او هم خوب از پس آن برآمد، ما تو را امام برای مردم قرار دادیم، بعد ایشان س‍ؤال کرد: وَ منِ ذُریَتی از فرزندانم جوابی که آمد قال: لاینال عَهدیِ الظالمین امامت مَعهُود است بین خدا (سپرده شده محول شده) و برخی از برگزیدگان اما نه به سن به صفت، ظالم نباشد. نفرمود لا ینال عَهدِی الصاغرین کسانی که سنشان کم است، اصلاً راجع به سن صحبت نمی‌کند. می‌فرماید: اولاً عهدی است الهی ثانیاً این عهد مانعش ظلم است. و نه مانع سن.

در سوره مبارکه مریم آیه ۱۲ راجع به جناب یحیی، یا یَحیی خُذِ لکِتابَ بِقُّوهٍ و اتَیناهُ الحُکَمَ صَبیّاً این کتاب آسمانی را به قوت فراگیر و در کودکی به او مقام نبوت دادیم. فخر رازی درباره حکمی که به حضرت یحیی دادند می‌گویند: اَلحُکَمُ هُوَ النبَّوهَ، مراد از این وَ اتَیناهُ الحُکمَ این حکمی که به ایشان دادند به نبوت رساندیم. بعد ایشان می‌فرماید به اینکه مراد از حکم در آیه شریفه همان نبوت است زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد ما این حرف را قبول نداریم که نبوت حضرت یک عقل مثل سایرین داشته باشد. حالا این آقا سنی است دارد این حرف را می‌زند. «مبنای نبوت را ما چیز دیگری می‌دانیم اصطنای الهی مبنایش چیز دیگری است. نه اینکه حالا من ببینم این عقل‌اش کامل می‌شود یا نه؟ انبیاء همواره عقل‌شان کامل است. اصلاً هیچ موقع ضعفی ندارند فتوری ندارند. چرا که خداوند متعال حضرت یحیی و عیسی را در کودکی به پیامبری رسانید بر خلاف حضرت موسی (ع) و پیغمبر حضرت محمد صلّی‌الله علیه و آله که آنها را در بزرگسالی به رسالت مبعوث کرد. بنابر این داریم که جناب یحیی در سه سالگی ظاهراً به نبوت رسیده است.

حضرت عیسی بن مریم در سوره مبارکه مریم آیه ۲۹: فَأشارَت اِلیه قالوُا کَیفَ نُکَلِّم مَن کانَ فی المَهدِ صَبیاً ازش پرسیدند بعد گفت از این بچه س‍ؤال بکنید، آنها گفتند چطور با بچه‌ای صحبت بکنیم که در گهواره است و نوزاد است. کسی که در گهواره است پنج سالش نیست. نوزادی است. بعد اگر سه سالش بود س‍ؤال می‌کردند. پس این زمانی است که به حسب عرف و ظاهر نمی‌توان صحبت کند. حداقل ارتکاذ آنها اینه و شهود آنها اینکه که نمی‌تواند صحبت بکند. اما قال اِنّی عبدالله، حضرت عیسی (ع) به سخن در آمدند آتانِیِ الکِتاب بمن کتاب داده وَ جَعلَنی نبیاً و مرا پیامبر گردانیده است. وَ جَعَلنِی مُبارکاً اَینَ ما کُنتُ من هر جا باشم برکت همراه من هست ۳۳ ـ ۳۰ این جریان را دوباره حضرت عیسی (ع) می‌گویند که حضرت در گهواره نبوت داشت، نبوت خاموش یعنی مأمور به تبلیغ نبود. کما اینکه  پیامبر ما صلّی‌الله و آله فرمودند: ـ کُنتُ نبیّاً و آدَمَ بین الماء و الطین یعنی همان روز هم که ولادت داشته پیامبر بوده چون حضرت آدم هنوز به خلقت نرسیده ایشان پیغمبر است یعنی صاحب خبر است. اما نبوت خاموش است این نیست که مأمور به رسالت باشد آن یک روز صحبت کردند آن یک روز ولایت بر ذکریای ایشان ثابت شد. وقتی سکوت کردند. هفت سال جناب ذکریا نبوت داشتند، نبوت ایشان که بواسطه از دار دنیا رفتن ایشان پایان یافت.

حضرت عیسی (ع) از هفت سالگی مقام نبوت ارسال شد یعنی تبلیغ شد چراغ روشن شد در واقع این هم در مورد حضرت عیسی (ع).

قُندوُزی حنفی در یَنابیعُ المَوّدَه در باب ولادت امام مهدی (ع) می‌نویسد: گفتند خداوند تبارک و تعالی او را در کودکی حکمت و فصل الخطاب عنایت نمود و او را نشانه‌ای برای عالمیان قرار داد همان‌گونه که در شأن حضرت یحیی: یا یحیی خُذِ الکِتاب بِقُوَهٍ وَ اتیناهُ الحُکم صَبیاً و نیز در شأن حضرت عیسی (ع): قالوا کَیفَ نَکلَّمِ منِ کانَ فی المَهدِ صبیاً قال اِنّی عبدالله بعد ادامه می‌دهد. که در واقع استشهاد می‌کند آقای قُندوزی حنفی در ینابیع به اینکه چه استبعادی دارد یک پنج ساله امام شود؟ حضرت عیسی (ع) که در گهواره بود و حضرت یحیی در سن سه سالگی بود صحبت می‌کردند و خداوند به ایشان حکم نبوت را عنایت کرد. این در بین این بزرگواران اما در بین امامان خودمان هم سابقه دارد. ـ نخستین امامی که در خرد سالی به مقام امامت رسیدند جواد الائمه (ع) هستند.

حضرت در روز دهم رجب سال ۱۹۵ بدنیا آمدند. پدر بزرگوارشان در سال ۲۰۳ه‍  از دار دنیا رفتند چون اواخر ۲۰۳ است می‌شود هفت سال، امام (ع) در حالی که هفت سال از سن مبارک‌شان می‌گذشته به مقام امامت می‌رسند در حدیث داریم مُعَّمِر ابن خلاّ از حضرت رضا (ع) می‌گوید شنیدم مطلبی را درباره امامت میان کرد. رسیدند به اینجا: ما حاجَتُکُم اِلی ذلک هذا أبوُ جعفر وَقَد أجلَستُهُ مُجلِسی وَصَیّدتَهُ مَکانی چه احتیاج به این موضوع دارید قبلش مطالبی پرسیده حضرت می‌فرمایند چه احتیاجی به این مطلب دارید که شورائی چیزی تشکیل بدهید، هذا ابوجعفر ایشان همه کاره هستند ایشان را به جای خود نشانید و قائم مقام خود قرار داد بعد فرمودند: اِنّا اَهلُ بَیتٍ یَتَوارَثُ اَصاغِرُنا عَن أکابِرنا القذه بالقذه ما خاندانی هستیم که کودکان‌مان از بزرگان ‌ما ارث می‌برند مو به مو یعنی اگر امامت معهود باشد برای جواد الائمه در هفت سالگی هم اعطا می‌شود و اگر نباید شخصیت عالی مقامی مثل علی بن جعفر فرزند امام صادق (ع) که شخصیت عالی‌ماقم و مثولی ولایت اهل بیت سلام‌الله علیهم اجمعین است نباید به او برسد ولی معمر باشد به او نمی‌رسد. به سن نگاه نمی‌کنند به عهد نگاه می‌کنند.

در حدیث دیگر ابوبصیر خدمت امام صادق (ع) رسید ابوبصیر چون نابینا بود نابالغی عصاکش او بود حضرت فرمودند: کَیفَ أنتُم اِذا حتَّجَ علیکم بِمثِلِ سِنِهِ وَ قال سِیلی علیکم بِمِثل سِنه چگونه خواهید بود که امام شما کسی باشد به من ایشان (کودک) و بزودی کسی خواهد آمد که سنش در همین حد خواهد بود. اشاره به امام جواد (ع). دومین امامی که از بین امامان ما این منصب امامت را در خرد سالی داشتند

امام هادی (ع) حضرت در ۱۵ و ۲۱۲ یا ۲۱۴ اختلاف است و با شهادت پدرشان در۲۲۰ هجری قمری یا شش سال‌شان بوده اگر بگوئید ۲۱۴ و یا اگر گفتند ۲۱۲ می‌شود هشت سال‌شان بوده است. پس پیشینه داشته قبلاً هم بوده و چیز عجیبی نیست.

این کتاب امامت در سنین کودکی اثر علی اصغر رضوانی انتشارات مسجد جمکران به این مسئله پرداخته است.

منبع: مهر