کد خبر 919873
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۳۰

در ایام فاطمیه سال ۵۷ ماموران چند گاز اشک‌آور انداختند. بعد با سنگ زدند شیشه‌های بالای اتاق‌ها را شکستند تا این گازها از پنجره وارد اتاق شود.

به گزارش مشرق، آیت‌‏اللَّه العظمی سید محمدرضا موسوی گلپایگانی در سال ۱۲۷۷ ش (۱۳۱۶ق) در منطقه گوگد گلپایگان به دنیا آمد. وی پس از طی دروس مقدمات در زادگاه خود، راهی اراک  و در ۲۱ سالگی وارد درس خارج فقه و اصول آیت‌‏اللَّه حائری یزدی شد. پس از مهاجرت آیت‌الله حائری به قم، به دعوت کتبی استاد به قم هجرت کرد. در تاسیس حوزه علمیه قم سهم بسزایی داشت ایشان که در حلقه خاص استاد قرار داشت یکی از اساتید مبرز حوزه علمیه شد.

در زمان  آیت ‏اللَّه حائری یزدی تدریس خارج فقه و اصولِ خود را آغاز کرد. حاصل تدریس هفتاد ساله ایشان پرورش ده‏‌ها شاگرد مجتهد و عالم است که هر کدام استوانه مهمی در حوزه‌های علمیه محسوب می‏‌شوند. حضرات آیات: مرتضی حائری یزدی، شهید مرتضی مطهری، شهید محمدعلی قاضی طباطبایی، شهید سید اسداللَّه مدنی، شهید دکتر محمد مفتح، شهید دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی، علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، لطف اللَّه صافی گلپایگانی، حسن حسن‏ زاده آملی، احمد جنّتی، حاج شیخ علی ‏پناه اشتهاردی، رضا استادی، علی احمدی میانِجی، سیدکریم موسوی اردبیلی و ده‌‏ها عالم فاضل از جمله شاگردان آن مرجع بزرگ دینی هستند. 

بیشتر بخوانید:

سازندگان راه طی شده: بازرگان نه ملی بود نه مذهبی

اکبرنبوی: چرا تحمل یک مستند را درباره بازرگان ندارید؟!

ناطق نوری : مستند «راه طی‌شده» موضع گیری جناحی ندارد

آیت‌‏اللَّه گلپایگانی دارای نگاشته‌‏ها و تقریرات، فراوانی است و در دوران سی و دو ساله مرجعیت، یکی از ارکان فقاهت بوده و به ضرورت، در تمام ابواب فقه، فتوا داده است. کتاب الحج، کتاب القضاء و الشهادات، حاشیه بر عروة الوثقی و... از جمله تالیفات آن فقیه بزرگوار به شمار می‏‌روند. ایشان همچنین در جریان انقلاب اسلامی و پس از آن، همواره یکی از استوانه‌های انقلاب بودند.

آیت‌‏اللَّه گلپایگانی سرانجام پس از عمری خدمت و تدریس و تألیف، در هجدهم آذرماه ۱۳۷۲ ش برابر با ۲۴ جمادی‏الثانی ۱۴۱۴ ق در سن ۹۵ سالگی دار فانی را وداع گفت و پس از تشییعی باشکوه، در مسجد بالاسرِ حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

در خصوص اقدامات آیت‌الله گلپایگانی با فرزند ایشان حجت‌الاسلام والمسلمین سیدباقر گلپایگانی گفت‌وگو کرده‌ایم. وی متولد سال ۱۳۳۴ است. می‌گوید نخستین خاطره سیاسی او  به بعد از وفات آیت‌الله‌العظمی بروجردی در سال ۴۰ برمی‌گردد. در این سال دکتر علی امینی نخست‌وزیر وقت برای دیدار با مراجع عظام به قم آمده بود، ابتدا خدمت آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی آمد. در آن ایام سید باقر بیمار شده بود. پزشکی بر سر بالین او آمد و از او پرسید چه وقت مریض شده‌اید؟ در عالم کودکی پاسخ داد از روزی که نخست‌وزیر اینجا آمده بود.

 به عنوان نخستین پرسش  نحوه تعامل آیت الله گلپایگانی با امام چطور بود؟

چنانچه به اعلامیه‌هایی که توسط ایشان صادر شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده مراجعه کنید، اعلامیه ایشان در سال‌های دهه ۴۰ قبل از سایر مراجع بود. اولین اعتراض به دستگاه حاکم وقت از طرف مرحوم آیت الله گلپایگانی صورت گرفت. تقریبا چند ماه بعد بقیه علما اعتراض کردند. آیت الله گلپایگانی اگر اعتراضی کردند یا اعلامیه‌ای صادر کرده برحسب وظیفه دینی بود و در حمایت از شخص خاصی نبود. حتی یکی از علما و مدرسین از حضرت آقا درخواست کردند که دستور فرمایید اعلامیه‌های حضرت عالی قبل از انقلاب به چاپ برسد و در دسترس مردم قرار بگیرد که ایشان فرمودند ما برای خدا نوشتیم نه مردم. 

بنابراین اقدامات حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در مبارزه با رژیم گذشته مطابق وظیفه دینی و خدایی بود که براساس آن وظیفه حرکت می‌کرد نه به عنوان حرکت سیاسی. اگر کسی مطابق وظیفه دینی اقدامی انجام دهد حتی اگر کدورتی هم ایجاد شود، مطابق  وظیفه دینی‌اش بوده است و به این کدورت‌ها توجهی نمی‌کند، اما اگر کسی مطابق اقتضای سیاسی اقدام کند  تا زمانی که در یک خط سیاسی حرکت کند و آن شرایط حفظ شود، راضی است، در غیر اینصورت پشیمان می‌شود. مثل بسیاری از سیاسیون که در مسیر انقلاب حرکت می‌کردند و بعد که منافعشان تأمین نشد از قطار انقلاب پیاده و مخالف شدند.  اواخر عمر حضرت آیت‌الله گلپایگانی یکی از آقایان خدمت آقا آمده بودند و گفتند: «من خدمت فلان آقا بودم که او می‌گفت من از هر اقدامی که برای انقلاب کردم پشیمانم». آقا فرمودند:«من پشیمان نیستم؛ هر کاری کردم برای خدا بود.» اعلامیه‌های آیت‌الله گلپایگانی از منظر وظیفه دینی بود و  در تمام این مدت مرجعیت، ایشان یک موضع داشتند و آن حفظ دین بود و از این موضع هم تا آخر تنزل نکردند.

 شیوه مبارزاتی ایشان با امام تفاوت هایی داشت اما با وجود تفاوت، تضادی بین امام و حضرت آیت‌الله گلپایگانی وجود نداشت. نحوه تعامل آیت الله گلپایگانی با مخالفان امام خمینی(ره) چطور بود؟

اختلاف نظر ایشان با امام بعد فقهی داشت نه غرض شخصی و سیاسی. بنابراین باید عرض کنم هر زمان حضرت امام امور سیاسی و  اجرایی را به ایشان ارجاع می‌دادند اینگونه نبود که بگویند از طرف من فعالیت یا اقدامی شود. 

خاطرم است حتی راجع به امام جمعه گلپایگان، امام به ایشان ارجاع دادند ولی حضرت آقا فرمودند مطابق روال همه شهرها امام جمعه هم گلپایگان انتخاب شود. وقتی اصرار کردند حضرت آقا فرمودند هر چه نظر امام است، من هم امضا می‌کنم. این درحالی بود که برخی آقایان همان زمان خواستار نصب مسئولین بودند.

یا وقتی قانون اساسی نوشته شد، بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، قانون اساسی را به وسیله مهندس بازرگان، هاشم صباغیان، ابراهیم یزدی و اعضای دولت موقت دادند تا به خدمت آیت‌الله گلپایگانی بیاورند و ایشان هم ملاحظه کنند. بعد از یک هفته تا ده روز اعضای دولت موقت آمدند تا نسخه قانون اساسی را تحویل بگیرند. حضرت آقا نسبت به برخی مسائل جزئی اشکالاتی وارد دانستند و گفتند نسبت به دو امر حساسیت ویژه‌ای دارند و آن هم اینکه باید در قانون قید شود رییس‌جمهور حتما باید مرد  و شیعه اثنی عشری نیز باشد.

*واکنش تند آیت‌الله العظمی گلپایگانی به مهندس بازرگان

آقای بازرگان با بیان اینکه این مسائل در دنیای امروز پذیرفته نیست، خواست نظر ایشان را تغییر دهد، اما آقا واکنش تندی نشان دادند و فرمودند روی صحبت من با شما نیست که  جواب دهید. بلکه روی سخنم با حضرت امام است. قانون اساسی را امام برای من فرستادند من باید پاسخ بدهم. به امام بفرمایید من پای مطالباتم ایستاده‌ام. وقتی به سمع حضرت امام(ره) رسید ایشان فرمودند باید نظر آیت‌الله گلپایگانی تامین شود. به این ترتیب مرحوم آیت الله بهشتی «رجل سیاسی» را در قانون اساسی ذکر کرد که باید در ضمن شیعه اثنی عشری باشد.

*اختلاف نظر بین حضرات امام خمینی(ره) و آیت‌الله گلپایگانی بر سر مسایل فقهی بود

 اگر اختلاف نظری هم بین حضرت امام (ره) و آیت‌الله گلپایگانی بود از همین جنبه‌های فقهی بود نه روی مسائل دیگر. بعد از اینکه مرحوم آیت الله گلپایگانی از عنوان شهید برای افرادی که در جبهه به شهادت رسیدند استفاده کردند، حضرت امام نیز از عنوان شهید استفاده کردند، اما در برخی از مسایل فقهی مانند حلال بودن مسئله شطرنج نظراتشان متفاوت بود.

اقدام حضرت آیت‌الله گلپایگانی در مسیر دین و حفاظت و حراست از احکام دین بود. همه نسبت به ایشان خوش‌بین بودند، حتی زمانی رهبر کبیر انقلاب فرمودند: «اگر آقای گلپایگانی با من مخالفت هم بکند من می‌دانم روی جنبه دینی‌شان است».

خاطرم است در شبی حال حضرت امام خمینی روبه وخامت نهاد. عده‌ای از اعضای مجلس خبرگان رهبری به بیت زنگ زدند تا خدمت آقا برسند. حدود ساعت ۱۱ تا ۱۲ شب آقایان  احمد آذری قمی، شیخ جلال طاهر شمس، علی احمدی میانجی و سید مهدی روحانی آمدند. آقا در حال استراحت بودند خدمتشان آمدند و گفتند: از نظر قانونی و شرعی الان رهبری با شماست  فردا نام شما را  به عنوان رهبر در  مجلس خبرگان اعلام می‌کنیم. حضرت آقا فرمودند: به آقای خمینی هم گفتم تمایلی به رهبر شدن ندارم. همین مسیر که مربوط به احکام، حوزه‌ها و تدریس است را ادامه می‌دهم. آقایان از این جواب قانع نشدند و اظهار داشتند ما فردا از مجلس خبرگان دوباره از شما استفسار می‌کنیم دوباره ساعت ۸ از مجلس تماس گرفتند، مجددا حضرت آقا همان جواب را اعلام فرمودند.

حضرت آقا کتاب ولایت فقیه را سال ۷۰ قمری؛ یعنی تقریبا ۲۹ شمسی تدریس می‌کردند، در آن کتاب ایشان ولایت فقیه را از نظر روایات بررسی کردند. زمانی یکی از قضات خدمت آیت‌الله گلپایگانی آمده بود که  اجازه قضاوت بگیرد حضرت آقا به او فرمودند من به اندازه‌ای که اجازه دارم به تو اجازه می‌دهم. اختیار مال مردم را نداری و به اندازه ای که اصلاح در امور ایجاد کنی مجاز هستید، حکم دهید.

سیره مرحوم آیت الله گلپایگانی زعامت حوزه‌های علمیه و پاسخگویی به مسایل شرعی و رسیدگی به امور مسلمین و مومنین در داخل و خارج از کشور و تامین مراکز فرهنگی و عام‌المنفعه بود که حوزه‌های علمیه از همه جهات جوابگوی مسایل روز باشند. همچنین هروقت که انقلاب از مسیر خود فاصله می‌گرفت، تذکراتی را به مسئولین امور به نحو سخنرانی یا اعلامیه یا نامه بیان می‌داشتند. بعد از انقلاب برخی کلاس‌های فقهی که قبل از انقلاب تدریس می‌کردند و کمتر مناسبت داشت را  تغییر دادند و با توجه به احتیاج کشور به تربیت قضات و قاضی، به تدریس احکام قضاوت پرداختند، کلاس‌های فقهی با موضوع قضاوت، شهادت و حدود را شروع کردند.

 نحوه برخورد آیت‌الله گلپایگانی با مخالفان سیاسی حضرت امام چگونه بود؟

ملاک نحوه برخورد ایشان با مخالفان هم در مسیر دینی بود. هر چند مسائلی وجود دارد که نمی‌شود درباره آن صحبت کرد. برخی از مخالفان که من در  جریان صحبت‌هایشان با حضرت آقا بودم، ایشان مخالفان را نسبت به برخی از مسائل نهی می‌فرمودند و تاکید می‌کردند خیال نکنید در صورت مخالفت  و کنار گذاشتن شخص اول مملکت بتوانید کسی را پیدا کنید که جای ایشان بیاید. از آن طرف هم نسبت به برخی نحوه برخوردها هم اعتراض داشتند و مدام تاکید داشتند شأن و مقام افراد باید حفظ شود هر چند با او اختلاف نظر داشته باشید.


 

قم؛ آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی در سال ۱۳۵۸

 یکی از موارد اختلاف آیت الله گلپایگانی با جریان چپ آن زمان بحث مالکیت بود؟

یکی از موارد اختلاف، زمین‌های بند «جیم» بود. آن زمان درباره زمین‌های بند «ج»  فتوایی با توجه به اضطرار مطرح شد. اما اضطرار در شرایط طولانی معنا ندارد. فردی اگر در حالت گرسنگی روبه موت است شارع مقدس اجازه می‌دهد به اندازه حفظ جان از گوشت میته (مردار) استفاده شود. اگر با یک لقمه جان حفظ شود لقمه دوم حرام است.

در مجلس شورای اسلامی آن زمان قانونی تصویب شد که از بُعد اضطرار هرکس زمینی دارد دولت باید زمین‌ها را  تصاحب کند و همه مردم از طرف دولت صاحب زمین و خانه شوند تا همه مردم مالک زمین و خانه شوند. آیت الله گلپایگانی دو اشکال به این قانون وارد دانستند: نخست اینکه مباحث دینی و احکام در زمره مسائلی نیست که با رای مشخص شود. احکام دینی ثابت است به طور مثال نمی‌شود در مجلس، ماه رمضان را به رای گذاشت که در تابستان یا زمستان روزه گرفته شود یا نه. ماه رمضان حکم الله است. در اسلام نخست حفظ جان و دوم مال مهم است. نکته دیگر در باب اضطرار این است: اضطرار را نمی‌شود به قانون تبدیل کرد اگر شرایط اضطرار وجود دارد باید بگوییم تا فلان سال فلان اضطرار وجود دارد. با این استدلال بند (ج) از موضوعیت افتاد و روزنامه‌ها نوشتند نمی‌دانیم چگونه بند «ج»، جیم شد؟!

  مطابق وصیت حضرت امام، آیت‌الله گلپایگانی نماز امام را باید می‌خواندند. در این زمینه چه خاطراتی دارید؟

بنابر آنچه که بعدا نقل شد مطابق وصیت حضرت امام، آیت الله گلپایگانی باید نمازشان را اقامه می‌کردند. حاج احمدآقا با آقای اخوی تماس گرفتند و مطلب را منتقل کردند و اخوی با حضرت آقا در میان گذاشتند و ایشان قبول کردند، البته  به دلیل اینکه کشور در شرایط خاصی به سر می‌برد و هنوز قائم‌مقام برای رهبری تعیین نشده بود و وحدت در کشور برقرار نبود. بعضی از منصوبین نیز زیاد مایل نبودند حضرت آقا به تهران برود. حاج احمدآقا عده‌ای از اعضای دفتر را برای معیت حضرت آقا به قم با ماشین خودشان فرستادند و وقتی که به جماران رسیدیم، منزل آقای رسولی محلاتی و توسلی در کنار دفتر و بیت امام برای استراحت حضرت آقای گلپایگانی و همراهان تدارک دیده بودند. شب را هم در همان جا اقامت کردند. روز بعد ۷ صبح، به اتفاق حاج احمدآقا و در خدمت حضرت آقا به طرف مصلی حرکت کردیم.

حضرات آیات عظام آقایان خامنه‌ای، هاشمی، موسوی اردبیلی ، مهدوی کنی، یزدی و مقامات کشوری و لشکری و سفرای کشورهای خارجی و اسلامی از جمله غلام اسحاق‌خان ریس‌جمهور وقت پاکستان به ترتیب نشسته بودند. حضرت آقا پشت پیکر امام که در یخچال نگهداری می‌شد قرار گرفتند. چون بدنه یخچال بسیار بلند بود حضرت آقا فرمودند باید پیکر امام را خارج کنید تا نماز خوانده شود، اما برخی آقایان موافقت نمی‌کردند. حضرت آقا هم اصرار داشتند که خارج شود. من وقتی تعلل آقایان را ملاحظه کردم پایین پیکر را گرفتم و گفتم بلند صلوات بفرست. به این ترتیب مجبور شدند پیکر امام را از محفظه خارج کنند. بعدا وقتی خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب، رسیدیم، ایشان فرمودند: «من آن زمان به علت فشار جمعیت در مراسم تشییع و نماز خواندن بر پیکر امام ناراحت بودم. اما از اینکه ایشان روی نظر فقهی خودشان ایستادند خوشم آمد». 

اتوبوس‌ها و کانکس‌های دو طبقه به عنوان حصار، دور تا دور آن محوطه شانه به شانه هم پارک بود. بعد از نماز با زحمت حضرت آقا را کنار  کانتینری بردیم که خلوت شود اما نشد. حاج احمدآقا گفت: «اگر من بروم شاید جمعیت خلوت شود» آنقدر شلوغ بود که احمدآقا را روی دست بردند.

برای خارج کردن حضرت آقا از محوطه در یک طرف من و طرف دیگر آقای توسلی زیر بغل ایشان را گرفته بودیم و مردم هم در باز کردن مسیر کمک و مساعدت می‌کردند. چند بار حضرت آقا نزدیک بود زمین بخورد که ما زیر بغل ایشان را می‌گرفتیم و بلند می‌کردیم. من به یاد جنگ امیرالمومنین افتادم که در جنگ، جبرئیل حضرت را یاری می‌نمود.

یک ماشینی از سپاه در نزدیکی محوطه پارک بود. پاسداران شیشه‌ کوچک جلو را شکستند و درب کاپوت را باز کرده سیم‌ها را متصل و ماشین را روشن کردند. سپس حضرت آقا در ماشین جای گرفتند و در همین اثنا دست آقای توسلی لای درب ماشین رفت و به شدت مجروح شد.

مردم ماشین را روی دست بلند کردند ماشین روی دست بالا و پایین می‌آمد. بعد از مدتی با اصرار و خواهش، مردم ماشین را به زمین گذاشتند.  جمعیت دور ماشین حلقه زده بودند. راننده نمی‌دید که چه اتفاقی دارد می‌افتد. روی سقف ماشین آدم نشسته بود و یکباره ماشین به تیر بلندگو برخورد کرد، بلندگو افتاد.

به هر زحمتی بود از جمعیت خارج شدیم، اما جمعیت پشت سر ماشین حرکت می‌کرد. به راننده گفتم وارد یکی از خیابان‌های فرعی شو و راننده جلوی درب خانه‌ای توقف کرد. برادران سپاه به بالای دیوار رفته و وارد حیاط شدند و درب را باز کردند. صاحبخانه هم از پشت بام اول خیال کرد آمده‌ایم تا از خانه سرقت کنیم. از بالای خانه داد می‌زد، جرات نمی‌کرد پایین بیاید. خلاصه ماشین وارد حیاط شد تا اینکه جمعیت متفرق شد و بعد صاحبخانه فهمید مهمانش حضرت آیت‌الله گلپایگانی است. اول باور نمی‌کرد خیال می‌کرد خواب می‌بیند و سپس شربت و میوه آورد، بعد دوستان رفتند ماشین خودشان را آوردند و به قم برگشتیم.


 

دهه ۱۳۶۰. قم؛ آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی در حال وضو برای اقامه نماز در منزل شخصی

  در مورد مبارزات آیت‌الله گلپایگانی قبلا صحبت شده است، اما ظاهرا در یکی از حملات ساواک در منزل ایشان گاز اشک‌آور انداختند. 

بله، در آستانه انقلاب یکی از مراکز انقلاب در قم، خیابان چهارمردان (انقلاب) و همین کوچه منزل آقا بود. انقلابیون می‌رفتند سرکوچه شعار می‌دادند، کماندوها هم تعقیبشان می‌کردند و مردم هم به طرف کوچه‌های فرعی فرار می‌کردند. 

۱۹ اردیبهشت سال ۵۷ شمسی مصادف با ایام فاطمیه بود. روی سقف حیاط چادر برپا شده بود. ماموران بعد از چند بار تعقیب انقلابیون، از در بزرگ منزل به داخل حسینیه که مردم به آنجا پناه برده بودند، وارد شدند. 

اتفاقا مرحوم اخوی ما آقای حاج‌آقامهدی به لبنان رفته بود و حاج آقاجواد هم نجف بود و من تنها بودم. ماموران وارد بیت شدند و به افراد بیت حمله کردند و پس از ضرب و جرح افراد بی‌گناه در حیاط بیرونی و شکستن درب و شیشه‌ها و لوازم دفتر و اتاق‌ها به صغیر و کبیر مردم رحم نکردند، عده‌ زیادی را مجروح و مضروب کردند و تا داخل اندرونی آمدند. درب وسط را باز کردند، گاز اشک‌آور انداختند تا جمعیت متفرق شوند. بعد از انداختن گاز اشک‌آور جمعیت به سمت حوض هجوم آوردند تا آبی به صورت بزنند تا جایی که آب حوض خالی شد. 

 جمعیت را راهنمایی‌شان کردیم که از درب پشت فرار کنند حتی دوستان خدمتکار هم فرار کردند. من تنها نگهبان پشت درب اتاق حضرت آقا بودم. یادم هست یکی از ماموران از نیروهای شهربانی قم بود که کماندوها را راهنمایی می‌کرد. من بر سر او فریاد زدم: تو که بچه شهربانی قم هستی خجالت نمی‌کشی در منزل مرجع دینی این کارها را می‌کنی.

ماموران چند گاز اشک‌آور دیگر انداختند. بعد با سنگ زدند شیشه‌های بالای اتاق‌ها را شکستند تا این گازها از پنجره وارد اتاق شود و مدت‌ها طول کشید تا بوی گاز از داخل ساختمان خارج شود. همان شب بود که حضرت آقا سینه‌اش خیلی ناراحت شد و کار به بیمارستان کشید، چون گاز همه را اذیت کرده بود و به سختی از محوطه خارج می‌شد. فرش‌ها سوخته بود. حتی بعد از چند روز که فرش تکان می‌خورد خاکش عطسه و حساسیت ایجاد می‌کرد. آقا مدتی در بیمارستان بستری شدند. 


 

حجت‌الاسلام سید باقر گلپایگانی فرزند آیت‌الله گلپایگانی

  تقریبا مرجعیت هیچ یک از مراجع مانند حضرت  آیت‌الله گلپایگانی طولانی نبود تقریبا حدود ۳۶-۳۷ سال مرجعیت‌ ایشان ادامه داشت. کارهای عام‌المنفعه بسیاری انجام دادند. آیا کار عام‌المنفعه در مرجیعت رسم بود؟

کارهای عام‌المنفعه حضرت آقا شامل موارد متعددی، از زایشگاه تا قبرستان می‌شد. ایشان به جنبه‌های حیاتی گوناگون انسان از بعد جسمانی تا روحانی مردم  توجه داشتند. اگر حساب کنیم در هر سال از مرجعیتشان یک موسسه‌ای را تاسیس کردند.

بعد از جریان حمله ماموران شاه به مدرسه فیضیه قم در سال ۴۲ و ماجرای کتک خوردن طلاب و مصدوم و مجروح شدن عده‌ای مردم بی‌پناه که آنها را به بیمارستان‌ها راه ندادند، ایشان تصمیم گرفتند بیمارستانی برای طلاب تأسیس کنند. اقدام بعدی  تأسیس مدارس روزانه طلاب بود. در زمان مرحوم آیت الله بروجردی برنامه درسی برای طلاب بدین شکل نبود، آموزش طلاب به طور سنتی بود. در پیام حضرت آقای خامنه‌ای هم هست که اولین مدرسه برنامه‌ای در قم را آیت‌الله گلپایگانی تأسیس کردند.

آقای روحانی، قرائتی، محمدی گلپایگانی، ری شهری،‌ ریسی و جعفر منتظری و عده  کثیری از علما و فضلا و مدرسین قم همه در این مدارس درس خواندند. الان همه مدارس برنامه‌ای سراسر کشور از این برنامه نشأت گرفته است.

اقدام بعدی حضرت آقا تاسیس دارالقرآن بود چون اهل سنت می‌گفتند شیعه‌ها به قرآن اهمیت نمی‌دهند، مهدیه و حسینیه زیاد دارند اما دارالقرآن ندارند. معظم له دارالقرآن حوزه را تشکیل دادند و برای حافظان قرآن شهریه دائم برقرار کردند. آموزش قرآن برای بچه‌ها گذاشتند و حسب‌الامر ایشان قرآنی از طرف حوزه علمیه به چاپ رسید.

من سال ۵۴ مسافرتی به دمشق داشتم و از آنجا به سمت قاهره می‌رفتم. یک فردی که بغل دستم نشسته بود وقتی دید من قرآن می‌خوانم پرسید جعفری هستی؟ تأیید کردم. بعد قرآن را از من گرفت و از ابتدا تا انتهای قرآن را دید و پرسید این قرآن خودتان است؟ من هم گفتم بله، قرآن چاپ حوزه علمیه است، با تعجب پرسید من شنیده بودم قرآن شما ۴۰ جزء است. او مدام به فهرست نگاه می‌کرد تا ببیند سوره اضافه یا کمی نداشته باشد.

این قرآن ها را مرحوم آقای اخوی در ایام حج در سمیناری که بزرگان کشورهای اسلامی حضور داشتند به آنان هدیه می‌داد. با توجه به اینکه اولین قرآن زیپ‌دار به شکل زیبا به طبع رسیده بود، مورد توجه همگان قرار گرفت و ضمنا این شبهه را که قرآن امامیه با اهل عامه متفاوت است از بین می‌برد و با تلاش و جدیت این مرجع بزرگ، قرآن و تفسیر در حوزه‌ها زنده شد. همچنین در سال ۴۸ ه.ش نامه‌ای از اروپا برای معظم له ارسال شده بود که فرزندان شیعیان که در اروپا  زندگی می‌کنند خبری از اسلام ندارند و بدون آگاهی به احکام اسلام رشد می‌کنند، حضرت آقا مرحوم حاج آقا مهدی را به ۹ کشور اعزام داشتند تا وضع را از نزدیک بررسی کند.

بهترین مکان برای تبلیغ را لندن انتخاب کردند، کلیسایی را خریدند و اولین مجمع اسلامی در قلب اروپا در سال ۱۳۵۱ تاسیس شد. این مرکز در حال حاضر بسیار فعال و پایگاه دینی، فرهنگی و سیاسی است. بعد از انقلاب، مناسبت‌های انقلابی در آنجا نیز تشکیل می‌شود و پناهگاه برای شیعیان محسوب شده و  نماز جمعه نیز در آنجا برگزار می‌شود. کتابخانه خیلی مهمی از کتب شیعی در آنجا موجود است که در اروپا بی‌سابقه است و محل رجوع مردم از نظر احکام دینی از ازدواج و طلاق است.

از دیگر مشکلات طلاب حجره‌های نمور و کهنه بود. فضلا و طلابی که  مشغول تحصیل بودند نامه‌ای به حضرت آقا نوشتند که وضعیت حجره‌ها برای درس مناسب نیست. ایشان مدرسه‌ای بزرگ را برای طلاب تاسیس کردند که هم اکنون روزانه قریب به ۴۰۰ کلاس درس در سطوح عالی در آنجا تشکیل می‌شود.

از دیگر مشکلات شهر قم قبرستان بود و قبرستان نیز توسط ایشان تهیه شد و همچنین تاسیس ده‌ها کتابخانه و مسجد مدرسه و خانه عالم و بیمارستان و غیره در داخل و خارج کشور گوشه‌ای از فعالیت‌های اجتماعی معظم له بوده و هست.

منبع: فارس