به گزارش مشرق، حمید داود آبادی نویسنده دفاع مقدس با انتشار تصویری از خود در کنار موتورسیکلت در بهشت زهرا(س) با عنوان "گناه در خط ویژه"، نوشت:
برای ما "قوم بنی هندل" (موتوریها)گناه، مثل ورود به خط ویژه اتوبوسرانی میماند!
البته من تا آن جااااا که امکان دارد،از ورود به خط ویژه خودداری میکنم!حالا چی بشود!
درست مثل گناه کردنهایم!
موتوری باذوق وشوق تمام، ماموری راکه در ورودی خط ویژه گذاشته اند،می پیچاند وبه هرضرب و زوری که شده وارد میشود.
وقتی تخته گاز به طرف مقصد میراند،باافتخار وغرور به موتوریها و ماشینهایی که درکنارش درترافیک مانده اند،نگاه تمسخرآمیزی می اندازد واحساس برنده بودن میکند.
نرسیده به انتهای خط ویژه،ناگهان باپلیس مواجه میشود،و این ازچند حال خارج نیست:
1-مامور موفق میشود سوئیچ موتور را برمیدارد وموتور را به کفی منتقل میکند.
اول می افتد به التماس وخواهش وتمنا:
بابام داره میمیره ، زنم مریضه، اصلاپلیس ندیدم، توجیهاتی که گوشش پلیس ازآنها پر است!
2-درمرحله دوم،پلیس را میکشد یک کنار و سعی میکند مبلغی درجیبش بگذارد تا بیخیال شود وبگذاردفقط آن یکی دربین دهها موتوری که گرفته اند،باافتخار وغرور، سوار شود وبرود!
که اینهم نه راحت است نه... وسرانجام موتور میرود روی کفی.
ازاین به بعدباید بدود دنبال تسویه همه خلافیهایی که تاحالا انجام داده،جریمه راهم بپردازد وبرود پارکینگ وبرای هرروز که موتورش زیرباران وآفتاب افتاده وآینه وباطری اش شکسته یا پریده اند،حق پارکینگ اِخ کند تاجنازه موتور نوی خودرا تحویل بگیرد!
آخرین باری که به خاطر شلوغی وعجله ای که داشتم،وارد خط ویژه شدم.درخیابان انقلاب زیرپل چوبی،افسری پرید وسط؛تا موتورجلویی راخواباند وآمد سراغ من که سوئیچم رابردارد،توانستم از زیردستش بگذرم،فرارکنم وموتورم رااز مرگ برهانم!
ازآن به بعد،کلاهم هم بیفتد توی خط ویژه،نمیروم آن رابردارم.
یعنی به تمام معناتوبه کردم!
ایکاش درزندگی عادی خودهم، پس از اینکه به خاطر گناه وبه خیال خود،پیچاندن خدا،این همه سرم به سنگ خورد و باالتماس وزاری توبه کردم،عبرت میگرفتم،و دیگرتکرار نمیشد گناهان ساده گذشته که نهایتش بدنم رادرپارکینگ قبر بگذارند.
اول بیفتم به التماس وزاری:
یا لَیتَنی کُنتُ تراباً
ایکاش خاک بودم
وبعد بدوم دنبال تسویه خلافیهایی که درطی عمر مرتکب شده ام و اینکه زیربارش عذاب وسختیها،روحم به سلامت عبور خواهدکرد یانه،الله اعلم!
من که هرروز صبح به خدا قول میدهم باوجود ماموران پلیس،وارد خط ویژه نشوم،ولی مگر ترافیک میگذارد چندمتر هم که شده،دل به دریا نزنم.
درست مثل گناه که لعنتی چقدر شیرین است!
وباز التماس وخواهش و رشوه وتوبه و: روز از نو،روزی از نو!
خدا عاقبت همه را ختم به خیر گرداند.
حمید داودآبادی
دی ۱۳۹۷