بیشتر بخوانید:
کامنت دردسرساز دختر سپاهانی
گریز از چنگ طالبان
زندگی نادیا و ۵ خواهرش در افغانستان بسیار سختتر از چیزی بود که یک دختر نوجوان بتواند تحملش کند. پدر او یکی از ژنرالهای سابق ارتش افغانستان بود و روزی برای حضور در یک جلسه دعوت میشود، اما پدر هرگز به خانه برنمیگردد. مادر نادیا، اما چند روز بعد متوجه میشود طالبان او را به بیابانهای اطراف بردهاند و کشتهاند. مرگ پدر در ۹ سالگی نادیا اولین ضربه سختی بود که به او وارد شد. ۳ سال بعد و زمانی که او ۱۲ ساله میشود درگیر دومین و مهمترین چالش زندگی اش میشود؛ مادر خانواده تصمیم میگیرد به همراه نادیا و بقیه خواهرانش از طریق پاکستان راهی اروپا شوند و آنجا زندگی کنند. به این امید که روزهای روشنتری در انتظار دخترانش باشد. مقصد آنها قرار بود ایتالیا باشد ولی کامیونی که پناهجویان را میبرد بین راه خراب میشود و از همه پناهجویان از جمله خانواده نادیا میخواهند پیاده شوند و همینطور به مسیر ادامه دهند. به آنها میگویند اینجا ایتالیا نیست بلکه انگلیس است. بروید و خودتان را معرفی کنید. نزدیکهای صبح خانواده نادیا به مردی میرسند که برای پیادهروی از خانه بیرون آمده است؛ آنجا تازه متوجه میشوند که جایی که پیاده شدهاند انگلیس نیست بلکه دانمارک است! نادیا به همراه خانواده اش به کمپی در دانمارک فرستاده میشوند تا اموراتشان را سپری کنند.
زندگی در کمپ آوارگان
برای مادر و دختران شرایط سختی بود؛ تعداد پناهجویان در کمپ مورد نظر زیاد نبود و دولت دانمارک هم چندان علاقهای برای رسیدگی به وضع آنها نشان نمیداد. ولی درست از همان کمپ بود که زندگی فوتبالی نادیا شکل گرفت. او به همراه خواهرانش در همان کمپ بازی را شروع کرد و خیلی زود متوجه استعداد بیشمارش در فوتبال شد. خودش در صحبتهایی که پیشتر با لسآنجلس تایمز داشته در این مورد میگوید: «سپاسگزارم که شانسی برای شروع مجدد در زندگی نصیبم شد و این شانس مجدد را تبدیل به فرصتی کردم که میخواستم. برای من در آن کمپ همه چیز خیلی سریع پیش رفت. واقعاً شیفته فوتبال شده بودم و همان عشقم به این ورزش بود که من را به اینجا رساند. آن روزها با هر چیزی که میشد به آن ضربه زد و شوتش کرد، بازی میکردم. همان سرگرمیهای دوران کودکی بود که من را عاشق فوتبال کرد. ما در آن زمان نمیتوانستیم به زبان دیگری حرف بزنیم و لباسهایی هم که به تن داشتیم هیچ شباهتی به لباس بقیه کودکان نداشت ولی هر زمان که بازی میکردیم، این تفاوتها دیگر برای کسی مهم نبود.» همان بازیکردنها بود که باشگاهی نزدیک کمپ پذیرفت از نادیا و دو خواهرش تست بگیرد و بعد هم اسم نادیا را وارد فهرست بازیکنان کرد. وقتی خانواده نادیا کمپ پناهجویان را ترک کردند تا برای زندگی در یک آپارتمان ساکن شوند، تیم دیگری پذیرفت که این دختران را با هزینه خودش به کمپ تمرین ببرد و برگرداند. بعدها وقتی که نادیا جوانتر شد درخواست تابعیت دانمارک را داد و هشت سال بعد از فرارش از افغانستان، دانمارکی شد.
ستاره تیم ملی دانمارک
رشد در دنیای فوتبال برای نادیا سریعتر از چیزی بود که تصور میشد. او خیلی سریع راهش برای رسیدن به تیم ملی دانمارک را باز کرد و حالا هم یکی از باسابقههای این تیم محسوب میشود. نادیا ۳۰ ساله فعلاً با ۸۵ بازی ملی و ۲۹ گل زده کارنامه پر و پیمانی در تیم ملی دانمارک دارد. البته از این موارد گذشته او در سطح باشگاهی هم افتخارات قابل توجهی دارد؛ جدیدترین آنها قهرمانی با تیم پورتلند در لیگ آمریکا در سال ۲۰۱۷ است. در واقع قبل از اینکه او پیراهن سیتی و حالا پاریسنژرمن را بپوشد علاوه بر بازی در لیگ دانمارک، در دو نوبت راهی تیمهای آمریکایی شد که آخرین بارش با یک عنوان ارزشمند قهرمانی همراه بود.
جراح و چند زبانه
درست است زندگی نادیا بیشتر حول فوتبال چرخیده ولی استعداد بینظیر او باعث شده در عرصههای دیگر هم موفق شود. او علاوه بر مهارت در دنیای فوتبال یک جراح بسیار ماهر است و میتواند به ۷ زبان زنده دنیا هم صحبت کند. اتفاقات خوبی که قطعاً اگر قرار بود در افغانستانِ عصر طالبان ماندنی میشد به هیچکدام از آنها نمیرسید. نادیا به لسآنجلس تایمز میگوید: «قبول دارم باهوش هستم. با این حال فکر میکنم زنان باید همان حق و حقوقی را داشته باشند که مردان دارند. زنان هم باید برایشان شرایطی فراهم شود که مردان دارند. چطور میشود ٥٠ درصد جامعه را نادیده گرفت؟ این کار واقعاً دیوانگی است. امیدوارم زنان بیشتری پیدا شوند و نشان دهند میتوانند همان کارهایی را بکنند که مردان انجام میدهند. زنهایی که بیایند و الگویی برای بقیه باشند»