آیا واقعاً محور سعودی به یکباره تصمیم گرفته به ۸ سال ماجراجویی در سوریه پایان دهد و حکومت مشروع بشار اسد را به رسمیت بشناسد؟سوریه مد نظر عربستان سعودی علی رغم حضور بشار اسد چه مشخصاتی باید داشته باشد؟

سرویس جهان مشرق - سوریه را همچنان می‌توان کانون تحولات خاورمیانه دانست که البته بازیگران منطقه ای و بین المللی بسیاری را به خود مشغول کرده است. گو اینکه ماه های منتهی به سال ۲۰۱۸ میلادی شاهد اتفاقات دراماتیک بسیاری بود که سرعت و تنوع آن حتی تعجب بسیاری از محافل سیاسی و رسانه‌ای دنیا را برانگیخته است.

** ما به ازای تغییر سیاست سعودی در سوریه

از مهم ترین تحولات سوریه در بازه زمانی اخیر می‌توان به سفر عمرالبشیر، رییس جمهور سودان به سوریه و همچنین بازگشایی سفارت امارات در دمشق اشاره کرد. بحرین نیز در همین راستا اعلام کرد که سفارتش در دمشق کار خود را از سر می‌گیرد. این اتفاقات دومینو وار که به تلاش برای بازیابی روابط کشورهای عربی با دولت بشار اسد تفسیر شده است، سوالات بیشماری را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند:

آیا واقعاً محور سعودی به یکباره تصمیم گرفته به هشت سال ماجراجویی در سوریه پایان دهد و حکومت مشروع بشار اسد را به رسمیت بشناسد؟ چه دلایلی عربستان و امارات را وا داشته تا از دشمنی با اسد دست بکشند؟ آیا محور سعودی اراده واقعی برای پذیرش سوریه به عنوان یکی از مهم ترین اعضای اتحادیه عرب را دارد؟ سوریه مد نظر عربستان سعودی علی رغم حضور بشار اسد چه مشخصاتی باید داشته باشد؟ و مهم ترین سوال اینکه ما به ازای این تغییر سیاست سعودی از سوی دولت سوریه چه باید باشد؟

واقعیت آن است که تصمیمات خلق الساعه حکومت سعودی به ویژه پس از زمامداری امور از سوی محمد بن سلمان سیاست خارجی عربستان را بی نهایت غبار آلود کرده و به خوبی نمی‌توان الگویی قابل پیش بینی از تصمیم گیری‌های خاندان حاکم در عربستان به دست آورد اما مطمئناً می‌توان گمانه‌زنی‌هایی را مطرح کرد که سنخیت بیشتری با واقعیت‌های میدانی و تحولات کنونی منطقه داشته باشند. برای درک بهتر این مساله که عربستان از سوریه بشار اسد چه می‌خواهد باید چند نکته را مد نظر داشت:

در وهله کنونی هدف اصلی عربستان و امارات در سوریه، مقابله با ترکیه است نه ایران.

یک) تلاش برای ممانعت از نفوذ منطقه‌ای ترکیه از دریچه سوریه

حمایت ترکیه از قطر در برابر کشورهای محاصره کننده و عدم سازش دولت اردوغان با حکومت سعودی در خصوص ماجرای ترور خاشقچی، سعودی‌ها را بیش از پیش نسبت به آنچه نقش مخرب اردوغان در منطقه می‌نامند حساس کرده است. کنش‌های میدانی ترکیه و تلاش برای حمله به نیروهای کُرد به ویژه پس از تصمیم ترامپ مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه دشمنان حزب عدالت و توسعه را برآن داشته تا اقداماتی را برای جلوگیری از نفوذ ترکیه در منطقه صورت دهند.

" انور قرقاش" وزیر مشاور در امور خارجه امارات پس از بازگشایی سفارت امارات در دمشق در توئیتی به وضوح تاکید می‌کند که «بازگشایی سفارت امارات در دمشق برای کارآمدسازی نقش عربی سوریه و همچنین همکاری اعراب برای مقابله با نفوذ ایران و ترکیه در این کشور لازم است.»

باید تاکید کرد در وهله کنونی هدف اصلی عربستان و امارات در سوریه نه ایران، بلکه ترکیه است. حتی می‌توان حمله اخیر نیروهای تحریر الشام (جبهه النصره) به نیروهای نزدیک به ترکیه در ادلب سوریه را نیز در همین راستا تحلیل کرد.

مخالفان منطقه ای اردوغان از قبیل عربستان، امارات و مصر از یک سو ترکیه را رقیبی سنتی برای خود می‌بینند و از سوی دیگر دولت کنونی ترکیه را مانعی جدی بر سر مبارزه کامل با اخوان المسلمین و افزایش فشار علیه قطر می‌دانند. از این رو تلاش دارند اجازه ندهند ترکیه نفوذ بیشتری در سوریه داشته باشد و بهترین راه برای تحقق این موضوع را نزدیک شدن به بشار اسد می‌بینند.

در این خصوص باید توجه داشت عبدالفتاح السیسی، رییس جمهور مصر همواره خواستار حل و فصل بحران سوریه بوده و عربستان سعودی نیز با برکناری عادل الجبیر راه را برای تغییر سیاست در قبال سوریه با یک شیب ملایم هموار می‌بیند. اقدام اخیر امارات و بحرین مشخصاً با هماهنگی و یا به تعبیر بهتر به دستور آل سعود صورت گرفته است.

بیشتر بخوانید:

پیام مهم دیدار «البشیر» با «بشار» / مخالفان اسد هم به دمشق رفتند؛ روحانی چرا نمی‌رود؟

دو) دور کردن اسد از مقاومت یا استفاده از او برای بهبود روابط با ایران؟

درباره خواست عربستان و همپیمانانش از بشار اسد در خصوص ایران دو فرضیه مطرح است؛ فرضیه اول آن است که سوریه رفته رفته از ایران فاصله بگیرد و در ازای حمایت مالی و سیاسی کشورهای حاشیه خلیج فارس به این جبهه بپیوندد. مساله ای که باتوجه به رویکرد بشار اسد پیش از بحران و عدم موافقت با پیشنهادهای تطمیع برانگیز عرب‌ها و همچنین تقویت ائتلاف ناگسستنی با ایران در خلال بحران سوریه اگر نگوییم محال، غیرمنطقی به نظر می‌رسد.

فرضیه دوم که البته واقع بینانه تر از فرضیه قبل به نظر می‌رسد، آن است که سعودی‌ها درصدد هستند تا از سوریه به عنوان کانالی برای حل وفصل مناقشات منطقه ای با ایران و بهبود نسبی روابط استفاده کنند. گو اینکه عربستان سعودی در یمن به بن بست خورده و دریافته در بحرین، لبنان و عراق جز با همکاری ایران نمی‌تواند کاری از پیش ببرد.

سه) مشارکت کشورهای عربی در بازسازی سوریه

باید توجه داشت مشارکت کشورهای عربی در بازسازی سوریه منافع چندسویه محور غربی عربی را تامین می‌کند. از طرف دیگر ترامپ و دوستان غربی او به هیچ وجه حاضر به سرمایه گذاری کلان در سوریه نیستند اما بی نهایت تلاش دارند از سود بازسازی این کشور جنگ زده منفعت ببرند. از نظر غرب، عربستان و امارات بهترین گزینه برای سرمایه گذاری در سوریه هستند. این سرمایه گذاری راه را برای استفاده از شرکت‌ها و تکنولوژی غرب و بهره وری آنها هموار می‌سازد و آنها را از سیل مهاجران سوری نجات می‌دهد.

عربستان و امارات نیز مشخصاً از یک سو به دنبال تلطیف چهره خود در مجامع بین الملل هستند و از سوی دیگر می‌خواهند خودشان از این سفره متنعم شده و راه را بر کشورهایی مانند ایران و ترکیه ببندند.

از همین منظر به نظر می‌رسد بهبود روابط کشورهای عربی با سوریه منوط به مشارکت این کشورها در بازسازی مناطق این کشور خواهد بود. البته اینکه در این خصوص منافع غرب و کشورهای عربی تا چه اندازه برآورده می‌شود محل تامل است.

چهار) قانون اساسی جدید سوریه از منظر عربستان سعودی

عربستان سعودی پیش از این میزبان گروه‌های مختلف اپوزیسیون سوریه بوده و هیات هایی را برای مذاکره با نمایندگان بشار اسد اعزام کرده بود. اگرچه سعودی ها سابقا همواره از لزوم کنار رفتن بشار اسد از قدرت سخن به میان می‌آوردند اما تحولات اخیر آنها را وادار به کنار آمدن با واقعیت ها و دلبستن به خواسته های حداقلی کرده است که معلوم نیست این خواسته ها نیز برآورده شود.

از جمله این خواسته ها می‌توان به کاهش صلاحیت‌های بشار اسد و همچنین عدم مشارکت شخصیت‌ها و جریان‌های نزدیک به اخوان المسلمین در آینده سوریه اشاره کرد. سعودی‌ها همچنین به همکاری با دولت‌های غربی برای فشار به سوریه به منظور خروج نیروهای حزب‌الله لبنان و گروه‌های نزدیک به ایران نیز دل بسته اند.

پنج) عربستان و چالش نقش کلاسیک سوریه در جهان عرب

همگان می‌دانند که سه کشور سوریه، مصر و عراق به صورت کلاسیک به عنوان کانون قدرت در جهان عرب شناخته می‌شدند که هرکدام به دلیلی در چند دهه اخیر تضعیف شده است، عربستان سعودی نیز همه تلاش خود را به کار گرفت تا با استفاده از دلارهای نفتی خود به قدرت بلامنازع دنیای عرب تبدیل شود و به گفته بسیاری از کارشناسان یکی از دلایل اصلی نقش آفرینی آل سعود در بحران سوریه ضربه زدن به جایگاه منطقه ای این کشور بود.

اینک و با موفقیت‌های چشمگیر دولت و ارتش سوریه و افزایش احتمال بازگشت پیروزمندانه این کشور به اتحادیه عرب عربستان سعودی به هیچ وجه نمی‌خواهد سوریه به جایگاه قبلی خود بازگردد و در نتیجه زعامت سعودی در این اتحادیه و همچنین تک صدایی موجود در آن را به چالش بکشد.

حاکمیت سعودی تلاش دارد اجازه ندهد این روند به صورتی فزاینده بر مناسبات سیاسی کشورهای عربی تاثیر داشته باشد. به همین دلیل درصدد آن است که پیش از پیوستن سوریه به اتحادیه عرب و بازگیری روابط حد و مرزی را برای آنچه جاه طلبی سیاست سوری می‌داند تعیین کند. آنها همچنین از اقدامات تلافی جویانه دولت اسد بیم دارند و گویی خواهان تضمین بشار اسد برای عدم اقدام علیه جایگاه و امنیت‌شان هستند.

** تاثیر بلوک بازنده در فردای سوریه از واقعیت تا رویا

فشار بی سابقه رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی آمریکا و اروپا به آل سعود و شکست بسیاری از سیاست‌های متهورانه محمد بن سلمان، این کشور را در تنگنایی قرار داده که خروج از آن تغییرات بی شماری را می‌طلبد. سعودی ها که تا دیروز متکبرانه برای سرنوشت سوریه خط و نشان می‌کشیدند امروز تنها به خواسته های حداقلی خود اکتفا کرده اند.

از این رو هیچ بعید نیست در نهایت آنها ناچار شوند در اجلاس اتحادیه عرب ۲۰۱۹ در تونس بشار اسد رییس جمهور سوریه را به عنوان یکی از حاضران دعوت کنند و حتی با او عکس یادگاری بگیرند. پیش از این نیز تصریح شد که محور سعودی چاره ای جز پذیرش اراده مردم سوریه ندارد و اکنون تنها مساله مد نظر آنها چانه زنی و گرو کشی برای کاستن از هزینه‌های شکست است لذا در این مورد هم کفه ترازو به سمت سوریه سنگینی کند و جای تعجب ندارد اگر اغلب رویاهای بن سلمان و بن زاید هیچگاه رنگ واقعیت نگیرند.

آنها که جبهه بندی در سوریه را به جنگ جهانی کوچکی تشبیه می کنند سخن به گزافه نگفته‌اند. پاکسازی مناطق مختلف سوریه از لوث تروریست‌ها، در کنار خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و همچنین عقب نشینی دشمنان مقاومت از مواضع قبلی خود بر پیروزی این محور دلالت دارد. این گزاره، نه یک شعار بلکه تحلیلی واقع بینانه است که اینک دوست و دشمن بر آن اذعان دارد. همانگونه که بلوک بازنده پس از جنگ جهانی اول و دوم مجبور به پذیرش شکست و تبعات آن شدند، شکست خورده‌ها در سوریه نیز نه تنها نمی‌توانند برای فرادی این کشور تعیین تکلیف کنند بلکه امکان دارد ایده های دسته چندم خود را هم دست نیافتنی ببینند.

برچسب‌ها