سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
عباس عبدی: برای حفاظت از ولایتی یک نفر هم زیاد است!
عباس عبدی، فعال اصلاحطلب و از عاملان وضع موجود، به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با شماره ۳۰۲ نشریه تجارت فردا گفته است:
سازوکارهای حفاظتی نباید مانند گذشته باشد که وقتی آقای ولایتی در دانشگاه قدم میزند، شش نفر به عنوان محافظ دور او بایستند. اصلاً مگر کسی به آقای ولایتی کاری دارد؟ این شش نفر باید چقدر حقوق بگیرند و چقدر هزینه بر دوش منابع عمومی کشور بگذارند؟ به نظر میرسد این نوع حفاظتها بیش از آنکه ریشه در واقعیت و خطر داشته باشد، تبدیل به نوعی پرستیژ شده است. برای این کار یک نفر کافی است و شاید حتی یک نفر هم زیاد باشد.
او در کنایه به برداشتن برخی از نردههای حفاظتی در نماز جمعه تهران نیز تصریح میکند: اینها مساله مردم نیست و فکر نمیکنم کسی به آن توجهی کرده باشد. اصلاً مگر مشارکت در نماز جمعه چقدر است که مردم بخواهند به این موضوع توجه کنند؟ به نظر من حتی اگر آقایان میخواهند فاصلهزدایی را از نماز جمعه شروع کنند، گام نخست باید این باشد که نمازجمعه را به جایگاهی تبدیل کنند که همه مردم علاقمند به شنیدن حرفهای خطیبان و حضور در نماز جمعه باشند؛ با نرده یا بی نرده، فرقی نمیکند.
*اینکه ادعای آقای عبدی مبنی بر داشتن ۶ محافظ صحت دارد یا نه البته مشخص نیست، اما اگر دکتر علیاکبر ولایتی محافظ نداشته باشد هیچ بعید نیست که مثل شهید لاجوردی که محافظ نداشت و مورد انتقاد اصلاحطلبان نیز بود به شهادت برسد!
عباس عبدی همچنین گویا در جریان نیست که وزرای امور خارجه کشور بر اساس پروتکلهای قانونی محافظت میشوند.
مسئله دیگر هم لزوم رعایت ادب است که متأسفانه این مقوله در اردوگاه اصلاحات هیچ جایی ندارد و فعالان چپ، نوعاً در تخاطب با مردم و رقبای سیاسی گویا اظهار هر لحن و لفظی را روا میدارند.
جریان سیاسی چپ که مسببالاسباب مشکلات و گرانیهای فعلی است و سوابق جالبی هم در فرو کردن پونز به پیشانی بدحجابها و یا بازجویی و ضرب و شتم و شلاق فیالمجلس در دهه ۶۰ دارد؛ این روزها تقلا میکند که خود را «پیک ارزانی و نارضایتی» معرفی کند.
آنها معتقدند که این معرفی که در فضای «عامالبلوی» جامعه ایران! جواب مناسبی میدهد و در هنگامه برخاستن اعتراضات عمومی، مردم به سران اصلاحات بعنوان راهبران یک جنبش اعتراضی نگاه میکنند.
جالب آنکه همین نگاه شکستخورده بود که سران ناکام چپ را در سال ۸۸ روانه دادگاه و اعتراف در مقابل مردم کرد.
چپها همچنین در فهم این حقیقت نیز خود را به تجاهل میزنند که بخش عمدهای از نارضایتیهای فعلی، مفاهیم القایی هستند که نوعاً از داخل شبکههای اجتماعی پمپاژ میشوند.
مفهوم القایی نیز مثل تجسم غذا خوردن است که هیچ معدهای را سیر نمیکند.
به دیگر سخن اینکه رؤیای سوار شدن بر سمند اعتراضات عمومی، راکب را دچار سقلمه میکند زیرا اساساً نه سمندی در کار است و نه اعتراض قابل تمسّکی.
مسئله همچنین وقتی جالبتر میشود که بدانیم مردم، اصلاحطلبان را بعنوان مسببالاسباب وضع موجود و گرانیهای کشور میشناسند. همانطور که مرحوم هاشمی را بعنوان مسبب گرانیهای ابتدای دهه ۷۰ میشناسند و این شناسه هیچگاه پاک نشد.
قبل از عبدی، محسن رهامی، دیگر فعال اصلاحطلب و از مسببان وضع موجود نیز در یک مصاحبه با اشاره تلویحی به دکتر ولایتی گفته بود: برخی در خانههای مصادرهای مینشینند، اما میگویند باید مثل مردم فلان کشور مقاومت کنیم +
***
اغتشاشات ایران اقتصادی بود یا اعتراضات جلیقهزردهای فرانسه؟
گفتهها و ناگفتههای تحلیلگر امنیتی ستاد موسوی از «اغتشاشات دیماه ۹۶»
علی ربیعی، وزیر سابق کار و از عاملان وضع موجود، طی اظهاراتی در خبرگزاری ایسنا پیرامون علتالعلل وقوع اغتشاشات دیماه ۹۶ گفته است:
«موضوع بیکاری از دیگر دلایلی است که در تبیین علل وقوع اعتراضات سال قبل باید به آن پرداخت؛ اما بیکاری جوانانی که در شهرهای اعتراض کننده حضور داشتند و فقر موجود در آن شهرها، شاید چیزی شبیه بیکاری جوانان در سایر شهرها بود، با این تفاوت که این شهرها نابرابری ادارک شده بیشتری داشتند.»
او در این اظهارات همچنین بصورت محتوایی، علت این اغتشاشات را فقر و بیکاری معرفی میکند.
ربیعی در این مصاحبه صحبت همیشگی ستادیهای اصلاحطلب را نیز تکرار میکند و از این میگوید که «این اتفاقات محتمل و تکرار پذیر هستند؛ چراکه همچنان علت بروز آنها باقیست و با هر اثر پروانهای امکان بروز آنها وجود دارد »![۱]
*وبلاگ مشرق از ۳ سال قبل، وقوع اغتشاشات اقتصادی یا همان «فتنه اقتصادی» را پیشبینی کرده و ابعاد آن را برای جویندگان حقیقت ترسیم کرده بود.
بر همین مبنا، تصویری که ما از این اغتشاشات ترسیم کردهایم –و تجربه هم نشان میدهد که این ترسیم درستتر است- با تصویرسازی علی ربیعی کاملاً متفاوت است.
در وهله اول بایستی از آقای ربیعی (که در سال ۸۸ نیز در ستاد میرحسین موسوی فعال بود) خواست که در آمار ارائه شده از سوی وزارت کشور برای این اغتشاشات مطالعه داشته باشد و در آنجا بخواند که ۶۰ درصد از حاضران در این اغتشاشات نه بیکار که اتفاقاً شاغل بودهاند.
از طرفی شخص آقای ربیعی که هم بعنوان وزیر کار و هم بعنوان یک مطلع امنیتی و کارگری مسئولیت داشته و دارند چرا صحبتهای یواشکی خود درباره وقوع پدیده «بیکاری شیک» و یکصد هزار شغل بلامتقاضی در وزارت کار را در علن و در منابر مطرح نمیکنند و ماساژ نمیدهند ؟![۲]
ایشان همچنین چرا عنوان نمیکنند که رتبه ایران در شاخصهای کسب و کار ارتقا یافته و حتی علیرغم تمام مشکلاتی که دولت آقای روحانی و دوستان اصلاحطلب ایشان در معیشت مردم بوجود آوردهاند اما همچنان قدرت خرید ایرانیان یا همان شاخص PPP نیز در حال افزایش است؟!
و البته به زعم ما پاسخ این چراها را باید در همان جست که ربیعی هم مثل دوستان اصلاحطلب خود از سر باز کردن دوباره اعتراضات حرف میزند و به وقوع زمین لرزه اصلی پس از «پیش لرزه ۹۶» اشاره دارد...
علی ربیعی که بر بهانه اقتصادی و معیشتی این اعتراضات اصرار دارد همچنین باید به این سؤال نیز پاسخ بدهد که چرا در این اعتراضات به ظاهر اقتصادی، شعارهای سیاسی سر داده شد، شاهد پرچم سوزی بودیم و حتی عکس شهدای مدافع حرم و تمثال سردار سلیمانی نیز به آتش کشیده شد؟!
آیا شاهد چنین رفتارهایی بصورت جمعی، در اعتراضات جلیقهزردهای فرانسه هم بودهایم؟!
نبودیم و بدیهیست که فرانسویهایی که طبق آمار پیو، ۲۰ درصد آنها گرسنه هستند و در مطالباتشان نیز مطرح کردهاند که فقط خواهان مرتفع شدن مشکلات اقتصادی محرز خود هستند؛ وقت و انگیزهای برای شعارهای سیاسی نداشتند و نه تنها این کار را نکردند بلکه پرچم فرانسه را نیز با احترام و در یک رفتار جمعی بهدوش دارند.
و اما اصل ماجرا چیست؟!
به زعم ما و محافل تحلیلی که از ۳ سال قبل منتظر وقوع اغتشاشات اقتصادی بودند و همچنان نیز بروز این اغتشاشات را محتمل میدانند؛ ماجرا به تقلای ستاد جریان سیاسی خاص برای ناراضیسازی کسانی از مردم و القای فقر روانی برمیگردد.
ماجرا ساده است! همانطور که در سال ۸۸ به عدهای القای تقلّب شد؛ اکنون و پس از ده سال از آن روزها! القا میشود که شما ناامید و فقیر و گرسنهاید و تمام این مقولات نیز به نظام جمهوری اسلامی ایران ربط دارد!
اما این در حالیست که به گواه تمام آمارهای ملی و جهانی، ایران اسلامی اگرچه به لحاظ اقتصادی با مشکلاتی مواجه است اما هرگز با بحران مواجه نیست.
رتبه ایران به لحاظ اقتصادی و قدرت خرید در جایگاه هجدهم جهان است .[۳]
نرخ بیکاری ۱۲ درصدی فعلی ایران از بسیاری کشورها و حتی از کشورهای اروپایی مثل اسپانیا، یونان نیز کمتر است.
شاخص ضریب جینی یا فاصله طبقاتی در ایران نیز هماکنون در جایگاهی بهتر از کشورهای آمریکا، چین و روسیه قرار دارد .[۴]
نمود شاخص ضریب جینی در زندگی مردم نیز این است که اگر یک کارمند معمولی در سال ۱۳۵۰ با ۹۰ حقوق خود میتوانست یک خودروی پیکان بخرد اما هماکنون با کمتر از ۱۸ حقوق خود میتواند اتومبیل پراید تهیه کند.
شاخصی که میتوان نمود آنرا در افزایش مصرف گوشت قرمز در ایران [۵]، گسترش بازار برندهای خارجی پوشاک و لوازم خانگی در ایران، افزایش جمعیت شهرنشین ایرانی و غیره به نظاره نشست.
مجدداً تأکید میشود که ایران اسلامی نیز مثل تمام کشورهای دیگر دنیا با مشکلاتی در عرصه اقتصاد مواجه است اما این مشکلات بر خلاف آنچه که اصلاحطلبان اصرار دارند هرگز در حالت بحرانی نیست.
فیالجمله اینکه دوستان آقای ربیعی قصد دارند شرایط کشور را غیر قابل تحمل، عامالبلوی و در سطحی نازلتر از اتیوپی و اریتره و جمهوری خلق کنگو! جلوه دهند و از این قِبَل در هنگامه اغتشاشات احتمالی، خود بعنوان راهبران آشکار یا پنهان این اغتشاش ایفای نقش کنند. کما اینکه در اغتشاشات سال ۹۶ کردند.
برای اطلاع بیشتر ربیعی و مخاطبان محترم بیان این نکته نیز ضروریست که از میان چپهای ستادی؛ محمدرضا خاتمی و سعید حجاریان حتی برای «صبح براندازی» نیز تئوریسازی کرده و از این گفتهاند که اصلاحات در حکومت جدید هم زنده خواهد بود!
سعید حجاریان از احتمال انقلابی شدن جنوب تا شمال تهران و رویارویی مردم با نیروهای نظامی در انتخاباتهای آینده سخن گفته است.
و عباس عبدی نیز چندی قبل در یک یادداشت با ادعای عدم توان جامعه ایرانی برای بقا و طرح مسئله فروپاشی نوشت:
«آنچه درباره جامعه ایران می دانیم این است که نهادهای اصلی در جامعه ما غیر کارکردی شده اند و با ادامه این روند جامعه نمی تواند به بقای خود ادامه دهد. درواقع به درختی می ماند که به آن آب نمیرسد و به تدریج پژمرده و خشک می شود .»[۶]
او این سخنان را در خبرگزاری دولتی ایرنا بیان کرده بود...
***
افسوسهای یک سوپر استار برای ایران
کامبیز دیرباز، از بازیگران سینمای کشورمان به تازگی در یک پست اینستاگرامی و در اشاره به ترانه نوستالژیک یک خواننده نوشته است:
«ممنونم رضا جان که من رو بردی به کوچه پس کوچههای دهه شصت،
روزگاری که فقر و جنگ بود ولی عوضش همه با هم یک دل و یک رنگ بودیم...
افسوس و صدافسوس که چی فکر میکردیم و چی شد؟؟؟»
*باید از آقای دیرباز انتظار داشت که خودشان پاسخ این سؤال را بدهند که چه شد؟!
آیا جز این است که برای دیرباز دیگر هیچ خبری از فقر و جنگ نیست؟!
و آن صفهای طولانی مقابل جایگاههای سوخت و سوپرمارکتها و صفهای شیر در دهه ۶۰ حالا به مقابل نمایندگیهای خودرو و برخی رستورانها منتقل شده است؟
پاسخ دقیقتر به این سؤال نیز آنست که آنچه که آقای دیرباز فکر میکردهاند و آنچه که شده، صرفاً این بوده است که ایشان از حضور در یک سکانس در فیلم سینمایی نغمه به کارگردانی ابوالقاسم طالبی در سال ۸۰؛ هماکنون به یک سلبریتی تبدیل شدهاند که انصافاً بازار کار بدی هم ندارند، ۲ میلیون فالوور دارند و از بابت بازی در فیلمها و حضور در خانههای مد و غیره هم دستمزدهای چندین میلیونی میگیرند.
ایضا اینکه ایشان بهتر از هر کسی میداند که سینمای ایران تنها در سال جاری و با اینکه گفته میشود کشور در شرایط افسوس قرار دارد! اما توانسته است رکوردهای فروش تاریخ سینمای ایران را بشکند و همچنین شاهد گسترش صندلیهای سالنهای نمایش باشد.
در واقع، دیرباز باید توضیح بدهد که برای او دقیقاً چه چیزی باید رخ میداده که امروز رخ نداده و آیا زندگی یک سلبریتی و سوپر استار سینمایی چیزی جز همینست که امروز آقای دیرباز آنرا دارد؟!
در اینجا همچنین لازم است که پیشنهاد همیشگی قابل ارائه به سلبریتیهای ناراضی به آقای دیرباز هم ارائه شود و آن اینکه اگر ایران امروز یک کشور لایق افسوس و صد افسوس است! خب پس چرا جای دیگری را برای زندگی انتخاب نمیکنند؟
بله! ما همه ایران را دوست داریم و کسی هم نمیتواند برای دیگران تعیین تکلیف ماندن یا رفتن داشته باشد اما شرط ادب و عقلانیت این است که اگر کشوری در «شرایط افسوس و صد افسوس»! و یا به قول معاون اول رئیس جمهور در «شرایط ته درّه» قرار دارد و همزمان جای دیگری از دنیا هست که این شرایط را ندارد و در آن خبری از دورنگی برخی آدمها نیست! انسان به آن دیار بهتر مهاجرت کند و ماندن با طعن و تحقیر و تلخکامی را به دیگران تحمیل نکند.
***
1_ https://www.isna.ir/news/97102211876/
2_ mshrgh.ir/487472
3_ https://www.isna.ir/news/96110703556/
4_ https://tn.ai/1645720
5_ mshrgh.ir/927542
6_ http://www.irna.ir/fa/News/82931735