به گزارش مشرق، ادن هازارد کاپیتان تیم ملی بلژیک و ستاره تیم چلسی از تقابلش با برزیل در جام جهانی گرفته تا پوشیدن کت با رنگ متفاوت در مراسم گالا. از آن جهت که این گفتوگوی بسیار طولانی است خلاصهای از آن انتخاب شده که آن را از نظر میگذرانید.
بیشتر بخوانید:
یوفا تیم منتخب ۲۰۱۸ را اعلام کرد
بازی در کازان مقابل برزیل در جام جهانی
آدرنالین، خستگی (میخندد) ااااااااه. (مکث میکند) و سرانجام بازی تمام شد. به اکسل و بقیه بچههای تیم نگاه میکردم. شادی مطلق بود، یک مسکن ناب. روی زانو سر خوردم. اگر بازی با برزیل ۱۵ دقیقه دیگر ادامه پیدا میکرد ممکن بود ببازیم. با اتمام بازی دیگر خیالتان راحت بود. واقعاً بازی سنگینی بود. واقعاً سخت. من هر چه در توان داشتم را در زمین گذاشته بودم تا اینکه بالاخره زمانش رسید و داور مسابقه سوت پایان بازی را زد. ما برزیل را بردیم و به دور بعد رفتیم. میفهمی، برزیل. تیمی که همه میگفتند قهرمان دنیا میشود. آن بازی همان چیزی بود که همه از شیاطین سرخ میخواستند. نسل طلایی بلژیک نشان داد تا چه اندازه میتواند فوتبال بازی کند. آنجا بود که نگاهها به ما عوض شد. آن بازی بهترین بازی عمرم بود. در طول زندگیام مسابقات سطح بالای زیادی بازی کرده بودم ولی یکچهارم نهایی جام جهانی مقابل برزیل چیز دیگری بود؛ آزار مقابل نیمار، مسابقهای که همه دنیا داشتند نگاهش میکردند. فکر میکنم بهتر از آن دیگر نمیتوانستم بازی کنم. میدانستید از چه چیزی بیشتر خوشحال شدم؛ اینکه نه گل زدم و نه پاس گل دادم؛ چیزی که این روزها خیلی مهم است گل و پاس گل است ولی در کازان نشان دادم بدون اینها هم میشود مسابقه بزرگی داشت. ما شاید قهرمان دنیا نشده باشیم ولی لحظات خوبی داشتیم. به نظر خودم طوری بود که انگار قهرمان جام جهانی شدیم.
چشمک زدن به مسی و حرفهای پسرت که گفته بود فکر میکنی برای بارسا بازی میکنی (می خندد) فقط یک خدای فوتبال در زمین وجود دارد؛ بزرگترین خدای فوتبالی همه ادوار تاریخ؛ مسی! خوشحال بودم مقابل مسی و بارسلونا بازی میکنم ولی نتوانستم چیزی که میخواهم را در زمین نشان دهم. کمی تمرکزم به هم خورده بود. سه تا پسرم آنجا بودند. بزرگترینشان طرفدار مطلق مسی است، البته همه ما طرفدار او هستیم. او آن روز میخواست مسی را ببیند، چون مسی بازیکن خاصی است. ما معمولاً با هم فوتبال را نگاه میکنیم درست مثل زمانی که خودم بچه بودم و مسی، رونالدو و نیمار را میدیدم (میخندد). در آن بازی مقابل بارسا یک لحظه به من توپی پاس داده شد و من نفهمیدم باید با آن توپ چه کار کنم. اشتباهی توپ را به بازیکنان بارسلونا پاس دادم. اینطوری شد که پسرم داد زد و گفت: «هاها، بابام فکر میکنه بازیکن بارسلوناست!»
بغل کردن نیمار
آن اتفاق خیلی غریزی رخ داد، چون وقتی به او رسیدم اصلاً به چنین چیزی فکر نکرده بودم. فقط کافی بود خودم را جای او بگذارم. همه از نیمار انتظار داشتند بهترین بازیکن جام جهانی شود. قید باید هم داشت. مسی از جام بیرون رفته بود، رونالدو هم همین طور. فشار روی شانههای نیمار خیلی زیادشده بود. هزاران هزار نفر از نیمار در جام جهانی توقع داشتند، مردم، هواداران و خبرنگاران. هیچ چیزی به غیر از نیمار، نیمار، نیمار نبود. فشارها فراتر از تصور بود. اگر برزیلیها میبردند به خاطر نیمار بود و اگر میباختند هم تقصیر نیمار بود. شرایط جوری بود که انگار ۲۲ بازیکن دیگر برزیل اصلاً در جام جهانی شرکت نکرده بودند. ما با هم حرف نزدیم، فقط یک ژست بود، بدون ردوبدل شدن کلامی. در آن لحظه سخت، میخواستم حس کند به او احترام میگذارم. کمی آرامش کنم. با این حال باید اشاره کنم که تورنمنت او هم بالاخره از راه میرسد.
حضور در تیم منتخب سال
اتفاق باکلاسی بود. حضور در تیم «بهترینها». قبول که دارید، نه؟ قبول دارید خیلی شیک شده بودم؟ خوش قیافه. البته همانطور که میدانید آن لباس را از مسی قرض نگرفته بودم. قبلش با همسرم صحبت کرده بودم و گفته بود این رنگی به تو میآید. فقط میخواستم لباس متفاوتی را امتحان کنم. برای چنین مراسمی همه معمولاً لباس مشکی یا سرمهای انتخاب میکنند ولی نه برای من. ادن که در تصویر میبینید بازیکن فوتبال نیست بلکه یک هنرپیشه است. خیلی به اینکه از من تجلیل کنند عادت ندارم. دوست داشتم آنجا باشم تا من هم جایزهای بگیرم؛ البته به این خاطر که دوستان زیادی هم آنجا داشتم: صلاح، کانته، امباپه، دروگبا، اتوئو. همه رفقای هیکلی. خودم در آن مراسم حس کردم که جزئی از بهترینها هستم. هر سال یکی پیدا میشود و میگوید ادن در سطح مسی و رونالدو است. اول مورینیو، بعد کونته و حالا هم ساری میگوید. هیچ وقت مسی و رونالدو نمیشوم ولی بعد از جام جهانی خیلی سریع همه گفتند؛ آزار در بین ۵ بازیکن برتر دنیا است؛ شاید در بین ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ تا برتری. فکر میکنم حالا مردم میگویند «وواوو». همانطور که لوکا مودریچ احترام مردم کرواسی را به دست آورد من هم احترام بلژیکیها را به دست آوردم. قدرشناسی چیز خوبی است ولی همه بازیکنانی که در جمع ۲۰ تا برتر دنیا هستند، به غیر از دو نفرشان، تقریباً سطح نزدیکی به هم دارند و فقط جزئیات است که درباره ردهبندی آنها تصمیمگیری میکند؛ یکی جام جهانی را برده، دیگری لیگ قهرمانان اروپا را، یکی ۲۵ تا گل زده و دیگری ۲۵ تا پاس گل داده است.
ارتباط برقرار کردن با بازیکنان تیم
بعضیها وقتها با خودم صحبت میکنم و میگویم: تو کاپیتان تیم ملی هستی ولی یک کلمه هم هلندی حرف نمیزنی. میدانم خیلی کارم محترمانه نیست ولی نمیتوانم هلندی حرف بزنم. حالا که انگلیسی دارم صحبت میکنم پس باید شرایطی هم برای خودم فراهم کنم تا بتوانم هلندی حرف بزنم. زبان سختی است. در فرانسه خیلی لازم نبود و در مدرسه هم فکر میکنم یک سال هلندی خواندم. همین. حالا هم یک چیزهایی بلدم به هلندی بگویم «من ادن هستم»، «در برن لو کنت زندگی میکنم»، «مشکلی نیست»، «حالت چطور است؟» (لبخند میزند). تیبو کورتوا همیشه من را به خاطر این موضوع مسخره میکند.
ارتباط با مردم
در یک دنیا سخت که آدمهای عبوس و صورتهای جدی دیده میشود سعی میکنم خورشید باشم. به همه احترام میگذارم و این به خاطر تربیت خانوادگیام است. پدرم همیشه به من تأکید میکند «فوتبال خوب است ولی باید توجه داشته باشی که تو یک لحظه روی ابرها و آن بالا بالاها هستی و بعد یکدفعه پایین میافتی و به یک گودال میروی». همیشه لحظاتی در زندگی تان است که باید پایین بیایید، به همین خاطر همیشه سعی میکنم خاکی و متواضع باشم. دوست دارم بین مردم باشم. متأسفانه غذا خوردن را هم دوست دارم. البته باید حواسم به کیلوهای اضافه باشد ولی خوشبختانه هر روز تمرین میکنم و مشکلی پیش نمیآید. پای غذا خوردن که وسط میآید من یک بلژیکی واقعی میشوم.»