به نظر می‌آید در این دوره تاریخی امریکا وارد فاز جدیدی شده است؛ «شورش‌سازی در کشورهای مخالف و به رسمیت شناختن نیروی خودی».

به گزارش مشرق، «رضا حجت» طی یادداشتی در روزنامه «جوان» نوشت:

حران‌های متورم جهانی این روزها خود را در ونزوئلا به نمایش گذاشته است. بحران‌ها از زمانی شکل گرفتند که بعد از فروپاشی شوری سابق و کناره‌گیری اقتصادی چین از دخالت در مسائل سیاسی – نظامی جهان در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی، امریکا خواست که مرکز عالم شناخته شود. اما در کمتر از یک دهه، هم روسیه میل به بازگشت نشان داد و هم چین سوار بر ماشین اقتصادی، خواهان برداشت‌های سیاسی در نظام بین‌الملل شد. تمایلات چپ‌گرایانه پیشین و دیدگاه‌های ضدهژمون، در این برهه این دو را به متحدان نانوشته‌ای تبدیل کرده است که امریکا را نشانه رفته‌اند و خواهان بازگشت قدرتمند به عرصه‌های تصمیم‌گیر جهان هستند.

بیشتر بخوانید:

آسوشیتد پرس: «گوایدو» مستقیم از واشنگتن دستور می‌گیرد

کودتای آمریکا در ونزوئلا؛ ذوق‌زدگی پادوهای ترامپ در ایران

چرا کودتاچی ونزوئلایی با عکس بولیوار به صحنه آمد؟


در حوزه غرب آسیا نیز ایران با انقلاب اسلامی، به فروپاشی نظم امریکایی و شکل‌دهی نظم جدید می‌اندیشید. این تمایلات که از سال ۲۰۱۰ با تحولات انقلابی خاورمیانه همراه شد، کشورهای ضدهژمون دنیا را به ایران که محور مقاومت است، نزدیک کرد. همکاری در سوریه بارزترین نمونه آن است. در همین حال، امریکا رئیس‌جمهوری را در اختیار دارد که هر لحظه در هر جای جهان نیازمند بحران است. از این منظر می‌توان دونالد ترامپ را یک «آنارشیست شورش‌خواه» در نظام بین‌الملل نامید. اما وقتی در اوکراین، کره‌شمالی، سوریه و… نتیجه‌ای برای وی حاصل نشد این بار دست روی ونزوئلا گذاشته است. به‌خصوص که نشانه‌ها حکایت از این دارند که تلاش‌های واشنگتن جهت راه‌اندازی چالشی جدید برای ایران در نشست آینده ورشو نتیجه لازم را به بار نخواهد آورد؛ بنابراین نوک پیکان بحران‌سازی این بار به سمت امریکای جنوبی نشانه رفته است.


به نظر می‌آید در این دوره تاریخی امریکا وارد فاز جدیدی شده است؛ «شورش‌سازی در کشورهای مخالف و به رسمیت شناختن نیروی خودی». اینگونه، هم بحران جدیدی در جهان آغاز می‌شود و هم اینکه با به رسمیت شناختن مخالفان هر دولتی مثل خوان گوایدو در ونزوئلا، احتمال تغییر حکومت را به نفع امریکا افزایش می‌دهد. اگر این سیاست جدید در ونزوئلا موفق شود، بی‌شک امریکا آن را در دیگر کشورها و نقاط جهان به آزمایش خواهد گذاشت. امریکا طی سال‌های اخیر نسبت به حضور و اقدامات روسیه، چین، ایران و… در امریکای لاتین بسیار حساس شده است.

برای نمونه برزیل که با نزدیک شدن به روسیه و چین و ورود به کشورهای بریکس به سمت اقتصاد نوظهور گام برداشته بود، طی چند سال با دخالت‌های امریکا موقعیت برتر اقتصادی خود را از دست داد تا اینکه در سال گذشته ترامپ برزیلی قدرت را در این کشور به دست گرفت، یعنی رقابت در این منطقه ژئوپلتیک لایه‌های پیدا (ونزوئلا) و پنهان (برزیل) پیدا کرده است. منطقه‌ای که قدرت‌های جهان را رودروی هم قرار می‌دهد. ایران نیز در کنار قدرت‌های ضدهژمون که در ادامه همان رقابت بنیادی در شرق و جنوب شرق آسیا، منطقه شرق اروپا، غرب آسیا و… است، کشتی‌های نظامی نسل جدید خود را به سمت امریکای جنوبی و سواحل ونزوئلا اعزام می‌کند.

این جهت‌گیری‌ها جهان را بار دیگر به دو بخش تقسیم کرده است که له و علیه امریکا عمل می‌کنند. برخی از کشورهای غربی از جمله کانادا، انگلیس و حتی آلمان و فرانسه به سیاست‌های امریکا نزدیک شده‌اند و روسیه، چین، ترکیه و… در حمایت رئیس‌جمهور قانونی ونزوئلا برخاسته‌اند. این دوگانه‌سازی غربی – ضدغربی، دوره نظم دوقطبی را به ذهن متبادر می‌کند. با این تفاوت که روسیه و چین با تجربه‌ای که از گذشته دارند، برخلاف دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی رودروی یکدیگر قرار نمی‌گیرند، حتی با توجه به اینکه رویکرد روسیه بیشتر امنیتی و رویکرد چین اقتصادی است، اما هارمونی ضد هژمونیک را در برابر امریکا حفظ می‌کنند.

از طرفی دیگر، جدی‌تر از گذشته به دنبال ائتلاف‌سازی منطقه‌ای و جهانی همچون اتحاد با ایران و جداسازی متحدان غرب و ناتو و متمایل کردن آن با خود هستند، همچون ترکیه. در حالی که امریکا با حضور ترامپ و اروپا با توجه به اوج‌گیری تمایلات رادیکال ناسیونالیسی در برابر هم قرار دارند و حتی واشنگتن خواهان فروپاشی اتحادیه اروپا است و این ممکن است که نشانه‌ای باشد بر اینکه اگر قرار باشد نظمی فروبریزد، این بار نوبت غرب و امریکا است.