کد خبر 933181
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۳

اصرار دوباره آمریکا به استفاده از ابزار تحریم‌ها علیه ایران حاکی از آن است که راهبرد بلندمدت برای هدف تغییرات سیاسی، فرسایش از درون و فروپاشی اقتصادی در ایران است.

به گزارش مشرق، ونیز کوچک (ونزوئلا) در روزهای اخیر به نقطه حساس داخلی و خارجی در عرصه سیاسی رسیده است. ونزوئلا دو برجستگی دارد؛ اقتصادی و سیاسی: بزرگ‌ترین صاحب ذخایر نفت اثبات‌شده جهان (نزدیک ۳۰۰‌ میلیارد بشکه که حدود دو برابر ذخایر ایران است) و سردمدار بزرگ‌ترین جریان ضدامپریالیسم در آمریکای مرکزی و جنوبی. طنز ماجرا اینجاست که آمریکا همواره با فاصله زیادی بزرگ‌ترین شریک تجاری ونزوئلا بوده و الان نیز هست. روشن است که شبه کودتا یا مداخله خارجی علیه دولت استقلال‌طلبی که با رأی مردم کشور انتخاب شده، آشکارا محکوم و به‌ویژه از سوی مدعیان دموکراسی، انزجارآور است؛ اما فراموش نکنیم که لازم نیست مدافعان رویکرد سیاست خارجی ونزوئلا، چشم‌شان را روی ناکارآمدی و بحران اقتصادی آن ببندند.

بیشتر بخوانید:

سفیر «دولت خودخوانده» ونزوئلا به کاخ سفید رفت

از سال ‌۱۹۹۸ مجموعه سیاست‌هایی که هوگو چاوز در ونزوئلا شروع کرد، بخش‌های زیادی از مردم خسته و ناراضی را مجذوب خود کرد، زیرا ونزوئلا از اوایل دهه ‌۱۹۸۰ میلادی سال‌های سختی را به لحاظ اقتصادی شاهد بود و نرخ‌های تورم تا ۹۰‌ درصد نیز بالا رفته بود. اما لازم بود در کنار اقدامات چپ‌روانه اولیه، برنامه اقتصادی بلندمدت و اصلاحات غیرعوام‌زده در دستور کار قرار دهد. اما چاوز چنین نکرد. تا سال ‌۲۰۱۱ که قیمت جهانی نفت رو به اوج بود، مشکلات این اقتصاد کاملاً وابسته به نفت، پوشیده می‌شد، اما بعد از کاهش درآمد نفت و سپس درگذشت چاوز در ۲۰۱۳، جانشینان ضعیف چاوز نیز راه اصلاح اقتصاد را در پیش نگرفتند، فساد به نحو فزاینده‌ای گسترش می‌یافت، شاخص سهولت کسب‌وکار ونزوئلا جزو ۱۰‌ کشور آخر جهان بود و سیاست‌های بازتوزیعی با استقراض از بانک مرکزی ادامه می‌یافت.

کار به آنجا رسید که طی سه سال اخیر نرخ ابرتورم ونزوئلا سقف‌های کم‌نظیری را لمس کرده است؛ حتی تصور نرخ تورم ۸۰ هزار درصدی در سال ‌۲۰۱۸ (گزارش فوربس)، آن هم در جامعه‌ای که بیش از ۸۰‌ درصد مردم زیر خط فقر قرار دارند، دهشتناک است (البته یارانه مؤثر دولت موجب حفظ بخش زیادی از حمایت‌های مردم شد، همان حمایت‌هایی که موتور پولی کردن کسری بودجه ونزوئلاست). از منظر تجربه اقتصاد، مثل روز روشن است که چنین وضعیت فوق شکننده‌ای، قابل تداوم نیست؛ ترمز فروپاشی اقتصادی که به معنای فروپاشیدن اعتبار حکمران و زندگی عامه است باید کشیده شود، اگر دولت منتخب دست به این کار نزند که تا به‌حال نزده است، باید احتمال داد که فرصت‌طلبان و عقده‌گشایان علیه سیاست ضدامپریالیستی دولت، وارد میدان شوند و بشود آنچه این روزها شاهد آن هستیم.

عبرت‌های ماجرای فوق برای ما که ۱۲‌ هزار کیلومتر دور از کاراکاس هستیم چیست؟

نویسنده برخلاف برخی که قبلاً از تکرار تجربه ابرتورم ونزوئلا در ایران سخن می‌گفتند، قائل به این همانندسازی‌های ساده‌انگارانه نیست. سنت جاافتاده مردم‌سالاری، ریشه‌دار بودن تولید، سرمایه انسانی نخبگانی و موقعیت ویژه رهبری، چهار مانع نهادی برای دشواری تکرار تجربه ونزوئلا در ایران است؛ اما آن تجربه، حاوی درس دیگری است:

اصرار دوباره آمریکا به استفاده از ابزار تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی حاکی از آن است که راهبرد بلندمدت برای هدف تغییرات سیاسی، فرسایش از درون و فروپاشی اقتصادی در ایران است. مگس‌های سیاسی بر روی زخم عمیق اقتصاد ایران تخم گذاشته‌اند و اگر جمهوری اسلامی نخواهد از مشت آهنین امنیتی برای کنترل اوضاع داخلی استفاده کند، هیچ گریزی، تأکید می‌کنم هیچ گریزی از بستن زخم‌های عمیق اقتصادی نیست و مهلت خیلی زیادی نداریم. با تأسف باید گفت حکمرانان دولت و مجلس مانند اکثر نهادهای عمومی و انتظامی، اراده جدی برای اصلاح بسترهای بحران‌زا ندارند، با شگفتی در آخرین سند رسمی این روزها، یعنی لایحه بودجه ۱۳۹۸ تقریباً هیچ اصلاح اساسی به چشم نمی‌خورد! جا دارد بپرسیم لوایح و مصوبات دولت برای درمان بیماری‌های اساسی اقتصاد ایران در ماه‌های پس از محرزشدن تحریم‌ها چه بوده است؟ آیا با درجاتی کمتر از ونزوئلا، ملاحظات عوام‌زده یا منفعت‌طلبانه، مانع بسیاری از اصلاحات اقتصادی نشده است؟

الغرض، کشورهایی که داعیه موضع‌گیری‌های مستقل و احیاناً مخالف قدرت‌ها ندارند، می‌توانند در شرایط وابسته و طفیلی ادامه حیات اقتصادی دهند؛ اما خودمختارها (چین باشد یا روسیه، ترکیه یا ایران) باید نگران شکنندگی‌ها و آماده واکنش به فشارهای اقتصادی باشند. اگر کشورهای خودمختار شکنندگی اقتصاد خویش را علاج نکنند، خود بستر خیزش موج‌های سیاسی را فراهم خواهند ساخت.

منبع: صبح نو