شخصیت «ترمه» در کتاب «کِی از این چرخ و فلک پیاده می شوم؟» به قدر کافی آشفته و نسبتش با آدم های اطرافش مبهم است و این، کار را برای اقتباس سینمایی از این داستان، مشکل کرده است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژه‌نامه جشنواره فجر ۳۷ - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از ۹ بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سال‌های گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحب‌نظران این حوزه را بر فیلم‌های در حال اکران منتشر خواهد کرد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلم‌های اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود. انتشار نقدهای فنی از منتقدانی با دیدگاههای متفاوت به مخاطبان کمک خواهد کرد تا داوری جامع‌تری نسبت به تازه‌ترین آثار فیلمسازان ایرانی داشته باشند. لازم به تذکر و تأکید است، انتشار این نقدها لزوماً در تمام جزئیات آن، بازتاب‌دهنده نظر مشرق نیست.

*****

نقد شماره چهار: فیلم «تیغ و ترمه»

نویسنده: میثم رشیدی مهرآبادی

کیومرث پوراحمد بعد از ساخت این همه فیلم (به گفته خودش ۵۰ – ۶۰ و طبق آمار، ۲۰ فیلم) و در آستانه ۷۰ سالگی، هنوز هم استرس دارد و این وضعیت روحی را می شود از پلان به پلان «تیغ و ترمه» فهمید.

اشکالات قاب بندی فیلم خصوصاً هدشات های روی اعصاب را اگر چه باید پیش از پوراحمد به علیرضا زرین دست نسبت داد اما نقس استرس آقای کارگردان در این اشکال گل درشت را نمی شود نادیده گرفت.

«تیغ و ترمه» اقتباسی آزاد از داستان «کِی از این چرخ و فلک پیاده می شوم؟» نوشته «گلرنگ رنجبر» است که آن را نشر چشمه در سال ۹۳ منتشر کرده و به اعتراف خوانندگانش در وبلاگ ها و سایت های ادبی، داستانی معمولی دارد و تنها نقطه تمایزش، سیاه بودن نقش مادر در آن است.

این داستان البته در مقابل از خجالت مردها هم برآمده و در جایی معتقد است: «مردها واسه فانن. واسه سرگرمی، واسه اینکه حوصله ات سر نره، جدی شون نگیر، فکر نکن پیچیده ن. اتفاقاً خیلی ساده تر از اون چیزی هستن که فکر کنی. نشین الان فکر کن چرا امیر زنگ نمی زنه یعنی داره به چی فکر می کنه. مردا کلاً فکر نمی کنن. واسه همین نباید خودت را خفه کنی با خاطرات شون.(!)»

شخصیت «ترمه» در کتاب «کِی از این چرخ و فلک پیاده می شوم؟» به قدر کافی آشفته و نسبتش با آدم های اطرافش مبهم است و این، کار را برای اقتباس سینمایی از این داستان، مشکل کرده است. شاید برای همین است که پوراحمد در پیچ و خم های داستان گم شده و نتوانسته فیلمنامه درخوری از این داستان بنویسد.

البته طبیعی است پوراحمدِ ۷۰ ساله در اقتباس از داستان رنجبرِ ۲۴ ساله با مشکلاتی روبرو شود و این کاستی ها، بیش از هر چیز در دیالوگ ها و استفاده از برخی کنایه ها و تکیه کلام ها خودش را به نحوی توی ذوق می زند که صدای خنده تمسخر آمیز تماشاگران را در می آورد؛ تا جایی که پوراحمد اعتراف می کند: «ما در فیلم کلی الفاظ داشتیم که آن را تغییر دادیم. در فیلم‌های آمریکایی همه جور حرفی به هم می زنند اما اگر به کسی بر خورده است من از شما و تاریخ سینما معذرت می‌خواهم.» (!)

پوراحمد اگر چه در نشست خبری فیلمش گفت: «چیزی که می‌تواند ما را نجات دهد جوان‌گرایی است. جوانگرایی در همه موقعیت‌ها می‌تواند ما را به آینده ایران امیدوار کند…» اما فیلمش نشان می دهد که هنوز به پیچیدگی های جوانان دهه هشتادی که محور فیلمش هستند پی نبرده و حتی نتوانسته شخصیت «امیر» که یک دهه پنجاهی است و بیشتر از ۴۰ سال سن دارد را به خوبی تصویر کند.

ضعف پوراحمد در فلاش بک ها هم چیزی نیست که از یک کارگردان قدیمی چون او قابل پذیرش باشد. او حتی در طراحی صحنه و جوان کردن «لی لی ثابت نیا» در گریم و ظاهر هم مخاطبش را دست کم می گیرد و با ورود روح «پیام فرزاد» (پدر ترمه که خودکشی کرده است) شعور مخاطب را بیش از پیش نادیده می گیرد!

کاش «کیومرث پوراحمد» کارگردان ۱۹۵ سانتی متریِ سینمای ایران، قد و قواره بلندِ خاطرات فیلم های به یادماندنی اش را در ذهن دوستدارانش، کوتاه نکند.

درباره جشنواره فجر ۳۷ بیشتر بخوانید:

محمد صادق کوشکی: «دیدن این فیلم جرم است» ساختار سپاه را فاسد و ترسو معرفی می‌کند

هم «دیدن این فیلم جرم است» هم فکر کردن به آن! +عکس

محاکمه انقلاب در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر!