سرویس جهان مشرق - گروه طالبان پدیده پیچیده‌ای است؛ گروهی مسلح از قوم پشتون افغانستان که در اوج درگیری‌های داخلی این کشور در دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت و به سرعت توانستند تا پایتخت افغانستان را نیز تصرف کنند؛ پیشروی سریعی که جز با حمایت سرویس‌های اطلاعاتی و حمایت تسلیحاتی برخی کشورها، امکان‌پذیر نبود. طالبان در سال ۷۵ امارت اسلامی افغانستان را تشکیل داد و با تاثیرپذیری از تفکرات سلفی-وهابی و حرکت به سمت افراطی‌گری، بیش از ۵ سال دوام نیاورد و با حمله آمریکا به افغانستان، دولت طالبان نیز ساقط شد.

طالبان با گذشت دو دهه از پیدایش خود، حالا تا حدودی دچار دگردیسی شده و به مذاکرات سیاسی روی آورده است. البته این گروه در شرایطی به میز مذاکره رضایت داده که نه در موضع ضعف، بلکه به لحاظ سرزمینی، دستکم ۴۰ (الی ۵۰ درصد) درصد خاک افغانستان را تحت تصرف دارد.

امروز گروههای مختلفی در حال مذاکره با طالبان هستند و هریک مسیری را برای رسیدن به توافق با این گروه طی می‌کنند؛ گروههای از طرف دولت افغانستان، گروهی به ریاست نماینده ویژه دولت آمریکا، و البته جمهوری اسلامی ایران.

چندی است اخبار مذاکرات طالبان با آمریکا و همچنین با ایران به صورت علنی و رسمی در محافل رسانه‌ای پیچیده شده و برای مخاطبان ابهاماتی ایجاد شده است. برای فهم و درک از وضعیت فعلی طالبان و اهمیت و جایگاه آن در آینده افغانستان به عنوان کشور هم مرز با جمهوری اسلامی، نشستی را با حضور کارشناسان و متخصصان این حوزه در پایگاه خبری مشرق انجام دادیم که قسمت دوم آن در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

آقای دکتر «پیر محمد ملازهی» کارشناس مسائل شبه قاره و آقای دکتر هادی محمدی کارشناس مسائل منطقه مهمان دومین نشست «مشرق» بودند که متن زیر ماحصل گفتگویی چندساعته با این دو کارشناس برجسته است که مخاطبان محترم را به مطالعه آن دعوت می‌کنیم.

برای خواندن قسمت اول نشست با حضور دکتر سعدالله زارعی کارشناس مسائل منطقه و آقای دکتر اسماعیل باقری کارشناس مسائل افغانستان اینجا کلیک کنید

زارعی: طالبان با القاعده تفاوت بنیادین دارد / در چارچوب فکری طالبان مقوله‌ای به نام جنگ با شیعه وجود ندارد / بخشی از هزینه‌های طالبان توسط خود مردم تأمین می‌شود / طالبان در بعضی احکام مانند شیعه عمل می‌کند / باقری: مناطق تحت کنترل طالبان از ۳ درصد به بیش از ۴۷ درصد رسیده / تمام کشورهای منطقه از به قدرت رسیدن طالبان نگران هستند

مطالعه این گفتگو تصویر روشنی از گذشته و امروز گروه طالبان، جایگاه آن در افغانستان امروز و پیش بینی آینده آن در عرصه سیاست و حاکمیت افغانستان ترسیم خواهد کرد.

* آمریکا در شرایط جدیدی قرار گرفته و خواسته‌هایش تغییر کرده / خلیل زاد با ایران هم غیر مستقیم گفتگو می‌کند / طالبان یک شخصیت افراطی را برای مذاکره با آمریکا فرستاد

مشرق: ابتدا توضیحاتی درباره مذاکرات اخیر آمریکا با طالبان بفرمایید.

هادی محمدی: سابقه مذاکره آمریکا و طالبان جدید نیست از گذشته این مسئله مطرح بوده است. بارها درجاهای مختلف این مذاکرات انجام گرفته چه در اروپا، چه در دوحه و یا در مکان‌های مختلف باواسطه این‌کارها قبلاً انجام‌شده است؛ نکته مذاکرات با چنین سابقه‌ای، این است که دو طرف دارای یکسری خواسته‌ها و مطالبات بودند هرکدام یک نوع خواسته‌ای داشته‌اند طالبان یک‌چیزی را از مذاکره می‌خواسته و امریکا هم یک‌چیز خاصی دیگری.

موردی که تغییر کرده این است که آمریکا الآن در شرایط جدیدی قرارگرفته و برخی مؤلفه و خواسته‌هایش تغییر کرده ولی خواسته‌های طالبان تقریباً ثابت است یعنی اصلش ثابت است. لذا در همین مذاکراتی که دوره اخیر اتفاق افتاده چه در دوحه چه در ابوظبی، اصرار اولیه و تأکید اولیه روی خروج امریکا است. حالا مکانیسم زمان بندی‌اش و امثالهم در مذاکره دستخوش صحبت می‌شود و ازآنجایی‌که ما می‌دانیم و در تهران هم نمایندگان طالبان اعلام کردند، بحث بر سر خروج امریکا است، طالبان برخلاف قبل که اعتقادی نداشت که بقیه اقوام و جریان‌ها را خیلی اهمیت بدهد الآن مخالفتی ندارند و تصریح هم کردند که بعد از مذاکره با امریکا و مشخص شدن زمان خروج امریکا، با بقیه گروه‌ها هم مذاکره می‌کنند. منتهی می‌گویند که با دولت مذاکره نمی‌کنیم حالا ممکن است این اتفاق ادامه پیدا کند و تبصره بخورد و مذاکره با دولت هم شروع شود.

آمریکایی‌ها به دلیل شرایط ویژه‌ای که داشتند یک آدم جدی و بدرد بخور و مسلط به منطقه مثل خلیل‌زاد را گذاشتند که بتوانند نتیجه بگیرند حالا یک ذکاوت و هوشمندی هم در خواسته‌ها و مطالبات آمریکایی‌ها هست. آمریکایی‌ها شاید راهبرد اولیه و اصلی خودشان را که درواقع داشتن اهرم‌هایی مشخص در منطقه است را در مذاکرات فعلی با طالبان هم حفظ کردند ولی شرایط‌شان به‌هرحال متفاوت است با گذشته. درواقع موقعیت‌های بین‌المللی‌شان تغییر کرده، الآن با ۱۷ سال پیش خیلی از چیزها فرق کرده است. شرایط داخلی و بین‌المللی و منطقه‌ای امریکا تغییر کرده و این روی تصمیم آمریکا اثر گذاشته است.

ولی آمریکا روح استراتژی خودش را در خصوص افغانستان سعی می‌کند حفظ کند. حالا با چه مکانیسمی؟ بعضی‌ها می‌گویند خود طالبان را می‌خواهد تبدیل کند به این مکانیسم، یعنی طالبانی که قرار بود حذف بشود و نابود شود و کنار رود، تبدیل شود به مکانیسمی به تولید مزیت‌ها و مطالبات؛ آمریکایی‌ها به خاطر همین هم اصرار دارند که مذاکره به‌جایی برسد. در پرانتز عرض می‌کنم آمریکایی‌ها واقعاً ازنظر زمان هم در مضیقه هستند. یعنی نمی توانند زمان زیادی را بشینند باحوصله مذاکره کنند، نه اینطور نیست واقعاً اضطرار زمانی دارند. اضطرار مؤلفه‌های مختلفی مثل مسائل مالی و امثالهم را هم دارند.

از طرفی بازیگران منطقه خیلی متفاوت‌تر از ۱۷ سال قبل هستند روسیه شرایط جدیدی دارد، پاکستان در یک نسبت جدیدی با امریکا قرار دارد، ۱۷ سال پیش با سیاست‌های امریکا هماهنگ بود الآن شاید آن چسبندگی و همسویی را ندارد الا در اعطای یکسری امتیازهای نقد نه نسیه. محیط داخلی هم همین است شرایط نسبت به ۱۷ سال پیش تغییر کرده، طالبان همه‌ی پشتون بوده است امروز همه پشتون نیست امروز اشرف‌غنی هم برای خودش یک تیکه‌ای از پشتون را دارد کرزی هم یک‌بخشی از پشتون را دارد. هم پشتون و هم غیر پشتون وجاهت دارد.

آقای حکمتیار هم آمده وارد گود شده، البته سیستمی که حکمتیار را دوباره وارد عرصه سیاست می‌کند، جای سؤال دارد. جای سؤال دارد، آقای حکمتیار با چنین سابقه ای چگونه از لیست درمی‌آید و راحت وارد افغانستان می‌شود از یکسال پیش وارد چرخه قدرت می‌شود و بعدش هم احساس که نه اطلاعات مؤکد ما می‌گوید که حکمتیار برای خودش حق آب و گل قائل است. از طرفی در پشتون و حتی در بدنه طالبان که همیشه حزب اسلامی بخش اعظمی از بازوی نظامی‌اش را داشته است الآن هم یک‌نوعی رقابت وجود دارد یعنی نمی‌توانیم یکدست حساب کنیم.

مورد دیگری که تغییر کرده، وزن بازیگرهای دیگر جبهه افغانستان است. قبلاً یک جبهه شمالی داشتیم و آدم‌ها و کاریزماهای شخصیتی که این‌ها بالاخره وزنشان خیلی با امروز فرق داشت، قبلاً قدرتمندتر بودند حالا یک خورده منزوی و تضعیف شدند.

مورد دیگری که تغییر کرده است نوع ارتباط با ISI (سازمان اطلاعات نظامی پاکستان) است این خیلی مهم است در ارزیابی که می‌خواهیم امروز انجام بدهیم. که با توجه به این پازل مذاکره می‌تواند چه سناریو و نتایجی را کسب کند.

حالا آقای خلیل‌زاد تشریف آورده برای اینکه میدان را از دست ندهد. و روسیه و ایران میدان‌داری نکنند و یا حتی بازیگرهایی مثل هند و چین یک‌گوشه‌ای از مذاکره را نگیرند سعی می‌کند فرا افغانی، پروژه مذاکره را پی‌گیری کند. با چین هم می‌رود مذاکره می‌کند و می‌گوید می‌خواهیم صلح سازی کنیم، با هندوستان هم همین‌طور غیرمستقیم با ما هم این صحبت را می‌کند و فقط صحبت از خروج آمریکا نیست.

این را هم بگویم اینکه آمریکایی‌ها می‌خواهند برای خروجشان با طالبان مذاکره کنند، این یعنی شکست و آمریکایی‌ها نمی‌خواهند این را قبول کنند و آمریکایی‌ها نمی‌خواهند خروجشان به‌عنوان یک برگ شکست مطرح بشود بلکه می‌خواهند این خروجشان تبدیل شود به یک مزیت جدید و یک ارزش‌افزوده جدید؛ می‌خواهند این خروجی تبدیل شود به یک کارکرد مثبت لذا از خروجشان در مذاکرات به‌صورت برجسته صحبت نمی‌کنند. می‌گویند می‌خواهیم صلح‌سازی بشود می خواهیم با دولت مذاکره شود. لذا آقای خلیل‌زاد سعی می‌کند دیپلماسی ایران، روسیه و بقیه را هم یک طوری مدیریت کند که مذاکره از دستش بیرون نرود چون برای آمریکایی‌ها حیاتی است.

حالا از یک زاویه‌ی دیگری نگاه کنید ترامپ واقعاً نیازمند یک موفقیت در سیاست خارجی است، با توجه به وضعیتی که داخل آمریکا دارد و اینکه چیزی دندان‌گیر برای مطرح کردن ندارد الآن یک خبرهایی است که بتوانند یک عملیات مشابه بن‌لادن بکنند و ابوبکر بغدادی را در دیرالزور و در فاصله کرخه و فرات دستگیر کنند و این یه یک بمب خبری تبدیل شود. در افغانستان هم همین است اگر بتوانند این را تبدیل کنند به بمب خبری در سیاست خارجی، برایشان خیلی مهم است.

نکته بعدی این مذاکرات آمدن ملابرادر است. ملابرادر یک شخصیت افراطی است همین‌قدر بدانیم ملابردار کسی است که وقتی دیپلمات‌های ما را کشتند این شادی و رقص کرد، ارتباط خوبی با ISI (سازمان اطلاعات نظامی پاکستان) دارد و ضدآمریکایی است. این‌ها همه در پازل مذاکره خیلی مؤثر است یعنی اگر یک آدم متعادل را می‌فرستادند برای مذاکره شما باید شرایط امتیازدهی را حدس می‌زدید، شاید اتفاق بیافتد، ولی آدمی مثل ملابرادر که یک آدم زیرک و باهوش است و چند استان، استاندار بوده، پیشرفت مذاکره را سخت می‌کند.

با این مقدمه وارد مذاکرات اخیر می‌شویم و می‌دانیم که خبرسازی‌هایی که می‌کنند راجع به محتوای مذاکره با واقعیت فاصله دارد یعنی صراحتاً طالبان می‌گوید که من راجع به خروج بحث می‌کنم حالا یک بحثی هم راجع به زندانی‌های خودشان و پاکستانی‌ها هم دارند.

** آمریکایی‌ها در مذاکرات دست برتر نسبت به ایران و روسیه دارند / پاکستان بازهم بر سر دو راهی قرار گرفت / طالبان در این سالها به جای حذف شدن، قدرت گرفته / آمریکا بر خلاف روسیه شکست را نمی‌پذیرد / طالبان فهمیده از طریق سیاسی شانس رسیدن به قدرت را دارد / آمریکایی‌ها برای کنترل چین، روسیه و ایران به‌طور کامل از افغانستان خارج نمی‌شوند / در داخل آمریکا برخی طرفدار حمله به چین هستند / در افغانستان هنوز موضوع «کشور خراسان» مطرح است

پیرمحمد ملازهی: اگر بحث را متمرکز کنیم روی این مذاکرات واقعیتش این است که هیچ‌چیز قطعی نیست دیدگاه‌هایی که آمریکایی‌ها مطرح می‌کنند و طالبان مطرح می‌کند متفاوت است ولی یک‌چیزی را تقریباً می‌شود حدس زد و آن این است که یک چارچوبی را برای تبدیل این مذاکرات بین امریکا و طالبان به مذاکرات بین طالبان و دولت کنونی توافق کرده‌اند که البته هنوز اعلام نکردند یعنی یکسری توافقات کلی کردند که مذاکرات را هدایت کنند به این‌طرف که بین الافغانی بشود یعنی همان چیزی که دولت آقای اشرف‌غنی مطرح کرده منتهی این مذاکرات با اشرف‌غنی یا تیم اشرف‌غنی یا دیگران باشد معلوم نیست.

محمدی: واکنش اشرف‌غنی در این چندروزه بسیار منفی است می‌گوید آمریکایی‌ها ما را دور زدند این معلوم می‌شود که آن چارچوب مذاکره دولت و طالبان زیاد جلو نرفته است.

ملازهی: درست است؛ دولت منفی رفتار کرده ولی نه طالبان موضع آخرش را اعلام کرده و نه دولت. واقعیتش را باید در نظر بگیریم. به هرحال الآن سه تا مکان وجود دارد که ابتکار عمل را دارند و مذاکرات را پیش می‌برند. یکی ابتکار آمریکایی که درواقع پشت‌سرش عربستان سعودی، امارات و قطر است به‌نوعی پاکستان و حتی می‌شود گفت ترکیه هم هست. یک مکان دیگر تهران است ایران هم می‌خواهد دنبال این باشد که یک ابتکاری خرج بدهد و اینکه آمدند با طالبان مذاکره‌ای کردند و علنی کردند معنی‌اش این بود که ایران می‌خواهد در این قضیه مطرح باشد. و سومی مسکو است یعنی سه تا مکان‌دارند این مذاکرات را مطرح می‌کنند.

مذاکرات ابتکار آمریکایی و مذاکرات ابتکار ایرانی و روسی در این دیدگاه‌ها یکسان نیست ممکن است جاهایی دیدگاه‌های مشترکی پیدا کرد ولی واقعیت این است که دیدگاه‌ها متفاوت است و هرکدام از یک زاویه‌ای به قضیه نگاه می‌کنند.

منتهی در این سه تا ابتکار اگر واقع‌بینانه قضاوت کنیم این چیزی که دارد پیش می‌رود ابتکار آمریکایی است حالا به‌رغم تمام مشکلاتی که آمریکایی‌ها دارند و دولت کابل با طالبان دارد و طالبان با دولت دارد با وجود تمام این مشکلات به نظر می‌رسد آنچه که در آینده پیش می‌رود و طالبان و دولت مرکزی را به جمع‌بندی مشترک برساند ابتکار آمریکایی است. چرا؟ برای اینکه حامیان اصلی گروه طالبان چه به لحاظ تدارکاتی و چه به لحاظ سیاسی و تسلیحاتی و مالی کشورهای پاکستان، عربستان، امارات و قطر هستند. کشورهای حوزه خلیج‌فارس مسائل مالی را تأمین می‌کنند و تدارکاتش هم که برعهده پاکستان است.

به نظر می‌رسد که پاکستانی‌ها در یک موقعیتی خاص قرار گرفته‌اند با اندکی تسامح، پاکستان در همان موقعیت سال ۲۰۰۱ که پرویز مشرف قرار داشت، قرار گرفته است. به چه معنا؟ به این معنا که پرویز مشرف بین دو گزینه تردید داشت، گزینه اول این بود که با آمریکایی‌ها همکاری کند و دست از طالبان بردارد. گزینه دوم این بود که اگر پاکستان همکاری نکند با امریکا، هند جایگزین خواهد شد و هندی‌ها اعلام آمادگی کرده بودند مشرف تصمیم گرفت که با امریکا همکاری کند و دست از طالبان که مناسب‌ترین نیرو برایشان بود، بردارد. الآن پاکستان کم‌وبیش در همان مقطع قرارگرفته یعنی باید تصمیم بگیرد آیا حاضر است طالبان را بیاورد پای میز مذاکره و یک مصالحه ای را بپذیرد.

از طرفی آمریکا وقتی به افغانستان حمله کرد اهدافش را روشن اعلام کرد یک مبارزه با تروریست دو مبارزه با قاچاق مواد مخدر سه حذف طالبان از قدرت؛ الآن بعد از ۱۷ سال مبارزه با قاچاق مواد مخدر طبق آمار و ارقامی که سازمان ملل اعلام کرده حداقل ۴ برابر شده است یعنی تولید مواد مخدر و قاچاق مواد مخدر ۴ برابر شده است. در مورد طالبان الآن بیش از ۵۰ در صد افغانستان دست طالبان است و فقط مراکز استان‌ها در دست دولت است. بنابراین در اینجا شکست‌خورده یعنی وقتی ۵۰ درصد از خاک را از دست دادی معنایش این است که طالبان به‌جای حذف، قدرت گرفته است.

تنها موفقیتی که آمریکایی‌ها می‌توانند مانور بدهند این است که سازمان القاعده را کم‌وبیش تضعیف کردند، البته حذف نشده؛ القاعده هم در پاکستان و هم هند، هم افغانستان، هم بنگلادش و هم میانمار حتی در سوریه و عراق حضور دارد ولی قدرتش کم شده حداقل بعد از کشتن بن‌لادن دیگر خطر اول حمله بزرگ مثل ۱۱ سپتامبر به امریکا از ناحیه القاعده کاهش‌یافته است. ولی یک اتفاقی افتاده و آن این است که آمریکایی‌ها درصحنه نظامی شکست‌خورده‌اند اما نپذیرفتند، برخلاف روس‌ها، روس‌ها وقتی از افغان‌ها شکست خوردند آخرین تانکشان از رودخانه که به‌اصطلاح از پل رد شد معنی‌اش این بود که شکست را پذیرفتند ولی آمریکایی‌ها شکست را نپذیرفتند و حالا آمریکا از طریق مذاکره می‌خواهد به یکجایی برسد که آقای محمدی اشاره می‌کند و آن این است که آقای ترامپ در داخل آمریکا به‌شدت نیاز دارد که اولاً این ذهنیت را خارج کند از دنیا که ما شکست نخوردیم دوم اینکه باید یک‌چیزی به دست آورد تا آن معادله داخلی قدرت‌ها که دارند حذفش می‌کند یعنی در افکار عمومی انقدر فشار آورده‌اند که اگر ترامپ نبود و آن خصلت‌های تک روی‌اش را نداشت ممکن بود که استعفا بدهد لذا برای داخل هم می خواهد یک دستاوردی به دست آورد تا این را بتواند خرج افکار عمومی داخل امریکا کند.

در این فضا، مذاکراتی که در ابوظبی شروع شد طالبان از موضع قدرت برخورد کرد هیئت نمایندگی دولت مرکزی رفت، نپذیرفتن‌اش. گفتند دولت دست‌نشانده امریکا است ما با امریکا مذاکره می‌کنیم و رئوس مذاکرات را ما تعیین می‌کنیم نه امریکا و بیاید زمان‌بندی کند که چه زمانی از افغانستان خروج می‌کند و این‌یک درخواست کاملاً روشن است. اما به نظر نمی‌رسد که آمریکایی‌ها درنهایت به‌طور کامل افغانستان را تخلیه کنند.

به نظرم نمی‌آید که این موضع آخر طالبان باشد طالبان هم به یک‌شکلی و به یک نوعی درنهایت وقتی به صلح برسند می‌بایست این مسئله را بپذیرند که آمریکایی‌ها به‌نوعی حضورداشته باشند حالا این حضورشان در همان چارچوب توافق شده که آقای اشرف‌غنی امضا کرده احتمالاً نخواهد بود؛ یک فرمول جدیدی را پیدا خواهند کرد. ولی به نظر می‌رسد که به‌هرحال طالبان باید یک امتیازی بدهند.

در این مرحله طالبان این را پذیرفته که در مرحله اول در قدرت شریک بشوند و در این شراکت قدرت بیایند. سازوکارهای دموکراتیک را بپذیرند و در انتخابات شرکت کنند. مأموریت اصلی خلیل زاد این است که طالبان را قانع کند که شما از طریق نظامی نمی‌توانید به قدرت برسید چرا به قدرت نمی‌رسید برای اینکه ازیک‌طرف امریکا و ناتو آنجا حضور دارند بنابراین آنجا به شما اجازه نخواهند داد، از طرف دیگر حاکمیتی که در افغانستان وجود دارد سه طرفش که دشمن شما هستند قزاق‌ها، ازبک‌ها و تاجیک‌ها که با شما جنگیدن اگر شما به‌زور متوسل شوید جغرافیای جنگ عوض می‌شود و ممکن است بروید کابل را بگیرید و بگویید عمارت اسلامی را به دست اوردیم و ولی به صلح نخواهید رسید و علیه شما خواهند جنگید و درنتیجه شما باید راه‌حل سیاسی را بپذیرید، پس از طریق نظامی به‌جایی نمی‌رسید اما از طریق سیاسی شانس رسیدن به قدرت را دارید.

به نظرم در این مرحله طالبان این را پذیرفته یعنی نظر آقای خلیل‌زاد را پذیرفتند که در مرحله اول شریک بشوند در قدرت و در این شراکت قدرت بیایند. سازوکارهای دموکراتیک را بپذیرند و شرکت کنند در انتخابات و با توجه به پایگاهی که در قوم پشتون و نه‌تنها در قوم پشتون بلکه علمای بزرگ ازبک و تاجیک هم با طالبان کار می‌کنند. الآن در سطح رهبری طالبان، علمای بزرگ تاجیک هستند این‌ها در مناطق قومی تاجیک نفوذ دارند درست است که در بخش دیگری حضور ندارند مثل جمعیت اسلامی، آقای ربانی، عبدالله و بقیه ولی در بخش مذهبی و روستایی و آن‌هایی که تفکر مذهبی قوی‌تری دارند این‌ها از علمای خودشان پیروی می‌کنند. بنابراین این‌ها در ان مناطق هم شانس رأی دارند همچنان که پشتون‌های تکنوکرات مثل آقای اشرف‌غنی، کرزی و حنیف اتمر هم به‌طور کامل در قوم پشتون حاکم نیستند تفکر آنجا به‌گونه‌ای است که آنجا هم یک بخش‌هایی از جریانات متفاوت، از طالبان حمایت می‌کنند.

در این فضای واقعی به نظر می‌آید که طالبان این را پذیرفته چون طالبی که به لحاظ ایدئولوژیک، میز مذاکره را دروازه جهنم می‌داند بنابراین وقتی تو آمدی پای میز مذاکره نشستی و ذهنیت خود را عوض کردی که این میز دیگر دروازه جهنم نیست می‌توانی مراحل بعدی هم بپذیری که شرکت در انتخابات هم توجیه ایدئولوژیکی دارد و حرام نیست.

ما داریم درباره افغانستان صحبت می‌کنیم که هیچ‌چیز ممکن نیست همین فردا ممکن است بزنند زیر همه‌چیز ولی وقتی تا اینجا می‌بینیم که خلیل‌زاد توفیقی به دست آورده که طالبان را آورده تا جایی که بیایند مذاکره کنند و بر اساس همان خواست خودشان بگویند اول باید تکلیف زمان‌بندی خروج نیروهای آمریکایی را مشخص کنید آقای ترامپ هم اعلام کرده که هفت هزار نیرو خارج می‌کند این نشان می‌دهد که آقا ما حاضریم با شما تا جایی که منافع ما و منافع شما ایجاب بشود با شما کار می‌کنیم و کوتاه می‌آییم.

اما اینکه آمریکایی‌ها به‌طور کامل از افغانستان خارج شوند این قابل‌تصور نیست. چرا؟ برای اینکه آمریکا در افغانستان نیامده فقط صرفاً به خاطر افغانستان، آمریکا آمده که رقبایش را در قرن ۲۱ که چین و روسیه باشند کنترل کند. چین دارد از نردبان قدرت می‌رود بالا و بین ۳۰ تا ۴۰ سال آینده تبدیل می‌شود به قدرت جهانی اول و یا روسیه را که آقای پوتین آمده قدرت را در سطح شوروی سابق بالا می‌برد و بازسازی کند کنترل کند. شما در سوریه دیدید روس‌ها به صورت جدی آمدند وسط و می‌بینید که در خاورمیانه دارد همه آن کشورهایی که در زمان شوروی ازدست‌داده مثل عراق، لیبی، یمن و سومالی همه این‌ها را دومرتبه می‌خواهند ورود کنند.

آمریکا می‌خواهد رفتار پوتین و روسیه را در معادلات قدرت جهانی نظارت کند و تحت کنترل بگیرد می‌خواهد چین را تا آنجایی که بتواند عقبش بیندازد برای اینکه قدرت اولی جهانی بشود آمریکایی‌ها می‌گویند قدرت اول جهانی قرن ۲۱ باید آمریکا بماند و چین باید این را قبول کند ولی چینی‌ها به‌قدری کار می‌کنند که در ۳۰ و ۴۰ سال آینده قطعاً چین قدرت اول جهانی است. تمام شاخص‌های قدرت چه سنتی و چه مدرن را در اختیار دارد بنابراین هیچ راهی جز اینکه چین تبدیل شود به قدرت اول جهانی وجود ندارد حتی امریکا این را می‌داند و حتی در داخل امریکا می‌گویند که یک جنگ با چین راه بیندازیم که حداقل زمان به عقب بیافتد.

یک رقیب ایدئولوژیک دیگر برای امریکا پیداشده آن هم گفتمان انقلاب اسلامی است که امریکا را به چالش کشیده پس یک جای دیگر ایران است که باید تحت کنترل دربیاید چطوری می‌شود این سه تا جریان را کنترل کنی و از افغانستان هم خارج شوی از افغانستان خارج شوی یعنی فضا را باز کردید برای این جریانات.

برداشت من این است که آمریکایی‌ها درنهایت حضورشان را تغییر شکل می‌دهند، الآن از عراق رفتند بیرون اما الان حدود ۵ هزارنفر آمریکایی در سفارت آمریکا و ۵ هزار نفر در پایگاه های نظامی فعال هستند، بنابراین یک فرمولی را به نظرم درنهایت خواهند پذیرفت. آن چیزی که الآن دارد اتفاق می‌افتد این است که آقای کرزی فرمولی را دارد پیاده می‌کند. قبلاً ژنرال پت رایس این طرح را داده بوده بود که ۱۳ تا ایالت پشتو نشین را از جنوب هرات به پایین، این محدوده را بدهند به طالبان، حکومت یا امارت اسلامی خودشان را به وجود بیاورند و ۹ تا وزارت خانه را در مرکز به آنها بدهند. شراکت کامل در موضع برتر به طالبان را در نظر بگیرند و آقای اشرف غنی یا حنیف اتمر در آینده رئیس‌جمهور شوند. البته اشرف‌غنی کارش مشکل‌تر است ولی حنیف اتمر بیاید با توجه به پیچیدگی و ارتباطی که با دستگاه های استخبارات دنیا دارد او راحت‌تر می‌تواند با این واقعیت کنار بیاید.

بنابراین اگر افغانستان ۱۳ ایالت و ۹ تا وزارت خانه‌اش را بدهد به طالبان خودبه‌خود در موضع قوی‌تری قرار می‌گیرد و باید در ۳ سطح نامزد بدهد، در شورای محلی قطعاً در موقعیت پشتو نشین برتر خواهد بود. و اگر برای مجلس ملی و مجلس سنا نامزد بدهد، جمعیت پشتون‌ها پشت‌سرش قرار می‌گیرند، رأی خوبی می‌آورد و حضور مؤثرتری دارد، و اگر برای ریاست جمهوری نامزد بدهد، بینابین است ممکن است بین تکنوکرات‌ها و طالبان ۵۰ به ۵۰ باشد ولی شانس دارد. یک‌چیز دیگری که اتفاق افتاده این است که ممکن است در آینده که طالبان به یک مصالحی برسند یک توافقی سه جانبه ای بین حکمت یار، تکنوکرات‌های حاکم پشتون و طالبان پیش بیاید. برای حفظ قدرت از قوم پشتون این احتمال وجود دارد قطع‌نظر از اینکه رئیس‌جمهور وابسته به تکنوکرات باشد وابسته به حزب اسلامی باشد یا وابسته به طالبان باشد سر اینکه قدرت از دست پشتون‌ها خارج نشود و دست تاجیک‌ها یا ازبک‌ها یا حالا هر قوم دیگری نیافتد این توافق در قوم پشتون وجود دارد.

از آن طرف پاکستانی‌ها به‌عنوان یک فاکتور بسیار تعیین‌کننده وجود دارند، فکری را که آقای ژنرال پترائوس کرده بود این بود که مرز برای قوم پشتون برداشته بشود. یعنی مشکل پاکستانی‌ها چیست؟ خط دیورند؛ مشکل پاکستانی‌ها چیست؟ نفوذ روزافزون هند است؛ مشکل پاکستان چیست؟ ایران دارد چابهار را تبدیل می‌کند به خط ارتباطی افغانستان و آسیای مرکزی و بندر گوادر و کاراچی را دارد دور می‌زند. پاکستان می‌خواهد ابتکار صادرات و واردات آسیای مرکزی، از طریق این کشور صورت می‌گیرد. این‌ها سه مشکل اساسی پاکستان است. به نظر من آمریکایی‌ها این اطمینان را به پاکستانی‌ها داده‌اند که موقعیت تو را در افغانستان مدنظر قرار می‌گیرد.

درباره خط دیورند آن ذهنیت لااقل در قومیت‌های غیر پشتون تغییر پیداکرده است. یعنی الآن شما با تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزارها صحبت کنید این‌ها می‌گویند مشکل ما خط دیورند است و باید به رسمیت بشمارید تمام این گرفتاری‌های ما در ۴۰ سال گذشته از دست پاکستانی‌هاست. پاکستانی‌ها هم تا زمانی که این خط را به رسمیت نشناسیم زیر بار نمی‌روند و ما هم در جنگ وکشتار و عقب‌ماندگی و فقر و فلاکت باقی می مانیم. پس بیاییم به رسمیت بشناسیم. بخشی از پشتون‌ها هم دارند به همین نتیجه می‌رسند که واقعاً حالا این خط را به رسمیت بشناسند. این خطی است که به‌هرحال بوده و برخلاف انچه که افغان‌ها معتقدند، دوره‌اش صدساله بوده و الآن ۱۰ و ۱۵ ساله از دوره‌اش گذشته واقعیت این است که در آن قرارداد، زمان ۱۰۰ ساله نیامده البته تلویحی گفته که در یک‌زمانی انگلیسی ها این منطقه را می‌دهند به افغان‌ها ولی اینکه مشخص باشد در ۱۰۰ سال آینده این مسئله تمام می‌شود به‌صراحت نیامده حداقل از نظر حقوقی قابل اثبات نیست.

اما اگر خط مرزی خط دیورند برای قوم پشتون برداشته بشود یک اتفاق مهم خواهد افتاد و آن این است که پشتونستان در ذهنیت افغان‌ها یکپارچه می‌شود. خیلی‌ها معتقدند که این طرح را آمریکایی‌ها پیش می‌برند برای چه پیش‌میبرند برای اینکه در نهایت می‌دانند که افغانستان در این چارچوب و تضادهای گسترده ای که بین قومیت‌ها و مذاهب مختلف وجود دارد نمی‌تواند بقای خود را حفظ کند و قرار است یک‌زمانی تجزیه شود و اگر قرار است تجزیه شود بگذارید یک پشتون بزرگ به وجود بیاید.

حتی آن‌ها معتقدند که ممکن است در یک‌زمانی با توجه به رشد گرایش‌های افراطی در پاکستان و در قوم پشتون، نگرانی روس‌ها ممکن است برطرف نشود و روس‌ها بیایند کاری بکنند که افغانستان یک خط حائلی بین افراطی‌گری پشتون و آسیای مرکزی به وجود بیاورد و یک کشور خراسان به وجود بیاورند.

الآن شما می‌بینید که در افغانستان مسئله خراسان مطرح است، آن خانم حضرتی آمد و گفت بهترین راه، تجزیه افغانستان و تشکیل کشور خراسان و پشتونستان است. این موضوع در ذهن غیر پشتون‌ها هم مطرح است. بنابراین در افغانستانی که ما الآن در نظر می‌گیریم مهم‌ترین مسئله این است که ساختار بعد از این قدرت و جنگ چه باید باشد. آن چیزی که در ذهن آقای خلیل زاد هست نوع فدرالی است یعنی بیایند همان چیزی که عبدالله عبدالله مطرح کردد که می‌گوید بیایید قانون اساسی را اصلاح کنیم پست نخست‌وزیری احیا بشود و سرویس اجرایی که مرحله قانونی ندارد تبدیل بشود به نخست‌وزیری، قدرت از ریاستی تبدیل شود به پارلمانی.

آقای خلیل‌زاد تلاش می کند طالبان را قانع کند که در منطقه خودتان می‌توانید، امارت اسلامی داشته باشید و در دولت هم شریک باشید؛ اما اجازه بدهید برای اینکه گروه‌های دیگر سلاح به دست نگیرند به آنها هم حق و حقوی بدهید چون منافعشان نادیده گرفته شود سلاح به دست می‌گیرند و جنگ تمام نمی‌شود و فقط جغرافیای جنگ عوض می‌شود از شرق به جنوب می‌رود به مرکز و شمال و مشکلات شما حل نخواهد شد.

در این فضا ساختار آینده قدرت باید روشن بشود، اگر فدرالی باشد یعنی هرکدام از قومیت‌ها سهمی در قدرت خواهند داشت مانند عراق و یا لبنان، البته یک فرمولی باید باشد که توزیع قدرت را همه، حتی طالبان هم بپذیرد و از آن انحصارطلبی ایدئولوژیک و انحصارطلبی قومی بر سرقدرت دست‌بردارد.

همه این‌ها را ما داریم در افغانستانی صحبت می‌کنیم که به‌سادگی قابل پیاده کردن نیست. در تئوری خیلی خوب است. واقعیتش این است که ساده نیست مشکل است به چه دلیل مشکل است برای اینکه جنگ در افغانستان و ناآرامی در افغانستان سه طرف دارد یک‌طرف داخلی است، مانند تضادهای قومی و مذهبی. یک‌طرف، منطقه‌ای است و منافع کشورهای همسایه مانند ایران، پاکستان، روسیه، آسیای مرکزی، عربستان، قطر، هند و ترکیه، این‌ها منافع خاص خودشان را دارند و یک بحث رقابت‌های بین‌المللی است تجربه در ۴۰ سال گذشته نشان داده است که هر وقت رقابت‌های بین‌المللی کاهش پیداکرده رقابت‌های منطقه‌ای افزایش کرده و هر وقت رقابت‌های منطقه‌ای کاهش پیداکرده رقابت‌های داخل افغانستان افزایش پیداکرده است.

بنابراین شرایط بسیار پیچیده‌ای است و نمی‌شود قضاوت کرد که آقای خلیل‌زاد به نتیجه برسد یا نرسد ولی تلاش خلیل‌زاد این است که طالبان را بیارد در قدرت شریک کند و طالبان هم تا اینجا پذیرفته که بیایند پای میز مذاکره و پذیرفته که صحبت کنیم آمریکایی‌ها خارج شوند و سهم قدرت بقیه قومیت‌ها را هم پذیرفته است.

این طالبان طالبان زمان ملا عمر نیستند طالبی هست که به زبان انگلیس مسلط شده و جوان است و خط وربط دنیا را می‌فهمد و طالب نیست که آمد تلویزیون را بیاورد در خیابان آتش بزند و اینترنت را شیطانی بداند و رادیو را منع کند این طالب الآن خودش دارد از اینترنت استفاده می‌کند در شبکه‌ها اجتماعی به نحو احسن عمل می‌کند و متخصص شده در این امور و این طالب به این واقع‌بینی رسیده که ما باید یک مقداری با واقعیت‌ها کنار بیاییم؛ واقعیت این است که افغانستان چند قومیتی و دارای مذاهب مختلف است اگر تو شیعه را نپذیری با یک جمعیت بزرگ شیعه‌مذهب درگیر می‌شوی شما قومیت ازبک را به رسمیت نشناسی با یک مشکل بزرگ روبه‌رو خواهی شد. بنابراین طالبان هم‌تغییر کردند.

** آمریکا به دنبال تجزیه افغانستان نیست / پروژه‌های آمریکا زمانی محقق می‌شود که یک دولت ضعیف در افغانستان شکل بگیرد

محمدی: در مورد هدف آمریکا برای تجزیه افغانستان، نه اطلاعات ما این را تائید می‌کند نه خودم عقلاً این استدلال را می‌پذیرم، که امریکا دنبال تجزیه باشد به خاطر دلایل زیادی که وجود دارد. ازجمله این‌که بازیگرها، متعدد و متکثر هستند و منابع متضاد دارند. یعنی یکجاهایی حوزه منافع ما با پاکستان و ما با امریکا و حتی ما و هند و چین و روسیه حالت رقابتی دارد و این‌طور نیست که این‌ها بتوانند هم‌پوشانی کنند و یک زمینه رفاه را به وجود آورند. پروژه‌های آمریکایی‌ها زمانی محقق می‌شود که یک دولت ضعیف در افغانستان شکل بگیرد یک دولت قوی حالا اسمش وفاق ملی باشد یا اسمش طالبان باشد اسمش هرچی می‌تواند باشد. امریکا دنبال یک دولت ضعیف است که بتواند اداره‌اش کند.

من معتقدم آمریکایی‌ها هم تلاش می‌کنند که یک پروسه فدرالی را در افغانستان به وجود بیاورند چرا که آن مزیت‌هایی که پاکستان نیاز دارد اصلاً از طریق تجزیه امکان‌پذیر نیست و درواقع آن بهره‌های ژئوپلیتیکی و اقتصادی که قرار است درواقع پاکستان مدخل آسیای مرکزی باشد از طریق تجزیه به دست نمی‌آید لذا من فکر می‌کنم آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند یک فضای تقسیم قدرت را در شکل کلی و سپس اگر بتوانند شکل فدرالی به وجود بیاورند، شاید این جزء خواسته‌ها و طرح و برنامه‌ی آن‌ها باشد ولی همه‌اش این نیست. اینکه آمریکا می‌خواهد، ۵۰ درصد کار است. امریکا ۱۷ ساله خیلی چیزها می‌خواسته و درواقع نتوانسته آن‌ها را تأمین کند در بسیاری از موضوعات، خیلی چیزها را داشته و ابرقدرت بوده و بسیاری از ابزارها و اهرم‌ها را داشته ولی هیچ‌گاه یا در بیشتر پروژه‌های منطقه‌ای زمین‌خورده، صدمه‌دیده و نتوانسته این کار را بکند. لذا در افغانستان هم دلیلی برای اینکه قطعیت بدهیم و اینکه آمریکایی‌ها ممکن است به‌جایی برسند را نمی‌توانیم مطرح کنیم.

پروژه‌های آمریکایی‌ها زمانی محقق می‌شود که یک دولت ضعیف در افغانستان شکل بگیرد یک دولت قوی حالا اسمش وفاق ملی باشد یا اسمش طالبان باشد اسمش هرچی می‌تواند باشد. امریکا دنبال یک دولت ضعیف است که بتواند اداره‌اش کند.

**همکاری امنیتی هند و افغانستان بر علیه پاکستان / حمایت تسلیحاتی هندی‌ها از بلوچ‌های تجزیه طلب / آمریکایی‌ها برای رقابت با چین، بندر چابهار را از تحریم مستثنی کردند

مشرق: پاکستان به عنوان عنصر مهم در مذاکرات با طالبان، به دنبال چه اهدافی در افغانستان است؟

ملازهی: پاکستانی‌ها الآن بزرگ‌ترین مشکلشان حضور گسترده هندی‌ها در افغانستان است. درواقع آمریکایی‌ها یک فرصتی را برای هندی‌ها ایجاد کردند که پاکستانی‌ها از دو طرف احساس محاصره کنند، ازیک‌طرف مرزهای خود با هند و از طرف دیگر مرزهای افغانستان. یک اتفاقی که افتاد در این فاصله دستگاه‌های استخباراتی هند دستگاه‌های امنیتی افغانستان را قانع کردند همان سیاست دوگانه‌ای که isi دارد را پیش گیرند؛ یعنی ازیک‌طرف رسماً اعلام می‌کنند که ما با هیچ‌کس کاری نداریم ما با دولت مرکزی افغانستان کار می‌کنیم، می‌خواهیم کشور به ثبات برسد، از آن‌طرف مخالفان دولت افغانستان را پول می‌دهند و مسلح می‌کنند و جنگ را ادامه می‌دهند، این‌ها آمدند با دستگاه استخباراتی افغانستان به این نتیجه و جمع بندی رسیدند که همین سیاست را علیه پاکستان باید به کار برد.

هندی‌ها معتقدند مانند پاکستان که لشکر طیبه را علیه هند حمایت می‌کند و در کشمیر می‌جنگد، ما نیز با تحریک طالبان پاکستان که علیه دولت و ارتش مرکزی می‌جنگد و هدفشان تبدیل پاکستان به یک امارت اسلامی است و تفکرش با تفکر افغانستان کم‌وبیش یکسان است به دنبال فشار به دولت پاکستان باشیم. یا بیاییم نهضت بلوچستان یا ارتش خلق بلوچ را حمایت کنیم و تسلیحات بدهیم تا این‌ها بتوانند فشار بیاورند روی پاکستان، تنها پاکستان از این طریق است که وارد مصالحه می‌شود. واقعیت این است که این خط فکری الآن در افغانستان هم جاافتاده، یعنی تحریک طالبان پاکستان به‌نوعی قابل حمایت دستگاه‌های امنیتی مشترک هند و افغانستان قرارگرفته و هم نهضت تجزیه‌طلبی که در پاکستان است این خط فکری را پذیرفته است.

الآن خیلی میگویند که در دبی یک تشکیلاتی وجود دارد که به‌اصطلاح از کانال هندی‌ها امکانات تسلیحاتی در اختیار بلوچ‌های تجزیه‌طلب قرار می‌گیرد. بنابراین پاکستان تحت‌فشار است.در همین مذاکراتی که آقای خلیل‌زاد با طالبان در قطر کردند یکی از مواد این افشا شده این است که افغانستان اجازه ندهد که بلوچ‌های تجزیه‌طلب از خاک افغانستان تحرکاتی انجام دهند و خاک این کشور علیه هیچ کشوری استفاده نشود اما حقیقتش این است که از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری غیر از پاکستان استفاده‌ای نمی‌شود. بنابراین برای پاکستانی‌ها حضور هند حتی بعضی‌ها معتقدند که از خط دیورند مهم‌تر است.

مسئله بعدی خط ارتباطی آسیای مرکزی با دریاست، و تأثیری که بر روی صادرات و واردات کشورهای آسیای مرکزی می گذارد. همین چندروزه یک اتفاق مهمی افتاده و آن این است که در مورد پیشرفت طرح گوادر و جاده کمربند چین در پاکستان، تردید ایجاد شده و دلیل این تردید همان رقابت‌های امریکا و چین است.

آمریکایی‌ها الآن به این نتیجه رسیدند که بندر چابهار اگر جایگزین بندر گوادر باشد به نفع آمریکایی‌ها است به همین دلیل است هند را فرصت دادند و چابهار را از تحریم‌ها مستثنی کردند تا فعال شود. به همین دلیل داخل ایران هم این مطرح است که این خط راه‌آهن را هرچه سریع‌تر بکشیم استاندار سیستان بلوچستان یک میلیارد دلار از صندوق تقاضا کرده که رهبری یا دولت تصمیم بگیرند که این خط زودتر ساخته بشود. دلیلش این است که اینجا یک بحث رقابت‌آمیز بین آمریکا و چین سر اینکه بندر گوادر یا بندرچابهار باشد تا آسیای مرکزی را بتوانند ارتباطاتش را با دنیا از این طریق عملیاتی بکنند و روس‌ها را دور بزنند. به نظرم یک فرصت تاریخی برای ایران هم پیش‌آمده حالا نه اینکه برنامه‌ریزی‌شده باشد ولی شرایط این‌طوری پیش‌آمده و ایران می‌تواند استفاده کند.

در این فضا به نظر می‌آید که پاکستانی‌ها به دنبال این هستند که یک: هند حضورش کاهش پیدا کند دو: خط ارتباطی با آسیای مرکزی از پاکستان برود سه: راجع به خط دیورند هم آمریکایی‌ها یک فکری کنند. اگر این سه هدف پاکستانی‌ها برآورده بشود به نفعشان است.

** سعودی‌ها به دنبال تضعیف ایران در افغانستان هستند / پاکستان به دنبال افزایش قدرت طالبان است

مشرق: در ترکیب قدرت آینده افغانستان، پاکستانی‌ها و سعودی‌ها چه می‌خواهند؟

ملازهی: در ترکیب قدرت آن‌ها حفظ قدرت در قوم پشتون را می‌خواهند. سهم بیشتر برای طالبان را می‌خواهند، چون به تکنوکرات‌ها اعتماد ندارند، اما به طالبان تا حد زیادی اعتماد دارند. در چارچوب معادلات قدرت افغانستان، اگر طالبان به مصالحه برسد و حکمت یار با پاکستان متحد بشود، بخش تکنوکرات تضعیف خواهد شد و این به نفع پاکستان است.

اما درباره عربستان و کشورهای عرب حقیقتش این است که آن‌ها به دنبال کنترل نفوذ ایدئولوژیک و کنترل نفوذ ایران در افغانستان هستند یعنی این دوتا مسئله برایشان مهم است عربستان دارد به‌شدت سرمایه‌گذاری می‌کند؛ یک دانشگاه اسلامی ساخته و در مدارس مذهبی کار می‌کند و به‌شدت دارد تا آنجایی که بتواند موضع ایران را تضعیف می‌کند. این هدفی است که آن‌ها دنبالش هستند.

** مسئله اول آمریکا در افغانستان، نفوذ ایران، روسیه و چین است

مشرق: اولویت و اهداف آمریکا در افغانستان و یا آینده مطلوب افغانستان از دید آمریکایی‌ها چیست؟

مهم‌ترین مسئله برای آمریکایی‌ها در افغانستان جلوگیری از نفوذ ایران، چین و روسیه است. ملازهی: من فکر می‌کنم مهم‌ترین مسئله برای آمریکایی‌ها در افغانستان این است که، افغانستان حوزه نفوذ ایران، چین و روسیه قرار می‌گیرد یعنی تا آنجایی که می‌توانند از نفوذ این سه قدرت در افغانستان بکاهند. این مسئله اول آنان است. مسئله دوم این است که به یک نوعی حضور نظامی خودشان را هم تثبیت کنند، برخلاف آنچه که طالبان مطرح می‌کند.

مشرق: الآن بقیه اقوام حضور نظامی آمریکا را پذیرفتند، اشرف و کرزی نیز پذیرفته‌اند و حتی گفته برای تمدیدش هم مشکلی نیست، تاجیک و ازبک و هزاره همه پذیرفتند فقط مانده طالبان فکر می‌کنید طالبان هم می‌پذیرد؟

ملازهی: درنهایت طالبان بخواهد مذاکره کند و سهمی ببرد باید یک امتیاز هم بدهد.

محمدی: درست است طالبان عوض‌شده و طالبان سال‌های گذشته نیست ولی این طالبانی احساس می‌کند آمریکا در شرایطی است که می‌شود از او امتیاز گرفت. آیا خودش را در تنگنا می‌بیند که بیاید امتیاز بدهد یا نه حتماً باید تابع مقررات بده و بستان باشد وقتی می‌بیند که همه در شرایط اضطراری هستند البته طالبان در شرایط بد نیست، به‌غیراز مراکز استان‌ها، حدود ۱۴ و یا ۱۵ استان در نفوذ طالبان هستند. شاید خیلی راحت بتوانند خیز بردارند بخش‌های دیگر را هم بگیرند و می توانند حتی مذاکرات را طولانی کنند. ترامپ که حوصله یک سال آینده را ندارد او می‌خواهد سریع‌تر از داخلش نان دربیاورد و بزند به دیوار و یک‌چیزی در انتخابات برایش حاصل شود. این اضطرار را طالبان خیلی ندارد.

از طرف دیگر طالبان در شرایط اضطرار نیست و سعی می‌کند هرچه بیشتر امتیاز بگیرد و اصلاً با آمدنِ آقای ملابرادر به‌عنوان هِد مذاکره‌کننده، طالبان درواقع یک چهره با ثبات از خود به نمایش گذاشته است. و می گوید فقط راجع به خروج امریکا بحث می‌کنیم. این‌ها علائمی است که نشان می‌دهد طالبان خودش را کوچک نمی‌بیند؛ اتفاقاً می‌خواهد مذاکره‌اش را هجومی ادامه بدهد.

** تجزیه افغانستان به نفع ایران نیست

مشرق: مطلوبیت جمهوری اسلامی در افغانستان چیست؟

ملازهی: ببینید اول این را بگویم که طالبان دو وجه دارد یک وجه ایدئولوژیک و یک وجه سیاسی قضیه است از دید ایدئولوژیک اگر حساب کنید طالب به‌هیچ‌عنوان مذاکره و تقسیم قدرت و اینکه دیگران هم در قدرت شریک باشند این را نمی‌پذیرد اما یک نگاه سیاسی الآن به وجود آمده است. عرض کردم که طالب به لحاظ ایدئولوژیک میز مذاکره را دروازه جهنم فرض می‌کند اما به لحاظ سیاسی یک نوع واقع‌بینی به وجود آمده که همان بده بستانی است که شما اشاره می‌کنید.

اما در مورد اینکه ما چکار می‌توانیم کنیم و مطلوبیت جمهوری اسلامی چیست؟ ببینید تجزیه قدرت اساساً به نفع ایران نیست. در افغانستان در هر شکلش تجزیه قدرت به نفع ایران نیست. یک دولت قدرتمند داخلی که مورد توافق تمام گروه‌های قومی و سیاسی و جریانات باشد به نظر می‌آید که این به نفع ایران است. اما شرایط به‌گونه‌ای پیشرفته که ممکن است این حاصل نشود ما باید روی یک مطلوبیت تمرکز کنیم و بقیه را نادیده بگیریم بنابراین در شرایطی که دارد پیش می‌آید به نظر می‌آید که به یک نوعی حفظ ساختار قدرت، قابل حفظ نیست یک تغییراتی خواهد کرد.

** حاکمیت مطلق پشتون‌ها به نفع جمهوری اسلامی نیست / ملازهی: طالبان به لحاظ ایدئولوژیک با وهابیت پیوند دارد / محمدی: طالبان جدید با سعودی مشکلات جدی دارد

مشرق: حاکمیت مطلق پشتون‌ها (طالبان) به نفع جمهوری اسلامی است؟

ملازهی: نه. ببینید شما جغرافیای افغانستان که هم‌مرز با ایران است را نگاه کنید دو استان خراسان جنوبی و استان سیستان بلوچستان کاملاً هم‌مرز با مناطق پشتون نشینن هستند. اگر آن طرح پیش برود، آیا واقعاً ما این اطمینان را داریم که طالبان وقتی آمدند در این مناطق قدرت گرفتند با آمریکایی‌ها وارد معامله‌ای نخواهند شد؟ به نظر می‌آید که طالب ایدئولوژیک وابسته به لحاظ فکری به عربستان فرصت را برای گروه‌های رادیکال علیه ایران ایجاد خواهد کرد.

مشرق: معتقدید طالبان با عربستان است؟

ملازهی: به لحاظ ایدئولوژیک وابسته هستند

محمدی: مطمئنید؟ پس چرا شرکت در نشست ریاض را نپذیرفتند؟

ملازهی: می‌دانم اما باید وابستگی ایدئولوژیک را با شرایط سیاسی یک مقدار تفکیک کنیم.

محمدی: نه. مثلاً قرار بود در نشست علمای اسلام، طالبان شرکت کند اما گفتن اینها افراطی هستند و حضور در نشست مذاکرات سیاسی در ریاض را نیز نپذیرفتند و خیلی راحت زدند زیرش.

ملازهی: ببینید افغانستان آینده اگر طالبان به مصالحه برسد معنی‌اش این نیست که جنگ به‌طور کامل تمام خواهد شد یک پرچم دیگری، داعشی، القاعده‌ای، علم خواهد شد. داعش دارد به‌نوعی نیروهایش را منتقل می‌کند به افغانستان.

برداشت من این است که طالبان از وجه ایدئولوژیک‌اش، کامل نمی‌گذرد و تضادی که به لحاظ ایدئولوژیک با ایران دارد به رغمی که ایران تلاش کرده به این‌ها نزدیک شود، بازهم برجسته است. به لحاظ تفکر، طالبان محصول پیوند مکتب دیوبندی هندی با مکتب سلفی وهابیت است.

محمدی: ولی به نظر من اساسش بیشتر دیوبندی است تا وهابی در نظر بگیریم.

ملازهی: بله اساسش دیوبندی است و تردیدی در این وجود ندارد ولی مکتب دیوبندی با مکتب وهابیت در زمان اتحاد شوروی، این‌ها بهم پیوند خوردند.

محمدی: بله ما می‌دانیم که سرویس‌های اماراتی آمدند مدارس طالبان را راه انداختند.

ملازهی: همین حالا هم شما نگاه کنید بیشترین مدارسی که نیروهای بدنه طالبان از آنجا بیرون آمدند، مدارسی است که با پول عربستان و وهابیت دارند تزریق می‌شوند.

** طالبان جدید دیگر جیره خوار عربستان و امارات نیست

مشرق: اصلاً چرا طالبان باید در این برهه از زمان مذاکره می‌کند طالبانی که می‌گویند بر حدوداً بیش از ۵۰ درصد سرزمین افغانستان تسلط دارد و به این حد از قدرت رسیده و می‌آید گفتگوی علنی با آمریکا، روسیه و ایران می‌کند الآن چرا بیاید امتیاز بدهد؟

محمدی: این سؤال شما سؤال واقعی است حالا ما چه جواب مثبت بدهیم یا منفی، این سؤال واقعی است. ما باید وضعیت بازیگران دوسویه مذاکره را یک برآورد داشته باشیم. آیا امریکا در اضطرار است یا طالبان، امریکا در تنگناست یا طالبان. طالبان درست است مثل آن موقع پدیده فراگیر نیست، درست است قبلاً همه پشتون‌ها متحد بودند و الان نیستند. درست است آن موقع قدرت افکنی طالبان خیلی سریع بود، پول و امکانات داشت و حتی آدم‌های دیگر را می‌خرید و گسترش جغرافیا می‌داد. طالبان درست است آن قدرت افکنی آن سال‌ها را ندارد؛ ولی الآن همان‌طور که در توضیح مقدماتی عرض کردم اتفاقاً طرف‌های مقابل به‌شدت ضعیف شده‌اند. آقای دوستوم برای خودش کسی بود، آقای عبدالله عبدالله آن موقع شخص قدرتمندی بود، تاجیک‌ها آن موقع خیلی قوی‌تر بودند الآن نه.

اتفاقاً درسته طالبان شرایط آن موقع را ندارد و عقبه‌هایش متزلزل شده اما بازهم از دیگر گروه‌ها قدرتمندتر است. به نظر من راجع به ارتباط با عربستان و حتی امارات من فکر می‌کنم یک تحفظاتی وجود دارد یعنی این طالبان جدیدی که می‌شناسیم آن طالبانی نیست که جیره‌خوار صد در صد عربستان و امارات باشدبه نظرم دچار تحول و خودآگاهی شده است. یعنی همان‌طور که بعد ایدئولوژیکش را تعدیل و معقول کرده بعد مناسبات سیاسی و نوع نگاه به بازیگرها را هم‌تغییر داده است.

مشرق: به نظر شما آمریکایی‌ها به دنبال طولانی شدن پروسه مذاکرات به خاطر مسئله داعش نیستند؟

محمدی: نه. به نظر من داعش ضمن اینکه الآن یک کارکرد امنیتی دارد، یک‌بخشی از پازل مدیریت صحنه‌ی آینده است. ما گزارشاتی هم داریم حتی دارند به زنان آموزش می‌دهند که ظرف ۵ دقیقه باید ازاینجا جابه‌جا شوید کوچ کنید. یعنی کار عملیات ویژه را دارند به زنانشان در شمال آموزش می‌دهند، یا پدیده‌های نظامی را درون خانواده‌ها می‌کشند، چون نیرو مثل قدیم گسترده ندارند باید از یک نفر چهارتا کارکرد بسازند این‌ها را دارند.به نظر من آماده می‌کنند برای بعد از مرحله انتخابات ریاست جمهوری یا مرحله بعد از توافق؛ برای اینکه بتوانند به‌عنوان بالانسر امنیتی از این‌ها استفاده کنند.

** مقامات پاکستان بر خلاف مردم این کشور، آمریکایی فکر می‌کنند / هند خط قرمز پاکستانی‌هاست

مشرق: در این مذاکرات همان‌طور که شما فرمودید، خواسته‌ها و مطلوبیت‌های طرف‌های مختلف در برخی نکات محدودی ممکن است باهم دیگر منطبق و مشترک باشد ولی جاهای زیادی است که باهم دیگر در تناقض و تضاد هستند یعنی درواقع اختلاف منافع اگر نگوییم تضاد منافع چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت مطرح است فکر می‌کنید خود مذاکره در چه زمینه‌هایی وارد چالش شود و مذاکره در کوتاه مدت به کجا ممکن است ختم شود.

ملازهی: در کوتاه‌مدت خیلی خوش‌بینی نیستم که به‌جایی برسد چون مطلوبیت دو طرف خیلی باهم فاصله‌دارند. نظر آقای محمدی کاملاً درست است که آمریکا در شرایط اضطرار بیشتری است تا طالبان. طالبان الآن درصحنه جنگ و میدان وضعش خیلی خوب است؛ علی‌القاعده این امتیاز را از دست نمی‌دهد و برعکس یعنی سعی می‌کند مناطق بیشتری بگیرد و جنگ را تشدید کند تا خودش را به‌عنوان طرف اصلی بقبولاند که مجبور باشند به او امتیاز بدهند.

منتهی یکسری واقعیت‌های دیگری هم هست؛ فشار امریکا روی پاکستان یک فشار واقعی است یعنی مثل سابق نیست بعد از اینکه آمریکایی‌ها در عرصه اقتصادی و نظامی کمک‌هایشان به پاکستان را قطع کردند، مقامات پاکستانی هم به ایران آمدند هم به چین رفتند هم عربستان و هم روسیه ولی بعد از رایزنی با این کشورها در جمع خودشان به یک جمع‌بندی رسیدند و آن این است که هیچ کشوری نمی‌تواند مثل آمریکایی‌ها نیازمندی‌های ما را تامیین کند.

ذهنیت فرماندهان نظامی و تکنوکرات‌ها و سیاسیون پاکستان برخلاف مردم پاکستان است، مردمش ضد امریکا هستند اما ذهنیت مقامات نظامی و سیاسی، آمریکایی است. درنهایت به این نتیجه رسیدند که ما باید با امریکا کارکنیم و کاری نکنیم که برای ما مشکلی ایجاد کند چون رفتن آمریکایی‌ها به‌طور کامل به سمت هند برای آینده پاکستانی‌ها خیلی خطرناک است. بنابراین پاکستانی‌ها دنبال این هستند که یک توازنی در مناسبات‌شان با امریکا، کشورهای منطقه و قدرت‌های جهان ایجاد کنند.

** آمریکا در بلند مدت باید امتیازهای بیشتری به طالبان بدهد / در انتخابات آینده اشرف غنی شانس کمتری دارد

محمدی: به نظرم در کوتاه‌مدت این‌طور شاید واقعی‌تر باشد که این‌ها بخشی از چیزهای اولیه را به قول شما کلیات خروج و کلیات پیوست امنیتی، را توافق می‌کنند. در خصوص بخشی از زندانی‌ها مثلاً آن خانم دکتر پاکستانی که برای القاعده کار می‌کرد و الآن در گوانتانامو هست این جزء خواسته‌های پاکستانی‌ها است که در لیست مذاکرات قرار دارد. درحالی‌که طالبان از اول می‌گفت زندانی‌های ما را آزاد کنید حالا بقیه هم آماده‌اند لیست‌هایشان را داده‌اند و اضافه کردند.

من فکر می‌کنم در بخش کلیات نه اینکه الآن اجرا کنند، فقط کلیات توافق می‌شود. ما انتظار داریم بین طالبان و امریکا در خصوص خروج یا کاهش نیرو یک توافق کلی انجام بگیرد هرچند که می‌گوییم نیم‌بند است برای اینکه طالبان مُصر خواهد بود که امریکا جول و پلاسش را ببندد و ببرد. ممکن است امریکا بگوید من ظرف شش ماه خارج می‌شوم و طالبان هم نگفته من مخالفتی با این دارم. من فکر می‌کنم آن‌وقت اضطرارهای امریکا بیشتر می‌شود اگر قرار باشد در کوتاه‌مدت نتیجه نگیرند و در بلندمدت امریکا باید بیشتر امتیاز بدهد.

به نظرم طالبان چون عجله‌ای ندارد خیلی امتیاز نمی‌دهد حتی در مذاکره به طالبان گفتند که بیا با دولت مذاکره کن، گفته نمی‌کنم، گفتند چرا؟ گفته این آقایان می‌خواهند بروند در انتخابات بعد ما بریم با این‌ها مذاکره کنیم و وزنشان ازنظر سیاسی بیشتر می‌شود.راین‌ها نشان می‌دهد این‌ها خیلی باهوش هستند خیلی مایل نیستند که برای کسی امتیاز سازی کنند.

در انتخابات به نظرم نمی‌آید که آقای اشرف‌غنی عنصر اصلی باشد شاید نفر دوم بتواند تلقی بشود ولی آقای حنیف اتمر است که آمریکایی‌ها نظر مساعدی نسبت به او دارند. نظر آدم‌های حرفه‌ای داخل افغانستان هم‌روی ایشان زیاد است مثلاً می‌گویند این آقای اشرف‌غنی، کاسب است ولی دیگر به حنیف این چیزها نمی‌چسبد، می‌گویند این استخباراتی است دیگر نمی‌گویند که این عتیقه‌فروش است و زیرخاکی رد می‌کند و قاچاقچی است.

من این احتمال را می‌دهم وقتی‌که انتخابات انجام می‌گیرد، شرایط، وضعیت جدیدی می‌گیرد، یعنی اشرف غنی که در رأس است می‌رود یک جای دیگر و اتمری که الآن در حاشیه است و فقط دارد فعالیت سیاسی می‌کند می‌رود در رأس؛ آن موقع ممکن است که طالبان با اتمر مذاکره کند الآن به نظرم نمی‌رسد که مذاکره طالبان با دولت محقق بشود. پالس هم به گروه‌ها و اقوام داده‌اند که با شما مشکل نداریم بعداً با شما مذاکره می‌کنیم.

** آمریکا می خواهد روسیه، ایران و چین را دور بزند / پشتون‌ها در نهایت باهم توافق می‌کنند

ملازهی: نظرتان نظر کاملاً درستی است که از نگاه منافع ملی ما اصل قضیه این است که آمریکایی‌ها بروند بیرون یا حداقل اینکه تعیین‌کننده در افغانستان نباشند. به‌عنوان یک بازیگر باشند البته چین هم یک بازیگر است روسیه هم در سطح بین‌المللی، در سطح منطقه ایران، ترکیه، عربستان و هند همه این‌ها به‌عنوان یک بازیگر هستند. نگاهی که افغان‌ها باید داشته باشند نسبت به درون خودشان، باید یک تعادل قومی قدرت و تعادل مذهبی قدرت به وجود بیاید و هم اینکه کشورهای منطقه‌ای و همسایه افغانستان به‌هرحال هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌شود نادیده گرفت.

تلاش آمریکایی‌ها این است که هم ایران، هم چین، هم روسیه را درنهایت دور بزنند ما به لحاظ تبلیغاتی باید طوری رفتار کنیم که افغانستان در شرایط ویژه‌ای است و هیچ‌کدام از بازیگران را نمی‌شود نادیده گرفت. باید با واقعیت‌های موجود در افغانستان مذاکرات پیش برود نه اینکه ازیک‌طرف قضیه درموضع مسلط بخواهد نظرش را بدهد حتی به نفع ما نیست که طالبان هم قدرت مسلط بشود.

من برداشتم این است که پشتون‌ها درنهایت به این جمع‌بندی رسیده‌اند که قدرت در دست قوم پشتون بماند. در آینده ممکن است بین طالبان و حکمتیار و تکنوکرات‌ها یک نوع تفاهم به وجود بیاید آن تفاهم اگر قابل‌تصور باشد سر این مسئله این‌که قدرت در دست پشتون قرار بگیرد ولی به لحاظ ایدئولوژیک خیلی از هم فاصله‌دارند.

از وقتی که در اختیار مشرق قرار دادید سپاسگزاریم.

برچسب‌ها