حالا كه بيرق انقلاب‌های مستضعفين جهان عليه مستكبرين، بدست جمهوري اسلامي است، و ما داعيه الهام بخش بودن انقلاب اسلامي براي انقلاب‌های منطقه را داريم، بهتر است شانه خالي نكنيم و مسئولان امر نيز به وظيفه انقلابي و جهاني خود عمل كنند و حمايت خود را از انقلاب بحرين نشان دهند.

به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی مشرق، هر روز كه از آغاز انقلاب‌های مردم عرب می‌گذرد، و اخبار آن در رسانه‌ها می‌پیچد، احساس يكدلي و هم‌صدایی بيشتري با اين مظلومان می‌یابیم. هنگامي كه خبرهاي انقلاب شيعيان بحرين از گلوي رسانه‌های جمهوري اسلامي به عنوان تنها منبع پوشش دهنده آن، به گوش می‌رسد، احساس می‌کنیم كه چقدر ما به هم نزديكيم و گويا بحرين خواهر تني ايران‌زمين است، خواهري كه حدود ٤٠ سال دوری‌اش از خانواده، دل‌تنگی ما را برانگيخته!

ديكتاتورهاي عرب نه تنها راه و رسم سركوب نظامي را خوب می‌دانند، آداب مهار كردن سياسي را هم آموخته‌اند. پس از وحدت باطني و پيوند عميق ديني در قلوب انقلابيون بحرين، يكي از مهم‌ترین عناصري كه به آنان وحدت و انسجام بخشيده و روحيه انقلابيشان را تقويت می‌کند؛ نمادها و نشانه‌هاست و ميدان لؤلؤ بحرين مهم‌ترین نشانه و نماد انقلاب بحرين بود و اين نكته را آل خليفه خوب فهميده بودند، و از اين باب به طرفه‌العینی به امحاء آن كمر بستند.


رسانه‌ها مفهوم «انقلاب ميادين» را به انقلاب‌های اسلامي خاورميانه، پيوند داده‌اند و از ميدان سيدي بوزيد تونس، ميدان التحرير قاهره، ميدان محكمه ليبي و ميدان التحرير يمن گرفته تا ميدان لؤلؤ منامه در بحرين؛ همگي مکان‌هایی است كه از هويت انقلابي مردم هويت گرفته‌اند و به نمادهايي براي تداوم انقلاب‌ها بدل شده‌اند. تا جايي كه معترضان اسپانيايي، يوناني، آمريكايي، انگليسي و ... نيز بر سبيل انقلابيون مسلمان، بهترين راه را تمركز در يك ميدان اصلي شهر یافته‌اند.


مرواريدمان را پس بگيريم

بحرين با فشار زياد انگليس و بي كفايتي شاه، در سال ١٣٥٠ از ايران جدا شد. يازده سال بعد يعني در سال ١٣٦١، شهر منامه بحرين براي نخستين بار ميزبان سومين نشست شوراي همكاري خليج فارس بود و به همين مناسبت، در ميدان لؤلؤ كه از گذشته، نامش حكايتگر حرفه ديرينه مردمان بحرين در حصول مرواريد از دريا بود؛ نمادي ساختند كه هم نماد نام ميدان يعني لؤلؤ باشد و هم بيانگر شوراي شش نفره همكاري خليج فارس. لذا نمادي را كه از شش داو تشكيل شده و بر تارك آن گويي به نشان از مرواريد قرار داشت بر پا كردند، گويا اين مرواريد حاصل وحدت ديكتاتورهاي شوراي همكاري باشد.

وقتي در ١٨ مارس ٢٠١١ (٢٧ اسفند ١٣٨٩) حكومت مستعجل آل خليفه با لودر و بولدوزر به جان نماد اين ميدان افتاده بود؛ تخريب و آوار شدن اين نماد بيش از هر چيز، تخريب شوراي همكاري خليج فارس و حکومت‌های دیکتاتوری‌شان را به ذهن تداعي می‌کرد. هر چند كه به زعم بسياري از كارشناسان، اين ميدان محل تجمع و ميثاق انقلابيون بحرين بود و محل سركوبشان، اين ميدان بايد از آثار گلوله هليكوپترهاي آپاچي كه هم بر مرواريد بتني ميدان اثر گذاشته بود و هم سر و سينه انقلابيون را شكافته بود، پاك می‌شد. تا حتي ميدان لؤلؤ كرسي اشعار انقلابي آيات القرمزي هم نباشد.

حالا كه بيرق انقلاب‌های مستضعفين جهان عليه مستكبرين، بدست جمهوري اسلامي است، و ما داعيه الهام بخش بودن انقلاب اسلامي براي انقلاب‌های منطقه را داريم، بهتر است شانه خالي نكنيم و مسئولان امر نيز به وظيفه انقلابي و جهاني خود عمل كنند و حمايت خود را از انقلاب بحرين نشان دهند. يكي از گزینه‌های پيش رو، اين است كه در حوزه ديپلماسي معماري، نماد ميعادگاه انقلابيون بحرين را در تهران بنا كنيم تا انقلابيون گرماي حمايت جمهوري اسلامي را بيشتر احساس كنند. و تهران را به قلب انقلاب‌های اسلامي منطقه بدل كنيم. اين بنا می‌تواند در نزديكي سفارت بحرين در جوار اتوبان همت بنا شود.


البته شايد برخي مسئولين ترجيح دهند كه همچنان در پس پرده تقيه بمانيم و به پيشواز هيچ چالش احتمالي نرويم و بنابراين بخواهند كه راه بر ديپلماسي معماري جمهوري اسلامي همواره بسته باشد. در اين زمينه بايد اطمينان داد كه اين امر در جهان و حتي در ميان كشورهايي كه ظاهراً به دنبال سياست تنش زدايي هستند نيز مسبوق به سابقه است. چنانچه فرانسه در ماه‌های اخير بناي يادبود نسل كشي ارامنه توسط تركان عثماني را در شهر «سنت برایس» افتتاح كرد و پيش از اين نيز چنين بنايي را در سال 2006 میلادی در شهر مارسی افتتاح كرده بود. تركيه نيز در روزهاي اخير اعلام كرد كه بناي يادبود نسل كشي الجزایری‌های مسلمان توسط فرانسه را در آنكارا در مقابل سفارت فرانسه خواهد ساخت. همچنين در حمايت از ارمنيان، كشور سوئيس نيز براي ساخت بناي يادبود، ديپلماسي معماري خود را در ماه‌های اخير فعال نموده است.

حتي كشور هلند نيز كه بارها شاهد ساخت فیلم‌های ضد اسلامي و موهنش بوده‌ایم، مشغول ساخت بناي يادبود قربانيان شيميايي حلبچه عراق در كشور خود است. گفتم هلند، يادم آمد كه همين چند روز پيش بود كه هلندی‌ها از طرح برج‌های دوقلويي كه در كره جنوبي خواهند ساخت پرده برداشتند كه به ياد برج‌های دوقلو و واقعه ١١سپتامبر، آن را شبيه اين برج‌های در حال انفجار طراحي کرده‌اند. (بگذريم كه مقبول خانواده قربانيان واقع نشد و اين شركت مجبور به عذر خواهي از آنان شد.)


از نظر افكار عمومي در داخل كشور، به خاطر وجود علقه‌هاي مذهبي و ديني ايرانيان با مردم بحرين، وجود پيوندهاي تاريخي و از همه مهم‌تر وجود روحيه ظلم‌ستيزي و مظلوم‌نوازي ايرانيان؛ زمینه‌های پذيرش ساخت ميدان لؤلؤ تهران وجود دارد. حتي بايد گفت كه مردم خود در اين زمينه پيشتاز بوده و جلوتر از مسئولين گام برمي‌دارند، تا جايي كه چندين بار نماد لؤلؤ توسط دانشجويان تهران ساخته شده و حتي برخي مردم شهرستان پيشنهاد تغییر نام ميدان اصلي شهر به لؤلؤ را در افواه عموم داده‌اند.


به هر تقدير، پس از تاسيس دپارتمان ديپلماسي عمومي در وزارت خارجه كشور، فرصت مغتنمي به وجود آمده است، تا در ورطه ديپلماسي فرهنگي-هنري، امكان بهره‌گيري از ديپلماسي معماري ميسر شود؛ حالا می‌توان در راستاي اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامي و در جهت اهداف سياست خارجه كشور از ظرفيت هنر معماري بهره برد.


ليكن هنگامي كه مجراي قانوني آن وجود دارد و حتي اصل سوم قانون اساسي اين الزام را صراحتاً به وجود آورده كه جمهوري اسلامي بايد از مظلومان و مستضعفان جهان حمايتي بي‌دريغ كند، ساخت ميدان لؤلؤ در تهران، حداقل تلاشي است كه مسئولان امر می‌توانند روا بدارند و از شيعيان مظلوم بحرين حمايت معنوي و رواني كنند. به هر حال امروز صداي انقلاب اسلامي امام خميني را از گلوي شيعيان بحرين می‌شنویم و به تعبير آن دوست اهل قلم‌مان؛ «امروز انقلاب اسلامي در ميدان لؤلؤ می‌درخشد.»