کد خبر 940952
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۵

اعتماد کردن به حریف مضحک است و اعتمادکننده «ساده‌لوح». ساده‌لوح‌تر از همه اما کسانی هستند که با وجود چند بار گزیده شدن هنوز، تصور می‌کنند با دادن مولفه‌های قدرت است که می‌توان کشورداری کرد!

به گزارش مشرق، کیهان در سرمقاله امروزش نوشت:

دور دوم مذاکرات «دونالد ترامپ» و «کیم جونگ اون» پنج‌شنبه گذشته گویا، با حالت «قهر» از سوی طرفین تمام شده است. روایت‌هایی متفاوت و بعضاً متناقضی از آنچه بین رهبران این دو کشور اتمی گذشته، منتشر می‌شود که قضاوت دقیق بر روی این مذاکره را کمی سخت می‌کند؛ اما آنچه مسلم است اینکه، این نشست شکست خورده و نتایج آن با آنچه احتمالاً تصور می‌شد، فاصله زیادی داشته است. اما چرا این مذاکرات شکست خورد؟ آیا می‌توان امیدوار بود این مذاکرات در آینده به نتیجه برسد؟ در این وجیزه تلاش می‌کنیم، ضمن یافتن پاسخ‌های این دو سؤال، یک نکته مهم! را هم یادآوری کنیم.

۱- هیچکس نمی‌تواند منکر این حقیقت شود که، نزدیک‌ترین تجربه مشابه برای «کیمِ» جوان در این دور از مذاکرات هسته‌ای، مذاکرات ایران و ۱+۵ (برجام) بود. مذاکراتی که قاضی آن یعنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ۱۴ بار اجرای کامل و حتی بیش از میزان تعهدات از سوی ایران را تایید کرده اما ترامپ، مثل آب خوردن از آن خارج شد و نشان داد، اصلاً قابل اعتماد نیست. طبق گزارش‌های پراکنده‌ای که از گفت‌وگوهای این دو منتشر شده، آمریکا خواستار برچیده شدن تمام برنامه هسته‌ای کره شمالی شده آن هم، در برابر لغو برخی تحریم‌ها و در مقابل، کره شمالی نیز خواستار لغو تمام تحریم‌ها شده، مجادله‌ای بینشان روی داده و با حالت قهر ضمن لغو برنامه ناهار، مذاکرات نیمه‌تمام مانده است. اینکه مذاکره کردن اصولی دارد و طرفین مذاکره باید به صورت مرحله مرحله امتیاز بدهند و بگیرند تا به نتیجه برسند درست، اما شکست این مذاکره، قطعاً تحت تاثیر بی‌اعتمادی کره به آمریکایی‌ها صورت گرفته است.

بیشتر بخوانید:

چرا ترامپ از «هانوی» دست خالی برگشت؟

آیا اگر آمریکا زیر تعهداتش مقابل ایران نزده و از آن خارج نشده بود (سوای از اینکه برجام چگونه توافقی است)، احتمال اینکه این مذاکره، تا آخر ادامه پیدا می‌کرد و اینگونه شکست نمی‌خورد، بالاتر نمی‌رفت؟ چرا کیم جونگ اون باید در برابر تنها عامل بازدارنده‌اش در مقابل کشوری که مثل آب خوردن زیر تعهداتش می‌زند، ریسک کند. رهبر کره شمالی با وجود جوانی، تجربه برجام، توافق آب و هوایی پاریس، پیمان تجاری شراکت فرا آتلانتیک (تی پی پی)، پیمان موشکی ۱۹۸۷ با روسیه، توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) و… را که آمریکا به بهانه‌های مختلف طی یکی دو سال گذشته از آنها خارج شده است را می‌بیند، بنابراین چرا باید به این کشور بدعهد اعتماد کند و تمام تاسیسات هسته‌ای‌اش را نابود کند؟ تاریخ آمریکا پر است از این خیانت‌ها و بدعهدی‌ها، کاش مذاکره‌کنندگان ما هم این خیانت‌ها را می‌دیدند تا امروز برای توجیه خسارت برجام، مجبور نمی‌شدند آسمان ریسمان ببافند و برایش دستاورد بتراشند. دستاوردهای رنگارنگی که همه چیز در آن هست الا، آنچه باید باشد یعنی رفع تحریم‌ها و گشایش اقتصادی. عجیب اینکه، عده‌ای به رغم اذعان به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا باز می‌گویند، برویم و با این کشور دوباره مذاکره کنیم!

۲- یکی دیگر از دلایل شکست این مذاکرات می‌تواند نحوه انجام گرفتن آن باشد. ترامپ که بنابر اعلام مقامات استعفا داده کاخ سفید، حوصله گوش دادن به حرف‌های مشاورانش را هم ندارد، در آستانه شروع این مذاکرات، ضمن تعریف و تمجید ناشیانه از «کیم جونگ اون» تلاش کرده بود رهبر کره شمالی را به اصطلاح «خام» کند، آنجا که گفت، «رئیس‌کیم رهبر بزرگی است» و «ظرفیت‌های عظیمی در حوزه اقتصاد» در این کشور می‌بیند. این نوع مذاکره شاید هنگام امضای یک قرارداد تجاری بین مدیران دو شرکت «جواب» دهد اما طبیعتاً، در مذاکراتی در این سطح، جوابگو نیست. همان طور که فارین پالیسی پیش‌بینی کرده بود، ترامپ نتوانست با این نوع دیالوگ «رئیس کیم»! را شکست دهد.

۳- شاید با کمی اغماض بتوان گفت، روحیه خاص ترامپ هم به اندازه خود، در روشن شدن فوری تکلیف دور دوم مذاکرات آمریکا و کره شمالی نقش داشت. ترامپ، مکار و دروغگو هست اما نه به اندازه اوباما. رئیس‌جمهور آمریکا نشان داده مثل دولتمردان سابق کشورش، آدم زیاد پیچیده‌ای نیست. شاید همین روحیه باعث شد وی مثل اوباما نتواند اهداف پلیدش را پنهان کند و در همان ساعات نخست مذاکره، مثلاً اعلام نکند «اگر تاسیسات هسته‌ای‌تان را برچینید، تمام تحریم‌ها را بر می‌چینیم.» ترامپ در آستانه مذاکرات با چرب‌زبانی، تعریف و تمجید از کیم و نشان دادن در باغ سبز به کره شمالی نشان داد آدم حیله‌گری است اما، نه به اندازه اوباما و تیمش.

۴- برای حل بحران ۶ دهه‌ای شبه جزیره کره، نقش چین و روسیه را نباید کوچک دید. این دو کشور، اصلی‌ترین حامیان کره شمالی‌اند و شاید بدون حمایت‌های آنها، پیونگ یانگ نتواند تحریم‌های وحشیانه غرب را دور بزند. بنابراین امکان ندارد پیونگ یانگ، در مذاکره با آمریکا، با مسکو و پکن هماهنگ و همراه نبوده باشد. اگر «ناتو» یکی از ابزارهای آمریکا برای مهار روسیه است، چرا نگوییم کره شمالی یکی از ابزارهای این بلوک برای مهار آمریکا است؟! این را گفتیم تا نتیجه بگیریم، بحران کره شمالی صرفاً با مذاکره دو طرف مناقشه (واشنگتن و پیونگ یانگ) حل نخواهد شد. این میدان، بازیگران زیادی دارد که هر یک به اندازه خود در حل این بحران می‌توانند نقش داشته باشند.

بر این باوریم که، بحران کره به این سادگی‌ها حل نمی‌شود. برای درک چرایی این ادعا کافی است یادآوری کنیم که، یکی از درخواست‌های اصلی «کیم جونگ اون» از «ترامپ» در این مذاکره، اعلام آتش‌بس رسمی بین دو کره بود که با مخالفت سخت ترامپ مواجه شده است. دو کشور کره شمالی و کره جنوبی می‌خواهند آتش‌بس کنند، آمریکا به سختی با آن مخالفت می‌کند. این، چه معنایی دارد؟ آیا به این معنا نیست که، منافع آمریکا در بحرانی بودن روابط دو کره است؟! آمریکا زمانی حاضر خواهد شد دو کره آشتی کنند که از قِبَل این آشتی، منافعی بیش از زمان بحران به دست آورد.

یک دلیل دیگر برای سخت دیدن حل بحران کره، به وضعیت داخلی دو کشور آمریکا و کره شمالی باز می‌گردد. وضعیت آمریکا را در همان بند اول تشریح کردیم. آمریکایی‌ها قابل اعتماد نیستند. کره شمالی نیز حیات خود را به توانایی بالای نظامی‌اش گره زده است. آنچه تا کنون مانع از حمله آمریکا و متحدانش به کره شمالی شده است، نه نگرانی از جان مردم این کشور و مسائل حقوق بشری که، وحشت از قدرت بالای نظامی آن بوده است. بنابراین باور کردن اینکه پیونگ یانگ، قوی‌ترین ابزار بازدارندگی‌اش را در برابر کشوری با مختصات آمریکا و رئیس‌جمهوری با مختصات ترامپ کنار بگذارد، بسیار سخت است.

اما آن نکته مهم. چند روز قبل از این مذاکرات، وقتی خبرنگار سی‌بی‌اس از پمپئو، وزیر خارجه آمریکا پرسید، چرا برای مذاکره با کره شمالی هیچ پیش‌شرطی نگذاشتید اما وقتی پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح کردید، ۱۲ پیش‌شرط برای آن گذاشتید؟ (نقل به مضمون) پاسخ پمپئو قابل تامل بود: «برای اینکه شرایط کره شمالی با ایران متفاوت است. آنها دارای بمب اتم و موشک‌هایی هستند که می‌تواند تا خاک آمریکا برسد.»

امروز بر دنیای سیاست، قانون جنگل حاکم است. در دنیای «سیاست منهای اخلاق»، این اقتدار افزودن بر مولفه‌های قدرت است که کار را جلو می‌برد نه لبخند زدن و اعتماد کردن و دادن مولفه‌های قدرت. وقتی «اخلاق» را از سیاست حذف می‌کنند، اعتماد کردن به حریف مضحک می‌شود و اعتمادکننده «ساده‌لوح». ساده‌لوح‌تر از همه اما کسانی هستند که با وجود چند بار گزیده شدن هنوز، تصور می‌کنند با دادن مولفه‌های قدرت است که می‌توان کشورداری کرد! پاسخ پمپئو به خبرنگار سی‌بی‌اس یعنی، در مذاکره هم اقتدار است که جواب می‌دهد.