سرویس تاریخ مشرق - پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که آمریکا بر ایران حاکمیت و سلطه یافت، ورود مستشاران و اتباع آمریکایی در ایران از شصت هزار به هشتاد هزار نفر افزایش یافت.
با سفر شاه به امریکا در تیرماه ۱۳۴۳ و مذاکراتی که صورت گرفت، امریکا اعطای کمکهای نظامی را به وضع مقرراتی در زمینه مسائل قضائی منوط کرد. شاه برای دریافت دویستمیلیوندلار کمک نظامی، به امریکا قول مساعد داد. پس از بازگشت شاه از امریکا، لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا طرح گردید.
بیشتر بخوانید:
مستشاران آمریکایی در ایران چه میکردند
در پی این افزایش بار دیگر بحث کاپیتولاسیون در مرداد ۱۳۴۳ در دولت و مجلسین سنا و شورای ملی رژیم پهلوی مطرح و در مهر همان سال به تصویب رسید. این اقدام، ایران را مستعمره ابر قدرتِ آمریکا قرار میداد. تفاوت این لایحه با لایحه ۱۳۲۱ که در مورد مستشاران نظامی آمریکا در ایران اجرا میشد این بود که در این متن تمامی اتباع عادی آمریکا نیز شامل این مصونیت میشدند.
اگرچه شروع تصویب این لایحهی ننگین از زمان دولت امینی آغاز شد، اما نهایتاً در دولت اسدالله علم در مهر ۴۲ به تصویب رسید. اما پس از سقوط کابینهی علم، حسنعلی منصور، یکی دیگر از مهرههای آمریکا در ایران، کار تصویب آن در دو مجلس سنا و شورای ملی را به پیش برد. حسنعلی منصور نخست وزیر وقت، برای طرح لایحه تقاضای فوریت کرد. مجلس سنا وارد شور گردید و جلسه سرانجام ساعت دوازده شب خاتمه یافت.
عملکرد منصور به عنوان مهره آمریکاییها بر کسی پوشیده نیست چنانچه در همین خصوص، «جلالالدین تهرانی» که از معروفترین سیاستمداران ایران در دوران پهلوی محسوب میشود، در خاطراتش میگوید:
«وزیرمختار سفارت آمریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سرّی دارد، علناً گفته که من منصور را به نخستوزیری خواهم رساند، همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم».
در این جلسه، عدهای از سناتورها ناراضی بودند ولی نمیتوانستند نارضایتی خود را ابراز نمایند. پس از این، لایحه در تاریخ بیستویکم مهرماه ۱۳۴۳ در مجلس شورای ملی نیز مطرح شد و در غیاب رئیس مجلس و ۲۵ تن از نمایندگان به تصویب رسید. لایحه مزبور با هفتادوچهار رأی موافق و شصتویک رأی مخالف تصویب گردید. لایحه کاپیتولاسیون سرانجام سه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تصویب شورای انقلاب و دولت موقت، لغو گردید.
با این همه، برخی از نمایندگان مجلس، به نام مخالف طرح صحبت کردند و تصویب آن را خلاف مصالح ملی دانستند. برخی از دلایل آنان چنین بود:
- اگر آمریکا به ایران کمک نظامی و اقتصادی میکند، خیلی بیشتر از آن استفاده میبرد و مستحق امتیاز جدیدی نیست.
- از شصت سال قبل، هیأتهای مذهبی و فرهنگی آمریکا در ایران مشغول فعالیتاند، از چهل سال قبل به این طرف (از زمان شوستر) مستشاران آمریکا به عناوین مختلف در ادارات مالی، نظامی، فرهنگ و… مساغل مهمی داشتهاند و دخالتهای نابجایی کردهاند و در تمام این مدت هیچ حادثهی ناگواری به دست ملت ایران علیه این خارجیها به وجود نیامده که دلیل وحشیگری ایرانیان نسبت به خارجیان باشد تا امروز از ما حق توحش بگیرند.
- اگر این امتیاز را به آمریکاییها بدهیم، فردا تمام کارشناسان خارجی، مانند آن را از ما میخواهند. در این صورت ما حق نداریم که استثنایی قائل شویم.
- اگر یک نفر آمریکایی جاسوس بود و اسرار مملکت را در کیف مبارکش گذاشت و یا اگر پولی از جای دیگر گرفت و یا باندی بند و سست کرد و یا خواست خواستهی ملت دیگری را در یاران عملی کند، ما چگونه میتوانیم او را کنترل کنیم؟
- اگر فردا یک گروهبان آمریکایی متعرض زن ما شد، نمیتوانیم به هیچ مقامی مراجعه کنیم.
خروش انقلابی امام در روز میلاد حضرت فاطمه (س)
صبح روز ۴ آبانماه ۴۳ که مصادف بود با روز میلاد حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، همهی مردم در خانهی امام و کوچههای اطراف آن جمع شدند.
ساعت حدود ده صبح بود که امام خمینی (ره) با چهرهای برافروخته، چشمانی از شدت خشم و خستگی و بیخوابی سرخ شده، در مقابل مردم ظاهر شد و سخنانی بر زبان آورد که اگرچه ظاهر آن، نشانگر غم و اندوه بود، اما باطناً سرشار از عزت و اقتدار این ابرمرد تاریخ ایران بود. امام سخنان خود را چنین آغاز کرد:
«بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ایران دیگر عید ندارد. من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام، خوابم کم شده است. {گریهی حضار} ناراحت هستم. {گریهی حضار} قلبم در فشار است. {گریهی حضار} با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. {گریهی حضار} ایران دیگر عید ندارد. {گریهی حضار} عید ایران را عزا کردهاند. {گریهی حضار} عزا کردند و چراغانی کردند. {گریهی حضار} عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند. {گریهی حضار} ما را فروختند، استقلال ما را فروختند… عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت...»
در آن زمان کارمندان مستشاری آمریکا که همگی در رده گروهبان بوده و برای آموزش کلاه قرمزهای مستقر در ایران به این کشور وارد شده بودند، تنها موجبات افزایش جرم و جنایت در ایران را فراهم کرده بودند.
اغلب آنان به دلیل مست بودن به هنگام رانندگی مرتکب قتل میشدند که همین امر موجب احضار آنان به دادگستری و محاکمه آنها میشد. اما وقاحت این افراد تا حدی پیش رفت که در موردی تانکرسلی گروهبان آمریکایی بعد از تصادف با یک کارگر ایرانی قصد فرار داشت که پلیس ایران مانع وی میشود. اما این مستشار نظامی به سرعت از اتومیبل خود خارج و «به افسر پلیس ایرانی حمله ور و وی را مضروب ساخت.»
اقدامات ناشایست این افراد موجب اعتراض پلیس، نظامیان و دادگستری ایران میشد که در این راستا دولت آمریکا که نگران شرایط اوضاع جاسوسان خود بود تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی را از ایران خواستار شد.
بر همین اساس سفیر آمریکا در تهران طی نامهای به نخست وزیر وقت علی امینی، نوشت: "شرایط موجود، وضعیت کارمندان مستشاری امریکا را روشن نمیکند. برای حل این مسئله، پیشنهاد میشود که این کارمندان از مزایا و مصونیتهای کارمندان اداری و فنی امضا شده در کنوانسیون سازمان ملل درباره روابط دیپلماتیک در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۶۱ بهره مند شوند."
جنایت آمریکاییها که با کاپیتولاسیون پاک شد
۲۰ اسفند سال ۱۳۴۳ خبر دلخراش دیگری ناشی از اقدامات مستشاران نظامی آمریکا مردم ایران را غرق در اندوه کرد: " مرگ دوشیزه ای ایرانی در تصادف با ماشین کارمند آمریکایی". چارلز ا. گری در آن روز با دوشیزه ای به نام «ایران سلیمی» در کرمانشاه تصادف کرد و این امر منجر به فوت آن خانم شد، سفارت آمریکا وی را به عنوان کارمند اداری و فنی سفارت و از افراد دارای مصونیت معرفی کرد و از وزارت خارجه ایران خواست که پرونده خاطی از سوی مقامات آمریکایی مورد بررسی قرار گیرد. اما مسألهای که منجر پر رنگ شدن و اهمیت این حادثه شد؛ کشف نامه "خیلی محرمانه" بین سفارت آمریکا تهران و سفارت این کشور در آنکارا در مورد عدم تمایل به مجازات فرد خاطی بود.
سرانجام فشار امریکا، دولت ایران را وادار به تمکین کرد که امریکا در ایران دادگاه نظامی تشکیل دهد، به این استناد که دولت ایران صریحاً و طبق مادهی ۳۱ کنوانسیون وین، اختیارات قضائی داخلی خود را در مورد ارتکاب جرایم جنایی توسط کارکنان هیأت نظامی امریکا در ایران به ایالات متحده واگذار نموده است.
در این باره «محمد بلوری» پدر حادثه نویسی کشورمان در روزنامه ایران نوشت:
ظهر روز بیستم اسفند ۴۳ در تحریریه روزنامه کیهان در جمع خبرنگاران گروه حوادث سرگرم تنظیم خبرها برای چاپ در روزنامه بودم که نماینده روزنامه از کرمانشاه تماس گرفت و گفت: یک دختر نوجوان بهنام ایران سلیمی که چند روز پیش در تصادف با خودروی متعلق به سفارت امریکا به رانندگی یک درجهدار امریکایی به اسم «چارلز – ال – گری» تصادف کرده بود در بیمارستان جان باخته است. نماینده کیهان گفت: با فوت این دختر گروههایی از مردم شهر دست به اعتراض زدهاند و خواستار تحویل درجهدار امریکایی به مقامات قضائی ایران و محاکمه او در یک دادگاه عمومی کرمانشاه شدهاند.
وی درباره پایان این حادثه دلخراش میگوید:
با این همه جار و جنجال بر سر محاکمه درجهدار امریکایی، سرانجام مقامات ایرانی در مقابل امریکاییها وادادند و ایالات متحده امریکا دادگاههای نظامی را در کشورمان به راه انداخت. اما مقامات امریکا از ترس واکنش ملت ایران مدتها محاکمه درجهدار امریکایی را مسکوت گذاشتند و در فرصتی مناسب این محاکمه را برگزار کردند. اما نتیجهاش اعلام نشد. سرانجام پس از انقلاب اسلامی در ایران به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی و تصویب شورای انقلاب اسلامی قانون مصوب سال ۱۳۴۳ درباره اجازه استفاده از مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ بیست و سوم اردیبهشت ماه ۵۸ لغو شد.
مصونیت قضائی آمریکاییها در ایران تا کجا بود؟
در گفتوگویی بین یکی از اعضای سفارت امریکا با وزارت امور خارجهی ایران، دربارهی دامنهی شمول مصونیتهای پرسنل نظامی امریکا، این بحث پیش آمد که اگر فیالمثل یک گروهبان امریکایی عاشق زنی از خانوادهی اصیل ایرانی بشود، ولی پدر خانواده اجازهی ازدواج ندهد [و دختر از پدر اطاعت کند]، و کار به منازعه بکشد و گروهبان با شلیک گلوله، پدر را بکشد، تکلیف چیست؟ عضو سفارت مدعی شد که این گروهبان مشمول مصونیت است… و مقامات ایرانی به اعتبار کاپیتولاسیون نمیتوانند گروهبان را دستگیر کنند؛ چنین کاری با توافق ما دربارهی مصونیت مغایرت دارد… مقام وزارت خارجه گفت: در اثر این جنایت جنجال عمومی رخ میدهد.