تلخی سیل اگرچه برای ساکنان شهرها و روستاهایی که مستقیماً درگیر فاجعه بودند سخت و طاقت‌فرسا بوده و هست ولی مردم سایر نقاط میهن اسلامی نیز از رنجی که دیگر هموطنان با آن روبرو شده بودند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************

درسی از سیل ویرانگر

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:


سیل ویرانگر و مهیب در نخستین روزهای سال نو، کام ملت را در سراسر میهن اسلامی تلخ کرد. بسیاری از هموطنانمان خانه و کاشانه خود را از دست دادند و شماری نیز جان باخته و یا مجروح شدند. شدت و گستره سیل اخیر طی ۵۰ سال گذشته بی‌سابقه بوده است که با توجه به دامنه گسترده ساخت و سازها از ۵۰ سال قبل تاکنون و افزایش ۳ برابری جمعیت در مقایسه با ۵۰ سال قبل، میزان خرابی‌ها و خسارت‌ها، چند برابر بوده است.


تلخی سیل اگرچه برای ساکنان شهرها و روستاهایی که مستقیماً درگیر فاجعه بودند سخت و طاقت‌فرسا بوده و هست ولی مردم سایر نقاط میهن اسلامی نیز از رنجی که دیگر هموطنان با آن روبرو شده بودند رنجیده‌خاطر بودند و کامی تلخ و خاطری به شدت آزرده داشتند. اینگونه بود که در فاصله‌ای کوتاه پس‌از انتشار خبر فاجعه، سر از پا نشناختند و با همه توان به یاری آسیب‌دیدگان شتافتند. بسیج همگانی و حضور یکپارچه مردم در کمک‌رسانی به هموطنان خود، شدت آسیب‌ها و خسارت‌ها را که می‌توانست به مراتب بیشتر و فراتر از آنچه هست باشد، کاهش داد.


حادثه اگرچه تلخ و ناگوار بود و تلفات انسانی و خسارت‌های فراوان مالی درپی داشت که جبران آن به ادامه همت همگانی نیاز دارد و کاری کارستان از سوی مسئولان و مردم را می‌طلبد، ولی این فاجعه ضمن آنکه می‌تواند در پس ظاهر غم‌انگیز و بلاخیز خود نعمت‌هایی نیز به دنبال آورد، نکته‌ای درس‌آموز و عبرت‌انگیز هم در پی داشت و به قول رهبر معظم انقلاب؛
«بحمدالله تلاش مردمی در این قضیه تلاش خیلی خوبی بود. این، بار اول هم نیست، در همه حوادث طبیعی و بلایای طبیعی -که حوادثی [است] که ظاهر بلا دارد، اگرچه باطنش ممکن است نعمت و عطای الهی باشد- ملت ایران حقیقتاً جانانه وارد میدان می‌شوند، ما این را بارها و بارها آزموده‌ایم. این روح همبستگی در میان مردم ما و حالت بسیج‌شوندگی برای خدمت به هم‌میهنان یک چیز استثنایی است، مشوق مسئولین دولت هم هست، کمک‌کار آنها هم هست. در این قضیه هم همین جور بود، هم مردم وارد شدند و کمک کردند از همه اکناف کشور، هم مسئولین با اتفاق کلمه، با تمرکز، با وحدت توانستند کارهای ابتدایی را در این مسئله انجام بدهند، البته کارهای زیادی باقی است که بایستی انجام بگیرد. ما به مسئولین محترم این نکته را تأکید کردیم، خود آنها هم توجه داشتند و توجه دارند که کارهای اصلی بعد از این است. این ویرانی‌ها، این خرابی‌ها، تخریب مزارع، تخریب خانه‌ها و از این قبیل ضایعاتی که به وجود آمده است، بایستی ان‌شاءالله جبران بشود، و خواهد شد. و مردم عزیز ما به همکاری‌هایشان با مسئولین ادامه بدهند، این کار لازمی است. حضور مردم در صحنه، همکاری آنها، کمک آنها حقیقتاً گره‌گشا است».


فاجعه سیل نشان داد که در ایران اسلامی روح همبستگی در میان مردم ما و حالت بسیج‌شوندگی برای خدمت به هم‌میهنان یک پدیده استثنایی است که در سایر نقاط عالم - اگر نگوییم یافت نمی‌شود، ولی با جرأت می‌توان گفت که به ندرت دیده می‌شود.


همین‌جا اشاره به اظهارنظر پمپئو وزیر خارجه آمریکا می‌تواند نمونه‌ای گویا باشد. پمپئو می‌گوید؛ ایران در مهار سیل و رسیدگی به مردم آسیب‌دیده ناموفق بوده است! این اظهارنظر خصمانه در حالی است که به گزارش CNN فقط در دوران ریاست جمهوری ترامپ «بیش از سه هزار و دویست نفر در سه تندباد ایرما، هاروی و ماریا کشته شده و یکصد و شصت و پنج میلیارد دلار خسارت به آمریکا وارد شده است». شبکه تلویزیونی CNN در ادامه همین گزارش از بی‌تفاوتی مردم در سایر نقاطی که با تندباد روبرو نبوده‌اند گلایه کرده و فقدان روح همبستگی در میان مردم آمریکا را با لحنی ملامت‌بار به چالش کشیده است و حال آنکه در ایران ما، مردم بلافاصله پس از انتشار خبر حادثه، با همه توان به یاری هموطنان آسیب‌دیده شتافتند و پا به پا و دوش به دوش مسئولان و نیروهای نظامی و امدادی در صحنه حضور یافتند.


گفتنی است در جریان طوفان کاترینا در آمریکا- اوت ۲۰۰۵- نزدیک به ۲۰۰۰ نفر کشته شدند و در طوفان «ویلما» در اکتبر همان سال ۸۷ نفر جان باختند و صدها نفر مجروح شدند… و نمونه‌های فراوان دیگری از همین دست حوادث طبیعی در آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی که با وجود شدتی به مراتب کمتر از دامنه و شدت سیل در کشور ما، تلفات انسانی ده‌ها و گاه صدها برابر سیل اخیر در ایران را به دنبال داشته است که در گزارش امروز کیهان به برخی از آنها اشاره کرده‌ایم.


و اما، نکته درس‌آموز و عبرت‌انگیزی که نباید از آن غفلت شده و به طاق نسیان سپرده شود، خیزش همگانی برای کمک‌رسانی به هموطنان آسیب‌دیده و نقش پررنگ آنان در کمک مؤثر به مسئولان و مدیران برای مهار فاجعه است. مردم و مخصوصاً جوانان پاکباخته این مرز و بوم در موارد فراوانی ابتکار عمل را به دست گرفته و نقش بی‌بدیلی به عرصه آورده بودند و به قول رهبر معظم انقلاب کمک آنها حقیقتاً گره‌گشاست و بارها و بارها آن را آزموده‌ایم. اکنون روی سخن با مسئولان محترم است و این پرسش از آنان در میان است که چرا این ظرفیت عظیم و کارآمد را برای مقابله با سایر مشکلات به کار نمی‌گیرید؟! آنها می‌توانند از نیروی توانمند مردمی، مخصوصاً جوانان مؤمن و انقلابی برای مقابله با بسیاری از مشکلات اقتصادی پیش‌روی نیز بهره بگیرند.


به عنوان مثال، یکی از مشکلاتی که این روزها عرصه را بر توده‌های مردم تنگ کرده و همه روزه نیز بر شدت آن افزوده می‌شود، گرانی لجام گسیخته کالا و خدمات است و همه شواهد موجود هم به وضوح نشان می‌دهند این پدیده پلشت ربطی به تحریم‌ها ندارد بلکه حاصل سه عامل درهم‌تنیده، بی‌توجهی-اگر نگوییم بی‌خیالی! - برخی از مدیران، کیسه‌های پرنشدنی مفسدان اقتصادی و تلاش مرموز و برنامه‌ریزی شده نفوذی‌هاست.


طی دو هفته پایانی سال گذشته قیمت شماری از اجناس مورد نیاز مردم، جهشی باور نکردنی داشت. چرا؟ چه اتفاق غیرمنتظره‌ای افتاده بود که قیمت‌ها را تا این اندازه بالا برده و در پی آن هزینه سایر خدمات نیز افزایش یافته بود؟! پاسخ این پرسش فقط و قطعاً دو کلمه بیشتر نیست و آن، اینکه «هیچ اتفاقی نیفتاده بود».


پس چرا قیمت‌ها جهش کرده بود؟! چه کسانی تصمیم به افزایش قیمت‌ها گرفته بودند؟! یافتن سرنخ این پدیده ضدمردمی و دشمن‌پسند به آسانی ممکن است. چگونه؟!


در ماجرای برخورد دستگاه قضائی با اخلالگران بازار ارز، یکی از خبرنگاران از آقای اژه‌ای پرسیده بود چرا با دانه‌درشت‌ها برخورد نمی‌کنید؟ و ایشان در پاسخ گفته بود؛ دانه‌درشت‌ها در پس معرکه پنهان هستند و ما از طریق عوامل میدانی آنها به دانه‌درشت‌ها می‌رسیم. دانه‌درشت‌ها و عوامل اصلی از طریق پادوها (بخوانید دانه‌ریزها) به عرصه اقتصادی کشور دست‌درازی می‌کنند. از این روی و همانگونه که در همه نظام‌های قضائی و امنیتی رایج است، از پادوها و دست‌چندم‌ها به عنوان سرنخ برای رسیدن به دانه‌درشت‌های پشت صحنه استفاده می‌شود. مثلاً از توزیع‌کنندگان میدانی مواد مخدر به قاچاقچیان بزرگ می‌رسند.


در مثال مورد اشاره می‌توان از فلان فروشنده جز پرسید که چرا قیمت فلان کالا را به یکباره تا دو برابر و گاه نیز بیش از دو برابر افزایش داده است؟ پاسخ او به این سوال و ردیابی‌های بعدی می‌تواند عوامل اطلاعاتی و قضائی را به کانون اصلی برساند. کار ساده‌ای است‌، نیست؟ این نظارت میدانی را به جوانان مؤمن و پا به‌رکاب بسیجی بسپارید و به وضوح نتیجه مطلوب آن را ببینید و به جامعه سرازیر کنید. این فقط یک نمونه با دامنه و سطح اندک است وگرنه، جنگ ۸ ساله را همین جوانان اداره کردند، دستاوردهای عظیم و حیرت‌آور علمی را همین طیف فراهم آوردند، موشک‌های بالستیک نقطه‌زن را همین جوانان مؤمن بسیجی تولید کرده‌اند، تکنولوژی ساخت پهپادها، نانو، سلول‌های بنیادین و ده‌ها برنامه پیچیده علمی و تکنولوژیک دیگر که در ظرفیت همین جوانان مؤمن و بسیجی جای دارد و متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته و یا، از این ظرفیت عظیم استفاده چندانی نشده است!


به قول حضرت آقا: جوان‌ها آماده‌اند و می‌توانند فعال باشند و فعال هم خواهند بود به توفیق الهی. و فردای این کشور متعلق است به جوان‌های مؤمن و پرانگیزه‌ای که می‌توانند با اراده قاطع، با نیروی جوانی، با فکر روشن، با ابتکار پی‌درپی، این کشور را ان‌شاء‌الله به اوج اعتلا برسانند.

درهای مدیریت کشور باید باز شود

عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت:


در تعطیلات نوروز حس نوشتن کمتر به دست می‌آید. حداقل بنده چنین هستم بویژه نوشتنی که برای انتشار روزانه باشد. برای نوشتن یک یادداشت باید با موضوع درگیر شد و به طور پیوسته درباره آن فکر و گفت‌وگو کرد تا در نهایت درباره آن موضوع به چارچوبی رسید و نوشت. این درگیری ذهنی در تعطیلات طولانی کمتر رخ می‌دهد. به همین علت نتوانستم درباره سیل، مطلبی بنویسم که شایسته این بحران و درد و رنج مردم مناطق سیل‌زده باشد. ولی یک علت دیگر هم برای عجله نکردن در نوشتن پیش آمد و آن مطالعه نظرات به غایت متضاد دیگران بود، اعم از نوشته‌های افراد عادی یا نویسندگان یا مسئولین. بعد از خواندن این همه تعارضات دیدگاهی و با وجود این همه تفاوت‌ها و تضادهای رویکردی، به این فکر افتادم که چگونه می‌توانیم درباره مسائل و حوادثی مهم و نیز درباره حکومتداری، به حداقلی از تفاهم برسیم. این مقدمه را داشته باشیم تا به نکته دیگری بپردازم.


یکی از کتاب‌هایی را که در تعطیلات امسال خواندم «راهنمای تفکر نقادانه» با زیر عنوان «پرسیدن سؤال‌های بجا» بود. ترجمه کوروش کامیاب و ویراستاری هومن پناهنده. خوشحال بودم که دیدم چاپ نهم آن را دارم. اگر به تعداد تیراژ این کتاب آن را خوانده بودیم، در این صورت بعید بود که این همه بی‌منطقی و با مغلطه سخن بگوییم. به طور تقریب می‌توانم بگویم که کمتر متنی را دیدم که درباره سیل اخیر باشد و واجد یکی از ضعف‌های منطقی برشمرده در این کتاب نباشد. شاید یکی دو تا متن چنین بودند ولی سایر نوشته‌ها هر کدام به تناسبی از یک متن معتبر فاصله داشتند. شاید جاری شدن این سیل نظرات، بدون رعایت اصول منطقی و تفکر نقاد، خطراتی بیشتر از سیل ناشی از باران داشته باشد. اشتباه نشود، قصدم تخطئه هیچکس نیست. همه ما کمابیش در این فرآیند مشارکت داریم و مقصر هستیم. روز چهارم فروردین بود که یکی از روزنامه‌نگاران متعهد و خوب تماس گرفت و پرسید که به‌عنوان انجمن صنفی روزنامه‌نگاران برای سیل‌زدگان چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ پاسخ دادم که به صفت یک شهروند هر کس هر کمکی که می‌تواند باید انجام دهد ولی به صفت انجمن کاری که می‌کنیم باید متناسب با حرفه ما باشد، لذا پیشنهاد شد که در حد توانِ انجمن و با کمک گرفتن از افراد خیرخواه امکانات لازم برای تهیه یک گزارش تحقیقی از سیل گلستان فراهم شود. ابتدا تصور می‌شد که مسأله فقط محدود به گلستان خواهد شد، ولی در ادامه معلوم شد که هموطنان عزیز لرستانی و خوزستانی و سایر مناطق نیز دچار این مشکل شده‌اند. در هر صورت ما کار خود را به همان سیل گلستان محدود می‌کنیم. شاید بتوانیم درباره لرستان و خوزستان و احتمالاً رخداد غیرمنتظره دروازه قرآن شیراز نیز گزارش تحقیقی ویژه‌ای تهیه کنیم.


نکته بعد اینکه متأسفانه باید گفت گزارش ملی پلاسکو اگرچه تهیه شد ولی در عمل مورد توجه و اقدام قرار نگرفته است. در حقیقت نظام عصبی مدیریت کشور در برابر مسائل واکنش‌های مناسب را نشان نمی‌دهد. این وضعیت به آن علت است که هرگونه اصلاح مؤثر در امور به ناچار در سطح جزئیات محدود نخواهد ماند. در واقع اصلاحات جزئی راهگشا نیست. در نهایت اصلاحات باید به سطوح مدیریتی و نظام رسانه‌ای و ساختار نظارتی رسمی (قضائی) و ساختار نظارت غیر رسمی (مردمی و رسانه‌ای) برسد. بدون این تحولات ممکن نیست که اصلاحات خرد و کوچک نتیجه‌بخش شود.

کافی است که بپرسیم مثلاً فلان مدیریت بحران و نیروهای تحت امرش واجد چه توانایی‌ها و صلاحیت‌هایی هستند؟ و اصولاً معیار انتصاب آنان به این پست چه بوده است؟ کارایی آنها در حوادث قبلی از جمله زلزله و نیز همین سیل چگونه بوده است؟


همچنین چرا یک استاندار منصوب شده تا این حد غیر مسئول و بی‌تفاوت است به‌طوری که عطای خدمت به مردم در چنین شرایطی را به لقای سفر خارجی می‌بخشند؟
تا هنگامی که درهای مدیریت کشور به روی نیروهای کارآمد (و این مسأله جناحی اصولگرا و اصلاح‌طلب هم نیست) باز نشود وضع از این بهتر نخواهد شد. باز شدن درهای مدیریتی باید همراه با آزادی رسانه رسمی و فراگیر شدن آن باشد. در مورد اهمیت نکات دیگر جداگانه باید اشاره کرد.

میدان جوانان

حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز نوشت:

یک وقت‌هایی زندگی، خلاف آن برنامه‌ای که ریختی عمل می‌کند؛ سوم فروردین به قصد ۳روز اقامت در مشهد اردهال رفتیم زیارت علی بن محمد باقر که حقیقتاً «خورشید کاشان» است و شگفتا! هنوز به تهران برنگشته‌ایم! البته الان هم مشهدم اما مشهدالرضا! بعد از اردهال، رفتیم سمت اردستان و نائین و اردکان و میبد و یزد و بافق و بهاباد و چادرملو و ساغند و طبس و بشرویه و فردوس و گناباد و فیض‌آباد و تربت حیدریه و ۲ روز پیش هم که راستش در آخرین شب‌جمعه ماه رجب، بهشت رضای مشهدالرضا! آنجا با مشاهده مزار شهیدانی چون کاوه و چراغچی که اولی در ۲۵ سالگی و دومی در ۲۷ سالگی به شهادت رسیدند، فهمیدم که بزرگی کردن و بزرگانه زندگی کردن، رسم جوانان کم‌سن و سال این دیار است!

همان عزیزان که در همین روزهای اخیر، در نهادهایی چون هلال‌احمر و بسیج و ارتش و سپاه و کمیته امداد، سنگ تمام گذاشتند در مقوله خدمت و رسیدگی به امور سیل‌زده‌ها! تقریباً در همه شهرهایی که نامش برده شد، مزار امامزاده‌ها شده بود سنگر کمک‌رسانی به مردم! و پاتوقی برای اعزام نیرو! مثلاً اواسط راه بافق به طبس، بعد از معدن چادرملو، مزار امامزاده‌ای هست به نام «قاسم بن فضل بن اباالفضل‌العباس» یا در خود طبس، امامزاده «حسین بن موسی‌الکاظم» که با محوریت جوانان به محل جمع‌آوری کمک‌های مردمی بدل شده بودند! در یکی از چند چادر بقعه باشکوه طبس، جوانی در همان سن و سال شهادت محمود کاوه، عجیب تکاپویی داشت! دوستانش می‌گفتند؛ «۲ شبانه‌روز است نخوابیده و ساعاتی بعد هم همراه سایر رفقای هلال احمری‌اش عازم مناطق سیل‌زده است!» آمریکا توهم زده که با تحریم هلال‌احمر ایران می‌تواند ریشه ایثار و نسل خدمت جهادی را در این دیار بخشکاند! و «مرگ بر آمریکا» دقیقاً مرگ بر همین آمریکاست که حتی به هلال‌احمر هم رحم نمی‌کند! تا این حد ضد انسان! و تا این حد ضد انسانیت! معلوم شد چرا آمریکا هیچ ابایی از حمایت از کودک‌کشی‌های آل‌صهیون و آل‌سعود در فلسطین و یمن ندارد! رژیمی که حساب هلال‌احمر یک کشور را هم مسدود می‌کند، حقیقتاً لایق شعار مرگ است!


اما مگر کاوه‌ها و چراغچی‌ها در «روزگار جنگ» از تحریم ترسیدند که در این «جنگ روزگار» نسل برآمده از شهدای دهه ۶۰ از خباثت دشمن بترسند؟! گمانم روزهای اخیر، ما با ۲ سیل روبه‌رو بودیم؛ سیلی که آب می‌آورد و سیلی که آبرو! بله! اولی غم داشت و هنوز هم دارد اما دومی تداعی‌گر روزهای مملو از مهر و عطوفت و ایثار جبهه و جنگ بود و هنوز هم هست! لذا حکایت مشهور انسان‌دوستی شهرداری به نام مهندس مهدی باکری هرگز در این دیار افسانه نیست! و نه‌تنها افسانه نیست، بلکه به‌وقتش تبدیل می‌شود به یک الگو! در مسجد جامع یزد، تجلی این الگو را با همین چشم خود دیدم! بسیجیانی بودند؛ روحانی و دانشجو که داشتند کمک‌های مردمی را می‌بردند به مناطقی که باید! همه هم در سنی حدود ۲۵ سال! و صدالبته وسط تعطیلات نوروز! و خوب که نگاه می‌کنی، این مناظر را هم «فتح‌المبین» می‌بینی! و راستش آن «امید» که مدام ورد زبان رهبر انقلاب است، اتکا به آمادگی همین نسل دارد! که این، امتداد درخشان‌تر همان نسل کاوه‌ها و چراغچی‌هاست! نسلی که موسم امتحان، جا نمی‌زند؛ چه دولت به وظایفش عمل کند؛ چه نکند!

از سویی این نسل جوان است و از سویی هم بزک‌کنندگان آمریکا در جناح افسادات که درست وسط سیل، دغدغه‌شان عرق‌خوری است! یا آن مشاور دولتی که در این گیر و دار، دنبال کشف میزان محبوبیت فلان مجری صداوسیماست! واقعاً مردم چه جایگاهی دارند در افکار آلوده بعضی‌ها؟! گویی فقط باید به جماعت رأی بدهند و بعد هم بروند پی غم و غصه خود! امثال تاج‌زاده و آشنا و حجاریان، واقع امر آن است که مردمی جز سلبریتی‌ها، آن هم بدترین گونه سلبریتی‌ها نمی‌شناسند! اینکه حجاریان می‌گوید؛ «اصلاح‌طلبان باید حرف خود را از زبان سلبریتی‌ها بزنند» اصلاً حرف جدیدی نیست! اساساً این دولت، دولت برآمده از زبان سلبریتی‌هاست! که «یا مرگ یا روحانی!» و «اگر روحانی رئیس‌جمهور نشود، از ایران می‌روم!» مکرر دیدیم که به انحای مختلف خواستند خوار و خفیف کنند حضور جوانان جهادی در مناطق سیل‌زده را! یعنی تخفیف کار قابل تقدیر! یا تلاش همیشگی و نخ‌نما برای تفرقه میان سپاه و ارتش که باز هم با بصیرت سران این ۲ نهاد، سرشان به سنگ خورد البته! کلاً جماعت دنبال تمسخر کار و خدمت جهادی‌اند و هیچ هم فرقی ندارد که جبهه، خان‌طومان باشد یا گمیشان! بساط چرت و پرت این جمع، همیشه به‌راه است! و کیست که نداند اگر شهادت در جبهه شام نبود، الساعه داعش از دروازه قرآن شیراز هم رد شده بود؟! بحث، سر تفاوت انسان‌های ۲ مکتب است؛ مکتب خدمت و مکتب قدرت! انسان مکتب قدرت حتی در اوج سیل هم به فکر شراب‌خواری جماعتی از اراذل است، لیکن سردار عزیز جعفری و همرزمانش در سپاه و ارتش، همچنان که در جزیره مجنون و طلائیه به آب زدند، در آق‌قلا هم! و عنصر مسخره‌کن، حتی زمان جنگ هم طعنه می‌زد!

به این شعار، به آن شعار؛ به این کار، به آن کار! صحنه اما به کوری چشم منافقین، هرگز خالی از جوانان جویای خدمت جهادی نیست! در طبس به جوانی که بعید می‌دانم بیش از ۲۵ سال داشت و تا ساعاتی دیگر عازم لرستان بود، می‌گفتم؛ «سیل اما عید شما را خراب کرد!» جواب عجیبی داد؛ «اگر سیل هم نبود، برنامه داشتیم برای اردوی جهادی در سیستان!» و همین روحیه‌هاست که خامنه‌ای کاوه‌دیده و چراغچی‌دیده و باکری‌دیده، نسل جوان امروز را حتی جلوتر از نسل باشهامت دهه ۶۰ می‌داند! برگردم به جمله اول متن؛ «یک وقت‌هایی زندگی، خلاف آن برنامه‌ای که ریختی عمل می‌کند»! برنامه‌ها ریخته بود دشمن که حسین فهمیده کلاً بمیرد و بهنام محمدی کلاً بمیرد و کاوه‌ها و چراغچی‌ها و باکری‌ها کلاً بمیرند و نسل جوان ایرانی فقط در پی دغدغه‌های آشنای تاج‌زاده باشد اما بنازم برنامه خدا را که چگونه از خون احمد کاظمی، جوان باوجودی چون محسن حججی را می‌آفریند! خدا قوت هم‌سن و سالان شهید سر جدای وطن! حقاً که پر از شکوفه خدمت بود بهارتان! من که بعید می‌دانم با وجود نسلی چون نسل شما، دل حضرت آقا برای کاوه تنگ شود! همت‌تان را عشق است! یاعلی!



همچنان امیدواریم...

مصطفی درایتی در روزنامه آرمان نوشت:

از آنجا که ممکن است موانع و چالش‌هایی که پیش روی کشور است، تشدید شود، ارزیابی‌ها گویای این است که سال ۹۸، سالی سخت خواهد بود. اگر قرار باشد فشارها کاهش پیدا کند یا برای مردم قابل تحمل باشد، نه تنها دولت که مجموعه نظام هم باید رویکرد خود را نسبت به مجموعه مسائل جامعه تغییر دهند. درواقع باید حس امید و اعتماد مردم را بازسازی کنند تا مردم بدانند اگر قرار است هزینه‌ای را تحمل کنند، به نفعشان است و در مسیری حرکت می‌کنند که آینده شأن اقتضا می‌کند این سختی را تحمل کنند. اما جامعه هنوز چنین تلقی از رفتار مسئولان ندارد و تا وقتی دست به این بازسازی نزنند، هم مشکلات مردم افزایش پیدا خواهد کرد و هم مشکلات خودشان. حاکمیتی که اعتماد مردم را پشت سر خود داشته باشد، خیلی از موانع را راحت‌تر حل خواهد کرد، اما اگر همراهی مردم را نداشته باشد مشکلاتی که ممکن است از بیرون هم به داخل منتقل شود، افزایش پیدا می‌کند. نمونه‌هایی از آن را در سال ۹۷ دیدیم و سال ۹۸ هم هنوز تغییر خاصی دیده نشده که آیا همان روند ادامه پیدا می‌کند یا بالاخره تغییری داده خواهد شد که این اعتماد بهم ریخته و از هم گسیخته را ترمیم کرده و جامعه احساس کند اگر مشکلاتی هست، مال همه است و اگر امکاناتی هم هست، متعلق به همه و آنچه از طریق حکومت دنبال می‌شود، در مسیر خاص مطالبات مردم است.

اگر اکنون ابهاماتی هم درباره انتخابات ۹۸ مطرح می‌شود، به دلیل وضعیت ناامیدی حاکم در جامعه است که طبیعتاً گرایش مردم به طرف صندوق رأی یا دخالت در اینگونه مسائل، کار را مشکل می‌کند. تلقی مردم این است که مسئولان هرکس یا هرچه بخواهد را مطرح می‌کند و هیچ‌کس دنبال خواسته‌ها و رفع مشکلات به طور اساسی نیست و وقتی به انتخابات مجلس و دولت هم کشیده می‌شود، خواسته‌هایشان برآورده نمی‌شود. باید گفت مگر اینکه گرفتاری‌ها باعث شود مسئولان امر توجه کنند که اعتماد کردن به مردم برای کشور ضرر ندارد.

البته اعتمادی که صوری نبوده و مؤثر باشد به‌گونه‌ای که نه آنجا که می‌خواهند نقش ایفا کنند، محدودیت ایجاد کنیم و نه آنجایی که می‌خواهند هزینه دهند، مدام مردم مردم کنیم! مثل اینکه مردم فقط زمانی برای مسئولان امر اهمیت پیدا می‌کنند که باید هزینه دهند. وقتی منافعی برای کشور است که مردم نقش و تأثیر خود را در تصمیمات ایفا کنند، آدم‌های دیگری را می‌خواهند که اشتباهات را به حساب خود جبران کنند که تابحال نه تنها اشتباهات کم نشده که به میزان آن افزوده شده. البته مقداری به داخل و خودمان برمی‌گردد که اگر بنا باشد همان رویه که تاکنون دنبال شده، طی شود امسال به مراتب سخت‌تر از ۹۷ خواهد بود. اما اگر این تغییر رویکرد به شکلی خود را به جامعه نشان دهد که می‌توان بخشی از ناامیدی و بی‌اعتمادی مردم را جبران کرد، رخ دهد، طبیعتاً هم قدرت تحمل مردم بالا می‌رود و هم همکاری دولت با مردم افزایش پیدا خواهد کرد که مشکلات راحت‌تر مدیریت شود و امید ایجادشده باعث شود نهادهایی که باید در انتخابات شکل بگیرند کارآمدتر باشند و مردم بتوانند کمک کنند که ایفای نقش‌شان مؤثر باشد.

برآوردها بیانگر این است که گرچه آثار مشخصی از این تغییر رویکرد آشکار نیست ولی همچنان امیدواریم این عقلانیت به مجموعه دست اندرکار مدیریت کشور برگردد و ارزش و اهمیت حضور و تأثیر مردم را جدی‌تر بگیرند و سعی کنند طوری رفتار کنند تا مردم بیشتر در عرصه‌ها حضور داشته باشند. سنجش‌ها نشان می‌دهد بی‌اعتمادی رو به افزایش رفته و به شدت نگران کننده شده به گونه‌ای که در کوچه و بازار با حشر و نشر معمولی با مردم در همه اقشار جامعه خودنمایی می‌کند، اما از اینکه این احساس به لایه‌های بالایی منتقل شده مطلع نیستم.

هرچند هنوز آثار مشخصی از این تغییر رویکرد نمی‌بینیم ولی امیدواریم تا زمانی که خیلی دیر نشده که تغییر رویکردها دیگر تأثیری نداشته باشد، این تصمیمات گرفته شود شاید بتوانیم بخشی از مشکلات پیش آمده را مدیریت کنیم. والا اگر همینطور ادامه پیدا کند یک انباشتگی از مطالبات و فاصله و شکاف را خواهیم داشت. یکی از مشکلات موجود وقوع یکسری اتفاقات است که حضور مردم در کشور پررنگ می‌شود و برخی اینها را به حساب عملکردشان می‌گذارند درحالی که واقعیت ندارد. گاهی وقت‌ها شاید اینگونه رفتارهای مردم مسئولان را به اشتباه می‌اندازد. درواقع هنوز آثار و علائمی که تغییرات به صورت معمول احساس شود، وجود ندارد ولی همچنان امیدواریم که این اتفاق بیفتد.


یک تیر و صد نشان با رونق تولید

سید عبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:


انتخاب و اعلام شعار سال از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی در سه دهه اخیر، اقدامی هوشمندانه است که علاوه بر ایجاد انگیزش به تقویت و تجمیع و تمرکز اراده‌ها، گفتمان سازی ملی، تقویت روحیه باورسازی و ایمان به هدف، نشاط بخشی اجتماعی در سطح جامعه، فرهنگ‌سازی و ادبیات‌سازی عالمانه می‌انجامد. مروری بر شعارهای انتخاب شده سال‌های گذشته نشان می‌دهد که شعارهای انتخاب شده، اولاً در طول یکدیگرند، ثانیاً اگر چه به نظر می‌رسد غلبه با شعارهای اقتصادی است، اما دارای آثار بلند مدت فرهنگی است، ثالثاً روح حاکم بر تمامی شعارها توجه ویژه به فرهنگ ناب و سبک زندگی ایرانی اسلامی است، رابعاً ریشه در اصول حکمت متعالی اسلام و برگرفته از احادیث و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام است و خامساً تکمیل کننده پازل‌های پیشرفت و آبادانی است و همین پنج نکته مهم، ما را به تعظیم و تکریم در برابر فراست، هوشمندی و تدبیر حضرت امام خامنه‌ای وامی‌دارد. بر این اساس شعار رونق تولید را نمی‌توان مجرد و مستقل از شعار سال‌های پیش بررسی و تحلیل کرد.


تولید؛ یک واژه فراگیر است که همه نیازهای زندگی مردم در زمینه‌های «صنعتی»، «کشاورزی»، «دامی»، «صنایع دستی»، «تولیدات خانگی»، «تولید علم»، «صنایع دانش‌بنیان»، «فناوری و تکنولوژی» و «تربیت نیروی انسانی» را در بر می‌گیرد.


رونق تولید؛ مانند دومینو عمل می‌کند و مستقیم و غیرمستقیم موجب دستیابی و تحقق ده‌ها هدف کوتاه‌مدت و بلندمدت در کشور خواهد شد: «مشکلات تعطیلی و کم‌کاری کارخانجات و بنگاه‌های تولیدی برطرف می‌شود»، «قدرت خرید مردم افزایش می‌یابد»، «معضلات نظام بانکی را برطرف می‌کند»، «تورم را کاهش می‌دهد»، «ارزش پول ملی را بالا می‌برد»، «مشکل فقر را از بین می‌برد»، «کشور را از بیگانه و دشمن بی‌نیاز می‌کند»، «مشکل کسری بودجه را مرتفع می‌کند»، «جرایم و آسیب‌های اجتماعی را کاهش می‌دهد»، «دشمنان را در نقشه‌هایشان ناکام و تحریم‌ها را بی‌اثر می‌کند» و...


رونق تولید علاوه بر تحقق اهداف فراوان که برخی از آن‌ها به اجمال بیان شد، سبب تحول بنیادین در حوزه علوم و معارف انسانی و اخلاق اجتماعی شده و «تولید اعتماد عمومی می‌کند»، «باور ملی به نظام اسلامی را تقویت می‌کند»، «تولید انگیزه می‌کند»، «تولید اراده می‌کند»، «چراغ امید را در جامعه، روشن و پرفروغ می‌کند»، «نشاط اجتماعی تولید می‌کند»، «استحکام درونی نظام را تقویت می‌کند»، «بنیان خانواده را تحکیم می‌بخشد»، «سبب کاهش بیماری‌های روحی و روانی در کشور خواهد شد»، «سبب استحکام و تقویت سبک زندگی ایرانی اسلامی می‌شود» و...


چه زیباست که چله دوم و گام دوم انقلاب اسلامی را با شعار بامسما و پرمحتوای رونق تولید آغاز می‌کنیم و این بدان معناست که قدم اول برای تحقق گام دوم انقلاب، تلاش همگانی، انقلابی و جهادی برای رونق بخشی به تولید در تمامی حوزه‌ها و مصادیق در کشور است. در شرایط کنونی در کشور، از یک‌سو تمامی زیرساخت‌های لازم برای رونق‌بخشی به تولید مهیا و آماده است و از دیگرسو کشور از بالاترین فرصت جوانی برای تحقق آمال و آرزوهای نظام اسلامی و مردم بهره می‌برد.


رونق‌بخشی به تولید، مستلزم انجام سلسله‌ای از اقدامات سلبی و ایجابی است. همه قوای کشور خاصه قوه اجرایی در ابعاد سلبی باید: «جداً از واردات بی‌رویه که سم مهلک تولید ملی است جلوگیری کنند»، «با انواع مصادیق و گونه‌های قاچاق کالا با شدت و جدیت برخورد کنند»، «از ریخت و پاش‌های مزاحم تولید پرهیز کنند»، «با تقویت عنصر نظارت جلوی سوءاستفاده کنندگان را بگیرند»، «از رانت‌خواری و آقازادگی جلوگیری کنند»، «از اشرافی‌گری پرهیز کنند»، «روش‌ها و برنامه‌های غلط اقتصادی را تغییر دهند» و… و در ابعاد ایجابی نیز رونق تولید مشروط است به: «کمک به تولید کننده»، «کمک به سرمایه گذار»، «کمک به فعالان اقتصادی»، «کمک به ثروت آفرینان»، «تلاش برای بهبود فضای کسب و کار»، «حذف قوانین غلط و دست و پاگیر»، «تصویب فوری و بلادرنگ قوانین لازم و ضروری»، «اصلاح مدل‌ها و روش‌های جمع‌سپاری و برون‌سپاری در چرخه تولید» و...


بی‌شک اگر شور رونق تولید در کشور فراگیر شود به رغم همه مشکلات داخلی و تحمیلی و تحریم‌ها، سنگ‌اندازی‌ها و کارشکنی‌های دشمنان، درخت تولید در کشور خیلی زودتر از آنکه تصور شود به بار خواهد نشست و کشور و مردم از برکات رونق تولید بهره‌مند خواهند شد.

درناامیدی بسی امیداست

محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:


در بامدادِ نودوهشت ایستاده‌ایم. حدس می‌زدیم که امسال سال سختی در پیش داشته باشیم اما گمان نمی‌کردیم که این چنین و با این سرعت، سختی‌ها از راه برسند. مصائبِ سیل زودتر از سیلِ مصائب از راه رسید. سیلی سخت و خانمان‏برانداز، همین آغازِ سال نودوهشت را با تلخی همراه کرد. نودوهشت سال بسیار مهمی خواهد بود. فشارهای آمریکا در طول چهل‏سال گذشته امسال به اوج خود خواهد رسید. نودوهشت سالی سرنوشت‏ساز خواهد بود. همه سازمان‌های معتبر جهانی و کارشناسان، امسال را سخت‌ترین سال پیش‏بینی کرده‌اند. اما پایان نودوهشت را آغاز سیر ترمیم اقتصاد ایران خوانده‌اند. در واقع، نمودار فشار، امسال در نقطه بیشینه خود است. لذا از پیش گمان می‌رفت که سالِ سیل‌آسایی داشته باشیم اما تصور نمی‌رفت که چنین زود و توفانی آغاز شود. در هرحال، «در ناامیدی بسی امید است». این فشارها اگر ما را سخت‌جان کند و باعث شود در رفتارهای حکمرانیِ خود، دستِ اصلاح بگشاییم، می‌تواند مقدمه روئیدن یک خیر بزرگ‌تری شود و در پسِ این عسرت، نصرتی بزرگ عاید ایران شود. من به این گشایش‌ها در پسِ سختی‌ها و سخت‌گیری‏ها ایمان دارم. ایمان دارم که در میانِ همه فشارها، می‌توانیم به خود بیاییم و از نو بروییم.


در همین سیل‌های اخیر، دیدیم که همدلی و کار شبانه‏روزی چه سان می‌تواند راهگشا باشد. مسئولان از پیِ هم سبقت می‌گرفتند و مردم بیش از هر زمانی، همدلی داشتند. قطعاً باز هم ما می‌توانستیم آسیب کمتری ببینیم اگر از یک طرف به کار علمی و مطالعاتی در حکمرانیِ خود بیشتر اهمیت می‌دادیم و از طرفِ دیگر، دکترین کارآمدتر و شفاف‌تری در مدیریت می‌داشتیم. در واقع در میان این اتفاقات، همه به میدان آمده بودند و کسی کم‏کاری نمی‌کرد. اما اگر ساختار منظم‌تر و کارآمدتری داشتیم قطعاً این میزان کار می‌توانست به کارآییِ بیشتری منتج شود. آنچه گذشت دیگر به کف نمی‌آید اما می‌توانیم از آن، توشه تجربه برگیریم و بدانیم که ساختارهای مدیریتی ناکارآمد تا چه اندازه می‌تواند ارزش کارها را پایین بیاورد. دنیای جدید، دنیای «بهره‌وری بهینه» است. ارزش افزوده بر مدار همین بهینه‌سازی‌ها تولید می‌شود. در این جهانِ پیچیده، تنها با این روش می‌توان حیات داشت. به نظرم، سیلِ تحریم نیز مانند سیلِ اخیر می‌تواند این درس بزرگ را به ما بدهد که باید فرآیندهای مدیریتِ کشور را بهینه کرد. تحریم نیز به ما باید فهمانده باشد که کشور را باید بسیار بهینه‌تر و ارزان‌تر اداره کرد تا میزان آسیب‏پذیری خود را در مقابل سیل‌ها پایین بیاوریم.


از سوی دیگر، راهبرد «رونقِ تولید» توسط رهبر معظم انقلاب برای امسال تعیین شد. این راهبرد در اوج جنگ اقتصادی به درستی اتخاذ شده است. ما قطعاً مهم‌ترین فشاری که خواهیم داشت فشار معیشتی است. در سایه رونقِ تولید می‌توان در این جنگ، از معیشت مردم صیانت کرد. لذا نام‏گذاری امسال بسیار هوشمندانه و ناظر بر مهم‌ترین چالش کشور در سال جاری است.
به نظرم، هم باید تلاش‌ها دوچندان شود و هم شجاعانه تصمیم بگیریم و دست به جراحی‌های ساختاری بزنیم.


امسال انتخابات حیاتی مجلس را هم در پیش داریم. به این واسطه حساسیت امسال مضاعف هم می‌شود.


دو سال گذشته را به زحمت و با فشاری که بر همه (خصوصاً مردم) بود گذراندیم. به گمانم امسال باید تصمیمات مهمی گرفته شود. بدون تعارف باید گفت دشمنان تصور نمی‌کردند داستان تا اینجا بکشد. آنان هوس‌های عاجلی داشتند و با تمام توان برای فروپاشی ایران بسیج شده بودند. هرچند تحمل عمده فشارها بر گردن مردم بود و مشقت‌های معیشتی زیادی بر ملت تحمیل شد اما با همه گرفتاری‌هایش ایران هنوز سر پا است. به امید خدا پایان این جنگ با نصرت ملت ایران همراه خواهد بود. امسال مسئولان باید تصمیمات سختی را بگیرند و سهم خود را در جبهه مقاومت مردم، پرداخت کنند. این کمترین انتظارِ ملتِ ایران است. اگر بپذیریم که در میانه معرکه جنگی تمام‏عیار هستیم باید به لوازمِ آن پایبند بود. روزهای جنگ، مسئولانِ جنگجو می‌خواهد؛ مسئولانی که با ایثار، تصمیمات سرنوشت‏ساز بگیرند و با جد و جهاد آن را اجرا کنند!

درس‌های نوروزی

مسعود پیرهادی در روزنامه رسالت نوشت:


کلاس‌های مدرسه و دانشگاه، نوروز را به استراحت سپری کردند اما درس‌های نوروزی برای کشور ما زیاد بود و امتحانش نیز مردافکن. ۹۸ شروع نشده فهمیدیم امسال، باید پاشنه‌ها را ورکشید و وارد گود شد؛ از رونق تولید و نقش مردم و مسئولین گرفته تا بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و احیاناً سیاسی و بین المللی.


۱. استمرار شعارهای اقتصادی مقام معظم رهبری نشان از آن دارد که مسئله اول کشور، اقتصاد و معیشت است و راه هم همین حمایت از کالای داخلی و تولید ملی و اشتغال و رونق تولید است. قطعات جورچین، کم کم کاملمی شود به شرطی که متعصبانه و با غیرت، راه را پیگیری کنیم و به هدایت راهبر اعتماد. ملی‌ترین افراد تاریخ ایران را هم که رصد کنی اینگونه مصمم، متعصب و مستمر، کشور را به سمت ایرانی شدن و ایرانی ماندن، هدایت نمی‌کردند. حرف چیست؟ ایران و ایرانی را آباد کن نه کشور اجنبی را نه کارگر بیگانه را نه دولت و ملت غیر را. راهش چیست؟ از تولید تا مصرف، حمایت مردمی و سازمانی و نهادی و ثمره این همت و حمایت، رونق تولیدی است که نتیجه آن یعنی اشتغال، رشد، پیشرفت، عزت و اقتدار.


۲. آب، مایه حیات است اگر بگذارند. اگر بی تدبیری نباشد، باران سیل آسا هم رام می‌شود و جای خود را در مصب رودخانه پیدا می‌کند نه خانه‌های آق قلا و گمیشان. اگر نیمی از سدهای ما را گل نگرفته بود و شستشوی هیدرولیکی انجام می‌شد، معمولان و پل‌دختر را گل نمی‌گرفت. اگر دره کنار دروازه قرآن را آسفالت نکرده بودیم و جاده سازی بیجا صورت نمی‌گرفت، الان مسافران آن روز شیراز از خاطرات شیرین حافظیه می‌گفتند نه از وحشت سیل ناگهانی و قایق شدن ماشین‌ها. اگر لایروبی به موقع صورت
می‌گرفت و آبخیزداری را تخصصی پیگیری می‌کردیم الان خوزستانی‌ها به یاد ۸ سال دفاع مقدس دوباره گونی‌های
شن وخاک پر نمی‌کردند تا شهر و روستا را این بار از دشمنی سیلاب، رهایی بخشند.


۳. مسئول شدی و طبیعتاً مورد سوال قرار می گیری؛ پس اگر چند شهر را آب برد و شما بعد از چند روز تلفنی زحمت پیگیری کشیدی یعنی کم کاری کرده‌ای و مسئول خسارات هستی. اگر وزیر کشور به استاندار یک استان حادثه خیز مرخصی می‌دهد، خودش باید به مرخصی برود.
اگر فلان شهردار و بهمان فرماندار، عرضه مدیریت بحران ندارد، باید سراغ کاری در قد و قواره خود بروند. تاوان تحمل اینگونه افراد، بی خانمان شدن چندین و چند خانواده و تلفات جانی و مالی و روحی و داغدار کردن یک ملت است. این سیل، فقط آب با خودش حمل نکرد، بی تدبیری برخی مسئولان را هم با خود حمل کرد و به رخ کشاند.


۴. نیروهای مسلح، مثل همیشه مظلوم و مقتدر نشان دادند، حرف خوردند ولی کار کردند. ارتشی و سپاهی و بسیجی، دوشادوش همدیگر مجاهدانه، گوشه‌ای از آلام مردم را کم کردند و البته حرف‌ها از دوست و دشمن شنیدند ولی دم نزدند. خدا را شکر که زمان هشت سال دفاع مقدس، اینگونه شبکه‌های اجتماعی نبود وگرنه نیت سنجی می‌کردیم کارهای حسین خرازی را و احتمالاً حکم به اخلاصش نمی‌دادیم؛ چرا که مگر می‌شود فرمانده لشکر باشی و جنس انبار خالی کنی و مگر می‌شود صیاد و چمران باشی ولی جلوتر از نیروهایت در سخت‌ترین کارها پیش قدم شوی؟ چقدر تلخ است که نهایتاً گوشی تلفن همراه به دست بگیریم و کار این و آن را که در معرکه هستند موشکافی کنیم و از قضا ناجوانمردانه قضاوت کنیم.