کد خبر 9485
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۲

نگهداري از حيوانات وحشي در منزل نشانه‌اي از خلأ فرهنگي و پاره‌اي از عقده‌هاي روحي و رفتاري و نيز کمبودهايي در زندگي شخصي افراد است.

به گزارش مشرق به نقل از شبکه ايران، امروزه در اروپا و آمريکا پديده شگفت‌انگيز نگهداري از حيوانات وحشي در محل زندگي ديگر مسئله تعجب‌برانگيزي نيست، چرا که بشر غربي چنان در ورطه نابودي ارزش‌هاي انساني غرق شده و پوچي و بيهودگي به سراغش آمده است که به جاي معاشرت و برقراري ارتباط با همسر، فرزندان و خانواده ترجيح مي‌دهد وقتش را در کنار حيوانات وحشي بگذراند و با آنان همنشين و مانوس شود.
به عقيده اکثر روانشناسان اجتماعي، نگهداري از حيوانات وحشي در منزل نشانه‌اي از خلأ فرهنگي و پاره‌اي از عقده‌هاي روحي و رفتاري و نيز کمبودهايي در زندگي شخصي افراد است به طوري که آنان با هزاران بهانه واهي همچون تنهايي‌‌هاي مدرنيته و بي‌رحمي‌هاي روزگار، سعي در سرپوش گذاشتن همنشيني خود به عنوان اشرف مخلوقات با حيوانات وحشي دارند؛ بي‌شک وابستگي عاطفي به حيوانات به ويژه در کودکان و نوجوانان منجر به بروز ضربه‌هاي روحي شديدي به آنها مي‌شود و حتي در مواردي از جمله مرگ و دوري حيوان از صاحبش، اين ضربات روحي جبران‌ناپذير خواهد بود.

جامعه‌شناسان نيز در خدمت قرار گرفتن برخي از اين حيوانات را براي کشفيات پزشکي و مواد مخدر مثبت ارزيابي مي‌کنند، اما بر اين باورند که هم‌غذا و همدم‌شدن با اين جانوران و آنها را همراه خود به محافل و مراکز عمومي آوردن ضمن آنکه بيانگر کمبود محبت شديد افراد است، از عدم برقراري ارتباط فرد با خانواده و جامعه نيز حکايت مي‌کند.

يک متخصص علوم رفتاري و آسيب‌شناسي اجتماعي در گفت و گو با شبکه ايران مي‌گويد: قرن‌ها طول کشيد تا انسان از همنشيني با جانوران در جنگل‌ها و کوه‌ها، غارها و دشت‌ها دست کشيد و به مدد تمدن به شهر و شهرنشيني روي آورد که قواعد و معيارهاي خود را داشت.

مجيد ابهري مي‌افزايد: ديگر نمي‌توانستيم در خانه‌هاي آپارتماني از گاو و گوسفند نگهداري کنيم يا با نگهداري مرغ و خروس در خانه تخم‌مرغ تازه داشته باشيم و با بانگ خروس از خواب برخيزيم، چرا که ديوارهاي آپارتماني و همسايگان خسته از انواع صداهاي شهري ديگر تحمل اينگونه صداها را نداشتند اما متاسفانه بعد از گذشت اين همه زمان و تلاش‌هاي نظريه‌پردازان و مديران شهري بعضي از انسان‌ها تلاش مي‌کننند به جاي اول خود برگشته و همنشيني با جانوران را به هم صحبتي با انسان‌ها ترجيح مي‌دهند.

وي ادامه مي‌دهد: از نگاه روانشناسي و آسيب‌شناسي رفتاري انتخاب انواع جانوران براي هم‌زيستي دو دليل عمده مي‌تواند داشته باشد که افسردگي فرد، خسته‌شدن او از برقراري گفتمان با ديگران، کمبود محبت و بي‌توجهي ديگران به فرد، اسباب اصلي انتخاب جانوران براي هم‌زيستي است.

ابهري دومين عامل را تفاخر و خودنمايي فرد مي‌داند و عنوان مي‌کند: اين رفتار نيز مانند رفتارهاي پاره‌اي از افراد است که با صداهاي عجيب از خودروشان باعث جلب توجه ديگران شده و يا با رانندگي‌هاي عجيب و غريب، زندگي خود و شهروندان را به خطر مي‌اندازند که تمام اين حرکات به دليل کمبودهاي رفتاري و ضعف شخصيت است تا شايد افراد از سر تعجب يا کنجکاوي نگاهي به آنان بيندازند.
به گفته‌ مشاور کميسيون اجتماعي مجلس، انتخاب بعضي از جانوران مثل سوسمار، ايگو، مار پنتون، بوآ و انواع پرندگان مانند کاسکو، طوطي در کنار نگهداري سگ‌هاي زينتي، ميمون، شير، پلنگ و خرس بيانگر ناهنجاري رفتاري «خود‌نمايشي» فرد است که تقليدي کورکورانه از زندگي افرادي است که در ممالک ديگر از اين کارها مي‌کنند.

اين روانشناس معتقد است که در دنياي غرب انتخاب سگ به عنوان هم‌صحبت و شريک زندگي به دليل مرگ عاطفه و سردي روابط انساني در آن جوامع است و همان‌جاست که از مرگ يک انسان ماه‌ها مي‌گذرد و فرزندان او خبردار نمي‌شوند.
ابهري مي‌گويد: اينگونه افراد بايد به فلسفه نگهداري از حيوانات توجه کرده و زيان‌هاي پزشکي و انساني اين همزيستي را بررسي کنند و نيز مطمئن باشند که مکتب مقدس ما با تاکيدهاي خود در مورد دوري از جانوران و مراقبت‌هاي بهداشتي از آنان دستورات بسيار مفيد و موثري دارد.
براستي مهرباني با حيوانات يا دادن خوراک به آنان -که يک رفتار انساني است- با بغل‌کردن و بوسيدن و آرايشگاه بردن و .... يکي است و آيا اين رفتارها توجيه عقلي دارد؟ بهتر است کمي بينديشيم.