به گزارش مشرق، یک بچه را در نظر بگیرید که در آرامش کنار خانوادهاش زندگی میکند، تلویزیون میبیند، با دوستانش بازی میکند و به مهدکودک یا مدرسه میرود. درست وقتی که برای آمدن عید و خوشیهایش لحظهشماری میکند، یکدفعه خانه و زندگیشان زیر آب میرود. حالا دیگر نه از آرامش خبری هست و نه از تلویزیون دیدن و بازی کردن و مدرسه و مهد رفتن. حالا این بچههای سیلزده، حتی برای غذاخوردن و خوابیدن دچار مشکل هستند و پدر و مادرشان را میبیند که یا در تلاش برای نجات دادن خانه و زندگی هستند یا تهیه غذایی برای خوردن و جایی برای خوابیدن. بچهها در این سن هم توان روحیشان برای تحمل این شرایط سخت، کمتر است و هم درکشان از شرایط اطراف، بسیار متفاوت از آن چیزیست که بزرگترها میبینند و میفهمند.
بیشتر بخوانید:
جشنهای نیمه شعبان در مناطق سیل زده +عکس و فیلم
علاوه بر شرایط سختی که بچهها در چنین وضعیتی دارند، بسیاری از آسیبهای روحی و روانی که متوجهشان میشود، ممکن است تا آخر عمر با آنها همراه باشد. به همین خاطر است که در برنامهریزیهایی که برای کمک و رسیدگی به مردم آسیبدیده از سیل در نظر گرفته میشود، حتما باید برای بچهها و کمکردن آسیبهای روحی آنها، برنامهریزی کرد. در همین خصوص با خانم «دکتر بدری سادات بهرامی» و خانم «ثریا مروتی» صحبت کردیم. دکتر بهرامی روانشناس و مشاور خانواده و خانم مروتی روانشناس کودک هستند.
از شکستن نوک مداد تا از دست دادنِ تمام خانه و زندگی
برای هر فردی با هر رده سنی بسیار دشوار است که خود را با فقدانهای پیش رو سازگار کند و خیلی زود به زندگی عادی خود برگردد، اما کودکان گروهی هستند که به شدت تحت تأثیر اتفاقات و فقدانهای ناشی از سیل هستند و نیاز به کمک فراوانی دارند تا بتوانند خود را با شرایط زندگی جدید تطبیق دهند. یک بچه را در نظر بگیرید که یک قسمت کوچک از ماشین اسباببازیاش میشکند. طوری گریه و بیقراری میکند که انگار تمام دنیایش خراب شده است. در حالیکه یک بزرگتر میگوید طوری نیست، آن را میچسبانیم و خیلی راحت درست میشود. دنیای ذهنی یک کودک با شکسته شدن نوک مداد رنگی و یا در رفتن دست عروسک او به هم میریزد، چه برسد به از دست دادن مادر، پدر، اتاق، خانه و زندگی. هر چه سن کودکان بالاتر از 3 سال باشد، درک مفهومی آنها بیشتر است و احساس ناامنی بیشتری را تجربه میکنند. بار روانی هر مشکل یا فقدانی برای کودک بسیار سنگینتر از بزرگترهاست که علت آن ضعف توان روحی بچهها است.
بچهها را از شرایط بحران خارج کنید
بچهها به این خاطر که توان روحی و جسمی بسیار کمتری نسبت به بزرگترها دارند و آسیبپذیرتر هستند، باید هرچه زودتر از شرایط بحران مثل چادرنشینی، در گل و لای فرورفتن، گرسنگی و نداشتن دارو و امکانات پزشکی خارج شوند. چون صدمات بیشتری میبینند.
برای مدت کوتاهی بچهها را به بستگان یا آشنایانی که در شهرهایی امن زندگی میکنند و وضعیت بسامانتری دارند، بسپارید تا فعلا از آن شرایط بحرانی دور باشند تا زمانی که وضعیت خانوادههای خودشان به حالت عادی برگردد و بتوانند پیش خانوادههایشان برگردند. مثلا خاله، عمه یا عمو و سایر بستگان و آشنایان مورد اعتماد گزینههای خوبی برای این کار هستند. حتی در این دو ماه آخر سال تحصیلی، در صورت فراهم بودن شرایط میتوانید بچهها را در همان شهر در مدرسهای نیز ثبتنام کنید تا بچهها از درس و مدرسهشان عقب نیفتند.
طبیعتا بچهها، دور از خانواده احساس دلتنگی میکنند اما قرار گرفتن در یک محیط امن و آرام برای مدت کوتاه، آسیبهای بحران را برای آنها کمتر میکند. ضمن اینکه ضرورت دارد حتما خانوادهای که بچه به او سپرده میشود، مورد اعتماد باشد و پدر و مادر با او در ارتباط باشند تا دوری از خانواده، عوارض کمتری داشته باشد.
حتی در بسیاری از کشورها یکی از بنیانهایی که بهصورت جدی برای امدادرسانی به آسیبدیدگان شکل گرفته، خانوادههایی هستند که از قبل اعلام آمادگی کردهاند و رویه تأیید صلاحیت را طی کردهاند تا از کودکانی که در بلایای طبیعی یا سوانح آسیب میبینند، تا زمان فروکشکردن بحران نگهداری کنند. و دولت نیز موظف به حمایت مالی از آنها هستند.
یک عارضه جدی به اسم «استرس پس از سانحه»
یکی از مهمترین آسیبهای روانشناختی که کودکان حادثه دیده را تهدید میکند، عارضه «استرس پس از سانحه» (PTSD) است. این اختلال برای افرادی اتفاق میافتد که در معرض یک سانحۀ ناگوار بوده و از مرگ رهایی یافتهاند. سپس هر محرکی که یادآور آن واقعه و پیامدهای مربوط به آن باشد، به شدت آنها را دچار استرس خواهد کرد. کودکانی که در حوادث مربوط به سیل اخیر درگیر بودهاند، اگر تحت درمان توسط متخصصان روانشناسی قرار نگیرند، استرس و اضطراب آنها به طرز صحیح تخلیه نشود و به مرور زمان با شرایط سازگار نشوند، ممکن است با دیدن ابری شدن هوا و باریدن باران، دوباره استرسی بسیار شدید به خاطر ترس ناشی از سیل گذشت را تجربه کنند. ممکن است تا چند ماه بعد از این واقعه مدام کابوس سیل یا کشته شدن اطرافیانشان را ببینند. کودکان نیز استرس خود را ممکن است از طریق ناخن جویدن، مکیدن انگشت، شب ادراری و رفتارهایی از این قبیل بروز دهند؛ چراکه مانند افراد بزرگسال نمیتوانند خود را قانع کرده و دوباره زندگی عادی را شروع کنند. بچهها به دلیل قوه تخیلی که دارند و بخاطر بحران استرس بعد از سانحه، واقعا نیاز به درمان دارند. بنابراین به تدریج و با تأمین نیازهای فوری و اولیه سیلزدگان، در کنار اکیپ غذا و دارو و پزشکی، یک اکیپ روانشناس و روانپزشک باید در این مناطق حضور داشته باشد و دورههای درمانی برای آنها برگزار شود. و همینطور گروههای مددکار نیز میتوانند کمک بزرگی باشند.
علاوه بر استرس پس از سانحه، آسیب دیگری که ممکن است کودکان را تهدید کند، افسردگی است؛ چون کودک تمام وقت خود را در محیطی میگذراند که آسیبهای زیادی را تجربه کرده و تمام مردم در حال تجربۀ یک سوگ اجتماعی هستند. همین موضوع باعث میشود که کودکان دچار گوشهگیری، بیقراری، گریه کردنهای مداوم و مواردی از این قبیل شوند.
حضور روانشناسان کودک و خانواده ضروری است
هر چقدر حضور روانشناسان کودک و خانواده در گروههای امدادرسانی و کمکرسانی فعال باشد، میتوان از طریق روشهای درمانی مانند کشیدن نقاشی، صحبت کردن با مشاوران کودک، درمانهای شناختی کوتاه مدت و سایر تکنیکهای روانشناختی به کاهش استرسهای محیطی، کاهش افسردگی و افزایش سازگاری کودکان برای ادامه زندگی کمک کرد.
علاوه بر گذر زمان و حضور تیمهای متشکل از روانشناسان، مشاوران، مددجویان و سایر گروههای امدادرسان، خلق و خوی والدین نیز کمک شایانی به بازگشت کودکان به زندگی میکند. پایگاه ایمنی و عاطفی هر کودکی، پدر و مادر اوست. وقتی کودک شاهد سوگواری و اشک ریختن والدین خود است، ممکن است به طور کل امید خود را از دست داده و دچار افسردگی شود. حضور تیمهای روانشناسی خانواده نیز میتواند منجر به حمایتهای آموزشی و تربیتی برای والدین باشد تا از بروز آسیبهای پس از سیل در زندگی آینده کودکان و خانوادهها جلوگیری شود.
مگر خدا ما را دوست ندارد؟
طبیعی است برای کودک در هر سنی سوال پیش بیاید که چرا این بلاها به سر او و خانوادهاش آمده؟ مگر خدا آنها را دوست ندارد؟ و سوالات دیگری از این دست. در این مواقع بسیار مهم است برای کودکان با زبان خودشان توضیح داده شود که این نعمت خداست که بهخاطر برنامهریزی نکردن و مدیریت درست نداشتن، تبدیل به مصیبت شده است. و با مثال زدن از موجودات مختلف برایشان توضیح دهیم که آب برای زنده بودن و رشد زمین و موجوداتش خیلی ضروری است و به همین خاطر نعمت و برکت است اما چون ما آدمها گاهی طبیعت را دستکاری میکنیم یا نمیتوانیم جریان آب را خوب و درست مدیریت کنیم، همین میشود که آب باران، به جای سیراب کردن زمین و تأمین آب انسانها و بقیه موجودات، به سیل تبدیل میشود و خانه و زندگی انسانها را تهدید میکند. این باعث میشود که بچهها هم نگاه خداشناسانه درستی داشته باشند و هم این ذهنیت را داشته باشند اگر آدمها کارشان را درست انجام ندهند، چه مشکلاتی پیش میآید.