بیشتر بخوانید:
حالا فوتبال بهانهای است برای خونریزی در خیابان اصلی بوئنوسآیرس بین کارگران خسته و گرسنه لابوکا در کنار رودخانه پلاته و وارثان تیم ثروتمند اشراف ایتالیایی؛ یعنی بوکاجونیورز. شاید هم بهانهای برای روشن شدن تکلیف مالکان شهر لیورپول بعد از درگیری و فحاشی و خونریزی بین هواداران لیورپول و اورتون باشد. آلومنی پورتال آلمان در گزارش ماه می ۲۰۱۷ خود در این خصوص مینویسد: «حدود ۲۵ هزار باشگاه فوتبال در مقاطع سنی و لیگهای مختلف فوتبال آلمان فعال هستند و هواداران جدی و رسمی این باشگاهها را اگر در ذهن کنار هم بچینیم، دستکم یکسوم از مردم آلمان را شامل میشوند.
اساساً نمیشود یکسوم از مردم یک کشور را نادیده گرفت، این مردم، فوتبال را دوست دارند اما فوتبال همه فرهنگ آنها نیست. وقتی بین هواداران دو تیم درگیری پیش میآید، وقتی شاهد پدیده شوم نژادپرستی یا قومپرستی هستیم، مقصر اصلی کسی است که باید خوراک فرهنگی را به موقع و به درستی به مردم داده باشد که نداده است. آموزش و پرورش در هر کشوری مسئول مستقیم بیفرهنگیها روی سکوهای استادیوم است، وزارت فرهنگ یا هر سازمانی که میتواند برای فرهنگ خوب و سازنده مردم کاری بکند و نکرده است.»
شبکه «سیانان» نیز در گزارش خود به تاریخ ۱۱ مارس ۲۰۱۹ با تیتر «فکری به حال بیفرهنگیها کنید»، مینویسد: «درگیری و جدیت و خطای کوچک و بزرگ در فوتبال به نوعی طبیعی است اما درگیری هواداران در خیابانهای اطراف یک استادیوم، فحاشی در بخش نظرات هواداران داخل یک وبسایت هواداری، توهینهای نژادپرستانه در فضای مجازی و حقیقی دیگر، واقعاً طبیعی نیست. باید دید چه اتفاقی رخ داده که اینگونه میشود. آیا در چنین شرایطی فقط یک سازمان یا یک نفر مقصر است؟ واضح است که مجموعهای زنجیروار باید این فرآیند را هدایت کند، باشگاه، کانون هواداران، اتحادیه، سازمان لیگ، فدراسیون، وزارت فرهنگ، آموزش و پرورش و حتی مقامات عالیرتبه سیاسی کشور که میتوانند با سیاستها و مدیریت بودجه، برنامههای مناسب فرهنگی و آموزشی را به جریان بیندازند.»
خبرگزاری «شینهوا» در گزارش اخیر خود حول محور فرهنگ کار داوطلبی آورده است: «در آسیای جنوبشرقی، بیفرهنگی هواداران فوتبال به اندازه آمریکایجنوبی به یک معضل جدی تبدیل نشده و حتی برعکس، فوتبال گاهی بهانهای بوده برای فرهنگسازی، تقویت اتحاد ملی و حتی تشویق مردم به حضور در برخی کمپینهای مفید اجتماعی مثل جمعآوری کمک برای مردم فقیر، آشتی با محیطزیست و ارتقای سبد سلامت و ورزش جامعه، اما باید نسبت به رشد برخی فرهنگیها در چین هشدار جدی داد و مراقب بود. هواداران باشگاههای بزرگ پکن کمکم و به اشتباه حرفهای بودن را در بیاخلاقی، فحاشی و تبعیت از برخی مکاتب وابسته به هولیگانیسم در اروپا و آمریکا میبینند.»