کد خبر 963036
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۳:۲۹

ماجرای خودکشی ۱۰ ماه پیش نجفی را ابتدا مسعود بهنود خبری کرد تا اینکه دیروز خود متهم آن را تأیید کرد. نجفی و دخترش از فشارها و استرس‌هایی گفتند که طی ماه‌ها از جانب همسر دوم بر او.وارد شده بود.

به گزارش مشرق، محمدرضا رئیسی دانشجوی دکتری روانشناسی طی یادداشتی در کانال تگرامی خود نوشت:


اگر حقیقت ماجرای قتل میترا استاد، صرفاً همین اطلاعاتی باشد که در ۴۸ ساعت گذشته منتشر شده، حداقل ۱۰ ماه فرصت بود که از این فاجعه جلوگیری شود؛ چگونه؟ این چند خط را بخوانید:

۱/ ماجرای خودکشی ۱۰ ماه پیش نجفی را ابتدا مسعود بهنود خبری کرد تا اینکه دیروز خود متهم آن را تأیید کرد. نجفی و دخترش از فشارها و استرس‌هایی گفتند که طی ماه‌ها از جانب همسر دوم بر او.وارد شده بود.

۲/و قتی فردی دست به خودکشی میزند در ابتدایی‌ترین اقدام از دیدگاه روانشناسی نیاز به مراقبت‌های اورژانس روانپزشکی دارد؛ در کنار مصرف دارو باید تحت نظر یک روانشناس / روانپزشک یا تیم مراقبت روانی (حتی شامل مددکار) بوده و مدام وضعیت سلامت روان اش کنترل شود. تمام پروتکل‌های روانپزشکی تأکید دارند که قبل / حین و بعد از اقدام به خودکشی نافرجام، فرد نیازمند این مراقبتهاست. حتی فکر خودکشی هم نیازمند ارجاع سریع به اورژانس روانپزشکی است.
اگر نجفی در فاصله خودکشی تا قتل تحت نظر حداقل یک متخصص بود هرگز ماجرای قتل رخ نمی‌داد.

۳/ سوال مهم اینست که چگونه فردی با موقعیت اجتماعی نجفی و تحصیلات عالی او از این موضوع غفلت کرده؟ چرا هیچ یک از اطرافیان یا دوستان و همکاران او چنین نکته مهمی را به او گوشزد نکرده‌اند؟
وقتی مسعود بهنود از لندن خبر خودکشی را می‌داند، قطعاً دوستان و همکاران سابق نجفی هم از این موضوع مطلع بوده‌اند.

4/ ممکن است گفته شود او بعد از خودکشی نافرجام به روانشناس مراجعه کرده ولی نتیجه نگرفته است. احتمال چنین چیزی در حد صفر است . فردی با موقعیت اجتماعی و مالی نجفی قطعا دسترسی به بهترین روانشناس/روانپزشک را داشته و چنانچه تنها با یک مشاوره‌ی تخصصی و «یک قلم» دارو تحت درمان پیوسته (تأکید می‌کنم پیوسته) قرار می‌گرفت در یک لحظه دچار جنون آنی نمی‌شد و با این قتل به خانواده مقتول ، خود و سرمایه اجتماعی یک کشور چنین ضربه هولناکی وارد نمی‌کرد .
۵/ گفته شده که متهم مدام تحت فشار مقتول بوده و مدام تهدید به افشاگری میشده و حتی از ترس / احتیاط ارتباط خود را با خانواده اصلی اش قطع کرده؛ این رفتار حاکی از بی پناهی و استیصال شدید نجفی بوده که یک مشاور معمولی هم می‌توانست راههای «حل مشکل» را به نحوی به او اموزش دهد که در بدترین حالت ممکن، منتهی به قتل نشود. نجفی در حالت استرس و استیصال شدید روحی نمیتوانسته به درستی این موضوع را درک کند که هیچ افشاگری‌ای بدتر از قتل نخواهد بود؛ این وظیفه یک روانشناس بوده که با تشخیص درست و کمک از یک روانپزشک، مانع از یک قتل و یک آبروریزی اجتماعی شود.

5/ تنها چیزی که می‌تواند باعث عدم مراجعه نجفی به متخصص سلامت روان را توجیه کند ، اعتماد به نفس کاذب اوست که دیروز یکی از شاگردانش در دانشگاه شریف و امروز محسن آرمین به آن اشاره کرده‌اند.

وای بر جامعه‌ای که مدیران و نخبگان اش در عالی‌ترین سطوح به سلامت روان خود بی اهمیت اند و یا چنان غرق در «خودشیفتگی» هستند که خود را بی نیاز از مشاوره و روانشناسی می‌دانند.

سهم خانواده، دوستان، اطرافیان، همکاران سابق نجفی (از جمله وزرای بهداشت سه کابینه هاشمی، خاتمی و روحانی) که از وضعیت روحی او مطلع بودند و تلاشی برای بهبود وضع روحی او نکرده‌اند در این «سهل انگاری» اگر بیشتر از خودش نباشد، کمتر هم نیست.