مگر شهدا غبار می گیرند که ما باید غبارشان را بروبیم ؟
مگر نه این که آنان مانده اند و این من و تو هستیم که زمان با خود می برد؟
پس بگذار راست و حسینی اش را بگویم که ما ، امروز به محضر شاهدانِ شهرمان رفتیم تا آن ها غبار دل های وامانده و سردمان را بگیرند. این ، می دانی یعنی چه؟
این یعنی ما امروز خیلی به آن ها زحمت دادیم با دل های دود زده و پر گرد و خاکمان. با دل های لجن گرفته مان. با دل های کپک زده مان.
این یعنی خیلی باید ممنونِ زحمات آن ها باشیم .
این یعنی باید رسم ادب و سپاسگذاری را رعایت کنیم.
این یعنی باید باز هم با شرمندگی سرمان را بیاندازیم پایین و فقط بگوییم: «دم شما گرم آقایان ! منت سرمان گذاشتید ! بازهم مردانه گی کردید که تحویلمان گرفتید.»
و امیدوار باشیم مثل خیلی هایی نشویم که سال هایی قبل تر ها ، می آمدند برای غبار روبی دل هایشان اما حالا چند سالی است که «غبار روبان» با آن ها قهر کرده اند و حضرات در غبار سیاه دل هایشان خفه شده اند.
خدا به همه مان رحم کند.
برای مشاهده تصاویر با کیفیت مناسب ، آن ها را ذخیره نمایید
عکس ها از : فاطمه پور محمد