به گزارش مشرق، امیر دریادار "عباس محتاج" سرگذشتی شبیه به رضا سیفاللهی، علیرضا افشار و علی شمخانی دارد. او از جمله شخصیتهای نظامی - سیاسی کشور است که همچون رضا سیف الهی و علیرضا افشار پیش از انقلاب اسلامی وارد دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف کنونی) شد و با وقوع انقلاب اسلامی به جمع دانشجویان پیرو خط امام پیوست و در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی نیز حضور داشت.
محتاج معتقد است که تسخیر لانه جاسوسی کار درستی بود و این گزاره که "تسخیر لانه موجب حمله عراق به ایران با حمایت آمریکا شد" را سخنی ناپخته و غیرکارشناسی میداند.
عباس محتاج پس از تسخیر لانه جاسوسی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و دوره نظامیگری خود را آغاز کرد و سپس همانند دو دوست خود (سیف اللهی و افشار) دورهای نیز به وزارت کشور رفت و علاوه بر استانداری قم، معاون وزیر کشور شد. عباس محتاج و رضا سیف الهی سابقه معاونت امنیتی انتظامی وزارت کشور و علیرضا افشار سابقه معاونت سیاسی وزارت کشور را در کارنامه خود دارند.
محتاج سرگذشتی شبیه به دریابان شمخانی هم دارد. او و شمخانی از جمله فرماندهانی هستند که هم پاسدار بودند و هم ارتشی. پس از انتصاب شمخانی به فرماندهی نیروی دریایی ارتش (و همزمان سپاه) در سال ۱۳۶۸، محتاج نیز از سپاه به ارتش منتقل و به عنوان جانشین نداجا منصوب شد. پس از آن هم به غیر از دورهای که به وزارت کشور رفت، ارتشی ماند.
امیر دریادار محتاج از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس است که بیشتر مسئولیتهایش مربوط به سپاههای منطقهای و قرارگاههای سپاه بود. او در دوران دفاع مقدس در مرکز، شرق، غرب و جنوب کشور فرماندهی کرده و در جریان عملیات والفجر۸ در سال ۱۳۶۴ به شدت مجروح شد.
محتاج پس از آن مجروحیت به ستاد سپاه رفت و جانشینی رئیس ستاد و سپس ریاست ستاد سپاه را برعهده گرفت.
امیر دریادار عباس محتاج متولد ۱۳۳۸ در شهر قم، مقاطع تحصیلی خود را تا پایان دوره دبیرستان در همین شهر گذراند و فارغ التحصیل دبیرستان حکیم نظامی شد. سپس با قبولی در رشته فیزیک دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف کنونی) در سال ۱۳۵۶ به تهران آمد.
امیر دریادار محتاج در دوره فرماندهی نیروی دریایی ارتش
حضرتعالی از جمله افرادی هستید که هم در حوزه های نظامی و هم سیاسی مسئولیت های مختلفی برعهده داشتید اما در سالهای اخیر کمتر در صحنه نظامیگری و سیاسی دیده شدهاید. بفرمایید دلیل این کمرنگ بودن چیست و الان به چه کاری مشغول هستید؟ هرچند در سال ۹۲ نام شما دوباره برای استانداری قم مطرح شد، اما در نهایت فرد دیگری این مسئولیت را برعهده گرفت.
امیر محتاج: بنده تا سال ۱۳۸۴ فرمانده نیروی دریایی ارتش بودم. پس از آن با کسب اجازه از فرمانده معظم کل قوا، از سوی دولت نهم استاندار قم شدم. ۳۰ ماه استاندار قم بودم و سپس به معاونت امنیتی و انتظامی وزارت کشور پس از آقای محمدباقر ذوالقدر منصوب شدم و تا ابتدای دولت دهم هم در دولت ماندم و سپس به نیروهای مسلح بازگشتم و به مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی به ریاست امیر دریابان شمخانی رفتم. پس از آن رئیس بنیاد تعاون ارتش شدم و به مدت ۳۰ ماه در آنجا مسئولیت داشتم که به دلیل بیماری مجبور به استعفا شدم و اکنون هم عضو گروه مشاوران نظامی فرمانده معظم کل قوا هستم.
شما پیش از انقلاب عضو گروههای مبارز مسلمان (گروههای معروف هفتگانه) هم بودید؟
امیر محتاج: خیر؛ ما در قم گروهی داشتیم که فعالیتهای سیاسی مثل پخش اعلامیههای امام و سازماندهی تظاهرات و تشییع شهدا را انجام میدادیم. بنده، پسر آیت الله ربانی املشی، احمد و جواد دلآذر (که جواد مسئول عملیات لشکر ۱۷ علیبنابیطالب بود و در دفاع مقدس به شهادت رسید) از جمله اعضای این گروه بودیم. در همین گروه کار با اسلحه را هم یاد گرفتیم ولی هیچگاه استفاده نکردیم.
** پیکاریها ضد امام بودند
شما یک سال قبل از پیروزی انقلاب وارد دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف) شدید که اگرچه یک دانشگاه صنعتی بود ولی دانشجویان زیادی در آن کار سیاسی میکردند. فضای دانشگاه در آن مقطع چطور بود؟
امیر محتاج: دانشگاه صنعتی آریامهر بیش از دیگر دانشگاههای تهران سیاسی بود؛ به طوری که پیش از انقلاب، دانشگاه تعطیل شد. همزمان یک دانشگاه صنعتی با نام آریامهر هم در اصفهان احداث شده بود که مسئولان قصد داشتند دانشگاه را به آنجا منتقل کنند، اما مورد مخالفت اساتید قرار گرفت. اعتراضات اساتید با تحرکات سیاسی و انقلابی دانشجویان همراه شد و در نتیجه دانشگاه را برای مدت یک ترم تعطیل کردند.
مارکسیستها و جریانهای چپ هم در دانشگاه نفوذ زیادی داشتند. در دانشگاه اتاقهایی برای فعالیتهای فوق برنامه مانند فیلم، کوه و… بود که این اتاقها تبدیل شده بودند به محلی برای جذب دانشجویان به گروههای چپ. بعد از پیروزی انقلاب هم این اتاقها محل جذب دانشجوها برای اعزام به کردستان و عضویت در گروهکهای ضدانقلاب بود.
بیشتر بخوانید:
ابتکار بینظیر ارتش ایران در مسلح کردن هاورکرافتها / شلیک کروزهای دوربرد از جایی که دشمن انتظارش را ندارد +عکس و فیلم
گروههای سیاسی فعال در دانشگاه دو دسته بودند؛ چپ و مسلمان. گروههای چپ، از حزب توده و چریکهای فدایی خلق بودند. چریکهای فدایی خلق مشی مسلحانه داشتند که بعد از انقلاب به دو شاخه اکثریت و اقلیت تقسیم شدند. گروههای مسلمان هم انجمنهای اسلامی پیرو خط امام، سازمان مجاهدین خلق و جنبش مسلمانان مبارز بودند که چون تحت تاثیر افکار حبیب الله پیمان بودند، به پیمانی ها شهرت داشتند.
چپیها در دانشگاه بسیار فعال بودند و تا وقوع انقلاب فرهنگی پس از پیروزی انقلاب، غالبه داشتند. شورایی دانشجویی برای حل مشکلات به وجود آمده بود که در این شورا، نمایندگانی از گروهها حضور داشتند و به دلیل اینکه بیشتر گروهها چپ بودند، اکثریت شورا نیز چپ بودند.
فروردین سال ۵۸ پس از درگیریهای خیابانی و تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در قم، بنا بر فرمان امام خمینی، مبنی بر اینکه هر کس به کار خود بازگردد، به دانشگاه برگشتم. البته قبل از آن و در جریان غائله گنبد که از سوی چریکهای فدایی خلق موضوع خلق ترکمن به وجود آمده بود، حضور داشتم. بنده به همراه نیروهایی از کمیته انقلاب اسلامی قم با دو ماشین به گنبد رفته بودیم.
در همان روزهای نخستی که به دانشگاه برگشته بودم، در بوفه دانشگاه هر گروهی نشریات و اعلامیههای خود را روی میز میگذاشت و یا بر دیوار میچسباند. پیکاریها نشریهای زده بودند با تیتر "پیام ضدانقلاب به انقلاب" که منظورشان پیام نوروزی امام خمینی به مردم انقلابی بود! رفتار پیکاریها بیشتر هوچیگری بود.
اعضای برجسته انجمن اسلامی پیرو خط امام دانشگاه چه کسانی بودند؟
امیر محتاج: رضا سیف اللهی، ابراهیم اصغرزاده و علیاکبر زحمتکش از جمله این افراد بودند. متاسفانه به دلیل گذشت سالهای بسیار، اسامی دیگر افراد را از یاد بردهام.
به هرحال همانطور که گفتم، دانشگاه آریامهر از بقیه دانشگاه ها سیاسیتر بود. در دیگر دانشگاهها هم دانشکدههای فنی و مهندسی سیاسیتر و انقلابیتر بودند. به طور مثال دانشکده فنی دانشگاه تهران فضای انقلابیتری داشت و بسیاری از مبارزان از دانشجویان این دانشکده بودند. بیشتر دانشجویان پیرو خط امام که اقدام به تسخیر لانه جاسوسی کردند، هم فنی بودند.
شما هم از دانشجویان پیرو خط امام بودید؟
امیر محتاج: بله.
چرا برخی از کسانی که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند، امروز از عملکردشان پشیمان هستند؟
امیر محتاج: اولاً متاسفانه آمار دقیقی از تعداد دانشجویان پیرو خط و اسامی آنان وجود ندارد و تهیه نشده است. ضمن اینکه به نظر میرسد بیشتر، آنهایی درباره تسخیر لانه صحبت میکنند که -ازافکار خود- برگشتهاند. بسیاری از دانشجویانی که آنجا بودند، اکنون نظرات متفاوتی دارند. برخی البته با بخشی از اقدامات هم مخالف بودند.
** تسخیر لانه جاسوسی اقدام درستی بود
نظر خود شما چیست؟
امیر محتاج: هر اتفاقی باید در زمان خودش تحلیل شود. تسخیر لانه جاسوسی کار درستی بود، اما نمیتوان آن را به همه زمانها و همه موارد تعمیم داد.
تسخیر لانه جاسوسی توسط انجمنهای اسلامی که همان دانشجویان پیرو خط امام بودند، صورت گرفت. فضای دانشگاه ما و برخی از دانشگاهها به شدت چپ بود؛ به گونهای که بچههای انجمن اسلامی هم گاهی تحت تاثیر افکار چپ و مارکسیستی قرار میگرفتند. پیش از تسخیر، اتفاقاتی مانند مذاکرات الجزایر با حضور بازرگان و برژینسکی توسط دولت موقت صورت گرفت که خیلی از سوی چپها تحت فشار قرار گرفتیم. چپیها میگفتند "دیدید بازرگان نخست وزیر انقلاب هم آمریکایی از آب درآمد؟ "
ما احساس کردیم در برابر آن رفتار آمریکا که به شاه پناه داد و به انقلاب و مردم ایران دهن کجی کرده بود، باید اقدامی انجام میدادیم. ضمن اینکه گروههای چپ در حال به دست گرفتن جریان عمومی کشور بودند و اگر اقدامی نمیکردیم، آنها وارد میدان میشدند.
کما اینکه قبل از آن هم چریکهای فدایی خلق وارد سفارت آمریکا شدند که البته فقط چند ساعت طول کشید.
امیر محتاج: بله. این مربوط به چند ماه قبل ازآن است که کمیته، چریکها را بیرون کرد. ما احتمال میدادیم که آن کار دوباره توسط تودهایها تکرار شود.
جمعبندی اعضای مرکزی دانشجویان پیرو خط امام این بود که در اعتراض به پناه دادن آمریکا به شاه، باید حرکتی انجام بدهیم، از این رو توجیه شدیم که وارد سفارت آمریکا شویم و تحصنی به مدت نصف روز داشته باشیم.
یعنی برنامهای برای گروگانگیری نداشتید؟
امیر محتاج: گروگانگیری و ماندن در سفارت جزو برنامههای ما نبود؛ اما وقتی وارد سفارت شدیم، از داخل به سوی ما تیراندازی شد و عمل و عکسالعملهایی صورت گرفت که منجر به گروگانگیری اعضای لانه جاسوسی شد. تا پایان آن روز هم نمیدانستیم که باید بمانیم یا اینکه برویم. بالاخره شب شد و گفتیم پس میمانیم تا اینکه ببینیم فردا چه میشود. صبح که بیدار شدیم، دیدیم از پشت دیوار سفارت صدای هیاهوی مردم میآید. تصور من این بود که میخواهند ما را از سفارت بیرون بکنند. من به پشت بام یکی از ساختمانها رفتم تا ببینم در خیابان چه خبر است. وقتی بالا رفتم، دیدم که خیابان پر از جمعیت است و مردم شعار میدهند که "دانشجوی پیرو خط امام بر تو درود، بر تو سلام، مرگ بر آمریکا". برگشتم و به دوستان گفتم که اگر خودمان هم بخواهیم از سفارت برویم، مردم دیگر نمیگذارند.
** مردم مانع خروج ما از سفارت آمریکا شدند
حضور مردم در خیابانهای اطراف لانه جاسوسی بعد از صدور پیام امام خمینی (ره) بود؟
امیر محتاج: امام خمینی (ره) یکی دو روز بعد از تسخیر سفارت پیام دادند. ما در حالت خوف و رجا بودیم و منتظر اشارهای از سوی امام که ببینیم آیا کارمان مورد تایید قرار می گیرد؟ اما به هر حال مردم قبل از پیام امام به خیابانها آمدند؛ چرا که محکومیت رفتار آمریکا در پناه دادن به شاه، خواست عمومی بود. به نظر من چون این خواست عمومی وجود داشت، اگر چپیها هم این کار را انجام میدادند، ممکن بود ابتدا فضا را به دست بگیرند.
من فکر نمیکنم که کسی از دانشجویان پیرو خط امام مدعی باشد که ما با هدف گروگانگیری و ماندن به داخل سفارت رفتیم. حرکت ما در ابتدا اعتراض به رفتار آمریکا بود. ضمن اینکه میخواستیم فضا به دست چپیها نیفتد.
شما در آنجا مسئولیت خاصی هم داشتید؟
امیر محتاج: بنده جزو گروه عملیات بودم و این گروه هم مسئولیت حفاظت داخلی از لانه جاسوسی و حفاظت از گروگانها را برعهده داشت. حفاظت بیرون از لانه هم با سپاه بود.
حمله نظامی آمریکایی ها برای نجات گروگان ها را پیش بینی می کردید؟
واقعیتش این است که ما اقدام آمریکاییها را برای نجات گروگانهایشان پیشبینی نمیکردیم و در طبس خدا به داد ما رسید. بعد از این ماجرا بود که در اردیبهشت ۵۹، گروگانها را از لانه خارج و در چند شهرستان و چند نقطه از تهران نگهداری کردیم. چند نفر از آن گروگانها را در خانهای در منطقه شیان که از خانههای مصادرهای بود، نگهداشتیم که بنده به همراه چند نفر دیگر مسئول حفاظت از آنها بودیم.
چقدر این تحلیل را قبول دارید که تسخیر لانه جاسوسی مقدمه حمله عراق با حمایت آمریکا و دیگر کشورها به ایران بود؟
امیر محتاج: عوامل متعددی در حمله عراق به ایران نقش داشت که یکی از آن عوامل میتواند تسخیر لانه جاسوسی باشد. این یکی از چندین عامل است. برخی میگویند که اگر دانشجویان، سفارت آمریکا را تسخیر نمیکردند، عراق به ایران حمله نمیکرد. این سخن ناپخته و غیرکارشناسی است.
در رابطه با حمله عراق به ایران باید به تاریخ روابط دو کشور نگاهی انداخت. صدام با حمله به ایران، توافقنامه ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرد. او گفت که این توافقنامه بر عراق تحمیل شده و ما در دوره ضعف این را پذیرفتهایم. ما اکنون در دوره قدرتیم و زیر بار این قطعنامه نخواهیم رفت. طبق آن توافقنامه، ایران در جنوب حرف خود را به کرسی نشانده بود و در غرب کشور امتیازاتی به عراقیها داده و دست از حمایت کردهای عراق برداشته بود. پس اولین دلیل وقوع جنگ، لغو توافقنامه الجزایر از سوی صدام بود.
دومین دلیل این بود که عراق ادعا میکرد ایران قصد دارد در آنجا آشوب به پا کند و شیعیان را علیه حکومت بعث بشوراند. البته باید در مقابل هم دید که صدام جریان خلق عرب را به قصد آشوب و ناامنی در کشور ما و به خصوص در خوزستان به وجود آورد.
سومین دلیل اینکه صدام بعد از جمال عبدالناصر (رهبر اسبق مصر) ادعای رهبری دنیای عرب را داشت و با حمله به ایران میخواست این ادعا را تثبیت کند. از این رو بر روی جزایر ایرانی هم دست گذاشت.
به هر حال سوابق تاریخی روابط دو کشور و اتفاقات پس از انقلاب اسلامی، برآورد صدام را مبنی اینکه میتواند حمله پیروزی داشته باشد، تقویت کرد.
برآورد صدام در ظاهر درست بود، اما چون عمق انقلاب اسلامی را نمی شناخت، تحلیل هایش غلط از آب درآمد. تصور او این بود که در حمله به ایران تنها با ارتش مواجه خواهد شد؛ ارتشی که طی چند اتفاق ضرباتی خورده بود. نخست پاکسازی اول انقلاب، دوم هرج و مرج در ارتش، سوم کودتای نقاب و چهارم کاهش خدمت سربازی به یک سال بود. اینها ضرباتی را بر پیکره ارتش وارد کرد و موجب شد ارتش در روزهای نخست انقلاب، نظم گذشته را نداشته باشد. همچنین از حمایت نظامی خارجی یعنی آمریکا هم مثل قبل از انقلاب دیگر خبری نبود. در داخل کشور هم با روی کار آمدن بنی صدر اختلافات سیاسی اوج گرفت و فضای سیاسی کشور متشنج شد و علیرغم تاکیدات امام خمینی (ره)، وحدت سیاسی وجود نداشت.
** در سطح راهبردی احتمال حمله عراق را کم میدانستیم
تحلیل بنده این است که دو عامل در وقوع جنگ ایران و عراق نقش مهمی داشتند. نخست برآورد اشتباه صدام بود؛ چرا که فکر میکرد به راحتی میتواند به اهدافش دست یابد و شناختی از مردم و توان مقاومتی آنان نداشت که در نتیجه نقشه جنگی عراق ناتمام ماند و با شکست مواجه شد. صدام فضای بین المللی، منطقهای و داخلی ایران را برای حمله مناسب میدید. دوم خطای برآورد ما از حمله عراق در سطح راهبردی بود. ما در سطح راهبردی احتمال حمله عراق به ایران را کم یا خیلی کم میدانستیم.
اما بسیاری از جمله محسن رضایی که آن زمان مسئول اطلاعات سپاه بود، عنوان میکنند که ما اطلاعات دقیقی داشتیم که عراق در مرزهای خود آرایش جنگی گرفته و آماده حمله به ایران است.
امیر محتاج: بله؛ اما من در سطح راهبردی عرض میکنم. اطلاعات ما در سطح تاکتیکی حاکی از حمله عراق به ایران بود، اما در سطح راهبردی عنوان میشد که عراق جرات حمله به ایران را ندارد.
برآورد خودمان و دشمن در آغاز جنگ خیلی تاثیر دارد. دشمن اگر به این نتیجه برسد که با انجام عملیات نظامی موفق میشود، قطعاً حمله خواهد کرد. در این وقت، ما باید بر نتیجه و برآورد دشمن اثر بگذاریم و آن برآورد را تغییر بدهیم. ضمن اینکه خودمان هم باید برآورد درستی داشته باشیم. همچنین اگر ما احتمال حمله دشمن را به صفر نزدیک کردیم، اما کاری برای مقابله با حمله احتمالی انجام ندهیم، در حقیقت دشمن را ترغیب به حمله کردهایم. برای پیشگیری از هر جنگی ابتدا باید برآورد صحیحی داشته باشیم و مطابق با آن برآوردها تحرکات و اقدامات لازم انجام بدهیم. دوم هم اینکه بر برآورد دشمنان تاثیر بگذاریم.
دلیل اینکه آمریکاییها در یکی دو دهه اخیر به افغانستان و عراق حمله کردند و علیرغم اینکه بوش، ایران را محور شرارت نامید، اما نتوانست به ایران حمله کند، این است که ما بر برآوردهای آنان اثر گذاشته بودیم. اکنون نیز با استناد به گفتههای استراتژیستهای آمریکایی توانستهایم بر برآوردهای دشمنان اثر بگذاریم.
** وزارت خارجه را جای لوکسی میدانستم
چطور شد که شما وارد سپاه شدید؟
امیر محتاج: سپاه ارتباط خوبی با دانشجویان پیرو خط امام داشت.
کدام بخش سپاه؟
امیر محتاج: بیشتر با نیروهای اطلاعات سپاه ارتباط داشتیم.
البته برخی از دانشجویان پیرو خط امام به وزارت امور خارجه پیوستند. از بنده نیز دعوت کردند که به وزارت خارجه بروم، اما چون فضا انقلابی بود، وزارت خارجه را جای لوکسی میدانستم و نرفتم. سپس سپاه بنده را به کار دعوت کرد و به آنجا رفتم و در واحد گزینش سپاه مشغول به کار شدم.
با چه کسانی در گزینش سپاه بودید؟
امیر محتاج: بنده در آنجا با آقایان نادمی، ناظمی، حسین دهقان (وزیر سابق دفاع) و مصطفی ایزدی (فرمانده اسبق نیروی زمینی سپاه) جزو هسته اصلی گزینش سپاه بودیم. گزینش، دروازه ورودی سپاه بود و باید دقتهای لازم را به عمل میآوردیم تا نفوذی وارد سپاه نشود.
من مدتی در هسته گزینش سپاه بودم و با آغاز جنگ تحمیلی، فرمانده پادگان آموزشی امام حسین (ع) شدم که مسئولیتش آموزش پاسداران بود. پاسداران پس از جذب در سپاه به پادگان امام حسین (ع) میآمدند و با گذراندن دورههای آموزشی به پادگان ولیعصر (عج) اعزام میشدند و عضو گردانهای سپاه میشدند.
اولین بار چه زمانی به جبهههای جنگ رفتید؟
امیر محتاج: اولین باری که به جنگ رفتم، هنوز آبادان در محاصره بود. آن موقع فرمانده پادگان امام حسین (ع) بودم و برای اینکه آموزشها کارآمدتر شود به جبهه رفتم تا وضعیت جنگی را از نزدیک ببینم. پس از فرماندهی پادگان امام حسین (ع)، قائم مقام سپاه قم شدم. در سپاه قم از سوی دفتر آقای منتظری اتفاقات و مداخلاتی صورت گرفت که بنده مجبور شدم استعفا بدهم. پس از آن، فرمانده سپاه منطقه یک شدم که شامل استانهای مرکزی، زنجان و سمنان بود. آن موقع سپاه به ۱۰ منطقه تقسیم میشد که منطقه یک شامل استانهایی بود که ذکر کردم. سپس فرمانده سپاه منطقه ۷ شامل استانهای کرمانشاه، همدان و ایلام شدم که پیش از من داوود کریمی فرمانده آن بود. از آنجا وارد بحث فرماندهی مناطق و محورهای جنگی شدم.
** وضعیت جنگ با فرماندهی محسن رضایی متحول شد
باتوجه به اینکه شما در غرب کشور بودید، رابطه شهید بروجردی با محسن رضایی فرمانده کل سپاه چگونه بود؟ (بروجردی یکی از گزینههای شورای مرکزی سپاه برای فرماندهی بود که از قبول مسئولیت خودداری کرد.)
امیر محتاج: بروجردی ارتباط نزدیکی با آقامحسن داشت؛ چرا که هر دو عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. در جلسات هم که حضور داشتم، آقای بروجردی و آقای رضایی ارتباط بسیار صمیمانهای با هم داشتند.
عباس محتاج در کنار رحیم صفوی و محسن رضایی
انتصاب محسن رضایی به فرماندهی کل سپاه چه نقشی در روند جنگ داشت؟
امیر محتاج: تاثیر بسیار مثبتی داشت و وضع جنگ را متحول کرد. البته اتفاقات دیگری نیز صورت گرفت که تاثیرگذار بودند. چند ماه قبل از انتصاب محسن رضایی به فرماندهی کل سپاه، بنی صدر از فرماندهی کل قوا عزل شد و فضاهایی برای عمل سپاه به وجود آمد. آقامحسن در فرماندهی ذهن فعال و پویایی داشت. او تجربه جنگی زیادی نداشت، اما با کمک گرفتن از حسن باقری، غلامعلی رشید، رحیم صفوی و علی شمخانی پس از مدتی خودش نیز به یک صاحب فکر در زمینه جنگ تبدیل شد. برخی از عملیاتها ایده خود آقامحسن بود. در جریان عملیات والفجر ۸ که منجر به پیروزی بزرگی برای ایران شد، تقریباً تمام فرماندهان مخالف بودند، اما او یک تنه پای کار ایستاد و عملیات موفقی هم شد.
پس از عملیات بدر در سال ۶۳ که با عدم الفتح روبرو شدیم، ما به این نتیجه رسیده بودیم که اجرای عملیات بزرگ امکانپذیر نیست. آقامحسن اما ایستادگی کرد و ابتدا برخی از ما فرماندهان را قانع کرد و پای کار آورد و در ادامه نیز دیگر فرماندهان به همراه نیروهایشان در موج دوم وارد عمل شدند که نتیجه آن تصرف فاو بود.
شما در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر هم حضور داشتید؟
امیر محتاج: آن وقت بنده فرمانده منطقه یک سپاه بودم. در عملیات ثامن الائمه که در آبان ماه سال ۱۳۶۰ و با هدف شکست حصر آبادان انجام شد، سپاه تقریباً با ۱۲ گردان در عملیات شرکت داشت. پیش از اجرای عملیات برای شرکت در جلسهای با حضور محسن رضایی به پادگان گلف در اهواز رفتم. در آن جلسه مقرر شد که هر منطقه سپاه باید یک گردان نیرو فراهم کند. مانده بودم که چگونه یک گردان نیرو جمع کنم. به نمازجمعه قم رفتم و سخنرانی کردم. در کنار محل برگزاری نمازجماعت هم میزی گذاشتیم تا از داوطلبان ثبتنام شود. پس از نمازجمعه دیدم که مردم برای ثبتنام هیاهویی به راه انداختهاند.
۸ ماه بعد و در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ که عملیات بیت المقدس آغاز شد، سپاه با ۱۳۰ گردان وارد عمل شد و طی ۸ ماه سازمان رزم خود را ۱۰ برابر کرد.
رزمی شدن سپاه و توسعه آن مخالفانی نداشت؟
امیر محتاج: مخالف آنچنانی نداشت، اما بعضیها در سپاه بودند که هرچه به آنها میگفتیم چرا به جنگ نمیآیید، میگفتند ما نیروی کیفی هستیم.
فرماندهان مناطق سپاه مسئولیتشان این بود که نیروی مردمی جذب کنند، آموزش بدهند، تجهیز کنند و به جبهههای نبرد بفرستند. در حین اجرای عملیات نیز به قرارگاهها میرفتیم و در کنار فرماندهان میدانی بودیم. در عملیات بیت المقدس من به قرارگاه مرکزی رفتم و از محسن رضایی خواستم که یک کاری به من بسپارد. او هم بنده را به قرارگاه نصر پیش شهید حسن باقری فرستاد و از آنجا هم به تیپ ۲۲ خرمشهر به فرماندهی شهید نوریان رفتم و در خط مقدم حضور پیدا کردم. نوریان در همان عملیات به شهادت رسید.
ارتباطتان با قمیها مثل مرتضی صفاری و شهید مهدی زین الدین چگونه بود؟
امیر محتاج: قمیها ابتدا در یگانهای مختلف مشغول به رزم میشدند. پس از عملیات بیت المقدس، هر یگانی را به مناطق و استانهای مشخص دادند؛ بدین معنی که هر منطقه یا استان پشتیبان یک یگان شود. از این رو یگان ۱۷ علیبنابیطالب به فرماندهی مرتضی صفاری را به منطقه یک و قم دادند.
شهید مهدی زینالدین از نیروهای اطلاعاتی شهید حسن باقری بود که در عملیات بیت المقدس مسئول اطلاعات قرارگاه نصر بود. بنده با اصرار فراوان و درخواست از شهید باقری و آقامحسن توانستم مهدی زین الدین را از قرارگاه نصر جدا کنم تا ایشان فرمانده یگان علی بن ابیطالب (ع) شود.
پس از فرماندهی سپاه منطقه ۷ چه مسئولیتی داشتید؟
امیر محتاج: در ادامه مناطق سپاه به ۵ منطقه کاهش یافت که منطقه ۵ سپاه استانهای مازندران، سمنان و خراسان بود. بنده فرمانده منطقه ۵ سپاه شدم و از غرب به شرق کشور رفتم. همزمان فرمانده قرارگاه کربلا در عملیات والفجر هشت نیز شدم.
در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ چه مسئولیتی داشتید؟
امیر محتاج: من در عملیات والفجر هشت به شدت مجروح شدم. ۷-۶ مهره کمرم شکست و برای مدتی زمینگیرم کرد. در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ با عصا راه میرفتم و در کنار برخی از فرماندهان مثل عزیز جعفری و علی شمخانی بودم. حدود یک سال تا یک سال و نیم، چنین وضعیتی داشتم که پس از اینکه آقای فروزنده رئیس ستاد سپاه شد، بنده جانشین ایشان شدم.
از راست: سردار غلامرضا محرابی - امیر عباس محتاج - مجید مختاری و سردار سیافزاده
چه سالی بود؟
امیر محتاج: سال ۶۶. بعد از آن هم رئیس ستاد سپاه شدم. پس از رحلت امام خمینی (ره)، تغییراتی در سپاه به وجود آمد و سردار مصطفی ایزدی فرمانده نیروی زمینی سپاه شد که بنده نیز جانشین ایشان شدم. پس از اینکه در سال ۱۳۶۸، امیر شمخانی فرمانده نیروی دریایی ارتش شد، بنده جانشین ایشان شدم و تا سال ۷۶ جانشین فرمانده نداجا بودم و در سال ۷۶ با حکم فرمانده کل قوا، فرمانده نیروی دریایی ارتش شدم که تا سال ۸۴ در این مسئولیت بودم.
** نباید بعد از جنگ یقه همدیگر را بگیریم
یکی از موضوعاتی که در بررسی تاریخ جنگ زیاد به آن پرداخته می شود، مسئله پشتیبانی دولت وقت بود. شما به عنوان یکی از فرماندهان دفاع مقدس که طبیعتاً از نزدیک با این موضوع در ارتباط بودید، چه ارزیابیای از پشتیبانی دولت دارید؟
امیر محتاج: در زمان جنگ، کشور با ۶ میلیارد دلار اداره میشد که نیمی از آن صرف جنگ و نیمی از آن صرف اقلام مورد نیاز مردم میشد. کشور برای جنگ بسیج شده بود، اما بنیه کشور قوی نبود. در مقابل باید دید که عراق از سوی ۳۰ کشور حمایت میشد و منابع آن کشورها صرف جنگ میشد. در حالی که ایران حمایت هیچ کشوری را نداشت. ما برای واردات وانت تویوتا هم مشکل داشتیم.
واقعیت کشور در آن برهه این بود که ایران با ۶ میلیارد دلار هم باید جنگ را اداره میکرد و هم باید به زندگی مردم سر و سامان میداد. در آن دوره ما به سختی میتوانستیم نفتمان را بفروشیم. خارک روزی چند بار بمباران هوایی میشد. نفتمان را به زحمت زیر آتش صادر میکردیم.
نگاه امام این بود که هر کس هر کاری میتوانست انجام بدهد، انجام داده و نباید بعد از جنگ یقه همدیگر را بگیریم.
تحلیل شما از پایان جنگ و مقطع پذیرش قطعنامه چیست؟
امیر محتاج: نظر من این است که میتوانستیم قطعنامه را در شرایط بهتری بپذیریم و جنگ را تمام کنیم. من این حرف را همان زمان هم گفتم که مورد اعتراض برخیها قرار گرفت.
من این را بگویم که ما در جنگ پیروز شدیم و در جنگ شکست نخوردیم که امروز بخواهیم به دنبال مقصر شکست باشیم. وقتی دشمن به هیچکدام از اهدافش دست نمییابد و صدام نامه مینویسد که من تمام شرایط شما رو قبول کردم، یک پیروزی بزرگ است. چرا برخی تلاش دارند، یک پیروزی بزرگ را به کام مردم تلخ کنند. ما در جنگ قطعاً پیروز شدیم. امروز بیش از هر چیز دیگری نیاز به وحدت داریم. توصیه امام و رهبری نیز همواره به ما این بوده است که وحدت داشته باشیم. رمز پیروزی ما در دفاع مقدس و در عملیات آزادسازی خرمشهر وحدت بود. امروز نیز باید وحدت داشته باشیم.
** خروج ناو هواپیمابر آمریکا از خلیج فارس چند روز قبل از حمله به عراق
اگر اجازه بفرمایید در خصوص دوره فرماندهی شما در نیروی دریایی ارتش چند سوال بپرسیم. شما در مقطع مهمی فرمانده نداجا بودید، چرا که آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و این تهدید به صورت جدی متوجه ایران هم بود. شرایط آن موقع خلیج فارس را چطور ارزیابی می کنید؟
امیر محتاج: به نظر من حضور ناو هواپیمابر آمریکایی در منطقه خلیج فارس اصلاً اتفاق تازهای نیست. ما از قدیم شاهد حضور آمریکاییها در خلیج فارس بودیم و اتفاقاً هروقت که آمریکاییها در خلیج فارس ناو هواپیمابر داشتند، ما خیالمان راحت بود. دو سه روز مانده به حمله آمریکا به عراق، آمریکا ناوهایش را از خلیج فارس خارج کرد. ما گزارش دادیم که آمریکا قصد حمله به عراق را دارد که اتفاقاً همانطور هم شد. آمریکاییها همواره بین ۶۰ تا ۱۰۰ ناو بزرگ و کوچک و هواپیمابر در منطقه داشتهاند.
آن زمان درگیری و تنشی با آمریکاییها نداشتید؟
امیر محتاج: خیر؛ درگیری و تنشی نداشتیم. البته در دریا همواره اخطار و هشدار دادن به یکدیگر وجود دارد.
تهدید جدی نشدیم؟
امیر محتاج: خیر؛ اما در مقاطع مختلف مشکلاتی داشتیم. ما بر سر جزایر با کشورهای عربی مشکلاتی داشتیم. در جریان حمله آمریکا به افغانستان و عراق نیز برای مشخص شد که آمریکا به دنبال حمله به ایران نیست. آمریکاییها برای اینکه خیالشان از ایران راحت شود، مدام پیام میدادند که ما با عراق میجنگیم و با شما کاری نداریم. ما نیز با هوشمندی رهبر انقلاب به دنبال جنگ با آمریکا نبودیم. در ۳۰ سال گذشته رهبری در چند مرحله، کشور را از خطر جنگ نجات دادند.
فرمان ساخت ناوشکنهای پروژه موج زمان فرماندهی شما صادر شد؟
امیر محتاج: بله؛ زمانی که بنده و امیر شمخانی به نیروی دریایی ارتش رفتیم، نیرو شرایط خوبی نداشت. نیروی دریایی در بحث تعمیرات زیرآبی (پایینترین رده تعمیرات کشتی) مشکل داشت. ما ظرفیت و پتانسیل موجود در نداجا را به حرکت درآوردیم و به پرسنل نیروی دریایی احترام گذاشتیم و اعتماد کردیم.
سال ۷۴ با امیر شمخانی به این جمعبندی رسیدیم که میتوانیم ناوچه موشکانداز بسازیم. البته پیش از آن ناوچه موشکانداز پیکان و برخی از مدارک آن را داشتیم. برخی اسناد و مدارک دیگر را هم جمعآوری کردیم و حدود یک سال کار نرمافزاری انجام دادیم. برای ساخت نیز فردی را پیدا کردیم که کارخانه کشتیسازی کوچکی در شمال کشور داشت و از دانش ساخت هم برخوردار بود. جلسهای با آنان برگزار و درخواست خود را در خصوص ساخت بدنه ناو مطرح کردیم که آنها هم گفتند میتوانند بسازند. موتور را هم از خارج کشور وارد کردیم. در بحث ناوبری و موشکی از داشتههای خودمان استفاده کردیم. در بحث الکترونیک و مکانیک نیز از صنایع نظامی و غیرنظامی بهره بردیم. بالاخره ناوچه موشکانداز با تلاش نیروی دریایی ارتش، دانشگاه و صنایع نظامی و غیرنظامی ساخته شد. مراسم رونمایی هم با حضور رهبر انقلاب در شمال برگزار شد. پس از ساخت اولین ناوچه موشکانداز، تمامی مدارک و نیازمندیهای لازم را به وزارت دفاع دادیم؛ چرا که مسئولیت ساخت با وزارت دفاع است.
پس از ساخت ناوچه موشکانداز به سراغ پروژه موج رفتیم. موج همان سهند و سبلان است. سهند در درگیری با آمریکاییها در ۲۹ فروردین سال ۶۷ غرق شد و سبلان نیز موشک خورد و نصف شد. سبلان به داک خشک در بندرعباس منتقل شده بود. ما با حمایت از افسران دانشمند نیروی دریایی ارتش، ناوشکن سبلان را بازسازی اساسی کردیم. پس از بازسازی سبلان به این نتیجه رسیدیم که اصلاً خودمان میتوانیم ناوشکن بسازیم.
طرح ساخت ناوشکن را ارائه دادیم که ابتدا به خوبی موافقت و حمایت نشد. خدمت رهبر انقلاب رسیدم و موضوع را مطرح کردم. ایشان استقبال کردند و گفتند که از شما حمایت میکنم. از این رو رهبری دستور ساخت ناوشکن را ابلاغ کردند. ساخت بدنه و موتور و نصب آنکه حدود ۷۰ درصد کار میشد، در دوره فرماندهی بنده و فرماندهی سرلشکر سلیمی در ارتش انجام شد. مرحله به آباندازی نیز در زمان بنده انجام شد.
ما کار را آغاز میکردیم و استمرار آن را به وزارت دفاع واگذار میکردیم. در شمال (بندرانزلی) زمینی داشتیم که آن را به وزارت دفاع دادیم که اکنون به صنایع دریایی شهید تمجیدی تبدیل شده است. روش من در فرماندهی ایجاد ظرفیت بود و از انحصار خوشم نمیآمد. نیروی دریایی به دلیل ظرفیتهایی که داشت و حمایتهایی که از سوی رهبری شد، دوران خوبی را سپری کرد.
** موشک C802 پروژه مشترک ایران و چین بود
ما در دهه ۷۰ شمسی از روسها زیردریایی خریدیم، آیا نمیتوانستیم از آنها ناوشکن هم بخریم؟
امیر محتاج: قرارداد خرید زیردریایی مربوط به دوره فرماندهی و یا جانشینی بنده نیست و من هم در جریان سفر و خرید نبودم، اما در زمان جانشینی بنده و فرماندهی امیر شمخانی زیردریایی ها فعال شدند. زیردریایی برای ما نسبت به ناوشکن اهمیت بیشتری داشت؛ چراکه زیردریایی نداشتیم. قبل از انقلاب البته تلاشهایی شده بود تا زیردریایی از آلمان خریداری شود، اما به نتیجه نرسیده بود.
امیر محتاج در جمع فرماندهان ارشد نظامی در جریان برگزاری رزمایش ذوالفقار
موشکهای کروز ضدکشتی مانند کرم ابریشم و C802 هم در دوره شما خریداری شد؟
امیر محتاج: بله. اولین سری از این موشکها را که خریدیم، تعدادی از آنها را به وزارت دفاع دادیم تا با مهندسی معکوس، بومیسازی کند. قرارداد خرید موشکهای C801 و C802 را بنده در سال ۷۲ و پیش از آنکه تولید شود، در سفر به چین امضا کردم. موشکهای ما هارپون بود و دانش موشکی خوبی داشتیم. در واقع چینیها استقبال کردند که موشک C802 را با ما بسازند.
(توضیح: موشک C802 در ایران با نام موشک نور تولید شد که یکی از مشهورترین موشک های کروز دریایی ایران است که هم در اختیار ارتش و هم سپاه قرار دارد)
یعنی پروژه مشترک بود؟
امیر محتاج: بله به نوعی میتوان گفت که پروژه مشترک بود. کارشناسان موشکی ما در سفر به چین به آنها آموزش میدادند و تبادل دانش صورت میگرفت.
رابطه نظامی ما با چین چگونه بود؟
امیر محتاج: چین در دوران جنگ به ما سلاحی نداد. بعد از جنگ تعدادی موشک و سلاح به ما فروخت.
ساخت زیردریایی غدیر هم از زمان شما آغاز شد؟
امیر محتاج: بله. توجه داشته باشید زیردریایی کیلوکلاس، زیردریایی بزرگی است. بزرگی زیردریایی علاوه بر قابلیتها، مشکلات و آسیبپذیریهایی دارد. لذا ما به دنبال زیردریاییهای سبک، ارزان و با قابلیت مانور بالا بودیم که در نتیجه غدیر را ساختیم.
ساخت زیردریایی در صنعت دفاعی سابقه طولانی دارد. در دوران شهید چمران نیز اقدام به ساخت زیردریایی شد که یک بار آقای چمران ماجرای ساخت زیردریایی را برای بنده تعریف کرد.
ساخت زیردریایی غدیر از دانشگاه صنعتی اصفهان و به سفارش نیروی دریایی ارتش آغاز شد. پیش از آن جهاد دانشگاهی آنجا کاری را در سطح ابتدایی انجام داده بود که ما درخواست کردیم آن را توسعه دهند. ارتباط بین نیروی دریایی و دانشگاه توانست تکنولوژی ساخت زیردریایی را ارتقا دهد و خوشبختانه پس از بنده اقدامات خیلی خوبی در نیروی دریایی ارتش انجام گرفت.
شما دورهای هم رئیس بنیاد تعاون ارتش بودید. در خصوص اقدامات و فعالیتهای بنیاد تعاون و قرارگاه سازندگی ارتش بفرمایید.
امیر محتاج: بنیاد تعاون و قرارگاه سازندگی ارتش مجموعه اقداماتی در حوزه خدمات و سازندگی دارد که طبق راهبرد نیروهای مسلح، قرارگاههای سازندگی حق فعالیت در حوزه اقتصادی ندارند و در حوزه سازندگی نیز تنها در مقیاسهای بزرگ فعالیت دارند تا مانعی در برابر پیمانکاران داخلی نباشند.
امیر شمخانی در مراسم معارفه عباس محتاج به عنوان معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور در دوره وزارت حجتالاسلام پورمحمدی
** ماجرای تجمع دراویش در قم
در دورهای که شما استاندار قم بودید، ماجرای تجمع دراویش به وجود آمد. در خصوص دلایل آن تجمع و اتفاقاتی که رخ داد، بفرمایید.
امیر محتاج: خانهای در قم که متعلق به آقای شریعت (از دراویش) بود، محل رفت و آمد دراویش بود. دراویش چند خانه اطراف آن را هم خریداری کردند و از شهرداری مجوز ساخت یک منزل مسکونی بزرگ گرفتند. پس از کسب مجوز و ساخت آن، بر سر در آن تابلوی حسینیه زدند. کمیسیون ماده صد به دلیل تخلف حکم تخریب داد. دراویش نسبت به رای صادره به دیوان عدالت اداری شکایت کردند، اما دیوان رای کمیسیون ماده صد قم را تایید کرد. اینها مربوط به قبل از استانداری بنده بود.
بعد که من بمسئولیین را گرفتم، به نظرم رسید به جای تخریب، با آقای شریعت صحبت کنم تا ایشان آن مکان را به اوقاف واگذار کند تا حسینیه هم باقی بماند. لذا آقای شریعت با اوقاف قم، توافقنامهای امضا و آن حسینیه را واگذار کرد. اوقاف هم آن حسینیه را به یکی از هیاتهای عزاداری تحویل داد.
پس از دو هفته حدود ۳۰۰ نفر از دراویش وارد حسینیه شدند و تحصن کردند و طی روزهای بعد، اتوبوسهای بیشتری از شهرستانها به قم آمدند و در حسینیه و اطراف آن تجمع کردند. ما حدود ۲۰ روز با اینها مذاکره و مماشات کردیم. از آقای شریعت دعوت کردیم و به استانداری آمد. از ایشان خواستیم که موضوع حل و فصل شود و تجمع خاتمه یابد؛ اما ایشان گفت کار از دست من خارج است و به حرفهای بنده گوش نمیدهند. نمایندهای هم به جمع آنها فرستادیم، اما گفتند که ما از اینجا تکان نمیخوریم.
در نهایت شورای تامین امنیت قم رای به تخلیه حسینیه داد. آن رای در شورای امنیت کشور به ریاست وزیر کشور وقت که حجتالاسلام پورمحمدی بود، تایید شد. دراویش به روی پشتبامها رفته بودند و سنگ، آجر و قمه به همراه داشتند. ابتدا سنگ و آجرهای خود را پرتاب کردند و سپس نیروی انتظامی وارد عمل شد و طی چند ساعت آنها را دستگیر کرد.
در آن درگیریها کسی کشته نشد ولی حدود ۱۲۰۰ نفر مرد و ۳۰۰ نفر زن دستگیر شدند. جالب این است که در بین آنها یک نفر قمی هم نبود. به غیر از ۵۰ نفر، بقیه افراد را همان شب با اتوبوسها به شهرهایشان فرستادیم. آن ۵۰ نفر هم چند روز بعد با تعهد آزاد شدند. چندی بعد دراویش از بنده در دادسرای کارکنان دولت شکایت کردند که بنده با ارائه مدارک و مستندات تبرئه شدم.
** مقاومت باید فعالانه باشد
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. در پایان اگر صحبتی باقی مانده است، بفرمایید.
امیر محتاج: ما در روزهای گذشه سالروز آزادسازی خرمشهر را داشتیم و در بخشی از این گفتگو هم به آن اشاره شد. امروز هم موضوع مقاومت در کشورما زیاد مطرح میگ شود. باید توجه داشته باشیم که مقاومت ما در دوران دفاع مقدس، مقاومت فعال بود و منفعل نبود. مقاومت امروز ما هم باید فعال باشد. در مقاومت فعال باید از تمامی ظرفیتها برای پیروزی استفاده کنیم. مقاومت فعال همراه با تلاش است. رونق تولید مصداق تلاش است. اگر میخواهیم در برابر آمریکا ایستادگی کنیم باید تولید را رونق بدهیم و مصرفگرایی را کنار بگذاریم. فرهنگ مردم و مسئولان کشور باید عاری از مصرفگرایی باشد.
امروز منابع مادی و انسانی خوبی در کشور وجود دارد. جوانان منابع ما هستند که متاسفانه بیکاری آنان به تهدید تبدیل شده است. ظرفیت عظیم نیروی جوان میتواند در خدمت تولید قرار بگیرد و با حمایت از تولیدکنندگان میتوان مقاومت فعال داشت. از این رو در عرصه اقتصاد باید مقاومت فعالی داشته باشیم. دیپلماسی فعال و وحدت سیاسی شاخصههای دیگر مقاومت فعال هستند. در یک کلام، آرایش کشور باید آرایش مقاومت فعال باشد.