اینکه رئیس جمهوری تلفن همراه داشته باشد و مردم بتوانند با آن تماس بگیرند، خودش آن قدر دراماتیک هست و آنقدر قابلیت های داستانی دارد که می تواند دست مایه یک فیلم با بن مایه های فانتزی قرار گیرد.

گروه فرهنگی مشرق-اینکه رئیس جمهوری تلفن همراه داشته باشد و مردم بتوانند با آن تماس بگیرند، خودش آن قدر دراماتیک هست و آنقدر قابلیت های داستانی دارد که می تواند دست مایه یک فیلم با بن مایه های فانتزی قرار گیرد. حالا اگر سیمکارت رئیس جمهور را در بازار بفروشند و این سیمکارت توسط یک راننده معمولی و ساده و شهرستانی خریداری شود قصه ای خواهیم داشت که از اینجا به بعد هر اتفاق باور نکردنی را می شود در آن انتظار کشید. علی عطشانی دقیقا همین داستانی را که گفتیم برای فیلمش انتخاب کرده است، داستانی که بیش از آنکه علی رغم ظاهرش ماهیت رئال داشته باشد تنه به فانتزی می زند.

قصه فیلم "تلفن همراه آقای رئیس جمهور"ساخته عطشانی یک داستان یک خطی است همین یک خط که راننده ای سیم کارت رئیس جمهور را می خرد و از فردای خریداری تماس های مردمی با این تلفن آغاز می شود. کارگردان همین یک خط داستان در بیش از یک ساعت روایت می کند، یکی دو داستان فرعی هم به قصه اضافه می شود و در نهایت با جنون راننده یعنی شخصیت اصلی فیلم؛قربان(مهدی هاشمی) به دلیل اینکه نسبت به درخواست های مردم احساس مسوولیت می کند اما کاری از دستش بر نمی آید قصه به پایان می رسد.



"داستان تلفن همراه رئیس جمهور یک مینی مال است" توضیحی که عطشانی در باره داستان فیلمش در نشست خبری به صورت ناخودآگاه می دهد و آن را مینی مال می خواند دقیقا توضیحی برای کوتاهی قصه برای قامت فیلم سینمایی است. در ادبیات امروز مینی مال ها داستان های کوتاهی هستند که تنها در چند خط روایت می شوند و از ویژگی های آنها این است که اولا نباید از سه چهار خط بیشتر باشند و ثانیا معمولا در انتها با یک ضربه همراه خواهند بود. اگر چه ایده تلفن همراه رئیس جمهور شباهت چندانی به مینی مال با همه خصوصیات اش ندارد و از ان ضربه که گفتیم بی بهره است اما از این جهت که این داستان تنها چند خط بوده و قابلیت کش آمدن ندارد، می شود آن را مینیمال نامید و این همان چیزی است که عطشانی در فحوای کلامش ناخواسته به آن اشاره کرده است.

شاید کم مایه،کوتاه و کم بودن قصه دلیل خوبی برای کارگردان باشد تا بخواهد در فیلم با اشاراتی به مفاهیم شاز و جنجالی سیاسی مانند اشاره به وقایع پس از انتخابات سال88 بخواهد تا حدی با تحریک مخاطب جای خالی داستان را پر کند؛ اما نه این اشارات و نه حتی شوخی با رئیس جمهور نمی تواند جایگزین خوبی برای قصه فیلم باشد و در چنین شرایطی است که مخاطب معمولی نیز پس از گذشتن یک سوم از فیلم احساس کش آمدن را به خوبی لمس می کند.

یک سطر واقعیت؛ فیلمی سیاسی که از میانه تغییر مسیر می دهد

کسرا و فروغ؛ زن و شوهری که صاحب مجله و موسسه ای فرهنگی به نام "فرهنگ فاخته" هستند، در آستانه ورشکستگی قرار دارند و پدیده های آشنایی مانند نشریات و چک های برگشتی روبرو هستند؛ در بحبوحه تلاش این دو برای رفع مشکلات از طریق وام گرفتن یا تغییر شغل،زنی از سوئد با کسرا تماس می گیرد و به او خبر می دهد که آنها برنده جایزه ای پانصد هزار یورویی شده اند که یک شرکت کامپیوتری به مجموعه های فرهنگی اهدا می کند و داستان از همین جا شروع می شود و با کش و قوس هایی که در مسیر رسیدن این زوج به این کمک مالی با آن روبرو می شوند جلو می رود و درنهایت رو شدن یک کلاهبرداری بیست میلیون تومانی به پایان می رسد.


علي وزيريان متولد 1339 تهران، فارغ التحصيل نقاشي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است. وي فعاليت هنري را با طراحي پوستر فيلم هاي سينمايي آغاز كرد. او گرافیستی است که در کار خود در سال های پس از انقلاب یکی از موفق ترین آنها نیز بوده، اما در مقام فیلم سازی تنها چند سالی است – یعنی از سال 1385 به این سو- فعال شده و سه فیلم سینمایی را در کارنامه خود دارد. یک سطر واقعیت آخرین اثر وزیریان در ابتدا آرام و روان شروع می شود، شروعی معمولی و نه البته پر نقص؛ اگر چه یکی دو دیالوگ شعاری دارد؛ مانند دیالوگی که در همان پرده های ابتدایی فیلم نامه کسرا خطاب به فروغ به زبان می آورد و از این که در این چند سال توسط سیاسی ها بازی داده شده و الان همه آنها یا در خارج هستند یا اینکه هیچ اهمیتی به و نمی دهند؛ شکایت می کند، اما این تقریبا ویژگی اکثر فیلم های جشنواره امسال است که تا به امروز به نمایش در آمده است. همه فیلم هایی که اشاره ای سیاسی دارند، فضای سیاسی را به بیانیه سیاسی خواندن اشتباه می گیرند و " یک سطر واقعیت" نیز از این قاعده مستثناء نیست.

اما به هر حال وزیریان توانسته در بخش های عمده ای از فیلم روایت گری را حالا در حد متوسطش تجربه کند. حتی تا اواسط فیلم کارگردان این فرصت را داشته تا هر کدام از گره های سیاسی قصه را که طرح کرده، مانند کمک خارجی به ان جی او ها، یا وبلاگ نویسان، یا مواردی این چنینی را تبدیل به یک ماجرا جدی و پر افت و خیز کند اما به نظر می رسد با محافظه کاری خاصی از کنار این فرصت گذشته و ترجیح داده است تا داستان را در حد یک کلاهبرداری ساده تنزل دهد؛ کلاهبرداری که آن هم به خوبی روایت نمی شود و دارای اشکلات منطقی در سیر روایت قصه است و در نهایت فیلم وزیریان که می توانست فیلمی ماجرایی- سیاسی متوسطی باشد به یک فیلم با تکلیفی نا معلوم و دو پاره تبدیل شود؛ تا جایی که برخی منتقدین اثر قبلی وزیریان را – یعنی یک وجب آسمان- بهتر از اثر اخیر او ارزیابی می کنند.