سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
سفر وزیر خارجه آلمان و نخستوزیر ژاپن به تهران، یکی از مهمترین خبرهای چند روز گذشته بوده که همچنان توجه کارشناسان و تحلیلگران داخلی و خارجی را به خود مشغول نگه داشته است. این سفرها شاید فی نفسه مهم نباشند اما بنا به دلایلی از جمله زمان انجام آنها و «خاص» بودن کشورهایی که از سوی ترامپ برای آن انتخاب شدهاند، قابل توجهاند. وقتی «دلالان مذاکره» پس از آنکه تهدید نظامی و گسیل ناو جنگی، با در بسته روبرو شد، به میدان مذاکره فرستاده میشوند، باید به این سفر هم، طور دیگری نگریست. «تک» های مقاومت یمن علیه متحدان آمریکا پس از رجزخوانی ترامپ هم که جای خود را دارد. درباره سفر وزیر خارجه آلمان به تهران که روز دوشنبه انجام شد و سفر نخستوزیر ژاپن که امروز انجام میشود، گفتنیهایی هست:
۱- این حقیقت که دولت محترم و جریانهای رسانهای و سیاسی نزدیک به آن با زبان بیزبانی نشان دادهاند هنوز حاضرند با «ترامپ» مذاکره کنند، بر کسی پوشیده نیست. مواضع آنها موجود است، با ادبیاتی متفاوت، گاهی به تلویح و گاهی به تصریح بارها گفتهاند با این شروط، برویم و مذاکره کنیم. اینکه چرا با وجود این همه بدعهدی حریف هنوز از لزوم مذاکره دم میزنند، موضوعی است که در پایان این وجیزه به آن خواهیم پرداخت. دیروز گزارشی به نقل از روزنامه آمریکایی واشنگتن پست درباره ترامپ منتشر شد مبنی بر اینکه، ایشان یک روده راست در شکم ندارد و روزی به طور میانگین، بیش از ۱۲ دروغ میگوید، به قول تحلیلگر سی ان ان، بیش از تعداد دفعات دست شستن مردم آمریکا در یک روز! این را گفتیم تا نتیجه بگیریم، برخی در داخل کشور به دنبال مذاکره با فردی با این مشخصاتند! مذاکره با یک دروغگوی متقلب! مذاکره بر سر چه؟ مسئله دیگری است که در همین یادداشت به آن خواهیم پرداخت. برویم سراغ نکته دوم.
۲- هنوز زمان طولانی از بدعهدی و خلف وعده حریف در «عبرت برجام» نگذشته و مردم خیانت غرب در مذاکرات هستهای را فراموش نکردهاند. آقای ظریف و روحانی نیز بارها علیه این خیانت موضع گرفتهاند. مهلت ۶۰ روزه شورای عالی امنیت ملی به غربیها برای انجام تعهدات هم نشان داد، مسئولین محترم هم به این نتیجه قطعی رسیدهاند که دشمن بدعهد و غیر قابل اعتماد است و باید برای تأخیر طولانی در اجرای تعهداتش ضربالاجل بگیرد. تجربه برجام نه تنها ما ایرانیها را نسبت به «آمریکا» و متحدان اروپاییاش بدبینتر کرد بلکه نوعی حساسیت ولو موقت، روی کلمه «مذاکره» ایجاد کرد. گاهی اوقات از یک «صفت مثبت» سوءاستفاده میشود، بار معنایی آن تغییر و تبدیل به «صفت منفی» میشود. درست مثل کلمه «استعمار» که به معنای «عمران و آبادانی» است! حالا معنای «مذاکره» با این خیانت و همراهی برخی جریانهای سیاسی با آن، در میان ما ایرانیها دستخوش تغییراتی شده. مردم با خیانتها و سوءاستفادههایی که در «مذاکرات» هستهای از سوی حریف دیدند، همینطور افتضاحی که برخی جریانهای داخلی با ژست «سواد دیپلماسی» با این «مذاکرات» کاشتند، نسبت به این کلمه نوعی «آلرژی» پیدا کرده و امیدی به آن ندارند، به ویژه وقتی طرف مذاکره کشوری باشد در مختصات آمریکا و رئیسجمهوری باشد مثل ترامپ.
۳- دو گزینه بالا را وقتی کنار هم قرار بدهیم، به یک نکته مهم میرسیم. وقتی ما به هر دلیلی به دنبال مذاکره مجدد باشیم و از آن سو، مردم روی کلمه «مذاکره» آلرژی پیدا کرده باشند، تکرار مذاکره سخت میشود. بدون همراهی مردم هم اصولاً عبور از گردنههای سخت، سخت است. در چنین شرایطی موافقان مذاکره (چه داخلی و چه خارجی) طبیعتاً به دنبال راهی برای قانع ساختن مردم (بخوانید فریب دادن مردم) خواهند بود چرا که معتقدند کشوری که مردمش دچار مشکلات اقتصادی و گرانی شده باشند را میتوان با «وعدههای اقتصادی» با خود همراه کرد. کاری که در دولت اول آقای روحانی اتفاق افتاد. ژاپن و آلمان در حوزه سیاست کشورهای عقبماندهای هستند اما در حوزه صنعت و اقتصاد کشورهای خوشنامی بین مردم ایران و حتی شاید جهان هستند. همین مسئله میتواند دلیل آمریکاییها برای انتخاب این دو کشور برای سفر به ایران باشد، همینطور دلیل ذوقزدگی کاسبان برجام. به عبارتی، احتمالاً مخاطب این سفرها، بیش از اینکه مسئولین دولتی و نخبگان سیاسی کشورمان باشند، مردمند، و یکی از اهداف مهم این سفر نیز تأثیر گذاشتن روی افکار عمومی مردمی است که از مذاکره با آمریکا جز خسارت و تحقیر چیزی ندیدهاند. شاید- تاکید میشود- شاید این دو سفر به دنبال جا انداختن «مذاکره» این بار در بین مردم است.
۴- پیش از این با برشمردن دلایلی نوشتیم این دو کشور در حوزه سیاست به شدت وابستهاند. در نظام شکلگرفته پس از جنگ جهانی دوم، یک کشور (آمریکا) در بلوک غرب ارباب است و بقیه رعیتند. برخی برای «رعیت ماندن» دلیل دارند و آن را «منطقی» هم میخوانند! مثل «ایتو» همسفر ژاپنی من هنگام بازگشت از سفر مشهد.
در بازگشت از مشهد، در قطار با دانشجوی جوان ژاپنی همصحبت شدم. حس کنجکاوی که هر خبرنگاری دارد وادارم کرد، با او وارد بحث شوم. گفتوگو از سؤالهای عادی و احوالپرسی شروع و در نهایت به مباحث سیاسی ختم شد. خوب به یاد دارم در آن ایام نخستوزیر وقت ژاپن به دلیل وعدهای که به مردم برای اقدام علیه نظامیان آمریکایی داده بود، پیروزی تاریخی کسب کرده بود اما در نهایت به دلیل ناتوانی در اجرای تعهداتش، مجبور به استعفا شده بود. بله، یک نخستوزیر که با آرای گسترده مردمش و با شعار ضدآمریکایی پیروز شده بود، استعفا میدهد چون قادر نیست علیه سربازان آمریکایی حاضر در کشورش اقدامی صورت دهد!
دلیل این همه وابستگی و حقارت را از «ایتو» پرسیدم. ابتدا گفت، شما بهتر از ما ژاپنیها از تحولات سیاسی کشورمان اطلاع دارید! بعد پاسخ سؤالم را اینطور داد: آمریکا قدرتمند است. ابرقدرت است. عقل حکم میکند با قویتر از خود سرشاخ نشویم و هر آنچه گفت بپذیریم. (نقل به مضمون)
پاسخ این دانشجوی ۲۱ ساله ژاپنی، تقریباً پاسخ خیلی از به اصطلاح نخبگان سیاسی و رسانهای در کشورهای مختلف دنیا از جمله در کشور خود ما ایران است که نظام ارباب رعیتی را پذیرفتهاند. آنها به چیزی با عنوان «عزت» و «ذلت» اعتقاد عملی ندارند. این بحث را بیش از این کش نمیدهم. صرفاً خواستم وابستگی فکری و سیاسی برخی را که در پوشش «عقل» به افکار عمومی خورانده میشود یادآوری کنم. در آلمان هم اوضاع تقریباً به همین شکل است. وقتی مرکل فهمید دولت اوباما سالها در حال شنود مکالمات تلفنی اوست، تا مرز افسردگی پیش رفت اما کاری نکرد، یا به عبارت دقیقتر، کاری نتوانست بکند. یا وقتی سفیر آمریکا در برلین به وزارت خارجه آلمان نامه مینویسد و نسبت به ادامه فعالیتهای شرکتهای آلمانی با فلان شرگت گازی روسی خط و نشان میکشد، یعنی در این سیستم ارباب و رعیتی، برای ارباب تفاوتی بین مرکل و بن سلمان نیست. هر دو گاوهای شیردهی هستند که باید دوشیده شوند و هر وقت لازم شد، ذبح گردند. عدهای به این شرایط «نظام بینالملل» و به معترضان این وضع، «بر هم زننده نظام بینالملل» میگویند. این عده در خوشبینانهترین حالت، عاقلنماهای جاهل هستند. در جهل این عده همین بس که علت رشد اقتصادی کشورهایی مثل همین آلمان و ژاپن را هم نزدیکی به آمریکا میدانند، در حالی که هیچ کشوری با نزدیک یا دور شدن به کشور دیگر به پیشرفت نمیرسد که اگر میرسید، عربستان امروز میبایست از آلمان صنعتیتر بود! رشد اقتصادی این دو کشور، نه به دلیل وابستگیشان به ارباب که، به دلیل تلاش و پشتکار تحسینبرانگیز خودشان است. راجع به سختکوشی مردم ژاپن و اینکه علت اصلی مرگ و میر مردان ژاپنی «کار زیاد است» همه زیاد شنیدهایم. اتفاقاً اگر دقت کنید، چنین کشورهایی درست در همان نقاطی که وابستهاند، (به ارباب نزدیکند) عقبماندهاند.
۵- میگویند «این دو کشور پیشرفته برای میانجیگری آمدهاند. نگذاریم دست خالی برگردند» میانجیگری برای چه؟ برای مذاکره. مذاکره بر سر چه؟ آیا قرار است بر سر برد موشکهای آمریکا مذاکره کنیم یا بر سر برد موشکهای ایران؟ آیا این ما هستیم که زیر تعهداتمان زدهایم که سراغ ما آمدهاند؟ هواداران مذاکره با ترامپ آیا هنوز نفهمیدهاند هدف دشمن، گرفتن یک به یک مؤلفههای قدرت و بازدارندگیمان برای تبدیل شدن ایران به لقمهای راحت است؟ آیا واقعاً فکر میکنند اگر ما قوی باشیم و توانایی نظامی بالایی داشته باشیم، جنگ میشود؟! پس قدرت بازدارندگی چه میشود؟ هنوز نفهمیدهاند، مقاومت ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ است. مگر ادعای سواد دیپلماسی ندارید. واقعاً فهمیدن این مسئله آنقدر سخت است؟! ما آماده مذاکره با ترامپ هستیم به شرطی که موضوع مذاکره، موشکهای آمریکا و توان هستهای این کشور باشد!
۶- یک روش نخنما و شناختهشده کسانی که باخته و در «منطق» کم آوردهاند، حمله به خود حریف (اینجا رسانه یا شخص) است. منطق این عده چنین است: وقتی نتوانستی به منطق حریف حمله کنی به خودش حمله کن! چند روزی است میگوئیم، مذاکره اصولی دارد. مذاکره یعنی، یک چیز بده یک چیز بگیر. در برجام هستهای را دادیم، چه چیزی گرفتیم؟ هدف از مذاکرات هستهای، گشایش اقتصادی بود. امروز آیا با این مذاکره، گشایش اقتصادی حاصل شده است؟! وقتی چنین سیاستی را نقد میکنیم، به جای پاسخ دادن به این سؤالهای منطقی به خود منتقد حمله میکنند و مینویسند کیهان با مذاکره مخالف است. نمیگویند با کدام نوع مذاکره. اگر معنای مذاکره این است که در برجام دیدیم، بله ما مخالفیم. مذاکره با آمریکا در شرایط و مختصات کنونی اگر حماقت نباشد قطعاً خیانت است.
۷- ما نه خواهان جنگیم، و نه با مذاکره مخالفیم. میگوئیم مذاکره کردن اصولی دارد و با هرکسی و تحت هر شرایطی نباید مذاکره کرد. یک عکس یادگاری با یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران در چنین شرایطی، یعنی هدیه یک پیروزی بزرگ به ترامپ، یعنی دادن یک برگ برنده برای موجود پلیدی مثل ترامپ برای پیروزی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری. برای افراد خودشیفتهای مثل ترامپ، صرف یک دست دادن با یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران، یعنی پیروزی. راهحل اینها نیست. راهحل را بارها گفتهایم. تغییر نقشه راه و توجه به ظرفیتهای عظیم داخلی و منطقهای و اعتماد به توانایی جوانان کشور. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید، با تحقیقات مفصلی که صورت گرفته به این نتیجه رسیده که میتوان کشور را بدون نفت اداره کرد. این یعنی یکی از آن ظرفیتهای بر زمین مانده و اختیاراتی که داریم اما حوصله استفاده از آن را نداریم چون معتقدیم باید یک نفر از خارج بیاید و اوضاع را در کشور درست کند. دولت به جای گیر دادن به زمین و زمان و قانون اساسی و اختیارات و بهانههای الکی، از این کرختی حاصل از هوا شدن برجام خارج و با یک یا علی شروع کند و نشان دهد حس رها شدگی که در مدیریت کشور لمس میشود، اشتباه است!
۸- روز دوشنبه وزیر خارجه کشوری به ایران آمد که اختیار دادن یک باک بنزین به هواپیمای آقای ظریف را ندارد و امروز نخستوزیر کشوری به تهران میآید که به خاطر فروش یک دستگاه خودرو به سفارت کشورمان در هند، مجبور به عذرخواهی کتبی و رسمی از آمریکا شد. امروز نخستوزیر کشوری به ایران میآید که وزیر دفاع اسبق آن از آمریکا به دلیل حمله اتمی به کشورش تشکر کرد و ارباب نیز با وجود گذشت حدود ۷۴ سال، هنوز حاضر به عذرخواهی از کشتن صدها هزار شهروند ژاپنی نشده است. با ارباب مذاکره کردید این شد، رعیت که جای خود دارد!
از فوجی تا دماوند
مرتضی رحمانی موحد در روزنامه ایران نوشت:
اکنون که در چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و نودمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و ژاپن هستیم، سفر تاریخی جناب آقای شینزو آبه نخست وزیر محترم ژاپن به ایران میتواند نقطه عطفی برای توسعه روابط و افزایش همکاریهای صمیمانه و ارزشمند دو طرف قلمداد گردد و برگ زرین دیگری در دفتر تاریخ چند صد ساله دو کشور بگشاید.
روابط جمهوری اسلامی ایران و ژاپن علیرغم قرار گرفتن دو کشور در منتهی الیه غرب و شرق آسیا از پیشینه تاریخی طولانی برخوردار است. دو کشور در طول تاریخ کهن خود دارای روابط دوستانه بودهاند و آثار و نشانههای این تاریخ شکوهمند را میتوان در موزهها و کتابخانههای دو کشور و جهان مشاهده کرد. آداب و رسوم و ارزشهای مشترک که نشأت گرفته از تمدن باستانی دو کشور است، همواره بستری مناسب برای ایجاد تعاملات دوستانه مردمی و توسعه روابط دوجانبه و افزایش همکاری در صحنه بینالمللی فراهم ساخته است. در همین رابطه حافظه تاریخی دو ملت ایران و ژاپن هرگز مساعدت و همکاری دولتهای دو کشور برای حل و فصل مشکلات یکدیگر را فراموش نخواهد کرد. موقعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا و داشتن منابع غنی معدنی و انرژیهای فسیلی که ظرفیت نقشآفرینی در تحولات منطقهای و بینالمللی داراست همواره مورد توجه ژاپن بوده است و ازسوی دیگر ژاپن به عنوان سومین اقتصاد بزرگ جهان و یک کشور صنعتی توسعه یافته با داشتن فناوری و دانش پیشرفته از جایگاه خاصی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران بر اساس دیدگاههای رهبر معظم انقلاب اسلامی و سیاستهای ریاست محترم جمهوری اسلامی راهبرد تقویت همکاریها با شرق را دنبال میکند و در این زمینه هیچ مانعی از سوی ایران برای توسعه روابط با ژاپن وجود ندارد.
اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با ژاپن در زمینههای مختلف بهم نزدیک است. دو کشور در بخش ایجاد توازن قدرت در میان بازیگران منطقهای، برقراری صلح، ثبات و امنیت در خاورمیانه شرق آسیا، حاکمیت قانون، توجه و احترام به حقوق مردم و ارزشهای انسانی و حفظ امنیت دریاها و قوانین دریانوردی، عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها و تلاش برای تولید و عدم اشاعه سلاحهای کشتار جمعی و هستهای اشتراک نظر دارند و این اشتراکات بستر مناسبی برای افزایش همکاریها بین تهران وتوکیو را در عرصههای مختلف جهانی فراهم آورده است و ژاپن میتواند شریک مهمی در سیاست خارجی ایران محسوب شود.
حمایت ژاپن از توافق سازنده و صلح آمیز برجام و گفتوگو و مشورتهای نزدیک در موضوعات بینالمللی و منطقهای یکی از شاخصهای مهم در روابط کنونی دو کشور است. لازم میدانم در همین رابطه به ۸ بار دیدار سران دو کشور طی پنج سال گذشته در حاشیه اجلاس بینالمللی اشاره کنم و در همین راستا سفر جناب آقای دکتر لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی در بهمن ۱۳۹۷ و دیدارهای متعدد جناب آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه که آخرین بار در خردادماه سال ۱۳۹۸ به ژاپن صورت پذیرفت کارنامه درخشانی در بخش مناسبات سیاسی و پارلمانی دو کشور را نشان میدهد. اینجانب رجاء واثق دارم دو ملت ایران و ژاپن و جامعه جهانی بزودی شاهد دستاوردهای این سفر مهم و تاریخی خواهند بود و نتایج مذاکرات مقامات عالی رتبه دو کشور چراغ فروزانی در مسیر همکاری دو و چندجانبه در بخشهای گوناگون روشن خواهد کرد و گام مثبتی برای برقراری صلح و ثبات و امنیت در منطقه و جهان برداشته خواهد شد.
مایلم از این فرصت استفاده کنم و از خداوند سلامتی و بهروزی ملت ایران و ژاپن و موفقیت و سر بلندی دولتهای دو کشور را مسألت نمایم.
آبی از «آبه» گرم میشود؟
امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:
شما چه انتظاری از سفر امروز نخست وزیر ژاپن به تهران دارید؟ احتمالاً تعداد زیادی ممکن است پاسخ دهند که این سفر «شینزو آبه» سفر یک میانجی میان ایران و آمریکا به تهران است. با توجه به فضای روانی که در این روزها در اطراف این موضوع ایجاد شده چنین برداشتی ممکن است اما این برداشت از سفر «آبه» چقدر مطابق واقع است؟ و نخست وزیر یک کشور دیگر حتی کشوری مانند ژاپن چقدر احتمال دارد که بتواند واسطه حل اختلافات ایران و آمریکا باشد؟
یک میانجی میان ایران و آمریکا حتی برای حل اختلافات دو سال اخیر دو کشور بر سر برجام باید چند اقدام مهم انجام دهد. اول اینکه باید آمریکا را به توافق هستهای برگرداند و تحریمهای فراسرزمینی آمریکا را حذف کند که واضح است چنین اتفاقی یک عقب نشینی بزرگ از سوی آمریکا محسوب میشود از این رو انتظاری محال است. دوم باید آمریکا را وادار کند حداقل در ظاهر از اقدامات خصمانه علیه ایران دست بردارد که این کار هم با سیاست و ژست سردمداران کاخ سفید نظیر ترامپ، بولتون و پمپئو غیر ممکن به نظر میرسد. سوم آنکه اساساً سیاستها ورفتارهای منطقهای و بین المللی آمریکا و مبانی سیاست خارجی و ایدئولوژی این کشور آن قدر در تضاد با جمهوری اسلامی هست که بتوان گفت یک میانجی نمیتواند این حجم از اختلافات و مسائل را حل کند. اما آنچه انتظار هااز سفر آبه را تا حد زیادی کاهش میدهد آن است که ترامپ و کاخ سفید اگر واقعاً به دنبال اعزام میانجی بودند در آستانه سفر «آبه» تحریم علیه پتروشیمی ایران را اعمال نمیکردند و روز گذشته هم از تحریم اینستکس (سازوکار تجاری مالی اروپا برای مراوده با ایران) سخن نمیگفتند تا نخست وزیر ژاپن را خلع سلاح نکنند. اکنون سوال این است که جو رسانهای که برخی رسانههای خارجی و حتی داخلی درباره این سفر به راه انداختهاند و با عنوان میانجی آن را برجسته میکنند چه منشائی دارد؟
به نظر میرسد این فضا را باید در ادامه «نمایش مذاکره» از سوی آمریکاییها دانست که با هدف تکمیل راهبرد «فشار» علیه ایران درحال اجراست. به راه انداختن فضای رسانهای که مدعی میانجی گری «آبه» است باهدف اثرگذاشتن روی نظام محاسباتی مسئولان ایران است تا حداقل در میان برخی مقامات این تلقی و ذوق زدگی را ایجاد کند که شاید زمان خوبی برای مذاکره با آمریکا ایجاد شده است. همین مسئله عملاً میتواند صف متحد مقامات کشورمان مقابل دشمن را تضعیف کند. این تلقی اشتباه و اختلال نظام محاسباتی مقامات ایران اگر در مذاکرات محرمانه با «شینزو آبه» هم وجود داشته باشد پس از گزارشی که او به ترامپ خواهد داد، عملاً ممکن است پیام تضعیف صف متحد ایران مقابل دشمن را به کاخ سفید مخابره کند.
البته این مسئله اصلاً به این معنا نیست که نباید حرفهای «آبه» را حتی درباره آمریکاییها شنید. بلکه همه حرفهای او را چه از جانب آمریکاییها باشد و چه از جانب خودش باید خیلی دقیق و هوشمندانه شنید اما باید مراقب پیامی که به وی صادر میشود بود. سیاست اصولی ایران همیشه این بوده که برای همه رفتارها و سیاستهای خود منطق محکم داشته است. بنابراین اولاً باید طرف ژاپنی به خوبی و عیان درک کند که جمهوری اسلامی ایران اهل منطق و گفت و گوست اما نه گفت و گو همراه با فشار و تهدید. ایران هرگز عزت ملی خود را فدای هیچ گفت و گویی نمیکند. پیام دوم که «آبه» باید از دیدار مقامات کشورمان برداشت کند پرهیز از ذوق زدگی برای مذاکره و صفوف متحد ملت و مسئولان مقابل آمریکایی هاست. راهبرد فشار آمریکاییها تاکنون نتوانسته است ایران را تسلیم کند به همین دلیل آنها به دنبال تاکتیکهای مکمل برای راهبردشان هستند؛ موضوعی که هم جامعه ایران و هم مسئولان باید مراقب آن باشند.
بازدارندگی و استحکام درونی نظام میوه مقاومت فعال
سید عبداله متولیان در روزنامه جوان نوشت:
کلمه مقاومت نقطه مقابل تسلیم است و در اصطلاح سیاسی به معنای عام، ایستادگی در برابر زورگویی، ستمگری، استکبارورزی، استعمارگری، استثمارگری و در یک کلمه ایستادگی در برابر نظام سلطه است. بیشک مقاومت و ایستادگی دارای منطق قوی و قابل دفاع دینی، علمی، عقلی و… است. حتی اگر منطق دینی و علمی و عقلی مقاومت هم مد نظر نباشد، تجربه تاریخی نشان داده که تسلیم شدن و همراهی با مستکبر و سکوت در برابر سلطهگر مشارکت با سلطهگر و ظالم بوده و بر اساس متون دینی و آیات (بهعنوان نمونه آیه ۱۶۵ سوره اعراف) و روایات اسلامی جرم و گناه ظلم پذیر و مظلوم اگر بیش از ظالم نباشد کم از او نخواهد بود.
حضرت امام خامنهای در مراسم سیامین سالگرد ارتحال امام راحل رضوانالله علیه فرمودند: «امام، مقاومت را از روی هیجانزدگی انتخاب نکرد، از روی احساسات زودگذر انتخاب نکرد؛ پشتوانهی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانه منطقی است، پشتوانه عقلانی است، پشتوانه علمی است و البتّه پشتوانه دینی؛ منطق، پشت سرِ ایستادگی امام و مقاومتِ امام وجود دارد…».
منطق استدلالی بسیار قوی مقاومت وقتی معنا پیدا میکند که از حالت نظریه پردازی محض و از حالت انفعالی خارج شده و در حوزه عمل و مقاومت فعال به ایمن سازی و بازدارندگی همه جانبه منتهی شده و دشمن را در تحقق مطامع شیطانی و درنده خوییاش ناکام و پشیمان نماید، در غیراینصورت سخن گفتن از مقاومت، به یک سرگرمی کلامی میماند و متأسفانه برخی از سیاسیون، یا مقاومت را در حد حرف و بحثهای کلامی رهگیری میکنند و یا مغالطهگون و بعضاً منافقانه و گاهی خیانتآلود، مقاومت را استحاله به باطل نموده و تسلیم شدن و امتیاز دادن به دشمن و نظام سلطه را در چارچوب مقاومت تفسیر و تأویل میکنند.
در ٤۰ سال گذشته نمونههای فراوانی از آثار مبارک و گرانسنگ مقاومت فعال پشتوانه قوی و مؤید راه و روش امامین انقلاب اسلامی است: پیروزی مردم افغانستان، عراق، سوریه و… بر نظام سلطه میوه شجره مقاومت فعال حضرت روحالله است، تنومند شدن درخت مقاومت در لبنان نتیجه و ثمره مقاومت فعال است، زمینگیر شدن ارتش تا بن دندان مسلح رژیم کثیف و منحوس صهیونیستی در برابر مردم مظلوم فلسطین نتیجه باروری و ثمردهی مقاومت در فلسطین است.
مقاومت فعال در آثار و اهداف آن معنا پیدا میکند: مثلاً در فلسطین اشغالی، در یک بازه زمانی حدود ۳۰ ساله مقاومت فعال جبهه مقاومت اسلامی فلسطین از جنگ با سنگ و کلوخ به جنگ با موشک ارتقا یافته و دشمن صهیونیستی را ذلیلانه زمینگیر کرده است. در سوریه مقاومت فعال اراده اهریمنی نظام سلطه برای تغییر نظام سوریه را درهم شکسته و حذف بشار اسد را با اضمحلال کامل تروریستهای داعش جابهجا کرده است. این وضعیت در عراق نیز اینچنین است و در یمن هم روال بر همین منوال است و نظام سلطه و قارونهای منطقهای اوضاع خوبی نداشته و در چنگال مقاومت فعال مردم یمن گیر افتادهاند.
و، اما آنچه هدف این وجیزه مختصر است اینکه در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز هر کجا که مسئولان به مقاومت فعال رو آوردهاند شاهد آثار گرانسنگ آن بودهاند و هرکجا که از منطق مقاومت فاصله گرفته و چاره حل مشکلات را در همآغوشی و مذاکره با حریف و دادن امتیازات به دشمن دیدهایم نه تنها هیچ مشکلی از نظام، کشور و مردم حل نشده بلکه بیتردید بر حجم کمی و کیفی مشکلات افزوده شده و دشمن را گستاختر کرده و متأسفانه در موارد متعدد راه نفوذ را بر دشمن گشودهایم.
هدف اصلی کشور استحکام درونی و بازدارندگی کامل کشور از شرور و زیادهخواهیهای دشمنان است و این هدف مهم فقط و فقط از طریق مقاومت فعال به دست میآید ولاغیر. کشور ما که دیروز در صحنه جنگ تحمیلی آماج موشکها و بمبهای نظام سلطه توسط صدام بود و برای تأمین کمترین سلاح و مهمات هم در تحریم مطلق قرار داشت اینک در اوج قله اقتدار دفاعی و موشکی قرار گرفته و نظام سلطه را در تعدی به حدود نظام اسلامی پشیمان ساخته و چشمان دشمنان از حدقه درآمده و سبب بغض کفار و دشمنان شده است، اما شوربختانه در سایر حوزهها مطالبات دائمی رهبری و مردم در حوزه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، به رغم داشتن ظرفیتهای بالقوه و بالفعل روی زمین مانده و به حرف بسنده شدهاست.
در آستانه گام دوم انقلاب، با پوستاندازی و جوان سازی مدیریت کشور و با سرعت بالا و رویکرد جهادی و انقلابی باید شاهد روئیدن جوانهای مقاومت فعال در سایر زمینهها مثل زمینه نظامی و دفاعی باشیم. جای تأسف است که همه مسئولان از جنگ اقتصادی سخن میگویند، اما آرایش نظام مدیریتی کشور مطلقاً آرایش جنگ اقتصادی نداشته و کماکان به توجیه اشتباهات و سوءمدیریتها و بیبرنامگیها پرداخته میشود. سخنان مقام معظم رهبری در سیامین سالگرد ارتحال ملکوتی امام راحل و در آستانه گام دوم انقلاب به خوبی نشانه خواست ملی و مطالبه رهبری در خصوص مقاومت فعال در سایر حوزهها مانند حوزه دفاعی و نظامی است.
عواقب یک انحصارطلبی خطرناک
ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:
سابقه تحقیق و تفحص از صداوسیما به مجلس ششم برمیگردد که در همان دوره نیز نوعی تابوشکنی به حساب میآمد. اما طی روزهای گذشته نوع پوشش خبری ماجرای قتل میترا استاد بهانهای شد تا برخی از نمایندگان مجلس دهم نیز به موضوع تحقیق و تفحص از رسانه ملی ورود کنند. طرح «خط و مشی اداره و نظارت بر صداوسیما» بار دیگر در صحن علنی رأی نیاورد و طیبه سیاوشی نماینده مجلس، دلیل آن را لابی سنگین از سوی مسئولان سازمان و بیاطلاعی تعدادی از نمایندگان عنوان کرد. به نظر میرسد سازمان صداوسیما که از بودجه بیتالمال بهره میبرد، چنان قدرت بلامنازعی یافته که حتی نمایندگان مردم نیز توان تفحص در مورد نحوه عملکرد آن را ندارند.
از طرفی این رسانه عملکرد متناقضی نسبت به برخورد با پدیدههای مختلف دارد. با اینکه طی سالهای اخیر برنامهها و آیتمهای انتقادی تندی علیه یک جریان خاص و یا مسئولان دولتی در خصوص عدم شفافیت، وجود فساد و یا استفاده از ژن خوب در پستهای مدیریتی، ساخته است اما خود به عنوان یک رسانه انحصاری زیر بار هیچگونه شفافیتی در خصوص عملکرد خود از جمله انتصابات صورتگرفته در شبکههای مختلف نمیرود. به نظر میرسد قدرت این رسانه تا حدی است که برای هیچکدام از اقدامات خود حاضر به پاسخگویی نیست. چنانکه حذف برنامههای پرطرفداری مانند «نود» و «حالا خورشید» علیرغم فشار افکار عمومی به راحتی با بیاعتنایی مدیران این سازمان مواجه میشود. همچنین هیچگونه توضیح شفافی در خصوص نوع تبلیغات ستاره مربعها و سازوکارهای مالی این سازمان عریض و طویل داده نمیشود. رسانهای که پسوند ملی را یدک میکشد و از بودجه عمومی استفاده میکند، قاعدتاٌ باید به ذائقه همه مخاطبان چه در برنامههای اجتماعی، سیاسی و چه در برنامههای سرگرمی توجه کند. این در حالی است که هر چند وقت یکبار حاشیه جدید از دل برنامههایش بیرون میآید و آنچنان که پیداست جز یک جریان خاص، مابقی نسبت به عملکرد این رسانه انتقاد دارند.
باید گفت که این اتفاق به لحاظ رسانهای یک دلیل عمده دارد و آن انحصاری است که این رسانه سالهاست در ابعاد میلیون نفری در اختیار خود گرفته است. این انحصارطلبی و رفتار گزینشی که در ماجرای پرداختن به قتل میترا استاد و بایکوت خبری بسیاری از وقایع مهم نیز نمود یافت، آنجا خطرناک میشود که صداوسیما، علیرغم گسترش فضای رسانههای اجتماعی و نقدهای صریح نمایندگان برخاسته از رأی مردم، بدون هیچ توجهی به روند گذشته خود ادامه میدهد و حتی اشتباهات فاحش خود را عموماً با توجیههای غیرمنطقی پاسخ میدهد. این عدم پاسخگویی و انحصارطلبی میتواند بدعت بدی برای سایر ارکان تصمیمساز کشور بگذارد. نادیده گرفتن خواست مردم که با روح مردمسالاری در تضاد است اگر به یک رویه معمول تبدیل شود تنها سرخوردگی اجتماعی را عمیقتر خواهد کرد و این همان خطری است که همواره در مورد آن هشدار داده شده است. طنز تلخ این ماجرا آنجایی است که برنامههایی مانند بیستوسی در سیما و یا پیک بامدادی در صدای جمهوری اسلامی ایران، قرار است صدای مردمی باشد که خواسته و ذائقه آنها نزد مدیران این سازمان چندان محلی از اعراب ندارد.
آب در دولت آقای رئیسجمهور
مسعود پیرهادی در روزنامه رسالت نوشت:
رئیسجمهور هفدهم خردادماه ۹۴ در مراسم دهمین دوره جایزه ملی محیطزیست گفتهاند: «اینکه میگوئیم تحریم ظالمانه باید از بین برود، بعضیها چشمهایشان را زیاد نچرخانند! تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید، تا مسئله محیطزیست حل شود تا اشتغال جوانان حل شود، تا مشکل صنعت جامعه حل شود تا آب خوردن مردم حل شود، تا منابع آبی زیاد شود.»
خب دیدیم که به برکت زبانشناسی جناب پرزیدنت، تحریمها بالمره لغو و از اشتغال جوانان تا آب خوردن مردم حل شد!
«احیای دریاچه ارومیه، دستاورد بزرگ دولت یازدهم و دوازدهم است!» این سخن چند هفته قبل جناب آقای رئیسجمهور در جمع اعضای هیئتدولت است؛ یک دستاورد آبی که آنقدر انتسابش به دولت یازدهم و دوازدهم نمکی و ملیح است که لبخند بر لب همگان مینشاند. دستاوردی که اگر وجودش را بپذیریم باید از دست و دلبازی ابرها تشکر کنیم تا دولت یازدهم و دوازدهم؛ همان ابرهایی که به پایین نگاه میکنند که اگر درخت بود ببارند وگرنه عبور کنند! همان بارندگیهایی که موجب احیای دریاچه ارومیه شد، در آق قلا و گمیشان در گلستان گرفته تا معمولان و کوتعبدالله در لرستان و خوزستان، سیل آفرید و زندگی و خانهها و مزارع مردم را ویران کرد، ولی این بار به هیچ ترتیبی نمیشد دستاوردی از آن بیرون کشید؛ سیلی که در ذهن همون ملت ایران، یادآور غیبت بسیار حیاتی شخص رئیسجمهور در روزهای اول بحران و همچنین استاندار و ضعف و ناکارآمدی فرمانداران و مسئولان دولتی مدیریت بحران است، لذاست که سعی میکنند روی موج این آبها حرکت کنند تا مبادا در دریای ناکارآمدی پدید آمده غرق شوند. آب مایه حیات است اگر تدبیر باشد وگرنه همین آب مایه خسارت به جان و مال مردم میشود.
از آب بگذریم، این از آب گذشتهها هم که میآیند، دردی از ما دوا نمیکنند؛ «ماس» و «آبه» که جای خود، بزرگ تران آنها هم نه تنها منافع ایران هیچ موضوعیتی برایشان ندارد، بلکه منافع خود را در تضاد منافع ما میبینند چون در برابر کدخدایان یعنی آمریکا ایستادهایم. گرهزدن آب و نان و گوشت و محیطزیست و شغل جوانان به دستان آلوده به خون وحشیهای غربی یا از سر غفلت است یا خیانت که البته نتیجه هر دوی آنها یکی است.
روی این سخن با مخاطب بایدهاست! به جای آنکه درصدد دستاوردسازی از عوامل طبیعی و یا امیدوار به دستان خارجی باشید، ظرفیتهای عظیم داخلی را دریابید. همان مردم و به ویژه جوانانی که در نبود دستگاههای دولتی، بحران سیل را مدیریت کردند، میتوانند اقتصاد و اشتغال را هم به سامان برسانند.
یکبار هم که شده به فکر نان باشید که خربزه آب است!