کد خبر 968142
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۲

در باب ریشه‌یابی و چرایی بروز جنایت 30خرداد1360 از سوی منافقین، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ اما چیزی که شاید اصلی‌ترین دلیل و ریشه این واقعه باشد، به کمی قبل‌تر یعنی به زمان پیروزی انقلاب باز می‌گردد.

به گزارش مشرق، سید محمدجواد هاشمی‌نژاد دبیرکل بنیاد هابیلیان در یادداشتی به به ریشه‌یابی واقعه ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰پ رداخت. متن یادداشت به شرح ذیل است:

در باب ریشه‌یابی و چرایی بروز جنایت ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ از سوی منافقین، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد؛ اما چیزی که شاید اصلی ترین دلیل و ریشه این واقعه باشد، به کمی قبل‌تر؛ یعنی به زمان پیروزی انقلاب باز می‌گردد. زمانی‌که انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و حرکت مردم ستم‌دیده ایران آغاز شد و به پیروزی رسید و گروه‌ها و احزابی همچون مجاهدین خلق (منافقین) به فکر سهم‌خواهی از انقلاب شدند. انقلابی که در مساجد و با رهبری روحانیت پایه‌ریزی شد و سپس به پیروزی رسید و جهان را متأثر از خود کرد، فرصت خوبی برای جاماندگان از قافله انقلاب از جمله منافقین بود تا خود را در پیروزی انقلاب دخیل بدانند و به تبع آن به فکر سهم‌خواهی باشند.

بیشتر بخوانید:

این سازمان که با ایدئولوژی مبتنی بر مارکسیسم، خود را پیرو اسلام راستین معرفی می‌کرد، سعی داشت جایگاهی برای خود در انقلاب دست و پا کند، اما با هوشیاری مردم و رهبر مواجه شد. امام خمینی (ره) که می‌دانست در پس تفکر این گروه، انقلاب از اسلام ناب فاصله می‌گیرد، به آن‌ها گوشزد می‌کرد که دست از تفکرات منحرف خود بردارند و به دامن انقلاب بیایند.

این تفکرات قبل از انقلاب برای امام نمایان شده بود، مانند جلساتی که دو تن از نمایندگان این سازمان به نام‌های «تراب حق‌شناس» و «حسین احمدی روحانی» در سال ۱۳۵۱ با امام (ره) در نجف داشتند که سخنان امام در این رابطه جای بسی تأمل دارد: «بعضی از این آقایانی که ادعای اسلام می‌کنند آمدند در نجف. یکی‌شان بیست‌وچند روز آمد در یک جایی؛ من فرصت دادم به او تا حرف‌هایش را بزند؛ او به خیال خودش که می‌خواهد من را اغفال کند! مع‌الأسف از ایران هم بعضی از آقایان که تحت‌تأثیر آن‌ها واقع شده بودند، خداوند رحمتشان کند، آن‌ها را هم اغفال کرده بودند، آن‌ها هم به من کاغذ سفارش نوشته بودند… که اینها «انّهم فتیة»، قضیة اصحاب کهف. من گوش کردم به حرف‌های اینها که ببینم اینها چه می‌گویند. تمام حرف‌هاشان هم از قرآن بود و از نهج‌البلاغه... این آمده بود که من را بازی بدهد؛ من همراهی کنم با ایشان. من هیچ راجع به اینها حرف نزدم. همه‌اش را گوش کردم .»[۱]

آن‌ها چون می‌دانستند امام از چه جایگاهی در بین مردم برخوردار است، ایشان را رهبر خود معرفی می‌کردند و وانمود می‌کردند که خلاف رأی ایشان عمل نمی‌کنند و به همین دلیل بود که می‌خواستند تأیید امام را در مورد اعمال و کردار خود بگیرند (مانند مبارزه مسلحانه). سرکردگان این سازمان زمانی که دیدند با این نوع تفکر، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستند جایگاهی در حکومت و بین مردم و به‌ویژه نزد امام خمینی (ره) به دست آورند، به هجمه‌های شدید علیه انقلاب و رهبران انقلاب روی آوردند. سران این گروه عنوان می‌کردند که ما نباید تضاد خود را با جمهوری اسلامی آشکار کنیم، چون تضاد اصلی ما با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا است؛ اما به گفته اعضای این سازمان، تماس‌ها و ارتباطات و زدوبندهایی از سوی رهبران این سازمان با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا وجود داشت .[۲] حتی این سازمان با گروهک‌هایی که ضدیت آن‌ها با اسلام آشکار شده‌بود و به گفته خودشان بدترین بلاها را بر سر آنها آورده بود، مانند «پیکار»، علیه جمهوری اسلامی و ملت بیگناه آن هم‌پیاله شده بودند.

این انحرافات به یک‌دفعه اتفاق نیفتاد بلکه این انحرافات عظیم (ارتباط با دشمنان اصلی اسلام و مردم مسلمان مانند آمریکا) از ابتدای تأسیس این سازمان وجود داشت؛ اما شاید نامحسوس‌تر. همین دلایل بود که باعث شد این سازمان روز به روز منحرف‌تر شود و جمهوری اسلامی و مردم آن را مورد هجوم قرار دهد که اوج این حملات وحشیانه را می‌توان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ دید.

پس از غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ تقریباً سازمان به شکل جدی‌تری مخالفت خود را با جمهوری اسلامی ابراز کرد؛ آن‌ها سعی می‌کردند با مظلوم‌نمایی مقدمه‌ای برای کارهای خباثت‌آلود خود آماده سازند. یکی از این مظلوم‌نمایی‌ها این بود که در تظاهرات خودجوش مردم علیه‌شان به نیروهای خود می‌گفتند که چاقو بخورید یا اینکه برخی از نیروهای خود را می‌کشتند و آن را به گردن حکومت می‌انداختند تا راه اعمال خشونت‌آمیز آن‌ها باز شود .[۳] نظر آن‌ها این بود که باید زمانی اعمال اصلی خود را شروع کنند که آمادگی ذهنی و شرایط عینی وجود داشته باشد.

این اعمال (کشته‌سازی و…) برای مقصر جلوه‌دادن جمهوری اسلامی در صورت بروز حرکاتی از سوی منافقین نیز استفاده می‌شد؛ همانطور که نمونه آن را در پاسخ مسعود رجوی پس از انتقادهای شدید اعضای سازمان و گروه‌های دیگر اپوزیسیون به وی می‌بینیم .[۴]

مخالفت‌های سازمان تنها به مظلوم‌نمایی ختم نمی‌شد بلکه برگزاری میتینگ‌ها، توهین به مسئولان مملکتی در روزنامه‌های حامی خود و حدآخر آن، ترور مردم بیگناه بود. واقعیت آن است که اگر ادعای منافقین و سایر گروهک‌ها، مصداق واقعی و دقیقی در متن انقلاب داشت و ایشان صاحب سهمی اساسی در پیروزی جنبش انقلابی منتهی به انقلاب اسلامی بودند، نیازی به تبلیغات گسترده در «عرصه‌های خاکستری» جامعه نمی‌داشتند.

پس از ریشه‌یابی این اقدام از سوی منافقین، حال وقت آن رسیده است که به چگونگی این جنایت بپردازیم.

منافقین بعد از برکناری بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام (ره) رسماً با صدور اطلاعیه‌ای از وی حمایت کرد و با تظاهرات پراکنده در بعضی نقاط کشور مقدمات شورش علیه نظام را آغاز نمود.
پس از «تصویب بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر» در مجلس شورای اسلامی، منافقین که می‌پنداشتند بهانه و فرصت مناسبی برای اعلام شورش علیه امام و نظام جمهوری اسلامی به دست آورده‌اند به سرعت به تدارک و آماده‌سازی یک حرکت مسلحانه وسیع و گسترده در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ پرداختند.

عصر روز سی‌ام خرداد درگیری‌های وسیع و گسترده‌ای توسط دسته‌های مسلح سازماندهی‌شده میلیشیا و هواداران سازمان در سطح شهر تهران رخ داد و در بعضی شهرهای دیگر کشور نیز اقدامات مشابهی از سوی عوامل منافقین انجام شد. سازمان با صدور اطلاعیه‌ای رسماً ورود خود به مبارزه مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد تا به زعم رجوی ایران به لبنان تبدیل شود .[۵]

تعداد این افراد بیش از چند هزار نفر نبود. طبق گزارش خبرگزاری رویترز حدود ۳۰۰۰ نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابان‌ها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت اسلامی به شعاردادن پرداختند .[۶]

شروع تظاهرات ساعت چهار بعدازظهر تعیین شده بود و مکان‌های تظاهرات تهران عبارت بودند از: خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، خیابان ولی‌عصر، میدان ولی‌عصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام‌آباد و پل سیدخندان .[۷]

مسئولیت و هدایت تظاهرات به عهده بخش اجتماعی و زیر نظر محمد ضابطی بود. هواداران تشکیلاتی در تیم‌های ۳ تا ۵ نفره سازماندهی و به یکی از سلاح‌های سرد مسلح شده بودند. رده‌های بالاتر دارای سلاح گرم بودند. چاقو، چماق، تیغ موکت‌بری، قمه، پنجه بکس و فلفل (برای پاشیدن به چشمان مخالفان) از وسایلی بود که اغلب هواداران به دستور تشکیلات با خود حمل می کردند .[۸]

تظاهرکنندگان در چند خیابان از جمله خیابان سهروردی به اتومبیل‌های سواری و اتوبوس‌ها حمله کردند و تعداد زیادی از شیشه‌های اتومبیل‌های مردم را خرد کردند و به ساختمان‌های مردم و اموال بیت‌المال خسارت وارد کردند. افراد گروهک منافقین به مردم حزب‌اللهی و پاسداران حمله کرده و با سلاح‌های خود، آن‌ها را شهید یا مجروح می‌کردند. به‌عنوان مثال شکم یکی از پاسداران توسط منافقین با تیغ موکت‌بری دریده شده بود یا این جنایتکاران در خیابان سهروردی به کتابدار کتابخانه مسجد حضرت علی (ع) به نام سیدخلیل حسینی حمله کرده و شاهرگ او را بریدند و وی را به شهادت رساندند. همچنین در خیابان‌های مختلف تهران، از جمله ولی‌عصر، نظام‌آباد، طالقانی، میدان فردوسی و… این جنایتکاران علاوه بر حمله به مردم، به اموال عمومی و خصوصی نظیر اتوبوس‌ها، بانک‌ها، اتومبیل‌ها، مغازه‌ها نیز آسیب می‌رساندند و آن‌ها را آتش می‌زدند. اولین خبر منتشره در مورد تعداد تلفات ۳۰ خرداد تهران، بیش از ۱۶ تن کشته و ده‌ها مجروح بود. هشت تن از مجروحین نیز فردای آن روز به‌علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کردند .[۹]

نیروهای منافقین برای آتش‌زدن اماکن عمومی و خصوصی از بمب‌های دست‌ساز، سه‌راهی، کوکتل مولوتف و… نیز استفاده می‌کردند. [۱۰] دختران میلیشیا در این درگیری‌ها نیز نقش بسیار پررنگی داشتند. مردم بی‌دفاع نیز در این درگیری‌ها با کمک به همدیگر و پاسداران جلوی برخی از این نوکران استکبار را می‌گرفتند.

صدای آمریکا در خبر خود، وقایع ۳۰ خرداد تهران را از زمان روی‌کارآمدن جمهوری اسلامی بی‌سابقه توصیف کرد و اعلان نمود که در خلال درگیری‌های آن روز دست کم ۳۰ تن کشته شدند و ۲۰۰ تن مجروح گردیدند. خیابان‌های محل درگیری در تهران وضعیت غریبی پیدا کرده بود، چهره‌های ملتهب، مغازه‌های تعطیل شده، اتوبوس‌های به‌آتش کشیده‌شده و دود لاستیک‌های سوخته، چهره این مناطق را دگرگون کرده بود.

هواداران منافقین و اغلب همان میلیشیای معروف، به همراه جمعی از هواداران دیگر گروه‌ها، در کوچه و خیابان، افرادی را که از جهت هیئت ظاهری به حزب‌اللهی‌ها شبیه بودند، کتک زده و از آن‌ها می‌خواستند که به نفع بنی صدر و منافقین شعار دهند؛ چوب و سنگ بر سر و روی افراد مقاوم می‌ریختند و با کارد و چاقو و تیغ موکت‌بری صورت و بدن آن‌ها را زخمی می‌کردند .[۱۱]

حضور گروه‌های مختلف مردم و پاسداران در خیابان‌های اصلی و مرکزی شهر کم کم وضع را دگرگون کرد و دستگیری مهاجمان آغاز شد. به گفته مردم، منافقین با پوشیدن لباس مبدل و تیراندازی به سمت آن‌ها، سعی در بدنام‌کردن پاسداران داشتند که موفق نشدند. ساعت ۷ بعدازظهر، هواداران باقیمانده که مبهوت از این شکست بودند، با انفعال و سردرگمی، متفرق شدند و فضای شهر تحت کنترل نیروهای انتظامی آرام گرفت .[۱۲]

هم زمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجد سلیمان، بندرعباس، آمل، بجنورد، کرج، اردبیل و مشهد و… نیز درگیری‌های پراکنده مشابهی در سطوح کوچک‌تری رخ داد که طی آن‌ها نیز ده‌ها تن از مردم بی‌گناه و پاسداران مخلص مجروح و چند تن کشته شدند .[۱۳]

این جنایت‌ها درحالی از سوی گروهک مرتجع منافقین صورت گرفت که ادعاهای آنان در مورد خلق ایران، همه جا را پر کرده بود. در این میان اعترافات خود اعضای جداشده این سازمان نیز گواهی بر رذالت‌شان است.

در اینجا به اعترافات برخی از اعضای دستگیرشده این سازمان درخصوص جنایات ۳۰ خرداد و برخی مسائل مربوط به آن اشاره می‌کنیم:

مرتضی ناصح پور: در جریان ۳۰ خرداد ۶۰ به چشم دیدم که در چهارراه ولیعصر - طالقانی، چگونه نیروهای سازمان هرکس را که عبور می‌کرد، چاقو می‌زدند. در آن روز افراد سازمان اجازه حمل هر سلاحی را داشتند. من در آن جریان مثله‌کردن مردم حزب الله را شنیدم و به آتش کشیدن مینی بوس در میدان فردوسی را دیدم. عده‌ای از افراد تشکیلات مسلح به سلاح گرم بودند.

غلامرضا بیک محمدی: در اطراف میدان فردوسی سر برادر پاسداری را بریدند و وقتی چاقو در شکم برادر حزب اللهی می‌کردند چند بار می‌چرخاندند.

حمیدرضا رفیعی: در ۳۰ خرداد هرکس که ریش داشت توسط نیروهای سازمان کتک می‌خورد. به پهلوی یک موتور سوار چاقو زدند و بقیه هم با مشت و لگد او را می‌زدند.

علی شکرائی: در ۳۰ خرداد هر مغازه‌ای مربوط به افراد حزب اللهی را در مسیر راهپیمایی می‌دیدیم به آتش می‌کشیدیم. منافقین تعدادی از افراد حزب اللهی را با تیغ موکت‌بری مجروح کردند و در مجموع ۳۰ تا ۵۰ نفر از امت حزب‌الله مجروح شدند .[۱۴]

محمدرضا یزدی‌خواه: منافقین در اردوهایی که دانش آموزان را تحت عنوان سازندگی به مناطق مختلف می‌بردند، آموزش‌های نظامی داده می‌شد و به آن‌ها اسلحه می‌دادند؛ به همین دلیل است که می‌بینیم در درگیری‌ها و تشنجات سال ۵۹ که منجر به ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ گردید، یکی از اقشاری که در آن نقش فعالی داشتند، دانش آموزان بودند .[۱۵]

رضا کیوان‌زاد: مسعود رجوی گفت: هرکسی را دیدید بزنید. منافقین در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ حداقل ۱۶ نفر را مثله کردند و یک نفر را زنده زنده سر بریدند .[۱۶]

ولی الله صفوی: منافقین در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فی المثل یکی برادران بنیاد شهید به نام شهید مازندرانی را سر بریدند .[۱۷]

نتیجه‌گیری: در مقاله سعی شد که ریشه‌های حرکت منافقین به سمت مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد ۶۰ و نحوه انجام جنایت در این روز بررسی شود. با توجه به بررسی‌های انجام شده، یکی از علل ورود منافقین به فاز مسلحانه در ۳۰ خرداد، سهم‌خواهی این گروه از انقلاب مردمی ایران بود؛ سهم‌خواهی زمانی معنی پیدا می‌کند که فرد یا گروهی برای رسیدن به هدفی تلاش کنند؛ اما این گروه نه تنها در پیشبرد انقلاب نقشی نداشت بلکه حضورشان برای حرکت رو به جلو مردم نیز مضر بود.

این افراد که داعیه پیروی از امام خمینی (ره) را داشتند با توهم قدرت و سهم‌خواهی به سویی حرکت کردند که خلاف جهت جریان مردم بود و همین امر باعث شد که در ۳۰ خرداد این افراد، در مقابل مردم قرار گیرند و آن‌ها را از بین ببرند اما غافل از اینکه نظام جمهوری اسلامی با اتکای به ولایت فقیه و حمایت مردم با این حرکات مذبوحانه با سرعت بیشتری به سمت اهداف خود حرکت می کند.

[۱] صحیفة نور»، ج ۱۳، صص ۱۹۸۱۹۷ (با تلخیص)

[۲] روزنامه کیهان، ۶آبان ۱۳۶۰ صفحه ۱۴، مصاحبه با محمد مزیدی، کاندیدای منافقین در مجلس شورای اسلامی

[۳] همان

[۴] آصف، جلال (۱۳۸۹)، «نگاهی به اوضاع و شرایط عمومی کشور ایران در آستانه ۳۰ خرداد ۶۰»، نشریه مطالعات تاریخی، شماره ۲۸۰، صص ۱۱۶ تا ۱۷۹

[۵] رجوی در میتینگ امجدیه در ۲۲ خرداد ماه ۵۹ گفت: یک عده می خواهند ایران را ترکیه بکنند، ولی ایران که ترکیه بشو نیست، لبنان خواهد شد … ما خواستار تروریسم نیستیم، اما نمی شود که انکار کرد، تروریسم واکنش های اجتناب ناپذیری دارد که در آن صورت عین لبنان نه قدرتی برای دولت خواهد گذاشت و نه برای مجلس. نشریه مجاهد، ش ۸۸، ص ۶

[۶] روزنامه کیهان، ۳۱/۳/۶۰، ص ۱۶

[۷] سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، دفتر مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، جلد ۲، چ ۲، ص ۵۷۴

[۸] همان

[۹] روزنامه کیهان، ۳۱/۳/۶۰، ص ۱۴

[۱۰] روزنامه کیهان، ۳۱/۳/۶۰، ص ۱۰

[۱۱] سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، دفتر مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، جلد ۲، چ ۲، ص ۵۷۵

[۱۲] روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۱/۳/۶۰، ص ۸

[۱۳] روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۱/۳/۶۰، ص ۷ و روزنامه کیهان، ۳۱/۳/۶۰، ص ۱۴ و ۱/۴/۶۰، ص ۴

[۱۴] کارنامه سیاه (شهریور ۱۳۶۳)، ج ۳، صص ۱۵۸ تا ۱۶۴

[۱۵] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۵/۶/۶۲، صص ۱۱ و ۱۲ و کارنامه سیاه (تابستان ۱۳۶۲)، ج ۱، صص ۸۶ و ۸۷

[۱۶] روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۱/۶/۶۲، ص ۱۱ و کارنامه سیاه (تابستان ۱۳۶۲)، ج ۱، صص ۱۴۱و۱۴۲

[۱۷] روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۲/۶/۶۲، ص۹ و کارنامه سیاه (تابستان ۱۳۶۲)، ج ۱، ص ۱۵۱

منبع: فارس