کد خبر 971146
تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۹۸ - ۲۳:۳۴

اینک باید به امارات گفت هرچه سریع‌تر پای خود را از پرونده‌های منطقه‌ای به‌خصوص دو پرونده یمن و سودان بیرون بکشد.

به گزارش مشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

امارات متحده عربی، طی نزدیک به ده سال اخیر به یک نام پر سر و صدا تبدیل شده است. این کشور در بسیاری از تحولات منطقه از غرب آسیا تا شمال آفریقا حضور پیدا کرده است. یک سر امارات در فتنه آمریکایی - اسرائیلی علیه جمهوری اسلامی بند است. یک سر آن در قضیه «معامله قرن» و محو فلسطین دیده می‌شود به گونه‌ای که می‌گویند، ابوظبی یک ضلع اصلی مالی این طرح می‌باشد، دست امارات در جنایات یمن بسیار آشکار است و کم نیستند کارشناسانی که معتقدند نقش امارات در این جنایات حتی از نقش آل‌سعود پر رنگ‌تر است. امارات در تحمیل شورای نظامی بر مردم سودان و کشتار ده‌ها نفر از انقلابیون آن هم نقش بارزی داشت.

بیشتر بخوانید:

آیا ژنرال حفتر به ترکها حمله می‌کند؟

امارات در تحولات الجزایر تلاش زیادی کرد تا مانع قدرت گرفتن اسلام‌گراهای اخوانی و غیر اخوانی شود و در انحراف حرکت مردم نقش داشت. امارات در بحران لیبی هم ایفای نقش می‌کند و عامل بسیاری از کشتارهایی است که به دست «خلیفه حفتر» صورت می‌گیرد. امارات در خود شبه جزیره نقش برجسته‌ای در تضعیف موقعیت دو کشور عربی قطر و عمان دارد. در مسایل مرتبط با ایران نیز مکرر شنیدیم که پیش از اسقاط پهپاد آمریکایی RQ۴C توسط پدافند نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اماراتی‌ها یک پای تحریک آمریکایی‌ها برای اقدام شرورانه نظامی علیه ایران بودند و همین دو روز پیش اعتراف هم کردند که پهپاد ساقط شده در آب‌های ایران از یک پایگاه زمینی در امارات تجهیز شده و به پرواز درآمده است که این عدم رعایت حسن همجواری است و از این رو کاردار این کشور به وزارت خارجه ایران فرا خوانده شد.


گرچه این روزها امارات تحت تأثیر حوادث امنیتی اخیر خلیج فارس و دریای عمان به عینه میزان شکنندگی امنیت خود را متوجه شده و در لاک خود فرو رفته است اما وقتی به حجم تحرک و مداخلات مخرب امارات در حوادثی که بر شمردیم نگاه می‌کنیم این سؤال برایمان پیش می‌آید که این مداخلات چه تناسبی با وضع و وزن امارات دارد؟ و در مقابل آنچه باید کرد؟


در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:


۱- «امارات عربی متحده» در سال ۱۳۵۰ از بهم پیوستن هفت امیرنشین ابوظبی، دبی، شارجه، عجمان، فجیره، رأس الخیمه و ام‌القوین تشکیل شده و با این وجود مساحت مجموع آن ۸۳۶۰۰ کیلومتر مربع می‌باشد اما تنها ۷ درصد از این مساحت یعنی فقط ۵۸۵۲ کیلومتر مربع آن آبادی به حساب آمده و قابلیت کشاورزی دارد. جمعیت این کشور ۸/۱۶۰/۰۰۰ نفر است اما تنها ۱۹ درصد یعنی فقط حدود ۱/۵ میلیون نفر از آنان اماراتی‌اند که اگر بین هفت امارت تقسیم شوند به هر امارت حدود ۲۲۰ هزار نفر می‌رسد. با این وجود این کشور در طول ده سال گذشته، روزانه بین ۲ تا ۳ میلیون بشکه نفت صادر کرده و به جایگاه چهارمین کشور صادرکننده نفت رسیده است. این را هم در نظر داشته باشیم که کشوری با این میزان از درآمد نفت از نظر فرهنگی در پایه‌ای قرار دارد که سواحل آن تا پیش از این و در طول قرن‌های متمادی به ساحل دزدان، قراصنه و ساحل بربریت شناخته می‌شده است و کاملاً معلوم است در کشوری که ۸۱ درصد ساکنان آن غیربومی هستند برگزاری انتخابات معنا و مفهومی ندارد کما اینکه در طول ۵۰ سالی که این کشور ادعای استقلال از انگلیس دارد تنها یک انتخابات در سال ۱۳۸۵ در آن برگزار شده ولی مجلس تشکیل شده حق هیچ‌گونه مداخله‌ای در امور سیاسی، مالی و اجرایی کشور ندارد.


۲- تحرک امارات عربی متحده در امور منطقه، با شرحی که داده شد، تحرک اصیل و برخاسته از تمایلات داخلی مردم در این کشور نیست چرا که ۱/۵ میلیون جمعیت نمی‌تواند چنین دخالت‌هایی را بپذیرد و در آن شریک باشد. عقب‌نشینی شیوخ امارات پس از ماجرای پهپاد و درز گرفتن ادبیاتی که ایران را متهم می‌کردند و حتی برای ایران شرط و شروط می‌گذاشتند، عدم اصالت مواضع اماراتی‌ها را نشان داد. در واقع باید گفت، عقب‌نشینی شیوخ امارات در این روزها در ادامه عقب‌نشینی دونالد ترامپ و تیم او از تهدید جمهوری اسلامی و نیز در ادامه عقب‌نشینی بنیامین نتانیاهو از توسل به آمریکایی‌ها برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی بود. با این وصف می‌توان گفت، همان‌طور که مداخلات ابوظبی و دبی در شرارت‌های غرب آسیا و آفریقا اصالت نداشت و در ادامه نقش‌آفرینی آمریکا و رژیم صهیونیستی بود، سکوت این روزهای آن هم اگر چه به‌طور آشکار از زبونی آن حکایت می‌کند، به اشاره آمریکا و رژیم اسرائیل صورت گرفته است.


۳- اگر به نقش‌آفرینی‌های مخرب امارات نظر بیفکنیم به‌خوبی درمی‌یابیم که شباهت زیادی با نقش صهیونیست‌ها در جنایات و سفک دماء مسلمین دارد. کشتار این روزهای مردم یمن به دست نیروهای ارتش امارات و مزدوران آمریکایی آن در یمن یادآور کشتار مردم در دو اردوگاه فلسطینی «صبرا» و «شتیلا» است. در جریان کشتار مظلومین فلسطینی ساکن در این دو اردوگاه که در بیروت واقع شده، فالانژهای لبنانی و ارتش جنوب که تحت امر آریل شارون وزیر جنگ وقت رژیم اسرائیل بودند، مردم مظلوم فلسطین را قتل عام کردند، در جریان آن حمله صدها زن و کودک به شهادت رسیدند. در اینجا هم اماراتی‌ها همین نقش را در یمن و سودان ولیبی و الجزایر و فلسطین در پیش گرفته‌اند. این در حالی است که اگر روی گزینه مزدوری امارات برای رژیم صهیونیستی خط بزنیم، هیچ دلیل دیگری نمی‌یابیم که با آن اقدامات خائنانه و جنایتکارانه امارات را توجیه کنیم. آنچه از عملکرد امارات گفته شد نه با وزن و اندازه آن می‌خواند و نه با منافع و مصالح آن سازگاری دارد. امارات در این صحنه به تناسب وضع فرهنگی‌اش نقش یک چاقوکش شرور را برعهده گرفته که توسط دیگران برای ارتکاب جنایت به‌کار گرفته می‌شود و این در حالی است که خود این فرد شرور به این گمان عربده می‌کشد که- براساس آنچه به او گفته‌اند- کوچه از مردان خالی است. حالا این شرور می‌بیند آنان که او را به وسط معرکه فرستاده‌اند، خود از ترس بر خود می‌لرزند و در حال فرار هستند.


امارات در این گمان است که اگر به محور مناقشات موردپسند آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در منطقه تبدیل شود، علاوه بر آنکه به‌عنوان و اعتبار و قدرتی دست پیدا می‌کند، به یک پوشش محکم امنیتی هم دست پیدا می‌کند و می‌تواند ضمن حضور در صحنه‌های شرارت از تبعات آن ایمن باشد. مقامات امارات با این سابقه فرهنگی و جمعیت و مساحت در ماه‌های اخیر به آن درجه از گستاخی و در واقع حماقت رسیده بودند که فهرستی از مطالبات را متوجه ایران کردند که یکی از آن‌ها این بود که ایران از به‌کار بردن عنوان «خلیج فارس» خودداری کند!


۴- اینکه امارات با این سعه محدود چه می‌کند یک طرف مسئله است اما طرف اصلی این است که امارات جدای از مباحث مرتبط با ایران که واقعاً کمترین اهمیتی ندارند، امروز به مرکز فتنه علیه اساسی‌ترین مسایل جهان اسلام تبدیل شده است. امارات طی دو دهه اخیر و به‌خصوص از زمانی که رژیم صهیونیستی دریافت، نمی‌تواند به توسعه اراضی مطابق الگوی از نیل تا فرات دست یابد و علناً از آن کنار کشید به فکر افتاد تا با استفاده از سلاطین و دربارهای خائن عربی در جنوب خلیج فارس عملاً و به‌صورت نرم‌افزاری در حوزه‌های اقتصادی و اطلاعاتی نفوذ و ورود کند و به مرور روابط خود را علنی کرده و پروژه سیطره بر حوزه عربی را به سرانجام برساند. در این ماجرا امارات به دلیل اینکه بی‌ریشه بود و حکام آن از خود هیچ اراده‌ای نداشتند، نقش کلیدی را به‌عهده گرفتند. قرار مشترک اسرائیل و امارات این بود که اسرائیل به امارات برای انتقال از یک کشور کوچک و منزوی به کشوری با نقش اول در جنوب خلیج فارس کمک کند و در مقابل آن امارات همه توانایی خود را برای بسط قدرت و نفوذ اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی رژیم اسرائیل در جنوب خلیج فارس به‌کار بگیرد. از این‌رو اگر به رفت‌وآمد مقامات اسرائیلی طی دهه اخیر در جنوب خلیج فارس در قالب‌های مختلف از اعزام تیم‌های ورزشی تا هیات‌های اقتصادی نظر بیفکنیم در همه آن‌ها از امارات تا عمان تا بحرین تا حتی رژیم سعودی روی پای مقامات اماراتی به‌خصوص شیخ خلیفه بن‌زاید که در سال ۸۳ به‌جای شیخ زاید امارت ابوظبی را به‌دست گرفت و نخست‌وزیر او شیخ حمدبن راشد، امیر دبی را می‌بینیم.


الان هم که ماجرای خائنانه «معامله قرن» - صفقهًْ القرن- مطرح است، اماراتی‌ها وعده داده‌اند که حدود نیمی از هزینه‌های آن را شخصاً برعهده می‌گیرند. امارات گمان می‌کند با کمک اسرائیل می‌تواند حتی جای دولت‌های سمبلیک عربی نظیر مصر و سوریه را در بین عرب‌ها پر کند و از این طریق کوچکی سرزمین و حقارت فرهنگی و کمی جمعیت خود را بپوشاند.


۵- امارات خود به‌خود تهدیدی برای هیچ‌کس نیست بلکه شرایط آن به‌گونه‌ای است که تهدید از هرسو آن را احاطه‌کرده است ولی از آنجا که مقامات این کشور کوچک ثابت کرده‌اند که ارزان‌ترین و در دسترس‌ترین ابزار برای صهیونیست‌های جنایتکار می‌باشند، نمی‌توان از کنار نیات پلید و اقدامات خائنانه آنان گذشت. ابوظبی و دبی فعلاً از ترس مواجه‌شدن با شرایط امنیتی که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را برای امارات کنترل کند، زبان فرو خورده‌اند اما نباید گمان کرد که آنچه در نهان‌خانه آنان می‌گذرد همان است که در برون در ملاقات با پمپئو در ابوظبی و یا در ملاقات با پوتین در مسکو مطرح می‌کنند. واقعیت این است که امارات پل‌ها را پشت‌سر خود خراب کرده است و به این آگاهی رسیده که شرایط منطقه به ضرر متجاوزین به یمن و مشارکت‌کنندگان در کشتار مردم سودان و لیبی و… پیش می‌رود. آنان ممکن است در این شرایط به خیانت‌هایی دست بزنند که تأدیب آنان لازم باشد. اینک باید به امارات گفت هرچه سریع‌تر پای خود را از پرونده‌های منطقه‌ای به‌خصوص دو پرونده یمن و سودان بیرون بکشد.