به گزارش مشرق، «محمدحسین محترم» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
۱- میگویند اصطلاح «شطرنج بازیکردن با کبوتر» در زبان دیپلماتها کنایه از گفتوگوکردن با یک احمق است. حالا حکایت مذاکرهکردن با رئیسجمهور آمریکا، داستان شطرنج بازیکردن با کبوتری است که با به هم زدن قواعد بازی و حرکات غیرعادیاش، ژست برندهشدن هم میگیرد. رئیسجمهور آمریکا با پارهکردن برجام و تهدید و تشدید تحریمها و تروریستخواندن ملتایران و دادن وعده «نابودی کاملایران»، با ظاهری فریبکارانه و در تناقضی آشکار در توئیتر و رسانهها میگوید بیایید مذاکره کنیم و با هم دوست باشیم!. ترامپ معتقد است این هنرِ مذاکره اوست که اول تهدید کند و بعد که طرفش ترسید، پیشنهاد مذاکره بر سر چیزی که خودش میخواهد بدهد.
بیشتر بخوانید:
جزییات جدید از تحریم ظریف توسط آمریکا
ایران آنقدر ضربه میزند تا آمریکا از تحریمها عقبنشینی کند
رئیسجمهور آمریکا این شیوه را در قبال همه کشورهای دنیا بهکار گرفته است، اما این کبوتر بازیگر شطرنج در صفحه ایران بهجای هنرش، حماقتش آشکار شده است، چراکه بعد از تهدیداتش بدون اینکه ملت ایران بترسد، حس حقوق بشری گرفته و پیشنهاد مذاکره داده است. لذا سِرّ نمایانشدن هنر آمریکاییها درایناست که ملت طرف مقابلش بترسد و سِرّ حماقتشان در آن است که بدون ترسیدن ملت ایران و در اوج مقاومت آنها پیشنهاد معاملهای دادهاند که خیلی به نفع خودشان است!.
برهمین اساس است که روزنامه واشنگتنپست در وصف هنر هذیان و تناقضگوییهای رئیسجمهور آمریکا مینویسد «ترامپ در تهدیدهای توئیتری و رسانهای خود علیه ایران مانند ببر حمله میکند اما در میدانهای حقیقی و واقعی مانند گربهای ترسو عقبنشینی و رفتار میکند». رئیسجمهور آمریکا بهدنبال تعبیر خوابی است که بوش و اوباما هم میدیدند اما هرگز آن خواب تعبیر نشد.
ملت ایران با مقاومت خود بدون توجه به تحریمها و فشارها در زمان بوش تعداد سانتریفیوژها را افزایش داد و قدرت دفاعی کشور را تقویت کرد و در زمان اوباما نیز هرچند آرزو داشت حتی یک پیچ ومهره صنعت هستهای ایران را باقی نگذارد اما هم به غنیسازی بیست درصد رسید و هم به سامانههای پدافندی و موشکهای پیشرفته بومی دست پیدا کرد. اکنون در زمان ترامپ هم جمهوری اسلامی علیرغم القاء تحریمهای تکراری و فشار حداکثری، به سلاحهای دفاعی و تهاجمی سِرّی و فوق سِرّی دست پیدا کرده است که بر خلاف صنعت هستهای بر سر هیچ کدامشان بهدلیلاینکه هم قدرت دفاعی کشور هستند و هم بهدلیل سِرّی و فوق سِرّی بودنشان، قابل مذاکره نیستند. لذا اگر کسی تصور کندایران بیش از زمان بوش و اوباما تحت فشارهای آمریکاست و باید با کبوتر شطرنج بازی کند، باید به روحیه خودش شک کند که چگونه تحت تاثیر جنگ روانی جنگطلبان بیرونی ناتوان از جنگ با ایران و کاسبان القاء جنگ در داخل قرار گرفته است.
۲- اولاً رئیسجمهور آمریکا در حالی ادعای مذاکره و دیپلماسی دارد و حس حقوق بشریش گُل کرده و خواهان پیشرفت مردم ایران شده که یک کابینه نظامی با حضور فرقه اوانجلسیتها و باند نئوکانها که در مکتب وستپوینت تربیت و پرورش یافتهاند، تشکیل داده است. از بولتون و پمپئو و هسپل تا جان ابیزید سفیر آمریکا در عربستان و مارکاسپر دلال و بازاریاب شرکت تسلیحاتی رایتون و نامزد وزارت دفاع، همگی فارغالتحصیل آکادمی نظامی آمریکا هستند. ثانیاً ترامپ تاجر مسلک از یک طرف کابینه نظامی تشکیل داده و از سوی دیگر از هرگونه اقدام نظامی علیهایران ناتوان و بهشدت از پیامدهای آن هراسان و بیمناک است و این ترس آنقدر بر او غلبه کرده که با سردرگمی و انفعال تلاش دارد با تکرار این جمله که «بهدنبال مذاکره هستم و خواستار جنگ نیستم» بر آن فائق آید.
اما سؤالاین است که پس چرا کابینه نظامی تشکیل داده است؟ پاسخ خیلی سادهاینکه ترامپ تاجر مسلک در دور اول توانست به کمک پولِ افراد تاجر مسلکی مثل خودش وارد کاخ سفید شود، اما اکنون بهدلیل دوری آنها از وی، تلاش دارد با «دیپلماسی زور» و با چماق «کابینه نظامی» و استفاده از «مثلث القاء زور» یعنی بولتون و پمپئو و هسپل در دور دوم نیز در کاخ سفید بماند. لذا شاهد هستیم کهاین کابینه نظامی برای قدرتنمایی و القاء زور به «دیپلماسی کشتیهای جنگی» قرن نوزدهم روی آورده و با «جنگ روانی» بر بستر «دیپلماسی زور»، «جنگ علیه جامعه جهانی» به راه انداخته است تا دیگران را وادار به مذاکره کند و برگ برندهای در انتخابات داشته باشد. از جنگ تجاری با چین و روسیه و اروپا تا جنگ اقتصادی با ایران و تا جنگ سیاسی با همه دنیا!، همه همان سناریوی «فشار برای مذاکره و مذاکره برای ادامه فشار» است که قبلاً درباره آن سخن گفتهایم.
۳- اگرچه صدها دلیل منطقی میتوان برای اثبات بیصداقتی رئیسجمهور آمریکا درباره ادعای مذاکره برای پیشرفت ملتایران و در موضوع ادعای جلوگیری از تولید سلاح هستهای برشمرد، اما اولاً فقط همین موضوع مورد اشاره کفایت میکند که با تهدید و زور «هیچ آدم عاقل و ملت آزادهای» تن به مذاکره نمیدهد و ملت ایران از خود سؤال خواهد کرد چگونه یک کشوری بدون «تیم دیپلماتیک سیاسی» و با تشکیل «تیم دیپلماتیک نظامی» بهدنبال مذاکره میتواند باشد؟. ثانیاً تامل و تفکر در استقرار بمبافکنهای بی ۵۲ حاملهای بمبهای هستهای آمریکا در دریای ژاپن کفایت میکند تا ملت ایران سؤال کند چگونه تنها کشوری که از بمب هستهای استفاده کرده و بمبافکنهای هستهایش را عازم منطقه میکند، و با وجودداشتن زرادخانههای هستهای و حمایت از زرادخانههای هستهای اسرائیل، میتواند شایسته سردمداری مبارزه با سلاح هستهای باشد؟!. ثالثاً رئیسجمهور آمریکا از یک طرف در ادعایی متناقض مدعی پیشرفت ملتایران با اعمال تحریمهاست و از طرف دیگر اهداف و آرزوهای متوهمانه خود از مذاکره با ایران را آشکارا در مصاحبه با شبکه ان بیسی بر زبان میآورد و میگوید «تضعیف قدرت دفاعیایران هدف اصلی از درخواست من برای مذاکره با ایران است و خواهان مذاکره هستم تا به ایرانیها بگویم علاوه بر انرژی هستهای، موشکهای بالستیک هم نمیتوانند داشته باشند و اجازه بازرسی از هر نقطهای که من درخواست کردم از جمله سایتهای نظامی را باید بدهند»!.
۴- تحریم رهبرمعظم انقلاب اوج روشدن دست آمریکا در جنگ روانی علیه ملت ایران است. اولاً آمریکا بعداز تحریم مردم به سراغ تحریم رهبری مردم رفته است. این یعنی فهمیدهاند تا چنین رهبری آگاه و حکیم وجود دارد، ملتی مقاوم نیز وجود خواهد داشت. ثانیاً این نشان میدهد هم مردم و هم رهبری هدف آمریکاییها هستند و تلاش دارند با القاء اختلاف بین مردم و رهبری و بین آحاد جامعه شکافایجاد کنند. ثالثاً آنچه که نشان میدهد اقدامات آمریکا فقط یک بازی سیاسی- روانی استاینکه شخصی را تحریمکردند که از مال دنیا اندک اندوختهای هم ندارد و این همه هیاهو و فضاسازی درخصوص تحریم رهبری در حقیقت برای محرومکردن ایشان از یک زیلوی رنگ و رو رفته متعلق به دهه ۵۰ است. هرچنداین زیلو هم متعلق به جهیزیه همسرشان است، اما برای گرفتن این زیلو بهعنوان تنها اموال رهبری نیاز به تحریم یک کشور مدعی ابرقدرتی نبود، میگفتند رهبری خودشان بهعنوان تبرک! به آنها میدادند تا شاید زندگی زاهدانه ایشان سران آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد و آدم شوند!. لذا تحریم برای مصادره یک زیلوی کهنه نشان میدهد سران آمریکا اولاً چقدر احمقند، ثانیاً چقدر حقیرند، و ثالثاً چقدر درمانده شدهاند.
۵- در کنار تحریم رهبری که همواره در مقابل مذاکره با آمریکا بهعنوان دیدبانی بیدار و هوشیار هشدار و انذار و تذکرات لازم را به مسئولان کشور و سایر ملل جهان میدهند، تحریم آقای ظریف بهعنوان کسی که تحصیل کردهآمریکا و همیشه خواستار مذاکره و دیپلماسی بوده است، تحلیل خاص خودش را دارد، از جمله اینکه مقاومتکننده و مذاکرهکننده برای آمریکاییها فرقی ندارد و فقط تسیلمشدن برای آنها مهم است. اما در فضای سیاسی کنونی کشور باید مصداقی ازاین ضربالمثل توصیف کرد که «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت!». هرچند در مِثَل مناقشه نیست اما باید درحقیقت تحریم آقای ظریف را «تحریم مذاکره» تلقی کرد. این علاوه بر اینکه بیصداقتی آمریکا در ادعای مذاکره را بیشتر آشکار میکند، نشان میدهد در حالیکه قرار بود برجام تحریمهای ملت ایران را لغو کند، اولاً خود متولیان برجام را هم تحریم کرد و ثانیاً تحریمها دامن خود برجام را هم گرفت. لذا در حماقت رئیسجمهور آمریکا همین بس که هم ادعای مذاکره دارد و هم وزیرخارجه را که متولی اصلی مذاکره است، تحریم میکند!.
۶- اینکه رهبری میفرمایند «آمریکا صداقت ندارد»، یک تحلیل مبتنی برگزارههای پنهان نیست بلکه ژن آمریکاییها بیصداقتی! است و این یک حقیقت ذاتی و واقعیت سیاست خارجی آمریکاییهاست که در آشکارکردن آن ابایی هم ندارند و این عیانکردن بیصداقتی همان «دیپلماسی زور» است که ملت ایران هیچگاه به آن تن نداده و نخواهند داد و سرنگونی مدرنترین پهپاد جاسوسی آمریکا این دیپلماسی زور را بیاعتبار و با شکست مواجه کرد. بر این اساس است که رسانههای غربی عنوان میکنند که «رفتار انقلابی» در کنار «صبر راهبردی» ایران موجب «آزار راهبردی آمریکا» و «ناامیدی راهبردی اسرائیل» شده و آنها را نگران کرده است که در تیررس مستقیم محور مقاومت قرار گیرند. این همان تغییر معادلات منطقه است که سیاست آمریکا را از «تهاجمی به تدافعی» و سیاست ایران را از «تدافعی به تهاجمی» تغییر داده و همان «تغییر رفتار» ی است که آمریکاییها از آن سخن میگویند، اما نه آنگونه که آنها میخواستند!