به گزارش مشرق، «محمد ایمانی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
۱- مدیریت منادی اعتدال، باید تعادل و تناسب و واقعنگری را مراعات کند. لازمه واقعنگری، جدا کردن مرز واقعیت با تصورات و آرزوهاست. زیباترین تصویر و تصورها نمیتواند جای واقعیت را پر کند. بعضاً در روند مدیریت دولت، با رفتاری کاریکاتوری مواجه هستیم؛ اغراق در برخی حوزهها و نحیف گذاشتن بسیاری از حوزههای دیگر. مانند همین رویکرد چندسالهای که شاکله مسئولیت و مدیریت اجرایی را بر دوش دیپلماسی انداخت و دیپلماسی را نیز به ادامه توافق نامتوازن به هر قیمت -ولو گم شدن استراتژی و هدف توافق- منحصر کرد.
بیشتر بخوانید:
واکنش اتحادیه اروپا به افزایش ذخائر اورانیوم ایران
یکسال از دیپلماتدزدی اروپا گذشت
ظریف: ما برجام را نقض نکردهایم
۲- مراسم «روز صنعت، معدن و تجارت» دیروز با سخنرانی وزیر خارجه برگزار شد. آقای ظریف در این نشست گفت «اینستکس اگرچه پاسخی به خواستهای ایران و تعهدات اروپاییها نیست، اما یک ارزش راهبردی و استراتژیک دارد و آن اینکه نزدیکترین متحدین آمریکا در روابط اقتصادی، از این کشور فاصله میگیرند». کدام ارزش راهبردی؟ آیا واقعاً رویکرد اروپا در ۱۴ ماه گذشته، فاصله گرفتن از آمریکا بوده است؟ یعنی مثلاً قراردادها و مبادلات مربوط به شرکتهای توتال، ایرباس، پژو و زیمنس، مرسک، انی، آلیانتس، ساگا، پیجینیگ، لویدز، دی زد و… را حفظ و توسعه دادهاند؟ یا اینکه قراردادها و مبادلات موجود را به هم زدهاند؟ آیا حجم تجارت چندمیلیارد یورویی، مثلاً به ۱۰ میلیارد یورو افزایش یافته تا نشانه جدایی راهبردی اروپا از آمریکا باشد یا تنزل فاحش کرده است؟
چگونه میتوان از رفتار تاکتیکی اروپا نتیجه گرفت اتفاقی راهبردی رخ داده است؟! آیا ما در سال ۹۴ و ۹۵ قرار داریم که چنین تحلیل خلاف واقعی ارائه میشود؟ اصلاً آیا چالش اصلی صنعت و تولید، برجام و اینستکس است یا اینکه به ضعف نقشه و برنامه و همآهنگی در داخل دولت برمیگردد؟ آیا این چالشی که تولید مسکن - با ۲۵۰ شاخه صنعتی تحت پوشش آن و ظرفیت میلیونی ایجاد شغل- ۶ سال است گرفتار رکود شده و دولت، رکورد ۱۰ ساله کمترین میزان تولید مسکن را شکسته، به برجام و تحریم ربط دارد یا به ضدتدبیرهای وزیر بیکفایتی که به جای مواخذه، با ژست طلبکاری استعفا داد؟
۳- برجام از همان ابتدا (پاییز ۹۴) نامتوازن اجرا شد و توسط دولتهای اوباما و انگلیس و فرانسه و آلمان بهاشکال مختلف نقض گردید. کاری که ترامپ در این میان کرد، بازنمایی واقعیت و نیشتر زدن به بیصداقتی آمریکا و اروپا بود. اروپاییها پس ازخروج ترامپ، قول دادند تا آبان ۹۷، مزایای ضدتحریمی برجام را برای ایران جبران میکنند. این البته عملیات فریب برای گرفتن التهاب از بازار نفت (بهخاطر کم شدن تدریجی سهم ایران) بود. اگر ایران آن زمان قاطعیت به خرج میداد، احتمال اینکه قیمت تا ۱۰۰ دلار صعود کند، بسیار بالا بود و این یعنی دور جدید رکود و تورم و اعتراضات در فرانسه و انگلیس و آلمان. چنین شوکی میتوانست در قالب اعتراض دولتهای اروپایی و آسیایی به تحریم نفتی، آمریکا منتقل شود. اما متاسفانه دولت و وزارت خارجه و نفت ما، ضمن سوءمحاسبه، به بازاری که سهم ما از آن حذف میشد، آرامش دادند!
۴- اروپاییها در این روند پشتهماندازی و مهار شوک نفتی، موعد آبان را به آذر و دی، و سپس بهمن ۹۷ موکول کردند و هر نوبت، وعده خود را فروکاستند. آنها متعهد بودند مقابل تحریمهای مالی، بانکی و نفتی بایستند؛ اصلاً نامی از SPV و INSTEX در برجام نیامده بود. اما از اواسط پاییز، ابتدا نام اسپیوی و سپس اینستکس را زمزمه کردند و طی چند مرحله، تعهدات خود را به صفر رساندند. آنها با وعده SPV مدعی شدند میخواهند نفت ایران را بخرند و غذا و دارو بفروشند. تعهدات مالی و بانکی را در این مرحله با رندی حذف کردند. اما در ادامه راهبرد خدعه و خریدن زمان، مدعی شدند اینستکس را راهاندازی میکند تا ایران بتواند در ازای فروش نفت به کشورهای غیراروپایی، از اروپا «غذا و دارو» بخرد! این روند در حالی رخ میداد که هنگام اعلام توافق برجام، ادعا شده بود ایران از ذیل تحریمهای سازمان ملل در آمده است. جالب اینکه عراق هنگام قرار داشتن ذیل بند هفت منشور شورای امنیت، امکان مبادله نفت در برابر غذا و دارو را داشت.
۵- روزنامه وال استریت ژورنال میگوید خط اعتباری مدنظر اروپا شامل «چند میلیون یورو» است. وزیر نفت دیروز ضمن اعتراض به پیشنهاد اروپا که فاقد مکانیسم خرید نفت و پرداخت پول آن است، تصریح کرد کل این اعتبار «۴ میلیون یورو» میباشد! این رقم را مقایسه کنید مثلاً با قرارداد ۳۰۰ میلیون یورویی سایپا- پژو سیتروئن و قرارداد ۴/۸ میلیارد دلاری توتال که هر دو نیز توسط طرف اروپایی بدون پرداخت کمترین خسارت نقض شد. یا مقایسه کنید با قیمت ۷۰ تا ۴۰۰ میلیون یورویی یک هواپیما. در سطحی پایین تر، برای خرید یک بازیکن فوتبال در اروپا، ارقامی بین ۲۵ تا ۲۲۰ میلیون یورو پرداخت میشود. با این اوصاف، اگر ۴ میلیون یورو را میان ۱۰ کشور اروپایی مدعی همکاری با اینستکس (ادعای موگرینی مقارن با واگذاری مسئولیت) تقسیم کنیم، متوسط سهم هر کشور برای تجارت با ایران ۴۰۰ هزار یورو میشود؛ یکششم قرارداد یک بازیکن فوتبال، یکبیستم پول یک هواپیما و یک هشتادم قرارداد سایپا- پژو!
۶- اروپاییها که نمیخواهند به تعهد خرید نفت و برداشتن تحریمهای مالی و بانکی طبق برجام عمل کنند، یک شرط کوچک (!) دیگر هم دارند؛ اینکه معامله کذایی، بههیچوجه مشمول تحریمهای آمریکا نشود. اتحادیه اروپا حتی از یک اعتراض رسمی به آمریکا در شورای امنیت بهخاطر نقض و ابطال برجام دریغ کرد. در این میان، شعبدهبازی INSTEX، برای رسمیت بخشیدن به ابطال تعهدات برجامی اروپاست. اروپا بدین ترتیب تصریح میکند تعهدات برجامی خود را پایانیافته میداند. هرکس از این اقدام بیارزش و موهن استقبال کند، عملاً امضا کرده که اروپاییها دیگر تعهدی برگردنشان نباشد اما ما به اجرای یکطرفه تعهدات ادامه دهیم.
۷- ما در طول این سالها به ویژه یک سال اخیر، معطل «اروپای غدّار اما فلج» بودهایم. آقای روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای»، ضمن مرور مذاکرات و توافقات سال ۸۲-۸۴ میگوید «برخی از مسئولین باور نمیکردند اروپا به تنهایی قادر به حل مسئله نیست. ما میگفتیم توان اروپا هم در آژانس و هم در شورای امنیت محدود است و حتی برای تضمین امنیت خودش نیز محتاج آمریکا است. اروپاییها حتی نتوانستند یک هواپیمای ایرباس را بدون هماهنگی با آمریکا به ما بفروشند.
اروپا قادر نیست هواپیمای ساخت خودش را به ما بفروشد». سند دوم، اظهارات چند هفته قبل امیرحسین زمانینیا معاون وزارت نفت (عضو تیم مذاکراتی روحانی) است که چند هفته قبل گفت «اروپا در عمل کار زیادی نمیتواند انجام دهد. طرف اصلی ما آمریکا بود و حتی اروپاییها خرده میگرفتند که مذاکرات را با آمریکا تمام کردهاید و اکنون از ما میخواهید آن را تایید کنیم… اروپاییها متوجه شدند گروگان هستند و برای استقلال تلاش میکنند، اما این موضوع ۵۰ - ۶۰ سال طول میکشد»! آیا وزارت خارجه و آقای روحانی میتوانند شصت سال دیگر منتظر و معطل بمانند؟
۸- جک استراو وزیر خارجه وقت انگلیس، پس از توافق هستهای سعدآباد در سال ۸۲ گفته بود «ما میوه جنگ و اشغال عراق را در مذاکرات سعدآباد چیدیم». اما ۱۶ سال بعد، معادلات قدرت در منطقه زیرورو شده است؛ هرچه آمریکا و متحدانش در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن گرفتار شکستهای راهبردی شدهاند، محور پیروز مقاومت بسط ید پیدا کرده و به حدی از اقتدار رسیده که دولت تندخوی ترامپ پس از سرنگونی پهپاد فوقپیشرفتهاش، مجبور است در کنار تهدید، از ایران سپاسگزاری کند که هواپیمای جاسوسی سرنشیندار را ساقط نکرده است. آیا سزاوار است با وجود این جابهجایی بنیادین معادله قدرت، وزیر خارجه بیسروپای آلمان در ملاقات با روحانی و ظریف بگوید اگر درخت برجام میوه نداده (یا میوهاش را مانند ۱۶ سال قبل به یغما بردهایم)، شما از سایهاش استفاده کنید؟! چرا بر دهان او نزدند؟ یعنی بنا بوده به فاصله ۱۶ سال، دو بار از سرمایههای ملی هزینههای گزاف کنیم و گونهای از درختهای بیثمر و پرهزینه را بکاریم که عایدات آن برای غرب و خساراتش برای ایران است؟ اینکه ایستادن در موضع اتهام است.
۹- یکشنبه آینده، سررسید ضرب الاجل دو ماهه ایران به اروپاست. تصمیم راهبردی را نمیتوان و نباید بهخاطر رفتار تاکتیکی و عملیات تاخیری حریف، معطل گذاشت. ما پس از خروج آمریکا از برجام، ۱۲ ماه صبر پیشه کردیم. اما صبر دولت ما، آمریکا و اروپا را گستاختر کرد، بهجای آنکه به عقل و عهد برگرداند. آمریکا در این مدت، در حال بازگرداندن تحریمها بود. دولتهای خبیث اروپایی نیز امیدوار بودند همراهی با فشار حداکثری آمریکا در قالب نقض تعهدات، ایران را از موضع ضعف، دوباره پای میز مذاکره بیاورد تا این بار، عقبنشینی از نفوذ منطقهای و واگذاری توانمندی بازدارنده دفاعی را بپذیرد. اگر هم کار به بیثباتی در ایران میکشید، باز هم مطلوب آنها در جبهه صهیونیسم مسیحی بود.
۱۰- اما قریب دو ماه است ورق برگشته است. از یکسو ضربات محور مقاومت به مراکز مهم اقتصادی و نظامی دو رژیم خیانتکار در منطقه شدت گرفته است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی با سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا نشان داد زدن ضربات متقابل را با جدیت در دستور کار قرار داده است. مجموعه نظام همچنین ۱۸ اردیبهشت ماه، بازنگری در راهبرد خود نسبت به برجام را آشکار کرد و به شکل اجماعی در سطح شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت فقط دو ماه دیگر، به طرف اروپایی برای جبران کوتاهیهایش مهلت دهد. این، تصمیمی راهبردی، با ۱۲+ ۲ ماه تاخیر بود تا حجت بر دوستان و دشمنان تمام شود. دولت در اثر تراکم عهدشکنی و خباثت طرف مقابل و فشار افکار عمومی، از اردیبهشت ماه اعلام کرد کاهش تعهدات برجامی را بهعنوان اهرم بازدارنده، در دستور کار قرار میدهد. حریف کمترین تردیدی نکند که این تصمیم راهبردی، جز با بازگشت او به تعهداتش تغییر نخواهد کرد. برجام، به خودی خود نمیتوانست راهبرد دولت باشد اما اگر هم به خطا چنین شد؛ مشروط به پایبندی غرب بود. استحاله تدریجی «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) به «برجای» (برنامه جامع اقدام یکطرفه ایران!) به عنوان راهبردی برای در جا زدن ایران و بازداشتن آن از پیشرفت، به مفهوم پایان عمر برجام است؛ همچنان که توافقات ۱۶ سال قبل سعدآباد و بروکسل و پاریس، به دست غرب نابود شد. با این تفاوت که امروز، ایران و متحدان راهبردی آن، دست برتر را در منطقه دارند.