سرویس شبکههای اجتماعی مشرق- در چند سال اخیر، هجوم بیسابقهای به ارزشها و هنجارهای سبک زندگی دینی آغاز شده و شدت گرفته تا انتخابهایی مانند مادری، خانهداری، فرزندپروری، احترام به والدین، زیست مؤمنانه، تعهد به دیگران و... کمرنگ و محو شود. در این میان، شبکههای اجتماعی و وبسایتهای اینترنتی در این هجوم و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، شبیخون فرهنگی، نقشی اساسی ایفاء میکنند. در مقابل، فعالان مؤمن و متدین و متعهدی هستند که زمین مبارزه و مجادله با جهل و خرافات و ترویج و تبلیغ سبک زندگی ایرانی-اسلامی را در همین شبکههای اجتماعی تعریف کردهاند تا هم از ابزار و فن رقیب استفاده کنند و هم مخاطب را از او بگیرند. «آباندخت سیفی»، مادر متعهد و دغدغهمندی است که با روزمرهنویسی هنرمندانه و مبتکرانه در توئیتر کوشیده است یک خانواده مسلمان ایرانی را به تصویر بکشد. دعوت میکنیم گفتگوی ما با خانم سیفی را بخوانید؛ به ویژه بخشهایی که در مورد اهمیت و کارکرد روزمرهنویسی است.
خانم سیفی! ابتدا خودتان را معرفی کنید.
من «أرینب سیفی» هستم، منتهی من را به اسم آباندخت میشناسند در شبکههای اجتماعی. ۳۴ ساله و متأهل و مادر دو فرزند؛ یک دختر ۲ ساله و یک پسر ۷ ساله که کاربران و مخاطبان با کاراکترشان در فضای مجازی آشنایی دارند، با هشتگهایی که به اسمشان هست. لیسانس آموزش زبان انگلیسی هستم و با افتخار خانهدارم.
از چه زمانی وارد توییتر شدین و چرا؟
از دو سال پیش، یعنی اردیبهشت ۹۶، قبل از انتخابات. البته با دغدغه انتخابات وارد نشدم. توییتهایی را در کانالهای تلگرامی میدیدم. چه توییتهایی که جنبه فان و سرگرمی داشتند و چه توییتهایی که تحلیل مسایل سیاسی بود. علاقهمند شدم وارد توئیتر بشوم. یعنی ابتدا بدون دغدغه بود، ولی بعد که وارد شدم، یک سری دغدغه ایجاد شد که فعالیتم را هدفمندتر ادامه بدهم.
کاربران، شما را به عنوان ایجادکننده هشتگ «مادرانه» و روایتگر خاطرات و نکاتی از زندگی متأهلی و جنبههایی از زندگی مادرانه میشناسند. این تصویری که از شما شناخته شده، با هدفی که داشتید، مطابقت دارد یا خیر؟
واقعیت این است که وقتی وارد فضای توییتر شدم، فضا حداقل در میان انقلابیها به شدت سیاسی و سیاستزده بود. تعداد خانمها هم خیلی کم بود و فعالیتی که داشتند، در همان زمینه سیاسی بود. بعدها که با خانمها ارتباط گرفتم، دغدغهام این بود که زنانگی و مادرانگی را وارد فضای توییتر کنیم. یعنی ابایی نداشته باشیم از بیان زندگی خودمان، از سختیهای مادر بودن، از لذتهایش و نکاتی که وجود دارد، البته مواردی که چندان هم خصوصی نباشد. خدا را شکر خیلی از خانمها همراهی کردند. هدفم هم این بود که نشان دهم زن بودن، خانهدار بودن اصلاً محدودیت یا عار نیست؛ با افتخار مینوشتم و مینویسم.
اینستاگرام هم دارید؟
بله، ولی خیلی فعال نیستم.
چرا؟ تفاوت بسترهای اینستاگرام و توئیتر از نظر شما چگونه است؟
اینستاگرام، بیشتر مدیامحور است و توییتر متن محور. من متن را خیلی بیشتر دوست دارم و فکر میکنم مهارت بیشتری در نوشتن متن داشته باشم.
آیا توییتر باعث نمیشود ایدههای نوشتن و الهامهای شاعرانگی هدر برود؟
برای خود من که اینطور نبوده و تقویت هم شده. چون من به نوشتن خیلی علاقه دارم. شاید از بچگی مینوشتم. اولین داستانم را در ۱۱-۱۲ سالگی نوشتم، اما هیچ وقت منتشر نمیکردم. نوشتههایم را با کسی در میان نمیگذاشتم. توییتر به من کمک کرد برای اولین بار بنویسم و بازخورد بگیرم. یعنی به من جرأت داد که خیلی جدی به نوشتن فکر کنم.
به نظر شما الزامات حضور هدفمند در شبکههای اجتماعی چیست؟ با کدام طراحی باید وارد توییتر و اینستاگرام شد؟
قدم اول، تعیین هدف است. حتی اگر قرار است کاربر برای جنبه فان و سرگرمی هم فعالیت بکند، به نظرم باید هدفمند باشد. چون فضای توییتر، سیاستزده است، هرکسی که وارد میشود، فکر میکند باید سیاسی بنویسد و در این حوزه فعالیت کند. اما من فکر میکنم ژانر روزمرهنویسی خیلی مهم است و ظرفیت فوقالعادهای در ارائه محتوا دارد. یعنی میتوان با زبان روزمرهنویسی خیلی از مطالبی را که با کلمات و تعابیر قلمبه سلمبه هم قابل درک و قابل انتقال نیست، بیان کرد.
از نظر زمان چطور؟ شما خودتان روزانه چقدر وقت میگذارید؟
اوایل خیلی وقت میگذاشتم. از یک جایی به بعد چون دیدم برای هدفم باید مطالعه داشته باشم، وقت بیشتری را برای مطالعه اختصاص میدهم یا وقت بیشتری را با بچههایم میگذرانم. اگر نکتهای در رفتار بچهها، یا در زندگی روزمره وجود داشته باشد؛ آن را توئیت میکنم، وگرنه توئیتهای بیمورد تأثیر چندانی ندارد.
آیا توییتر برای شما شهرت مجازی ایجاد کرده؟ این شهرت مجازی چه آسیبهایی دارد؟
متأسفانه یکی از آسیبهای شهرت مجازی، چه در اینستاگرام و چه در توییتر، این است به کاربر شهرت کاذب میدهد. یعنی ممکن است شما با یک حرکت، یک رفتار، یک فیلم، یک جمله، ناگهان به شهرت برسید. و حتی اینفلوئنسر (کاربر تأثیرگذار) بشوید و آدمهای زیادی شما را دنبال کنند و از شما تأثیر بگیرند. ممکن است این اتفاق کاملاً ناخواسته باشد. من شخصاً خیلی دغدغه دیده شدن ندارم، اما توجه کنید که این دیده شدن که ممکن است بخشیاش هم ناخواسته باشد؛ تأثیرگذاری کار شما، حرف شما را بالا ببرد. اما از طرف دیگر، باید در شما مسؤولیت ایجاد کند در مورد حرفهایی که میزنید، در مورد رفتارهایی که دارید، نسبت به آدمهایی که شما را دنبال میکنند.
خانم سیفی! فکر میکنید در میان کاربران ارزشی روزمرهنویس کم داریم؟ چرا این اتفاق افتاده؟
بله. متأسفانه یا خوشبختانه جبهه انقلاب تمرکزش را روی سیاسینویسی گذاشته و تا حدودی هم موفق بوده. افراد تازهوارد فکر میکنند برای رشد در توئیتر باید سیاسی نوشت و همه چیز را سیاسی دید. من اصلاً مخالف سیاسینویسی نیستم، منتهی آن شکل از سیاسینویسی که تکراری و تمسخرآمیز نباشد. به نظر من، نگاه سیاسی یک خانم به یک موضوع باید با نگاه یک آقا تفاوت داشته باشد. برای خودم من بارها پیش آمده که وقتی میخواستم در مورد موضوعی صحبت کنم، سعی کردم آن را از نگاه مادرانه و زنانه بیان کنم. زبان رسمی سیاست، یک مقدار خشن و زمخت است و برای تأثیرگذاری باید آن را با ادبیات و لحن مختص خودتان ترکیب کنید. اما روزمرهنویسی، ظرفیت زیادی دارد و شما میتوانید در قالبهای مختلف، نکته خودتان را برسانید.
روزمرهنویسی چه تفاوت عمدهای با مبتذلنویسی دارد؟
من همیشه میگویم روزمرهنویسی باید نکته یا پیامی داشته باشد. شما اگر از رویدادهای روزمره شخصیتان بدون توجه به شرایط و محیط توئیت کنید، نه تنها مخاطب را درگیر نمیکند، بلکه ارزشی ندارد. ممکن است این نکته یا پیام، خیلی ظریف باشد یا حتی خیلی غیرمستقیم باشد اما به صورت مشخص، به دنبال طرح موضوعی متفاوت است. خواننده حس و حال خوبی پیدا میکند، میخندد یا تحت تأثیر قرار میگیرد. نکته دیگری که باید توجه کنیم، این است که در شبکههای اجتماعی ساخت کاراکتر به انتقال پیام شما کمک میکند. یعنی بخشی از انتقال پیام برآمده از شخصیت توئیتری شماست نه توئیتهایی که میزنید.
روزمرهنویسهای خاکستری را هم میشناسید؟ چه ویژگیهایی دارند؟
بله. به نظر من یکی از سیاسیترین گروههای توئیتر همین روزمرهنویسهای خاکستری هستند. وانمود میکنند که ایدئولوژیک نیستند اما با توئیتهایشان، نوعی از ایدئولوژی را تبلیغ و ترویج میکنند که به شدت نرم و زیرپوستی است. به نظر من این دسته از کاربران، چهار پیام مهم را منتقل میکنند: اول اینکه به شکلی افراطی اما همان طور که گفتم به صورت غیرمستقیم، احساس ناامیدی را به مخاطبشان القاء میکنند. البته در قالب شوخی به شکلی که روی ناخودآگاه شما تأثیر میگذارد. دوم اینکه نوعی از تنبلی، کمکاری را ترویج میکند. سوم اینکه ارزش و شأن والدین و پدر و مادر را پایین میآورند. از شوخی با پدر و عمه شروع شده و حالا حتی به شوخی با ارزشهای مادری هم رسیده است. چهارم، ترویج و تبلیغ حیوانبازی است که قبح و زشتی این عمل را به کلی از بین برده است.
با این توصیفی که دارید، چرا روزمرهنویسی میان غیرانقلابیها به صورت جدی پیگیری نمیشود؟
به دو دلیل. اولاً روزمرهنویسی و روزمرهنویسها، ضریب و ارزش قابل چشمگیری میان باقی کاربران پیدا نمیکنند و ثانیاً روزمرهنویسی، زمان بیشتری برای تأثیرگذاری میخواهد. پیام سیاسی، مستقیم است و سریع به مخاطب میرسد، اما روزمرهنویسها تا در میان کاربران، اقبال و اعتبار پیدا کنند، زمان زیادی میبرد. اما روزمرهنویسی، تأثیرگذاری بیشتری دارد، عوامپسندتر است و مخاطبین بیشتری را درگیر میکند، اما چون ارزش و بهای زیادی به سیاسینویسی دادیم، روزمرهنویسی را به کلی از یاد بردهایم یا در برخی مواقع، متأسفانه همان طور که گفتید، با مبتذلنویسی اشتباه گرفتهایم.
مهمترین مسأله شبکههای اجتماعی در ایران را چه میدانید؟
شبکههای اجتماعی کارکردهای متفاوتی دارند. در مورد توئیتر، سیاستزده شدن همه چیز مسأله است. اما در مورد اینستاگرام، یک خلأ فرهنگی عجیب دیده میشود. چیزی که آقا به عنوان ولنگاری فرهنگی تعبیر میکنند، در اینستاگرم به شدت مشهود است.
اگر میتوانستید یک امکان به توئیتر اضافه کنید، چه چیزی اضافه میکردید؟ یا چه چیزی را کم میکردید؟
سؤال سختی است.
مثلاً خیلی از دوستان میگویند امکان ویرایش توئیت.
آره، ادیت مهم است؛ اما من چون دقت زیادی روی توئیتهایم دارم، و وقتی میخواهم توئیت کنم، شاید بیش از ده بار متن را میخوانم، خیلی ویرایش برایم مسألهساز نبوده است. اما از نظر من، اگر توئیتر کاراکترها را بیشتر کند، شاید بتوان پیامهای بهتری را رساند. البته چون من داستاننویسی را دوست دارم، و در تربیت بچههایم هم سعی کردم قصهگویی را محور آموزش یا تربیت قرار بدهم، به نظرم این امکان باید به توئیتر اضافه شود.
تا به حال سوژه حملات سازمانیافته قرار گرفتهاید؟
بلی. اوایل ورودم به توئیتر خیلی زیاد بود. اما آنچه یادم مانده، توئیتی زده بودم با عکس دخترم در چادر نماز که جدا از بازخوردهای خوبی که داشتم، توئیتهای توهینآمیز هم دریافت کردم. معمولاً اکانتهای فیک که اصلاً برای فحاشی و توهین ساخته شدهاند، فحاشی میکنند.
تا به حال از حضور در توئیتر خسته یا دلزده شدهاید؟
بله. وقتهایی که بچههای حزب اللهی و جبهه انقلاب سر موضوعات بیاساس و بیپایه با هم درگیری و دعوا میکنند. اتفاقاتی که واقعاً آدم را فرسوده میکند. این دعواها، این برچسب زدنها، این بههمپریدنها اصلاً در شأن افراد جبهه انقلاب نیست. مثل خمپارهای که وسط یک لشکر افتاده و همه را پراکنده کرده. من هیچ رغبت به ورود به این دعواها ندارم و علاوه بر این، تازگیها امر و نهیهایی کلی شروع شده که هیچ منطقی ندارد و به نوعی خطکشیهای متعصبانهای است که نه تنها تأثیر مثبتی ندارد، بلکه اختلاف و پراکندگی را زیاد میکند. مثل همین توئیتهایی که خانم چادری باید این طور باشد، خانم چادری باید آن طور باشد و ...
کدامیک از توئیتهایتان را اینقدر مخاطب پسندیده که در ذهن شما ماندگار شده؟
معمولاً توئیتهایی که با اسم بچههایم میگذارم، یعنی #غزل_بانو و #علی_طه بازخوردهای خوبی دارد. فکر میکنم همان توئیت «فرشتهای با چادر گلگلی» با عکس دخترم خیلی خوب بود.
توئیتهای انتقادیتان به تعاملات خانوادگی و روابط والدین، روی زندگی حقیقیتان تأثیر منفی نمیگذارد؟
بستگی به ظرفیت آدمها دارد. همسر من کاملاً در جریان فعالیتهای توئیتری من هستند، با اینکه خودشان توئیتر ندارند. حتی خیلی از کاربرها را هم حضوری دیدند و با اکانتشان هم آشنایی دارند. اما این سوی ماجرا هم مهم است. شما اگر در نقدهایتان، شخص را نقد کنید، ممکن است شائبه توهین پیش بیاید. من هیچ شخصی را نقد نمیکنم، من عملکرد و رفتار را نقد میکنم. نقد رفتار، تأثیر منفی را میگیرد. مثلاً اینکه رنگشناسی آقایان ضعیف است، تلنگری است برای اینکه بروند و یاد بگیرند، چون این موضع برای یک خانم مهم است. نکته دیگر این است که برخی اتفاقات تنها و تنها در زندگی شما رخ میدهد و پرداختن به این موضوع هم باعث میشود حاشیه پیش بیاید.
چه چیزی در شبکههای اجتماعی شما را به عنوان یک خانم مذهبی اذیت میکند؟
چیزی که مرا به شدت آزار میدهد، لحن و ادبیات نامناسبی است که در شبکههای اجتماعی جریان دارد. درست است که اسم این فضا را دنیای مجازی گذاشتیم، اما این موضوع این اجازه را به ما نمیدهد که با هر ادبیاتی صحبت کنیم. متأسفانه بسیاری از آقایان و متأسفانه جدیداً خانمها در توئیتهایشان از ادبیات جنسی و توهینآمیز و از کلمات نامناسب استفاده میکنند و این آزاردهنده است. در حالی که همان خانم یا آقا در دنیای واقعی، آدم مؤدبی به نظر میرسد، اما نمیدانم واقعاً چرا این دنیای مجازی این اجازه را به آدمها میدهد که بتوانند خیلی راحت از هر ادبیاتی استفاده کنند، مخصوصاً افرادی که ادعای مذهبی هم دارند.
برای مقابله با این ادبیات نامناسب تا حالا تلاشی کردید؟
یادم هست یک بار تذکری کلی دادم و البته سعی کردم اشاره مستقیم نکنم و وارد این مسائل نشوم. اما خب الگوریتم شبکهای توئیتر طوری است که ممکن است شما توئیتهایی میبینید از کسانی که فالوئر شما نباشند و تنها توسط کسانی که شما فالو کردید، دنبال شوند. یادم هست یک بار گفته بودم اینجا شبیه جایی شده که وقتی خانمها از توی خیابان رد میشوند، آقایان از کلمات نامناسب استفاده میکنند. حداقل برای خانمها این احساس امنیت را به وجود بیارید که من که یک خانم هستم دائماً در تایملاین خودم کلمات رکیک نبینم. متأسفانه وقتی آن فرد، آدم انقلابی و مذهبی است یا حداقل ادعای این را دارد، این موضوع خیلی آزاردهندهتر میشود.
سه کاربر که نحوه فعالیتشان در توئیتر را میپسندید؟
یکی از کاربرها که هم دغدغههایش، هم توئیتهایش را میپسندم کاربری است با اسم «منزل کبلایی باقر». یکی دیگر، آقای آبنوس که دغدغههای فرهنگی دارند و گویا خبرنگار حوزه کتاب هستند. خانمها عطیه همتی و راضیهسادات حسینی که در حوزه مسائل زنان مینویسند، هم دنبال میکنم.
از میان شبکههای اجتماعی که تا به حال در آن عضویت داشتید، کدام را بیشتر دوست داشتید؟
همین توئیتر. فکر میکنم آدم هر جایی که بهتر بازخورد بگیرد، بیشتر بهش علاقهمند میشود. من دیدم دوستانم که هم توئیتر فعالند و هم اینستاگرام، چون بازخوردهای بهتری از اینستاگرام میگیرند، اینستاگرام را بیشتر دوست دارند. ولی در مورد خودم چون متن را بیشتر دوست دارم، توئیتر را خیلی بیشتر دوست دارم.
آشنایی با کاربران در خارج از فضای مجازی را توصیه میکنید یا خیر؟
موردی ندارد. اما دوستیهای مجازی هم مانند دوستیهای واقعی باید چارچوب و حد و اندازه داشته باشد. با اینکه دوستانی دارم که از فضای مجازی با آنها آشنا شدهام، فکر میکنم آدمها در فضای مجازی، به دنبال این هستند که یک رویه یا تصویری متفاوت از خودشان به نمایش بگذارند که ممکن است با واقعیت آنان تفاوت جدی داشته باشد. آشنایی با آنان در عالم واقعیت باعث میشود آن تصویر یا روکش، کنار برود و شما آن آدم را به ویژه در فضای مجازی با آن تصویر واقعیاش داوری و ارزیابی کنید و این موضوع، تعامل مجازی را خدشهدار میکند.
حضور مستمر در شبکههای اجتماعی چه تأثیری روی زندگی فرد دارد؟
به اولویتهای شما بستگی دارد. ترجیح من چیست؟ این است که «أرینب سیفی» واقعی هستم یا «آباندخت سیفی» فضای مجازی؟ شاید برای مدتی فعالیتم زیاد بود و فضای مجازی را خیلی جدی گرفته بودم و اینکه حتماً مثل یک کارمند وظیفهشناس باید کارت میزدم، ساعت خاص توئیت میزدم. الان این جور نیست. هر موقع که دغدغه داشته باشم، هر بار که حس کنم حرفی برای گفتن دارم و لازم است حرفی بزنم، فعالیت میکنم. از طرفی بیشتر دارم روی زندگی واقعی خودم کار میکنم، چون اگر نتوانم در زندگی واقعی خودم موفق باشم، کلام من تأثیری ندارد. این عقیده من است.
ممنون از حضور شما و وقتی که اختصاص دادید.