* زورگیری قهرمان کشتی برای لجبازی با پدرش
قهرمان كشتي نوجوانان كه به اتهام زورگيري دستگير شده است در بازجوييها گفت به دليل لجبازي با پدرش دست به سرقت ميزد.
اين نوجوان 17ساله كه علي نام دارد همراه دو جوان ديگر سراغ شهروندان ميرفتند و با تهديد چاقو و ضرب و جرح آنها دست به سرقت ميزدند. اعضاي اين باند كه همگي در يك محله زندگي ميكردند در سرقتهاي خود از به كارگيري خشونت ابايي نداشتند.
آنها بعد از چندين فقره زورگيري دستگير شدند و شش نفر از مالباختگان آنها را شناسايي كردند.
علي در بازجوييها جرمش را قبول كرد و درباره شرايط زندگياش گفت: «من قهرمان كشتي نوجوانان هستم. سه برادر و خواهر دارم و پدرم مغازهدار است. من به دليل دلخوري از پدرم دست به سرقت ميزدم. امكاناتي كه از او ميخواستم در اختيارم نميگذاشت و خواستههايم را برآورده نميكرد، در حالي كه وضعيت مالياش خوب است. براي همين به نوعي ميخواستم او را اذيت كنم. مثلا من يك جفت كتاني ميخواستم كه 300 يا 400 هزار تومان قيمت داشت و همينطور كاپشن و شلوار و... و به دليل قيمت بالاي آنها پدرم مخالفت ميكرد و به هر حال خواستههايم را برآورده نميكرد.
من مدتي بود با او لجبازي ميكردم چون ميخواستم مد روز لباس بپوشم اما او مخالف بود و ميگفت بايد خريدهايت معقول باشد.
اين نوجوان ادامه داد: «من از كارهايي كه انجام دادهام به شدت پشيمان هستم چون پولي كه از اين راه به دست آوردهام آنقدر ناچيز است كه ارزش سابقهدار شدن و ديدن ناراحتي خانواده به خصوص مادرم را ندارد. ما 10 يا 12 دزدي انجام داديم و در اين موارد فقط گوشي موبايل سرقت كرديم.
اين قهرمان كشتي ادامه داد: «در اين ماجرا من و پدرم هر دو مقصر هستيم. پدرم قديمي فكر ميكند. زندگي را فقط در كاركردن ميبيند. من خيلي وقتها به مغازهاش ميرفتم و كمكش ميكردم اما او به من هم مثل كارگرش و حتي كمتر حقوق ميداد. من به دليل اين مشكلاتي كه داشتم و به دليل لجبازي با پدرم آن كارها را كردم.»
*2 شبانه روز جدال با مرگ برای 5 مرد
پنج مرد که مدت دوشبانه روز در برف و بوران شدیدی اسیر شده و در میان جنگل مهگرفته، راههای نجاتشان را گم کرده بودند، سرانجام توسط نیروهای امداد و نجات شاهرود، نجات یافتند.
مردم روستاهایی در جنگل ابر شاهرود به علت بوران شدید، در محاصره برف سنگین قرار گرفته بودند و کلیه راهها بروی آنها بسته شده بود. پنجتن از مأموران راهداری شاهرود با لودر به راه افتادند تا جاده اصلی را برای این روستاها باز کنند غافل از اینکه برف و بوران آنها را هم در کام خود خواهد کشید.
ساعت 9 شب شنبه گذشته این مأموران راهداری با هلالاحمر شاهرود تماس گرفتند و اعلام کردند که در میان برف و بوران شدیدی در میان جنگل ابر گیر افتادهاند و به علت مه غلیظ، راه خروج از جنگل که در میان برف ناپدید شده است را گم کردهاند، در حالی که از موقعیت خود و مکانی که در آن گرفتار شدهاند، هیچ نمیدانند.
ساعتی بعد تلفنها و دستگاه ارتباطی این 5 نفر بر اثر سرمای شدید از کار افتاد و امدادگران نمیدانستند برای نجاتشان به کدام طرف جنگل پوشیده از برف حرکت کنند. شبانه اعضای 3 گروه امداد از پایگاهی و از سه سمت به راه افتادند، در حالی که برف و کولاک با شدت ادامه داشت.
بارش برف و وجود مه غلیط به حدی بود که امدادگران حتی قادر نبودند جلوی پایشان را ببینند با این حال تلاش برای یافتن پنج مرد گرفتار در جنگل پوشیده از برف و مه ادامه یافت.
جست و جوی هر سه گروه با چراغهای نورافکنی که همراه داشتند شب ها و روزها در سختترین شرایط ادامه یافت تا اینکه با گذشت دو روز سرانجام در ساعت 2 بعد از نیمه شب یکی از گروهها با پیدا کردن لودرها، توانست موقعیت گمشدگان را شناسایی کند. هر پنج مرد گمشده در دل یک خودرو کیپ هم نشسته بودند در حالی که بخاری خودرو از کار افتاده بود و آنها در سرمای شدیدی با آخرین توان خود با گرسنگی و خستگی مبارزه میکردند.
عملیات نجات تا ساعت 4 صبح ادامه یافت و با انتقال هر پنج راهدار به مرکز پزشکی در شهر این عملیات به پایان رسید.
بنا بر اين گزارش اين متهم و دو همدستش همچنان در بازداشت به سر ميبرند و تحقيقات از آنها ادامه دارد.
*مرد كارتن خواب ناجي كودك شد
كودكي كه توسط يك مرد كارتنخواب در ميان زبالهها بيهوش پيدا شده بود با تلاش پزشكان زنده ماند. اين در حالي است كه پزشكان نظر دادند او بارها شكنجه و سوزانده شده است.
روز هفتم بهمنماه مرد بيخانماني در شرق تهران در جستجوي غذا از ميان زبالهها بود كه چشمش به پسري خردسال افتاد. او چند بار كودك خردسال را تكان داد تا بيدار شود اما كودك بيهوش بود.
مرد كه بشدت ترسيده بود، خواست از آن محل فرار كند، اما چهره معصومانه پسر كوچولو مانع از اين كار شد. او را بغل گرفت و پس از طي مسافتي به بيمارستان الغدير رساند و از پرستاران براي نجات اين كودك، كمك خواست.
پرستاران اورژانس بلافاصله كودك را به بخش مراقبتهاي ويژه منتقل كردند و تلاش براي نجات او آغاز شد.
در پي اين موضوع، مسوولان بيمارستان در تماس با مركز فوريتهاي پليسي 110 و اورژانس اجتماعي، ماجرا را گزارش كردند و مانع از خروج مردي شدند كه كودك را به بيمارستان رسانده بود.
ماموران كلانتري و مددكاران اورژانس اجتماعي با حضور در بيمارستان در تحقيق از اين مرد متوجه شدند، او كودك را از ميان زبالهها پيدا كرده و به بيمارستان آورده است.
در مرحله بعد معلوم شد آثار سوختگي و كبودي بسياري در بدن پسر كوچولو ديده ميشود و نشان ميدهد او بارها شكنجه شده و ضربه سختي به سرش اصابت كرده و احتمال دادند او از بلندي سقوط كرده است. كودك آسيب ديده پس از يك روز براي ادامه درمان به بيمارستان شهداي تجريش تهران منتقل شد.
پسر خردسال كه بر اثر اصابت به ناحيه سرش همچنان بيهوش بود، سرانجام با تلاش پزشكان پس از چهار روز در حالي كه با مرگ دست و پنجه نرم ميكرد، در بخش مراقبتهاي ويژه به هوش آمد.
*قتل همسر سوم
مرد جوان، بعد از اينكه همسر سومش، دختر او را نفرين كرد، وي را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند.
شامگاه 17 دي سال ۸۸ زن جواني با مركز فوريتهاي پليس تماس گرفت و مدعي شد برادرش، همسر خود را به قتل رسانده است. ماموران خود را به محل حادثه رساندند و با جسد زن جواني روبهرو شدند كه بر اثر ضربات متعدد به قتل رسيده بود. ناصر، همسر اين زن در حالتي كه شوكه شده بود، دستگير شد و در همان اولين جلسه تحقيقات به قتل همسرش اعتراف كرد.
با توجه به اعترافات صريح متهم، قرار مجرميت وي از سوي دادسراي جنايي صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد.
جلسه محاكمه روز چهارشنبه هفته گذشته به رياست قاضي همتيار برگزار شد. نماينده دادستان با اشاره به كيفرخواست صادره خواستار مجازات متهم شد و اوليايدم نيز خواسته خود را قصاص متهم عنوان كردند.
ناصر در جايگاه قرار گرفت و ضمن پذيرش اتهام قتل ابتدا ادعا كرد از روز حادثه چيزي به خاطر ندارد اما سرانجام گفت: روز حادثه براي ديدن دخترم به خانه همسر سابقم رفته بودم كه به همين دليل دير به خانه برگشتم.
وي ادامه داد: وقتي به خانه برگشتم همسرم با من بدرفتاري كرد و به دليل اينكه به خانه همسر سابقم رفته بودم به من فحش داد و از من خواست او را طلاق بدهم. او به دخترم هم فحاشي كرد و زماني كه دخترم را نفرين كرد كنترل خود را از دست دادم و با چاقو چند ضربه به او زدم. بعد از اخذ آخرين دفاع از متهم، قاضي همتيار ختم جلسه را اعلام و صدور حكم را به بعد از مشورت با مستشاران دادگاه موكول كرد.
* پسران متجاوز، دختر را از مقابل آرايشگاه ربودند
پسران جوان كه براي انتقامگيري از دختري او را مورد آزار جنسي قرار دادند توسط ماموران پليس بازداشت شدند.
يك ماه قبل دختري جوان به پليس مراجعه كرد و گفت سه پسر او را مورد آزار قرار دادهاند. اين دختر گفت: روز حادثه من در آرايشگاه بودم و براي بازگشت به خانه آژانس خبر كردم. وقتي ماشين آمد و سوار شدم يكدفعه سه جوان به خودرو حمله كردند. راننده خواست از دست آنها فرار كند اما نتوانست. آنها شيشه ماشين را خرد كردند و گاز اشكآور هم زدند بعد مرا از داخل ماشين بيرون كشيدند و سوار خودرو خودشان كردند و با خود بردند. اين دختر در حاليكه به شدت گريه ميكرد، گفت: سه پسر من را به بياباني بردند و مورد آزار قرار دادند. التماسهاي من و فريادهايم باعث نشد آنها دلشان بسوزد و اذيتم كردند. اين دختر مدعي شد پسران را ميشناسد. او مشخصات متهمان را در اختيار پليس قرار داد.
شكايت اين دختر در حالي بود كه راننده آژانس هم توضيح داد چطور دختر جوان را از داخل خودرو او دزديدند. ماموران در تحقيقات بعدي خود موفق شد سه جوان را شناسايي و بازداشت كنند. دو نفر از اين سه جوان در بازجوييهاي اوليه به آزار جنسي دختر جوان اعتراف كردند و گفتند براي گرفتن انتقام از او اين كار را كردند اما يكي از آنها گفت كه هيچ كاري با آن دختر نداشت و او را آزار نداده است.
او گفت: آرش يكي از دوستانمان به اين دختر علاقه داشت و ميخواست با او دوست شود. آرش ميگفت هيچ دختري نيست كه در برابر او مقاومت كند. او شماره تلفن دختر جوان را به دست آورده و چندباري هم توانسته بود با او صحبت كند اما ظاهرا اين دختر به او بياعتنايي كرده بود. بالاخره آرش تصميم گرفت او را ادب كند. از ما هم خواست كمكش كنيم. روز حادثه با توجه به اينكه ميدانستيم به آرايشگاه رفته است جلو در كمين كرديم. آرش چندباري با او تماس گرفت اما دختر جوان جواب نداد به همين دليل هم آرش تصميم گرفت او را بدزدد. ما فكر نميكرديم اين دختر بخواهد با آژانس برود اما او ماشين خبر كرده بود. وقتي خواست سوار ماشين شود ما حمله كرديم و با شكستن شيشه ماشين و پرتاب گاز اشكآور دخترك را دزديديم.
او ادامه داد: وقتي دختر را به بياباني برديم آرش و ديگر همدستمان در حاليكه شاكي به شدت گريه و التماس ميكرد كه به او تجاوز نكنند اما آن دو اين كار را كردند ولي من دلم برايش سوخت و تصميم گرفتم كاري با او نداشته باشم.
گفتههاي اين جوان مورد تاييد دختر شاكي هم قرار گرفت و تاييد كرد فقط دو نفر به او تجاوز كردهاند. او در مورد آشنايياش با آرش گفت: من هيچ رابطه خاصي با او نداشتم حتي دوستي هم با هم نداشتيم. اما او اصرار داشت با من رابطه داشته باشد. چند باري با او تلفني صحبت كردم و متوجه شدم او به دنبال سوءاستفاده از من است. بعد از آن رابطهام را قطع كردم و از او خواستم ديگر با من تماس نگيرد و هر بار كه زنگ ميزد جوابش را نميدادم تا اينكه آن روز آمد و اينطور از من انتقام گرفت.
در ادامه پرونده به شعبه 77 دادگاه كيفرياستان تهران و نزد قاضي اكبر ساعي فرستاده شد و سه متهم در برابر هيات قضات هم توضيح دادند كه چه كردهاند و چه اتفاقي افتاده است.
متهم اصلي پرونده گفت: فكر ميكردم اين دختر با احساس من بازي كرده و بايد او را تنبيه كنم. البته نميخواستم تا اين حد اذيتش كنم اما آن دختر خيلي گستاخي ميكرد و باعث شده بود من جلو دوستانم خجالت بكشم. در حال حاضر متهمان در بازداشت هستند و تحقيقات از آنها ادامه دارد.
کد خبر 97982
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۰
دستگیری پسران متجاوز، قتل همسر سوم به خاطر نفرین کردن دخترش، مرد کارتن خوابی که ناجی کودک رها شده در زباله ها شد، تلاش 2 روزه ماموران برای نجات پنج مرد گرفتار در برف از جمله مهمترین اخبار حوادث در هفته گذشته بوده است.