به گزارش مشرق، ابوفلاح رزمنده عراقی است که مدتها در لشکر عاشورای آذربایجان شرقی در کنار شهید باکری و رزمندگان لشکر عاشورا علیه صدام و صدامیان جنگید و 4 بار جانباز شده است.
بیشتر بخوانید:
از درگیری با گارد شاهنشاهی تا نفوذ در قلب داعش
خادمالشهدایی که اخلاصش او را شهید کرد
وی تُرک عراق است که اکنون با همسر و فرزندانش در عراق، استان کرکوک و شهر ترک نشین تازاخورمات ساکن است که چند سال تحت محاصره داعش بوده است. در ادامه، بخشی از گفتوگوی ما با ابوفلاح را با هم میخوانیم و ویدیو آن را هم در انتهای این مطلب با هم میبینیم:
من ابوفلاح عراقی هستم از استان کرکوک و شهر تازاخورمات عراق که 30 هزار نفر جمعیت دارد و همه ترک و شیعه هستند. من در سال 1360 شمسی در دانشگاه بغداد قبول شده بودم که توسط رژیم بعث به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه رژیم، حکم اعدام من صادر شد. بلافاصله به ایران هجرت کردیم و به عنوان رزمنده ولایت و اهل بیت (ع) زیر پرچم امام خمینی (ره) در جهاد علیه ظلم و ستم و متجاوزین شرکت کردیم.
در 8 سال دفاع مقدس در 11 عملیات شرکت کردم و 4 بار مجروح شدم. هر چقدر خدا را شکر کنم که خداوند توفیق داد از زیر پرچم حکومت بعثی کافر خارج شدیم و تحت پرچم ولایت مولای متقیان علی (ع) که ادامه آن ولایت فقیه در جمهوری اسلامی است، قرار گرفتیم، هر چقدر برای این نعمت بزرگ شکر کنیم کم است.
پس از سقوط صدام و رژیم بعث به استان کرکوک بازگشتیم و به همراه خانواده در تازاخورمات ساکن شدیم، در جنگ داعش با تمام وجود و کمی امکانات در برابر دشمن ایستادیم.
در استان کرکوک عراق 3 میلیون ترک عراقی ساکن هستند. داعش که ساخته دست آمریکا و عربستان بود، در روز نهم حمله به عراق، به شهرهای ترک نشین حمله کرد. هدف اینها این بود که در عراق ترکها و شیعهها را نابود کنند، اما به مدد الهی نتوانستند.
داعش به شهرهای ما هجوم آوردند و افراد زیادی را کشت. مردان شهید شهر را هم به عمودها و ستونها بستند که بعد از مدتی جنازههایشان زیر آفتاب سوزان از بین رفت.
بخشی از کرکوک به دست داعش افتاده بود ولی در شهر تازاخورمات ما مقاومت میکردیم اما اسلحه کافی نداشتیم در حالی که آنها تا بن دندان مسلح بودند. ما سه روز مقاومت کردیم که در روز سوم ایران به داد ما رسید و کمک کرد تا در برابر داعش مقاومت کنیم. ترکهای تبریزی و مدافعین حرم تبریزی هم در این راه نقش ویژهای داشتند و به ما کمک کردند که هیچگاه این کمک آنها را فراموش نمیکنیم.
جمهوری اسلامی کمکهای زیادی به ما کرد و مدافعان حرم و مستشاران ایرانی به ما کمک کردند و در 4 سال داعش را از خاک خود بیرون کردیم.
از همه مردم تبریز و جمهوری اسلامی که به ما کمک کرد و در روزهای سخت در کنار ما بودند تشکر میکنم. خداوند به آیتالله سید علی خامنهای به دلیل این حمایت و پشتیبانی از مردم عراق تشکر میکنم و خداوند طول عمر با عزت به ایشان عنایت کند.
تمام تلاش داعش برای از بین بردن اسلام و شیعه و سنی و حتی جمهوری اسلامی بود اما به لطف خدا و کمک ایران در برابر دشمن تا بن دندان مسلح ایستادیم که امیدوارم تلاشهای ما با ظهور آقا امام زمان به ثمر بنشیند.
فرزندم سجاد هم که بعد از من برای جنگ با داعش میخواست اعزام شود، با مخالفت مادرش مواجه شده بود و میخواست مادر را راضی کند، به مادرش گفت که سوالی میپرسم که اگر جوابم را بدهی قانع میشوم و نمیروم، گفت «اگر الان کربلا بود و حضرت زینب (س) از شما کمک میخواست، چه میکردیم؟»
مادرش لحظاتی ساکت شد و نتوانست جوابی بدهد، سجاد این را به عنوان رضایت مادرش تلقی کرد و رفت. بعد از مدتی که رفته بود، در جنگ با داعش به شهادت رسید که در لحظات آخر عمر شریفش توانستم تلفنی با پسرم صحبت کنم و دیدم با نفس بریده و صدای آرام میگوید که پدر حلالم کنید و سپس شهید شد.
بعد از شهادت سجاد 5 بار سجده شکر کردم که خداوند پسری به من اعطا کرد و در نهایت پسرم در راه دفاع از حریم اهل بیت (ع) به شهادت رسید.
اینجا که با هم ایستادهایم، این کانال محل شهادت سجاد است. بعد از شهادتشان که در این کانال افتاده بودند، به همراه 7 نفر از دوستانش به شهادت رسیدند. این خبیثهای داعشی پیکرشان را آتش زده و 9 ماه در این منطقه رها کرده بودند که فقط بخشی از استخوانهایشان باقی مانده بود و فقط ما توانستیم آنها را کشف کنیم.