به گزارش مشرق، «عبدالله گنجی» در سرمقاله روزنامه «جوان» نوشت:
دولت فعلی امریکا اولین دولتی است که در ۲۵ سال گذشته برای مقابله نرم با جمهوری اسلامی روی تجدیدنظرطلبان داخلی حساب باز نکرد. به تعبیر بهتر از سال ۱۳۷۶ به بعد امریکاییها احساس کردند نگرشی جدید در ایران به وجود آمده است که میتوانند روی آن سرمایهگذاری نمایند و از آن برای استحاله یا براندازی نرم جمهوری اسلامی بهره ببرند. خروارها کد و سند میتوان برای این نگرش ارائه کرد که در این مختصر میتوان از مهاجرت اصلاحطلبان به امریکا و امیدواری امریکا به پل بودن آنان استناد کرد. در سال ۱۳۷۹ یکی از مقامات امریکایی گفت: «ما برای براندازی انقلاب اسلامی از درون، دنبال انقلابیونی میگردیم که در عین ستودن خمینی بشود آنان را به خدمت گرفت.»
بیشتر بخوانید:
بر اساس رای کدام صندوق موسوی در شامگاه ۲۲ خرداد اعلام پیروزی کرد؟
الگوهای چهارگانه مواجهه امریکا با دیگران
یا دیگری گفت: «من در ایران روشنفکرانی را میبینم که ششلولی بالا بردهاند که هرکس و هرچیز که با ما ناسازگار است را هدف قرار میدهند.» یا «کسانی که در دهه ۶۰ از تندترین یاران آیتالله خمینی بودند در دهه ۷۰ برای بازگشت دوباره به قدرت تصمیم به یک تغییر ۱۸۰ درجهای ایدئولوژیک گرفتند و به مروجان لیبرالیسم تبدیل شدند و بخشی از نقطهنظرات آیتالله خمینی را بزرگ و بخشی دیگر را به کلی نادیده گرفتند.» و... این داستان غمانگیز در فتنه ۱۳۸۸ و در حالی که رئیسجمهور وقت امریکا در حال مبادله نامه با رهبری ایران بود ناگهان فوران کرد تا جایی که اوباما اسم کاندیدای ریاستجمهوری ما را میآورد و حمایت میکرد و خانم هیلاری کلینتون به توئیتر التماس میکرد که فعلاً تعمیر و اصلاح را کنار بگذارد، چون به آن در کمک به جنبش سبز در ایران نیاز است؛ بنابراین امریکا در ۲۵ سال گذشته روی اپوزیسیون ایران کمتر سرمایهگذاری و نگاه خود را به درون نظام متمرکز کرد.
در درون کشور نیز به بخشی از طیفهای اصلاحطلب همین اتهام و نگاه وجود داشت که شما با غرب پیوند دارید و اصرار بر رابطه و مهاجرت به آنجا و حملات مشترک شما و امریکا و صهیونیستها به شورای نگهبان، قوهقضائیه، سپاه، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی (بازوهای توانمند نظام) به همین دلیل است.
اما با آمدن دولت ترامپ فضا قدری متفاوت شد. دولت ترامپ پنبه دموکراتها را کنار گذاشت و شمشیر واقعی را به سمت ما گرفت و فاصلهای بین اصلاحطلبان و اصولگرایان قائل نشد. به همین نسبت اصلاحطلبان نیز متوجه شدند در شعاع نگاه ترامپ قرار ندارند و وقعی به آنان نمینهند؛ بنابراین اصلاحطلبان داخل کشور نیز بعضاً مواضعی همتراز با نظام و اصولگرایان در مقابل امریکا اتخاذ کردند و البته تعجب هم میکردند که چرا فضای اپوزیسیونی آنان علیه نظام توسط امریکا دیده نمیشود؟ شاید بتوان گفت علت اصلی یکپارچه دیدن نیروهای سیاسی درون نظام توسط دولت ترامپ این بود که او و دولتش با بدخیمترین براندازان یعنی منافقین و سلطنتطلبان گره خوردند که البته نظام ما نیز از این پیوند بدش نمیآید. برای براندازان حداکثری که به دنبال استحاله یا تغییر رفتار نیستند و صرفاً به دنبال تغییر ساختار هستند به صورت طبیعی اصلاحطلب- اصولگرا تفاوتی نمیکند و تلاش کردند این شعار را در زمستان ۹۶ نیز به تجمعات تزریق نمایند.
اصلاحطلبان مستقر در امریکا هم تلاش کردند امریکاییها را متوجه خود کنند و سلطنتطلبان و منافقین را در ردههای بعدی ارتباط امریکا ببینند، اما موفق نشدند؛ بنابراین بخش قابل توجه اصلاحطلبان امریکانشین هم منتقد دولت ترامپ شدند و در نقد دولت و رفتار وی قلمفرسایی کردند، اما تلاش کردند این رویکردشان در سبد جمهوری اسلامی قرار نگیرد.
پمپئو از استدلالهای تفاوتگذاری بین نخبگان درون حاکمیت در ایران قانع نشد بنابراین در مهر ۱۳۹۷ و در سخنرانی خود در جمع سلطنتطلبها در لسآنجلس با صراحت اعلام کرد: «قبول ندارم که سلیمانی انقلابی است و ظریف و روحانی انقلابی نیستند.
اینها با هم تفاوتی ندارند.» البته اقبال هم با اصلاحطلبان یار شد و اگر ترامپ از آنان حمایت میکرد تلخترین برگ زندگی سیاسیشان رقم میخورد. اما به هر حال دولت ترامپ تلاش کرد همه مدعیان جمهوری اسلامی را با یک چشم ببیند و البته اتاق فکرهای نظام از این فرصت بهرهای نبردند و چرایی مواضع یکپارچه دولتمردان امریکا را بررسی نکردند که چگونه است دولت اوباما بین جلیلی- ظریف تفاوت میدید، اما دولت ترامپ بین سلیمانی – ظریف تفاوت قائل نیست؟ تحریم ظریف را باید در این معادله تحلیل کرد که دولت امریکا دنبال براندازی ساختاری با نگاهی در تراز منافقین است.
البته اصلاحطلبان از اقدامات ترامپ که سعی کرد آنان را ذیل نظام هل دهد نیز بهرهای برای اعتمادسازی نبردند و برخی نخبگان آنان با ایدهها و رویکردهای اپوزیسیونی تلاش کردند هم فاصله خود با نظام را حفظ کنند و هم به امریکای ترامپ بفهمانند که درباره ما اشتباه کردید، زیرا ما سرمایه اجتماعی بهتری از منافقین و سلطنتطلبها داریم، اما به هر حال ترامپ همچنان یک چشم خود را باز نگه داشته است.
ظریف از میانه راه نکته دیگری را متوجه شد که امریکا نه تنها دنبال نابودی جمهوری اسلامی است که به دنبال نابودی ایران است، البته تحلیل بیربطی هم نیست، زیرا آنچه جمهوری اسلامی را مستحکم نگه داشته است ریشه در مؤلفههای هویتساز ایرانی- اسلامی دارد و امریکا میداند اگر تجدیدنظرطلبان از جمهوری اسلامی دفاع نکنند از ایران دفاع میکنند. آنچه مهم است اینکه ترامپ و دولتش بهرغم همه بدمستیها به خاطر منطق ضعیف و رفتارهای غیرقابل توجیه و سخیف به وحدت نخبگان کشور کمک کردند؛ وحدتی که میتواند درسآموز و فراتر از تاکتیک باشد. شرط راهبردی شدن این وحدت بازگشت همهجانبه به امام خصوصاً دیدگاههای وی در سیاست خارجی است.