به گزارش مشرق، دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا مدعی است هیچکس حق ندارد به نیابت از این کشور با ایران مذاکره کند و روی صحبت وی نیز به طور خاص با امانوئل ماکرون رئیسجمهوری فرانسه است.
گفتنی است ماکرون به زعم خود میکوشد ضمن رهبری تلاشهای اروپایی برای حفظ برجام، روند تشدید خصومت میان آمریکا و ایران را نیز تا حدی تعدیل کند حال آنکه تاکنون میانجیگریهای وی راه به جایی نبرده است.
از ۲ تماسی هم که وی در ماههای اخیر با حسن روحانی همتای ایرانی داشته است، اخبار تائیدنشدهای درز شده که حاکی از پیشنهاد وی به طرف ایرانی برای دیدار با ترامپ در جریان نشست آتی جی-۷ است که اواخر ماه میلادی جاری (آگوست) در یکی از شهرهای ساحلی فرانسه برگزار میشود.
بیشتر بخوانید:
المانیتور در این باره نوشته بود: ماکرون به روحانی قول داده با این دیدار، علاوه بر برجام، بسیاری از مسائل موجود میان تهران -واشنگتن حل می شود. با این وجود روحانی نه قبول کرده که خود به این نشست برود و نه آنکه نماینده ای را که احتمالا محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران بوده به این نشست اعزام کند.
اما ماجرا این است که ترامپ کلاً قضیه میانجیگری فرانسه را منتفی دانسته و طی توئیتی مدعی شد: ایران دچار مشکلات جدی مالی است. آنها ناامیدانه خواستار گفتگو با آمریکا هستند. اما به آنها سیگنالهای مختلطی از سوی همه کسانی که ادعا دارند ما را نمایندگی میکنند داده میشود؛ از جمله از سوی رئیسجمهور ماکرون از فرانسه. میدانم امانوئل مانند تمام افراد دیگر حسن نیت دارد، اما هیچکس غیر از ایالات متحده به نمایندگی از ایالات متحده سخن نمی گوید. هیچکس حق نمایندگی از ما به هیچ شکل، روش یا نوع را ندارد.
البته ماکرون شأن خود را بیشتر از آن دید که در این رابطه با ترامپ وارد جنگ لفظی شود اما خون فرانسوی ژان ایو لو دریان وزیر خارجه کابینه پاریس به جوش آمد و در بیانیهای رسمی که قطعاً مخاطبی غیر از ترامپ ندارد؛ اعلام کرد: برای مذاکره با دیگر کشورها نیازی به چراغ سبز آمریکا نداریم.
وی از این هم پیشتر رفته و افزود: در باب ایران هم باید بگویم فرانسه با استقلال کامل موضع خود را بیان می کند و به برقراری امنیت و صلح در منطقه پایبند است. پاریس به توافقنامه هستهای ایران که مانع از اشاعه تسلیحات هستهای می شود پایبند است و به امضای خود ذیل توافقنامه هستهای احترام می گذارد. آنگونه که سایر کشورها به جز واشنگتن به آن احترام می گذارند.
اعلام طرفداری چین از فرانسه
بعد از آنکه بگو مگو میان آمریکا و فرانسه بالا گرفت؛ چین که وزنه سنگینی در عرصه بینالملل به شمار میرود، برای جانبداری از فرانسویها به میدان آمد تا آنجا که «وانگ ئی» وزیر خارجه چین در تماس تلفنی که با «امانوئل بون» مشاور سیاسی ماکرون داشت به وی گفت پکن هم از تلاشهای میانجیگرانه فرانسه برای خروج برجام از بنبست تلاش میکند حال آنکه چین هم به نوبه خود برای حفظ توافق هستهای ایران کوشش زیادی به خرج داده است.
ناگفته نماند که چین این روزها بهانههای زیادی برای سرشاخ شدن با ترامپ دارد که بخش عمدهای از آن به جنگ تجاری پکن-واشنگتن باز میگردد که فعلاً هزینه آن از جیب کشاورزان آمریکایی میرود چراکه به جبران تعرفههای سنگین گمرکی، چین هم از خرید محصولات کشاورزی آمریکا اجتناب میکند.
از سوی دیگر، کشمکش پکن-واشنگتن سر ناآرامیهای هنگ کنگ بالا گرفته و موضوع فروش سلاحهای آمریکایی به تایوان هم مطرح است. همه این عوامل دست به دست هم داده تا چین شکرآب شدن رابطه فرانسه-آمریکا را یک فرصت تلقی کند.
همه ماجراهای ماکرون و ترامپ
ماکرون روز ۶ تیرماه و پیش از نشست جی-۲۰ گفته بود میخواهم ترامپ را متقاعد کنم که بازگشایی روند گفتگو و عقبگرد از برخی تحریمها برای اینکه شانس دوبارهای به مذاکره بدهیم؛ به نفع خود اوست.
بعد از نشست جی ۲۰ هم گفت اروپا هیچگونه برنامه فوری برای پیروی از آمریکا و اعمال تحریم علیه ایران ندارد.
اما از همان موقع هم با توجه به سابقه متلکپراکنیها ماکرون و ترامپ، باید میدانستیم علیرغم بلندپروازیها رئیسجمهوری جوان فرانسه مبنی بر اثبات رهبری و استقلال عمل اروپا، او گزینه خوبی برای کاهش تنش میان ایران و آمریکا نیست.
ترامپ میداند که امانوئل قصد کم کردن روی او را دارد و این موضوع از همان دیدارهای نخست آنها مشخص شد. همه میدانند رئیسجمهوری آمریکا تمایل عجیبی به احوال پرسیهای نامتعارف مثل ضربه زدن به شانه یا فشردن دست طرف مقابل برای مدتی طولانی دارد حال آنکه در نشست جی ۷ که در خرداد ۹۶ برگزار شد، ماکرون دست ترامپ را چنان فشرد که رد آن روی پوست وی باقی ماند.
بعدها ماکرون در این باره گفت: میخواستم نشان دهم فردی نیستم که به راحتی بتوان بر او غلبه یا نفوذ کرد.
این در حالی است که آن دو یک هفته قبل از این ماجرا، برای نخستین بار در حاشیه اجلاس ناتو دیدار کرده بودند و در این میان، دست دادن آن دو به قدری طولانی و محکم بود که دستهایشان سفید شد و فکهایشان را فشار میدادند اما این رئیسجمهوری فرانسه بود که اوضاع را کنترل کرد و چند ثانیه بیشتر دست ترامپ را فشرد!
اما ماجرای آنها به این جا ختم نمیشود. ترامپ یک بار هم در انتقاد از ایده ماکرون برای ایجاد ارتش اروپایی، خطاب به وی توئیت زده بود: امانوئل ایجاد ارتش اروپایی برای حفاظت از اروپا در برابر آمریکا، چین و روسیه را پیشنهاد کرده است. اما این آلمان بود که در جنگ جهانی اول و دوم به فرانسه حمله کرد. فرانسه در آن زمان در چه شرایطی بود؟ آنها [فرانسوی ها] تا پیش از ورود آمریکا [به جنگ] داشتند آماده یادگیری زبان آلمانی در پاریس میشدند.
وی بعدها در واکنش به اعتراضاتی که شنبهها در پاریس برگزار میشود هم توئیتهایی زد که قدرت رهبری ماکرون را زیر سوال میبرد.
ترامپ در این توئیت نوشت: توافق پاریس چندان برای پاریس خوب کار نمی کند! در سراسر فرانسه تظاهرات و شورش است. مردم نمیخواهند مالیاتهای هنگفت بپردازند؛ ارقامی که بیشترش به کشورهای جهان سوم میرود (و به شکل نامعلومی خرج میشود) تا شاید از محیط زیست حافظت شود. آنها شعار میدهند «ما ترامپ را می خواهیم». عاشق فرانسه هستم!
برگزیت و فرصت فرانسه برای رهبری اروپا
به همان اندازه که اتحادیه اروپا از تصمیم انگلیس مبنی بر تحقق برگزیت ناراضی است؛ فرانسه و آلمان به آن به چشم فرصتی برای اعمال قدرت بر بروکسل نگاه میکنند چراکه با کنار رفتن لندن؛ عملاً آنها هستند که با توجه به برتری نظامی و اقتصادی به رهبران بلامنازع قاره سبز تبدیل میشوند.
سیاست های مبتنی بر تقویت توان هستهای، تقویت توان دفاع ملی، برخورداری از شمایل اروپای واحد و همبستگی بلوک شرق و غرب برای حفظ همبستگی اروپا از جمله مواردی هستند که در برنامه های رئیس جمهوری کنونی فرانسه به وضوح به چشم می خورد. سیاست هایی که به نوعی نامحسوس به مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا نیز می پردازد.
آنگلا مرکل صدراعظم آلمان هم بر این باور است که یک ارتش مشترک اروپایی که سنگ زیربنای آن را پیمان «همکاری ساختارمند دائمی» اتحادیه اروپا یا همان «پسکو» تشکیل میدهد؛ سبب خواهد شد جنگ تازهای در اروپا در نگیرد.
از ۲۰۱۰ به این سو، چشمانداز ژئوپلیتیکی محیط پیرامون اتحادیه اروپا با سرعتی سرسامآور دستخوش تغییر شد. جنگ داخلی لیبی، پیدایش داعش در عراق و بحران سوریه موجی از پناهجویان را روانه کشورهای اروپایی کرد حالآنکه وقوع حوادث تروریستی متعدد در کشورهایی چون فرانسه و آلمان، تصور جهان از امنیت حصار سبز اروپا را شکست.
از سوی دیگر، الحاق کریمه به روسیه و وقوع درگیری در شرق اوکراین، فرصتی پدید آورد تا با تکیه بر موج تبلیغات منفی علیه مسکو، اروپاییها بار دیگر دفاع از خود را بهانهای برای تشکیل ارتش واحد اروپایی قرار دهند.
دراینبین، تصمیم انگلیس برای تحقق برگزیت، سنگ بزرگی را که لندن پیش پای اتحادیه اروپا برای تشکیل ارتش اروپایی میانداخت، برداشت و نهایت آنکه روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و تهدید وی مبنی بر اینکه اروپا باید بار بیشتری از هزینههای ناتو را به دوش بکشد؛ بیش از پیش به اتحادیه اروپا جسارت همصدایی برای تشکیل ارتش اروپایی را بخشید تا به قول آنگلا مرکل صدراعظم آلمان از قید وابستگی به اغیار (آمریکا) رها شود و خود برای سرنوشتش تصمیم بگیرد.
مرکل میگوید اروپا تنها زمانی به اندازه کافی، متحد و منسجم خواهد بود که در سکوهای جهانی بتواند از ارزشها و منافع خویش دفاع کند. از این رو اروپا باید در بلند مدت، توانمندتر شود و بر اساس اتفاق آراء از طریق معاهدات و پیمان های اروپایی عمل کند.
«پیمانهای اروپایی» این دقیقاً همان نکتهای است که این روزها فرانسه و آلمان در رد پیشنهاد ترامپ مبنی بر ایجاد ائتلاف دریایی در خلیج فارس به آن استناد میکنند. هیچ یک از این ۲ کشور با اصل سهمخواهی از تنگه هرمز آن هم تحت عنوان خوش رنگ و لعاب «حفاظت از آزادی حق کشتیرانی و تامین امنیت» مشکلی ندارد اما به شرط آنکه ائتلاف اروپایی و ابتکار عمل به دست رهبران آتی قاره سبز باشد.
در واقع، گام نخست برای پس گرفتن بخشی از استقلال نظامی اروپا از ایالات متحده، این است که به لحاظ سیاسی مستقلتر از گذشته عمل کند حال آنکه از پس رفتارها و اظهارنظرهای اخیر مقامات فرانسوی و آلمانی، طنین این گام هرچند آهسته به خوبی شنیده میشود.