آنچه بیشتر باید موردتوجه دولتمردان باشد، مشی و تفکر انقلابی دولتمردان دیروز است که باید الگوی دولتمردان امروز باشد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


علت تزلزل برخی مسئولان از دید رهبر انقلاب

 علی اکبری در کیهان نوشت:

یکی از توصیه‌های رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با هیئت دولت، توصیه به «نترسیدن» بود. ایشان در این دیدار خطاب به دولتمردان کشورمان فرمودند: «برخی اوقات سخنانی را می‌شنوم که نشانه بیمناک بودن از دشمن است، در حالی که از دشمن، واقعاً نباید ترسید زیرا این دشمن از ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشته و هر کاری هم که توانسته کرده‌اما به موفقیت نرسیده است.» با بررسی بیانات مقام معظم رهبری به‌ویژه در چند ماه اخیر، شاهد توصیه و تشویق ایشان به نترسیدن، شجاعت و اعتماد به وعده‌های الهی بوده‌ایم. برخی از این موارد به شرح ذیل می‌باشد:

ایشان در دی‌ماه 1397 در دیدار با مردم قم با استناد به آیات قرآن مجید فرمودند: «فرعون می‌دانست موسی حق است اما دشمنی می‌کرد و خدا به حضرت موسی گفت «نترسید، حرکت کنید، من با شما هستم» که این خطاب امروز عیناً به ملت ایران است که در مقابل دشمنیِ آگاهانه‌ فراعنه‌ عالم، ایستاده است.»

معظم‌له در 19 بهمن‌ماه 1397 در دیدار با کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند: «کار دشمن دلهره‌ افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ -[آیه‌] قرآن است- این، شیطان است که دوستان و پیروان خودش را می‌ترساند؛ فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ؛ [خدا می‌فرماید] شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرت‌هایی که قدرت‌های شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. اگر کسی از صراط مستقیم منحرف شد، این ترس دارد؛ چون وقتی شما از جاده‌ مستقیم و صحیح و خوب و درست منحرف شدید، می‌افتید در بیابان؛ از این بترسید امّا از دشمن اصلاً نترسید؛ از دشمن نترسید.»

در اسفندماه در دیدار با مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام بااشاره به تقابل وصف بندی دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ، بیان داشتند اکنون نیز این تقابل وجود دارد و جبهه حق باید با اتکا به وعده نصرت و همراهی خداوند متعال نباید از دشمن ترس و واهمه‌ای داشته باشد همان‌گونه که در داستان حضرت موسی، خداوند متعال خطاب به پیامبر الهی فرمودند «انَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَری؛ نترسید، نترسید، واهمه نکنید، دچاراشتباه در محاسبه نشوید، خدا با شما است». در همین ماه، ایشان دیداری نیز با اعضای مجلس خبرگان رهبری داشتند که در بخشی بیانات خویش بااشاره به برخی دوگانه‌ها از جمله دوگانه ترس و دلیری، فرمودند: «یک ‌وقت انسان وارد میدان می‌شود امّا می‌ترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات می‌ترسد، با ترس وارد می‌شود؛ این یک جور عکس‌العمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک‌وقت با دلیری وارد می‌شود....  در مواجهه‌ با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شد.»

شاید یکی از صریح‌ترین هشدارهای ایشان، در دیدار مسئولان نظام در ماه مبارک رمضان (اردیبهشت 1398) بیان شد. رهبر معظم انقلاب در این جلسه فرمودند: «من همین‌جا این را عرض بکنم هیچ‌کس از هیبت ظاهری آمریکا نباید بترسد هیچ‌کس؛ یعنی این واقعاً خیلی خطا است.

آدم احساس می‌کند بعضی‌ها از این هیبت ظاهری و تشر و هیاهو و مانند این‌ها جا می‌زنند و وحشت می‌کنند؛ ترس از این هیبت ظاهری غلط است؛ ابرقدرت‌ها کارشان را همین‌جوری پیش می‌برند؛ با هیاهو. آن قدرت واقعی آنها به قدر آن هیاهویی که می‌کنند نیست؛ خیلی کمتر است؛ منتها تشر می‌زنند، هیاهو می‌کنند، تهدید می‌کنند، این و آن را می‌ترسانند. هیچ‌کس نباید [بترسد]»؛

علت تذکرات پی‌درپی معظم‌له به شجاعت، دلیری و نترسیدن از دشمن چیست؟ چرا این موضوع تقریباً در تمام دیدارهای اخیر رهبر معظم انقلاب مورد توجه و تذکر قرار گرفته است؟

آنچه به نظر می‌رسد، مهم‌ترین عامل، جرئت دادن به مسئولان و دولتمردان برای غلبه بر تفکر حاکم که بر مبنای آن حرکت می‌کردند و تغییر این رویکرد بوده است. نباید فراموش کرد این دولت بااشاره به توانایی دشمن و باور به کدخدا بودن آمریکا از مذاکره سخن گفت و با همین منطق تقریباً شش سال از مدت هشت‌ساله خود را سپری کرده است.

شش سالی که توأم با واگذاری امتیازات به طرف غربی و عدم کسب دستاورد مطلوب در این معامله بوده است. شکست راهبرد مذاکره و عدم پایبندی طرف غربی به تعهدات و پشیمانی برخی از حامیان اصلی برجام، باعث تغییر راهبرد جمهوری اسلامی ایران به «مقاومت فعال» بوده است.

راهبردی که با گذشت بیش از یک سال از خروج آمریکا از برجام و با تأکید و اصرار بزرگان نظام، در دستور کار قرار گرفته است. تحلیل محتوای بیانات رهبر معظم انقلاب بیانگر این امر است که معظم‌له پس از راهبرد نرمش قهرمانانه و اجازه به دولت برای حرکت بر مداری که تصور می‌کرد می‌تواند باعث موفقیت و رفع مشکلات شود و ناتوانی دولت در کسب موفقیت- علیرغم همه اختیارات ویژه‌ای که در اختیار دولت قرار گرفت- و قبل از عملیاتی شدن راهبرد مقاومت فعال، در حال زمینه‌سازی و گفتمان سازی این امر بوده‌اند تا دولتمردان کشورمان با این واقعیت که دستاوردهای مقاومت، بیش از دستاوردهای مذاکره و سازش است آشنا شوند.

در ادامه و پس از عملیاتی شدن این راهبرد، در حال حاضر نیز برخی از افراد و جریانات فکری، همچنان بر همان باور و گزینه قبلی خود، ترس و واهمه از دشمن را ترک نگفته و آن را همراه دارند. مقام معظم رهبری تلاش دارند که این گروه و افراد بر این ترس غلبه کرده و جرئت و جسارت ادامه این مسیر را از دست ندهند.

یکی از انتقادهایی که به نحوه حرکت برخی دولتمردان کشورمان در وضعیت اخیر وجود دارد، ارسال پالس‌های متعدد به طرف غربی برای جدی نبودن در تغییر رویکرد است. مذاکرات متعدد با فرانسه و برخی دیگر از کشورهای غربی و اظهار امیدواری به وعده‌های طرف اروپایی، ترس از بغرنج و پیچیده شدن اوضاع در صورت برداشتن گام محکم و قطعی در سومین گام کاهش تعهدات برجامی، بخشی از نقاط مهم و حساسی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

رهبر معظم انقلاب در مراسم 14 خرداد امسال در تبیین معنای مقاومت و در پاسخ به شعار مردم که نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا سر دادند، بیان فرمودند: «فعلاً بحث نبرد را نمی‌کنیم بحث مقاومت است، «مقاومت» یک امر ممکن است. درست نقطه مقابل کسانی که می‌گویند فایده ندارد. طرف گردن‌کلفت و قوی است.

چطور می‌خواهید مقاومت کنید. خطای بزرگ همین است که کسی تصور کند در برابر گردن‌کلفت‌های عالم نمی‌شود ایستاد». سخن ایشان که «جنگ نمی‌شود و مذاکره نمی‌کنیم» حجت را بر همگان تمام کرده است. سرنگون کردن پهپاد آمریکا و توقیف کشتی انگلیس و ناتوانی نظام سلطه در واکنش به این اقدامات کشورمان، نشان از ضعف و ناتوانی طرف مقابل در برابر جمهوری اسلامی ایران است و این ناتوانی تنها در عرصه نظامی نیست بلکه در دیگر مسائل و موضوعات ازجمله موضوعات سیاسی و اقتصادی نیز این ناتوانیِ دشمن وجود دارد.

بی‌اعتنایی رهبر معظم انقلاب به پیام ترامپ که توسط آقای شینزوآبه ارسال شده بود و تحقیر رئیس‌جمهور آمریکا مؤید همین امر است. تنها تفاوت در این است که برخی از دولتمردان جرئت و جسارت مقاومت در برابر راهبرد سیاسی و اقتصادی دشمن را ندارند و با این ترس و واهمه، قدرت تصمیم‌گیری را از خود سلب نموده‌اند.

باور به ناتوانی آمریکا و اعتماد به وعده الهی و حمایت از توان داخل برای مقابله با دشمن و مهم‌تر از تمام این موارد، غلبه بر ترس موهومی که بعضاً ریشه در بطن تفکر برخی از دولتمردان و مشاوران و نزدیکان ایشان دارد؛ بهترین و موفق‌ترین راهبردی است که می‌تواند در دستور کار دولت قرار گیرد.

 سخن را با کلامی از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به پایان بریم که در هنگامه نبرد به فرزند خویش، محمد حنفیه، فرمودند: تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَی نَاجِذِک، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَک، تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَک، ارْمِ بِبَصَرِک أَقْصَی الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَک، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ.

«اگر کوه‌ها از جا کنده شود تو از جایت تکان نخور، دندان‌هایت را به هم بفشار و کاسه سرت را به خدا بسپار، قدم‌هایت را بر زمین بکوب [محکم گام بردار] دیده به آخر لشگر دشمن بینداز. به‌وقت حمله چشم فروگیر [با گوشه چشم نگاه کن] و بدان که پیروزی از جانب خداوند سبحان است.»

خیال خام سروری جهان عرب

در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:

دخالت عربستان در یمن و حملات نظامی و بمباران آنجا را چگونه باید تفسیر کرد؟ در گذشته بویژه در دوران اوج ناصریسم و رواج جریان سوسیال‌ ناسیونالیسم عربی، یمن خطر بالقوه‌ای برای عربستان محسوب می‌شد. از این نظر سعودی‌ها می‌کوشیدند که مانع از این خطر شوند و در یمن دخالت می‌کردند.

ولی مداخله نظامی اخیر آنها را نمی‌توان در ذیل خطر برای امنیت عربستان توصیف کرد، زیرا نه مصر در جایگاه قدرت است و نه از قذافی و صدام حسین خبری است که بخواهند یمنی‌ها را علیه عربستان تحریک کنند. پس علت چیست؟

برای فهم ماجرا باید به اظهارات اخیر آقای ظریف اشاره کرد که گفت: «وقتی که وزیر شدم با آقای سلیمانی صحبت کردم به سعود الفیصل پیشنهاد کردیم حاضریم راجع به یمن، بحرین، عراق، سوریه و لبنان صحبت کنیم، در همان پیشنهاد پیغام فرستادم اگر فکر می‌کنید به قول خودتان من ماله کش اعظم هستم، آقای سلیمانی با شما صحبت کند. سعود الفیصل پاسخ داد «جهان عرب به شما ربطی ندارد.» حالا می‌بینید جهان عرب به ما ربط دارد یا ندارد. در سوریه و یمن شکست خوردند در لبنان نخست‌وزیر آن را زندانی کردند.» 

در حقیقت عربستان در دهه اخیر از حالت دفاعی بیرون آمده و سیاست توسعه‌طلبانه و تهاجمی را در پیش گرفته و به نوعی خود را متولی و قیم جهان عرب تلقی می‌کند. رسالتی که پیشتر، ناصر و مصر برای خود تعریف کرده بودند و در مقاطعی نیز احزاب بعث این صندلی را برای خود رزرو کردند و اکنون عربستان سعودی می‌خواهد همه‌کاره جهان عرب شود و ابتدا هم از همسایگان آغاز کرد، یمن را مورد تجاوز قرار داد، با قطر درگیر تحریم شد، سپس به سوی مصر رفت تا آنان را وابسته به خود و حتی برخی از مناطق مصر (جزیره) را به حوزه خود اضافه کند.

وارد جنگ سوریه و درگیری‌های داخلی لبنان شد، در گریبان‌گیری قذافی شرکت کرد، ولی تقریباً در همه موارد شکست خورده است و جز هزینه‌های فراوان و دوشیده شدن از سوی امریکا چیز دیگری نصیب آنان نشده است. سعودالفیصل 40 سال وزیر خارجه حکومت سعودی بود.

کمتر کسی این مدت را در مقام وزارت خارجه حضور داشته است. فردی باتجربه بود. او که باتجربه‌ترین فرد در میان سعودی‌ها بود چنین نگاه ساده‌ لوحانه‌ای داشت که می‌تواند دیگران را از حضور در جهان عرب منع کند، اکنون باید دید که محمد بن‌سلمان که یک درصد تجربه او را ندارد، سرش در کجا به سنگ خواهد خورد؟

مشکل این است که جهان عرب یک واقعیت توخالی است. تعداد اعرابی که به دست اعراب کشته شده‌اند، ده‌ها و صدها برابر تعداد اعرابی است که به دست اسرائیل کشته شده‌اند. هم‌اکنون نیز تعداد کشته‌های مردم یمن و سوریه به دست سعودی‌ها و همپیمانان آنان خیلی بیشتر از کشته‌های فلسطینی از سوی اسرائیل است.

جهان عرب جهانی است که جام می‌ و خون دل را هر یک به کشوری دادند. فقیرترین و مفلوک‌ترین کشورها تا ثروتمندترین آنان را می‌توان در جهان عرب دید. جام می‌آن نصیب عربستان و همپیمانانش و خون دل نصیب مردم یمن و سودان و سومالی و سوریه و... شده است.

اشتباه سعودالفیصل و حکام بعدی سعودی این است که گمان دارند کشورها برای حفظ منافع خود، منتظر موافقت آنان می‌مانند. کسانی که گمان می‌کردند با بمب‌افکن‌های پیشرفته امریکایی می‌توانند در کمتر از یک ماه یمن را اشغال کنند و به صنعا بروند و حکومت دست‌نشانده را مستقر کنند، توجه نداشتند که اگر با فناوری و هواپیما و تجهیزات نظامی پیشرفته می‌توان یک کشور را اشغال کرد، پیشتر روس‌ها در افغانستان موفق می‌شدند و امروز نیز امریکایی‌ها در افغانستان مشکلی نداشتند.

در حالی که امریکایی‌ها 18 سال پس از حمله به افغانستان، اکنون درصددند که با طالبان به توافق جامع دست پیدا کنند!! نه یمنی‌ها و نه سوری‌ها ضعیف‌تر از طالبان هستند و نه سعودی‌ها در قد و قواره امریکایی‌ها که فاصله آنان از زمین تا آسمان است.

آیا عربستان سعودی قادر است که از مواضع کنونی خود بازگردد؟ به نظر می‌رسد که انجام این کار قدری سخت باشد. اول اینکه معلوم نیست اسرائیل و ایالات متحده موافق چنین بازگشتی باشند و اگر امریکا و اسرائیل موافق نباشند، به احتمال فراوان در راه بازگشت آنان ایجاد مانع خواهند کرد.

ولی در مجموع ایران می‌تواند هزینه‌های بازگشت از این مسیر پرخطر را برای عربستان کاهش دهد. عربستان نه فقط در حوزه سیاست خارجی دچار مشکل است، بلکه در زمینه داخلی و هماهنگ شدن تحولات آن با ارزش‌های جدید نیز با چالش‌های فراوانی مواجه خواهد شد. تقاطع این دو چالش بزرگ، می‌تواند ثبات داخلی عربستان را با خطر مواجه کند و برای گریز از احتمال وقوع این خطر، چاره‌ای ندارند جز اینکه سیاست خارجی خود را تغییر دهند و ایده سروری جهان عرب را به فراموشی بسپارند.

این ایده برای مصر هم پرهزینه بود، به طریق اولی برای عربستان نیز هزینه بیشتری خواهد داشت. اصولاً سیاست توسعه‌طلبانه پرهزینه است. امریکایی‌ها و روس‌ها نیز از همین سیاست ضربه خورده‌اند. چینی‌ها نیز در مقاطعی درگیر این نوع سیاست شدند ولی خیلی سریع آن را کنار گذاشتند و فقط به امور و منافع ملی خود پرداختند.

رکود احتمالی اقتصاد جهانی و تاثیرات آن بر ایران

جواد غیاثی در خراسان نوشت:

 طی دو هفته گذشته، شرایطی سخت و پر از دلهره بر اقتصاد جهانی حاکم شد. بعد از مدت ها تنش و التهاب ناشی از جنگ تجاری در بازارها، حالا نشانه هایی جدید بروز کرده است که نگرانی ها در خصوص وقوع یک رکود اقتصادی دیگر با محوریت اقتصاد آمریکا را بسیار افزایش داده است. مقابله به مثل غیرمنتظره چینی ها و تشدید جنگ تجاری از عصر جمعه گذشته نیز، بر نگرانی ها افزوده است.

در پی این نگرانی ها، هجوم برای خرید دارایی های امن، قیمت طلا را در بالاترین سطح شش سال گذشته حفظ کرده و بازدهی اوراق قرضه در بسیاری از کشورهای جهان معکوس شده است. در ادامه مطلب، ضمن تشریح این شواهد، علل آن و زمان احتمالی وقوع این رکود، تاثیرات آن بر اقتصاد کشورمان را در چهار محور تشریح خواهیم کرد.

علل رکود جهانی چیست؟

اگرچه دلایل و شواهد بسیار است؛ از جنگ تجاری تا رفتارهای تنش زا و متهورانه ترامپ در بزرگ ترین اقتصاد جهان اما برخی موضوع را کلان تر می بینند و می گویند که بعد از حدود یک دهه رشد در اقتصاد جهانی (بعد از اتمام بحران 2007) به طور طبیعی باید منتظر یک رکود عمیق بود. در این زمینه برخی به نظرات کارل مارکس ارجاع می دهند که بحران در ذات سرمایه داری نهفته است. رقابت شدید سرمایه با سرمایه شرایطی را فراهم می آورد که بازدهی برخی دارایی ها به حداقل می رسد و این شروع یک بحران است. وضعیت نرخ های بهره، از این منظر هم قابل تفسیر است.

با این حال، تحلیل گران بسیاری ترجیح می دهند، شواهد عینی تری بیابند. برخی علت اصلی رکود پیش رو را در کندشدن رشد اقتصاد چین جست وجو می کنند. برخی می گویند که اقتصاد آمریکا با وجود سیاست های تخفیف مالیاتی ترامپ در اوج خود به سر می برد و به زودی با تخلیه اثر سیاست های پیشین، از قله فرومی غلتد و چرخه ای از بیکاری، کاهش دستمزدها و رکود را موجب می شود. به این شرایط باید جنگ تجاری، رکود فصلی در آلمان، برگزیت و ... را نیز افزود. در هر حال علت هر چه هست، باید دید چقدر جدی است و نشانه های رکود پیش رو، چه دلالت ها و پیش بینی هایی دارند.

نشانه ها چیست و چه تجویزهایی دارد؟

فارغ از آن چه می تواند علت بحران احتمالی پیش رو باشد، نشانه هایی وجود دارد که بسیاری را درباره احتمال بالای رکود، به اطمینان رسانده است. مهم ترین مسئله وضعیت بازدهی اوراق قرضه است. اوراق قرضه به عنوان دارایی امن، در شرایط بحران مورد توجه قرار می گیرند.

با افزایش قیمت این اوراق بازدهی آن ها کاهش می یابد. نخستین نشانه، جایی است که بازدهی اوراق بلندمدت از کوتاه مدت کمتر می شود (معکوس شدن نرخ بهره). نقطه انتهایی هم جایی است که نرخ بهره منفی می شود. هم اکنون در بسیاری از کشورها نرخ بهره معکوس و در برخی نیز نرخ بهره منفی شده است.

اکونومیست در شماره اخیر خود نوشت: "در آلمان، جایی که طی هفته گذشته آمارها از کوچک شدن اقتصاد حکایت داشتند، همه نرخ‌های بهره، از نرخ بهره سپرده‌های یک شبه گرفته تا نرخ بهره اوراق قرضه ۳۰ ساله، منفی هستند. سرمایه‌گذارانی که اوراق قرضه را می‌خرند و نگهداری می‌کنند، خسارت نقد تضمین‌شده دریافت می‌کنند!" شاید برای برخی این موضوع جذاب و شنیدن خبر پرداخت وام مسکن با نرخ بهره منفی، بسیار هیجان انگیز باشد. اما این موضوع اصلا نشانه خوبی برای اقتصاد سرمایه داری رایج در بیشتر نقاط جهان نیست، بلکه نشانه شروع رکود است.

تاثیر رکود احتمالی بر اقتصاد کشور

سوال بعدی این است که اثر این تحولات و رکود احتمالی اقتصاد جهانی بر کشور ما چیست؟ این موضوع را در چهار محور بررسی می کنیم.

قیمت نفت و واکسینه شدن اقتصاد با تحریم

به طور عمومی، مهم ترین کانال تاثیرگذاری رکود احتمالی اقتصاد جهانی، بر اقتصاد کشورمان، نفت و درآمد نفتی است. طبیعتا با وقوع رکود در اقتصاد جهان، تولید تضعیف و تقاضا برای نهادهای تولید و به خصوص کالاهای اساسی و به اصطلاح کامودیتی ها کاهش یافته و این موضوع به کاهش شدید قیمت آن ها منجر می شود.

یک رکود فراگیر می تواند قیمت طلای سیاه را که هم اکنون هم با فشار عرضه مواجه است از طرف تقاضا هم با فشار مواجه کند و موجب ریزش قیمت ها شود. این موضوع با تحت تاثیر قرار دادن درآمد کشورهای نفتی، به اقتصاد آن ها آسیب می زند. اما باید اذعان کرد که در اثر تحریم های اعمال شده علیه کشورمان، به طور عملی وابستگی اقتصاد کشور به نفت آن قدر کم شده است که نگرانی جدی به خاطر کاهش قیمت نفت، قابل طرح نباشد.

بازارهای سرمایه گذاری؛ بورس و طلا

رکود اقتصاد جهانی می تواند چشم انداز سودآوری در بسیاری از صنایع مادر را کاهش دهد. تاثیرات این موضوع در بازار سرمایه و سرمایه گذاری خرد باید لحاظ شود. در سوی دیگر همچنان تقاضا برای دارایی امن یعنی طلا رشد خواهد کرد. موضوعی که می تواند تعیین کننده سمت و سوی نقدینگی و سرمایه گذاری باشد. البته همه این ها مشروط به تقویت نشانه ها و اطمینان سرمایه گذاران از وقوع رکود و تشدید جنگ تجاری باشد.

نرخ ارز

رکود جهانی یک اثر دوگانه بر نرخ ارز هم دارد.  در سطح بین المللی،شرایط موجود، باعث تضعیف پول بازندگان تنش ها و رکود پیش رو (چین، آمریکا، آلمان و انگلیس) در برابر پول برخی دیگر از کشورها مثل ژاپن شود. این موضوع عملا پول کشورمان را نیز که به دور از تنش ها و رکود احتمالی است، در برابر دلار آمریکا تقویت خواهد کرد. اما از سوی دیگر درآمدهای ارزی ناشی از نفت و صادرات غیرنفتی کشور را محدود خواهد کرد که می تواند اثر منفی بر قدرت تنظیم گری بانک مرکزی بگذارد. باید دید برایند این دو اثر چه خواهد شد.

مناسبات سیاسی-اقتصادی

اما شاید، مهم ترین بخش آثار تنش های موجود و رکود پیش رو، در مناسبات سیاسی-اقتصادی بین جمهوری اسلامی و کشورهای مختلف، قابل رصد باشد. چین بالاخره به طور رسمی اعلام کرد که بر واردات نفت و فراورده های نفتی از آمریکا تعرفه وضع خواهد کرد.

خریداران چینی از مدت ها قبل در معاملات خود با آمریکایی ها در حوزه انرژی با احتیاط رفتار می کنند، چرا که از وضع این تعرفه ها می ترسیدند. اکنون با تنش بیشتر در حوزه مبادلات انرژی چین و آمریکا، طبیعتا مشتریان چینی اقبال و انگیزه بیشتری برای مقابله با تحریم های آمریکا خواهند داشت.

ضمن آن که از دو سو نیاز بیشتری به شرکای تجاری دیگر خود دارند؛ اول جبران بازار محدودشده آمریکا و دیگری  تامین برخی اقلام وارداتی خود مثل کالاهای کشاورزی. البته تحلیل های متفاوتی هم در این خصوص مطرح می شود. یکی آن که ممکن است مناسبات با ایران به عنوان یک کارت چانه زنی بین دو کشور در مذاکرات رد و بدل شود.

موضوع دیگری نیز که در برخی مقالات به آن اشاره شده است آن که، در صورت تحقق پیش بینی ها و وقوع رکود فراگیر، رئیس جمهور آمریکا در آستانه انتخابات 2020 برای منحرف کردن اذهان از اوضاع بد اقتصادی و ایجاد انسجام، دست به تنش آفرینی جدیدی بزند.

باید تحولات را با دقت رصد کرد و راهبردهای دقیقی در حوزه اقتصادی و سیاسی متناسب با شرایط طراحی کرد. اما آن چه مهم است این که وابستگی اقتصاد کشور به تحولات اقتصاد جهانی معمولا کم است و یک راهبرد دقیق، کاهش وابستگی در معدود موارد باقی مانده است.

 مبارزه سخت با معجزه پول!

جعفر گلابی در آرمان‌ملی نوشت:

فساد اقتصادی که اغلب همه فسادها را تغذیه می‌کند و خود ازفسادهای دیگر خون می‌مکد و به حیات خود ادامه می‌دهد دردی بزرگ و بنیان برانداز و سرطان‌آساست. شوربختانه مبارزه با آن از اصعب مشکلات است و گاهی این تصور را ایجاد می‌کند که غیر قابل درمان است و باید رنج وظلم و ذلت حاصل از آن را پذیرفت! متاسفانه به‌واسطه شدت مشاغل سیاسی وطوفان حوادث گوناگون از ابتدا هم قدرت ویرانگری‌اش تشخیص داده نشد و حالا که شمشیرش آخته شده و جولان می‌دهد و مبارز می‌طلبد، وقت و هزینه و تلفات و قربانی زیاد می‌گیرد و معلوم نیست که تا چه حد وکی شکست بخورد و آرام بگیرد

؟ متاسفانه درست در زمانی که کرکس شوم فساد اقتصادی خیز برداشته بود تا به پرواز در آید و به همه جا سیر وسفر کند لجام‌های حداقلی از گردنش بر داشته شد و مجال پیدا کرد که ترک تازی کند و فربه شود! سازمان برنامه و بودجه که برای سامان دخل وخرج کشور ابزاری کارآمد است منحل شد، دولت وقت که برنامه کارشناسی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی نداشت از بعد سیاسی به‌شدت مورد حمایت قرار گرفت و مجلس هم توان لازم برای اعمال وظایف قانونی خود را پیدا نکرد و در مجموع نهادهای نظارتی نتوانستند از بیدار شدن غول خفته فساد جلوگیری کنند.

حالا در اوج تحریم‌های آمریکا و هویدا شدن برخی از ابعاد و گستره فسادها، قوه قضائیه با شدت و وسعت بیشتری به میدان آمده است تا با این بلای خانمانسوز مبارزه کند اما این مبارزه که در اصل برای مردم امید آفرین است از دو سو به تنگنا دچار است. مشکل اول اینکه هنگام پیگیری‌ها وبرخوردها، مدیریت‌های اجرایی سالم که در بسیاری از مواقع نیازمند شهامت و جسارتند تا با سرعت تصمیم‌های مهم و بعضا هزینه ساز بگیرند دچارانواع احتیاط‌ها و ملاحظه‌ها می‌شوند وگاهی تاثیر و قدرت مانور خود را به‌کلی از دست می‌دهند و روزمرگی را به تحصیل خطر و دردسر ترجیح می‌دهند.

مشکل دوم قدرت مانور فساد و مفسدان است که به سرعت با روش‌های گوناگون و عجیب و غیر قابل باور و بعضا بیرحمانه راه‌های جدید را پیدا می‌کنند، هم به فساد دامن می‌زنند هم خود از دام قانون می‌گریزند! گویا برخی از ما ایرانیان خبره کشف راه‌های دور زدن قانون‌ها و مختل کردن روندهای طبیعی هستیم و در این زمینه گاهی نبوغ به‌خرج می‌دهیم! شاید تا حالا کمتر کسی می‌دانست که برخی از پولداران و معلمان خصوصی و هنرپیشه‌ها در اوج ترافیک، آمبولانس‌ها را به خدمت می‌گیرند و برای عبور سریع از میان انبوه خودروها عرصه را بر بیماران اورژانسی تنگ می‌کنند!

اگر همه آمبولانس‌ها را میان راه متوقف کنند تا راست آزمایی شوند قطعا جان بسیاری از بیماران به خطر می‌افتد و اگرجلوی آن نایستند فردایی نه چندان دور آمبولانس‌ها به تاکسی‌های رسمی از ما بهتران تبدیل می‌شوند که ایشان در سفرهای شهری دراز بکشند و استراحت هم بکنند! می‌بینیم که مبارزه با فساد و رانت‌جویی و کلاهبرداری تا چه حد گسترده، پیچیده و سخت و حساس و حتی خطرآفرین است. هنوز کمتر دیده شده است که مفسدان و مافیاها جسارت ورود به کانل‌های خشونت‌آسا علیه رقیبان و افشاکنندگان خود را پیدا کنند ولی باید به هوش باشیم که پول معجزه می‌کند و دارندگانش برای استمرار تنعم‌های افسانه‌ای خود هر کاری می‌کنند.

کسی که در باستی‌هیلز یک ویلای 250 میلیارد تومانی دارد، برای حفظش به راحتی صد میلیون و500 میلیون و یک میلیارد خرج می‌کند و کسی که با خانواده خود برج هزاران میلیاردی ساخته است، چرا همه ابزارهای قانونی و غیر قانونی و روابط خود را به‌کار نگیرد که گردی بر دامن امپراتوری اموالش ننشیند؟ شاید ما هم روزی به فاصله‌های وحشتناک طبقاتی رضایت دهیم و حتی برایش فلسفه درست کنیم ولی همین معادله ستم‌آسا هم باید به خود قاعده‌ای بگیرد و هرکس در هر مقامی هزینه ملک و مکنت خود را پرداخت کند.

به هرحال هرچند برخوردهای قضایی آخرین حلقه مبارزه با مفاسد است و بسترهای بسیار می‌خواهد و نظارت‌های مدنی و مردمی مستحکم نیاز دارد ولی در همین مرحله هم شرط مبارزه با مفاسد اقتصادی دقت، عدالت، قاطعیت، جلوگیری شدید از دخالت سلایق سیاسی در آن و عدم تبعیض در رسیدگی‌هاست. باید در نظر داشته باشیم که اگر این مبارزه حساس به هردلیل حداقل موفقیت نسبی به‌دست نیاورد و استمرار پیدا نکند و لوازمش جمع نشوند خدای ناکرده میکروب‌های فساد در برابر پادزهرها مقاوم خواهند شد و زلزله مفاسد را به سونامی تبدیل خواهند کرد.

مفسدان با صدایی بلندتر فریاد می‌زنند!

وحید حاجی‌پور در جوان نوشت:

ورود جدی قوه قضائیه به پرونده‌های فساد فرصت کم‌نظیری را برای سودجویان و دلالان رسانه‌ای به‌وجود آورده‌است؛ افرادی که در پس پرده نشسته و برای ایجاد انحراف در پرونده‌های خود و دوستانشان آدرس‌های غلط می‌دهند و برای فضاسازی از جنبه‌های مختلف، به آن پر و بال می‌دهند. خبرهای دروغ و تهمت‌های عجیبی که این هفته‌ها در فضای مجازی و برخی رسانه‌های عمدتاً اصلاح‌طلب دیده می‌شود تلاش عجیبی را نشان می‌دهد که در صدد است، منافع گروه‌های خاصی را تأمین کند.

متأسفانه با وجود اراده جدی قوه قضائیه در این‌باره، فضای بزرگی برای سودجویان ایجاد شده است که از خود «بازداشت» و «فساد» برای سایرین می‌تراشند، موضوعات بازداشت‌ها را به مسائلی دروغ گره می‌زنند که قوه قضائیه گرچه درباره برخی از آن‌ها روشنگری می‌کند، اما به دلیل عدم برخورد آنی با رواج‌دهندگان شایعات، رویه مورد اشاره باز هم ادامه دارد.

فضایی که امروز بر کشور حاکم شده‌است، فاسدان اصلی را با ابزار رسانه به مطالبه‌گران اصلی فساد تبدیل کرده‌است! آن‌هایی که پرونده‌های رنگارنگی در دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و قضایی دارند با شیوه‌ای مرسوم، برخی رسانه‌ها را به خدمت خود درآورده و با ارائه اطلاعاتی غلط، آن‌ها را با خود همراه می‌کنند تا هم خود را «سفید» کنند و هم دوستان خود را از محکمه‌های قضایی بیرون بکشند.

امروز فضا به گونه‌ای شده‌است که مفسدان اقتصادی که طی چند سال گذشته محکوم شده یا در آستانه صدور حکم محکومیت خود هستند، در جایگاه «مظلوم» قرار گرفته و به شکلی خود را قربانی نفوذ جریان‌های قدرت در قوه قضائیه می‌دانند؛ از قوه قضائیه و شخص آیت الله رئیسی – بی‌واسطه و با واسطه – می‌خواهند پرونده‌ها را از دوباره بررسی کرده و برای آنکه خود را بیگناه جلوه دهند، نام افراد دیگری را به میان می‌آورند.

فرافکنی‌های این عده به حدی جالب شده است که گویی نظامی دیگر جایگزین جمهوری اسلامی ایران شده‌است، دوره گذشته را دوره ظلم و زد و بند می‌خوانند و از رئیس جدید دستگاه قضا می‌خواهند به «داد» آن‌ها برسد! اتفاقات اخیر در سپهر سیاست کشور و بازداشت یکی از مدیران قوه قضائیه تبدیل به دستمالی شده‌است که مفسدان اقتصادی با اهتزازش می‌رقصند تا با ایجاد انحراف در پرونده‌هایی که خود متهم اصلی آن هستند، از مهلکه نجات یابند.

از نظر این افراد، به آن‌ها ظلم شده‌است، اگر حکمی علیه آن‌ها صادر شود منبعث از زد و بند قضات با برخی دیگر است، اگر پرونده فسادی دارند در واقع محصول یک «پرونده سازی» است؛ کسانی که زلف به فساد گره زده‌اند این روزها ادعای مبارزه با فساد دارند و صدایشان هم بلند شده است. گاهی صدای خود را از جانب برخی رسانه‌ها بلند می‌کنند و گاهی دیگر ادعاهای خود را از زبانی دیگر فریاد می‌زنند.

دستگاه قضا به دلیل ورود گسترده‌تر به ماجرای فساد، با رجوع افراد و پرونده‌های مختلفی مواجه است که بدون تردید بخش مهمی از آن‌ها آدرس اشتباهی است که قصد دارد مفسدان واقعی را که در آستانه صدور حکم هستند، بیگناه جلوه دهد. دستاویز خوبی هم در دست دارند و هرچه را که می‌خواهند به ضمیمه‌اش می‌کنند.

موضوع ساده است؛ مفسدان از فضای حاکم بر کشور استفاده می‌کنند و با فضاسازی و رواج شایعات و انواع تهمت‌ها به دیگران خود را در حاشیه امن مخفی کرده و وقتی سراغی از آن‌ها گرفته می‌شود می‌گویند ما قربانی فساد سیستماتیک قوه قضائیه شده‌ایم. اینگونه القا می‌شود که طی سال‌های اخیر جریان فسادی در قوه قضائیه همه پرونده‌های فساد را با جهت‌دهی و زد و بند نهایی کرده و به مرحله صدور حکم رسیده‌است.

کسانی که از هر ابزاری برای فساد بهره برده، دارای پرونده‌های سنگینی در نهادهای اطلاعاتی و بازرسی هستند پس از سکوت طولانی‌مدت خود، از غارها بیرون آمدند و با فریادهای بلند می‌گویند به آن‌ها ظلم شده‌است؛ این بازی خطرناکی است که می‌تواند با متأثر کردن قوه قضائیه و قضات در پرونده‌های فساد، بازیگران اصلی را به حاشیه کشانده و در مسیر رسیدگی‌ها اختلال ایجاد کند.

افرادی که با سلاح کمری فعالان اقتصادی را تهدید می‌کردند، ماه‌ها در بازداشت همه نهادهای اطلاعاتی بودند و پرونده‌شان در دادگاه‌ها در حال رسیدگی است این روزها صدای بلندتری دارند؛ با ابزار رسانه به میان آمدند و به خوبی می‌دانند باید چه کنند. عده‌ای نیز بازیچه این افراد شده‌اند و قصد دارند جای «جلاد» و «شهید» را عوض کنند.

طرحی نو دراندازیم

جهانبخش محبی‏‌نیا در ابتکار نوشت:

موضوع آن چنان از اهمیت و حساسیت برخوردار است که بعضی از مراجع، دبیر شورای نگهبان قانون اساسی و بعضی از اعضای آن شورا و برگزیدگانی از چپ و راست و حتی خارج‏نشینان پیرامون آن بحث‏های داغ و مفصلی ارائه کردند. تحلیل‏ها کردند و خلق‏ها صورت بخشیدند. بدون تعارف، دعوا جدی است و از آن سنخ تقابلی است که در اوایل انقلاب بارها در جامعه تجلی پیدا می‏کرد. با سرپوش گذاشتن و نفی هم نمی‏شد مانع صورت‏بندی، بسط و گسترش آن شد.

کاروان به دو راهی رسیده بود و انتخاب یک راه اجتناب‏ناپذیر بود. همان زمان طیفی از نیروهای موسوم به لیبرالیسم و در تقابل با آنان، پیروان خط امام نقاشی مواجهه و مقابله را در کتاب سیاست عملی، ترسیم کردند. در آن آوردگاه هرچند تلاش شد میانبری با پنهان‏کاری و دفن مسائل عینی داشته باشند، اما واقعیت عریان شد و خود را در معرض دید عموم قرار داد و با شروع تصفیه‏ها معرکه به پا شد، هر‏چند عده‏ای در انکار ماندند.

ماجرای روحانیت مبارز و مجمع روحانیون روایتگری و انعکاس‏دهنده صدای بازار مسگران بود. بوق وحدت آنچنان رسا و بلند نواخته می‏شد تا اختلاف سلیقه‏ها در آن گم شود اما تضاد عمیق‏تر و گسل گشادتر از آن بود که بتوان بر آن سازه، یگانگی ساخت. بالاخره رحمتی که توقع می‏رفت به زحمت افتاد.

در فرا روایت مربوط به آیت‏الله منتظری زمین و زمان به هم دوخته می‏شد تا ثابت شود شاگرد در خدمت استاد و استاد تمام‏قد دل به شاگرد بسته است اما سد وحدت به قدری وحشتناک شکست که هنوز هم صدای آن آزار‏دهنده است. رنج‏نامه‏ها نوشته شد تا گنج‏نامه‏ها به تالیف در‏آید.

در انشعاب کارگزاران از بدنه راست خیلی تلاش شد که واقعه در غوغا گم شود و راست مدرن قدر مام خویش «راست سنتی» را بداند اما خصومت کارگزاران با مادر خویش از روحانیون مبارز هم بیشتر قد کشید.

شاید مجمع روحانیون و جامعه روحانیت از سر اصرار و به ناچار روزگاری داستان وصل خویش بخوانند، اما این ترانه هرگز در کارت کارگزاران و اصولگرایان اجرا نخواهد شد.

در نشت گاز از مخزن آبادگران و اصولگرایان و خانه‏گزینی رئیس‏جمهوری وقت، خیلی از نخبگان و اعاظم قصیده سرودند و ماجرا را عادی، خستگی و بستگی نشان دادند اما حاصل کار تلخ، گزنده و وحدت‏سوز بود. همواره و شاید از سر دلسوزی و یا مصلحت بتوان مناقشه، مقابله و مرافعه را عادی جلوه داد اما جو زمان بی‏رحمانه قاعده را بر جامعه تحمیل می‏کند و آثار و پیامدهای انکارها بر فرهنگ، سیاست و تدین بسیار ناگوار می‏ماند. دریغا که نتوانسته‏ایم هزینه - فایده سرپوش گذاشتن را به مقدار مبدل کنیم تا ترازو، قضاوت‏گری کند.

هم اینک دعوای حضرات عمیق‏تر از آن است که بتوان در مباحث شورای نگهبان آن را گم کرد و با آرزوی ایجاد قرابت و ندیمی ختمی بر غائله داشت. عمق منازعه فراتر از طاق شورای نگهبان است و از بحث طلبگی عبور کرده است. بالاخره یکبار هم شده است در کمال آرامش و قبل از گر گرفتن ماجرا و فرا رسیدن ماجراهای دیگر، باید اذعان کرد دو رویکرد به هم تاخته‏اند و وارد کارزار شده‏اند و باید پذیرفت هر‏چند یک بار دوره‏ای از تفرق، دو‏گانگی و شاید دیالکتیک فرا می‏رسد و بخشی از نخبگان فقهی، سیاسی، فرهنگی و اداری را بر آن می‏دارد تا از پنج راه سیاست بگریزند و سیری نو بشکافند. شاید کنار رفتن پرده‏ها، آدابی را بنمایاند که مصلحت جامعه در آن است و شاید هُرم عذابی است که از راه می‏رسد.

مشی دولتمردان دیروز و امروز

در سرمقاله صبح نو آمده است:

دولت شهیدرجایی، نخستین دولت مکتبی‌ای بود که پس از حاکمیت لیبرال‌ها در کشور، عهده‏‌دار امور مملکت شد و در آن دوره‏ بحرانی، صادقانه حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب کرد، تا آنجا که جان خویش را بر سر آن نهاد.

دوم شهریور هرسال، آغاز هفته دولت است که روز پایانی آن سالروز شهادت محمدعلی رجایی، رییس‌جمهوری و محمدجواد باهنر، نخست‌وزیر وقت ایران در سال 1360 است. هرسال به‌همین مناسبت، رییس‌جمهوری وقت و هیأت‌وزیران به دیدار رهبر انقلاب می‌روند تا از رهنمودهای ایشان برای یک سال خدمت به مردم بهره برند.

امسال نیز رهبر انقلاب بایدها و نبایدهای دو سال باقی‌مانده دولت را تذکر دادند و بر لزوم قدرشناسی مسوولان از فرصت خدمت به مردم تأکید کردند؛ چراکه همراهی ملت با دولت و پشتیبانی آحاد مردم از آن، از عوامل ثبات دولت و اقتدار آن است و این رابطه تا وقتی پایدار خواهد بود که دولت، دولتی ارزشی و خدمتگزار باشد.

هفته دولت با افتتاح پروژه‌های مختلف در سراسرکشور گره خورده که این سنت نیز برای رفع نیازهای مردم یک استان، شهر و روستا ارزشمند است؛ اما آنچه بیشتر باید موردتوجه دولتمردان باشد، مشی و تفکر انقلابی دولتمردان دیروز است که باید الگوی دولتمردان امروز باشد.

مسلماً در این برهه از زمان که کشورمان با انواع تحریم‌های استکبار جهانی مواجه شده است، تفکر انقلابی و جهادی شهیدان رجایی و باهنر می‌تواند راهگشای دولتمردان باشد تا کشور را از انواع بحران‌ها و فشارهای دشمنان با استفاده از الگوی اقتصاد مقاومتی و رونق تولیدات داخلی، از میدان جنگ اقتصادی با پشتکار سرافراز بیرون کشد.