آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین کشور جی ۷ با پدیده‌ای به نام ترامپ، یکی از بی‌اعتبارترین دوران‌های عمر سیاسی خود را پشت سر می‌گذارد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


جمع متفرق جی ۷

 علی اکبری در کیهان نوشت:

در پایان اجلاس گروه جی ۷ در سال ۲۰۱۸ میلادی که به میزبانی کانادا برگزار شد، ترامپ زودتر از دیگران کانادا را ترک کرد و در حالی که به تعبیر مصطلح، هنوز جوهر امضای ترامپ در پای بیانیه پایانی خشک نشده بود، رئیس‌جمهور آمریکا به بهانه بی‌صداقتی کانادا، رسماً اعلام کرد که امضای خود را پس می‌گیرد و در اجلاس سال ۲۰۱۹ گروه جی ۷ برای اولین بار، این سازمان بدون صدور بیانیه‌ مشترک به کار خود پایان داد تا مشخص شود که دامنه اختلاف و عدم هماهنگی بین اعضای این گروه تا چه حد شدید و البته عیان و آشکار است.

اگر اندک توجهی به وضعیت کنونی کشورهای عضو جی ۷ شود، مشخص خواهد شد که این کشورها که داعیه تصمیم‌گیری برای جهان را دارند، در چه وضعیت نامناسبی به سر می‌برند. وضعیتی که قدرت و توانایی تصمیم‌گیری و هماهنگی در امور خودشان را از آنان سلب می‌کند.

 انگلستان با بحران برگزیت مواجه است و نخست‌وزیر این کشور در نزد افکار عمومی فاقد اعتبار و مشروعیت لازم است. در حال حاضر حزب مخالف تلاش دارد رأی عدم اعتماد برای بوریس جانسون صادر و انتخابات زودهنگام در بریتانیا برگزار شود. بوریس جانسون چهره‌ای است که بر موضوع برگزیت به هر قیمت حتی بدون توافق تأکید دارد و همین امر باعث شده که مخالفان او، با اشاره به تبعات سنگین این اتفاق به مخالفت همه‌جانبه با او بپردازند. شخصیت متزلزل و توأم با رفتارهای سخیف بوریس جانسون امری است که همگان بر آن اتفاق نظر دارند.

دولت ایتالیا با وضعیت عدم ثبات مواجه است. بحران سیاسی در این کشور که در نهایت منجر به استعفای نخست‌وزیر ایتالیا گردید، هنوز به پایان نرسیده است. رئیس‌جمهور ایتالیا با پذیرش این استعفا از جوزپه کونته خواسته تا تشکیل دولت جدید این کشور، وی انجام امور جاری ایتالیا را بر عهده بگیرد اما اختلاف در بین سیاسیون این کشور همچنان، دامنه وسیعی دارد. اختلاف بین اعضا در ائتلاف دولت ایتالیا، زیان چند میلیارد یورویی به اقتصاد ایتالیا که چهارمین اقتصاد برتر اروپا است تحمیل نموده است.

دولت فرانسه با موضوع دامنه‌دار و گسترده جلیقه زردها مواجه است. این اعتراضات که از آبان ماه سال گذشته آغاز شده، همچنان ادامه دارد و برخورد خشن پلیس با معترضین باعث کشته و معلول شدن برخی از معترضین شده است. معترضین، این اجلاس را فرصتی مناسب برای اعلام حضور خود و مخالفت با برنامه‌های کشورهای صنعتی که منجر به از بین رفتن طبقه ضعیف جامعه می‌شود، دانسته و همزمان با اجلاس جی ۷ با برگزاری چهل و یکمین شنبه و البته این بار یکشنبه اعتراضی، بر گستره اعتراض خود افزودند. وضعیت کنونی باعث شده که پیش‌بینی شود رشد اقتصادی این کشور از میزان برآورد شده، کمتر خواهد بود و تأثیر منفی این موضوع بر اقتصاد فرانسه باعث بدتر شدن اوضاع فرانسه خواهد شد.

کشور ژاپن درگیر جنگ اقتصادی با کره جنوبی شده است. دو کشوری که متحد آمریکا هستند و تهدید کره شمالی را یک عنصر مؤثر برای اتحاد نظامی قلمداد می‌کردند، اکنون نه‌تنها اتحادی ندارند بلکه دامنه اختلاف خود را از موضوعات اقتصادی، به مسائل اطلاعاتی، امنیتی و نظامی گسترش داده‌اند تا مشخص شود اوضاع در این منطقه از جهان که به قطب فناوری روز دنیا مشهور است، چندان آرام نیست و طوفان‌های بزرگ در راه هستند. درگیری دو کشور که منجر به ایجاد جریانات اجتماعی و ملی با راهکار تحریم کالای ساخت طرف مقابل شده بود اکنون به لغو تعهدات و موافقت‌نامه‌های امنیتی و اطلاعاتی رسیده است.

از سوی دیگر شینزو آبه که قصد داشت به‌عنوان میانجی و واسطه بین آمریکا و ایران عمل کند، بدون دستاورد، تهران را ترک کرد تا دیگران متوجه شوند که وزن این کشور برای دخالت در مسائل بین‌الملل چقدر سبک و ناچیز است.

اقتصاد آلمان با بحران رکود مواجه است و اقتصاددانان هشدار می‌دهند که ممکن است وضعیت کنونی، آغازی برای یک سقوط وحشتناک باشد. پیش‌بینی‌ها حکایت از آن دارد که رشد اقتصادی آلمان در سال ۲۰۱۹ در بهترین وضعیت کمتر از نیم درصد باشد که در مقایسه با رشد یک و نیم درصدی در سال ۲۰۱۸ کاهش محسوس را دارد.

اوضاع دیگر اعضا نیز چندان تعریفی ندارد و آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین کشور جی ۷ با پدیده‌ای به نام ترامپ، یکی از بی‌اعتبارترین دوران‌های عمر سیاسی خود را پشت سر می‌گذارد. تذبذب در سخنان و تزلزل در تصمیمات یکی از وجوه مشخص در رفتارشناسی رئیس‌جمهور آمریکا است و همین مسئله باعث شده که هیچ کشوری برای سخنان ترامپ ارزش و اعتباری قائل نباشد.

این مسائل و مسائل دیگری که مجال پرداختن به آن نیست در کنار تفرق راهبردها و نگرش‌های این کشورها به موضوعات بین‌الملل و از سوی دیگر، تولد ائتلاف‌های اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی هم‌تراز و بلکه برتر از اجلاس جی ۷ باعث شده که گروه جی ۷ نتواند همانند گذشته به نقش‌آفرینی در مسائل جهانی بپردازد. بی‌جهت نیست که ترامپ از ایده پیوستن مجدد روسیه به این گروه و تبدیل جی ۷ به جی ۸ سخن می‌گوید. ترامپ آگاه است که بدون جذب و به‌کارگیری عنصری مؤثر از جناح مقابل، امکان اتخاذ و عملیاتی‌سازی تصمیمات راهبردی در گروه جی ۷ وجود ندارد.

 زمانی که خروجی امسال اجلاس جی ۷ به تصاویر خاله‌زنک‌بازی برخی روسای این کشورها و همسران ایشان ختم می‌شود، مشخص است که وزن و اعتبار تصمیمات این گروه تا چه حد، ضعیف و حقیر شده است و البته با توجه به روند کنونی، این تضعیف جایگاه و موقعیت گروه جی۷ همچنان ادامه خواهد داشت.

فراخوان انتخاب مدیر؛ موفقیت کوچکی که بزرگ می‌شود

محمد فاضلی در ایران نوشت:

نزدیک به دو سال است که ایده موفقیت‌های کوچک ایرانیان را طرح کرده و در کانالی با همین نام در «تلگرام» نیز پیشبرد آن را دنبال می‌کنم. کسب موفقیت‌های بزرگ در ساختارهای اداری و اجرایی بسیار سنگین و کند و کار به‌غایت دشواری است، اما می‌توان تغییر در این ساختارها را از کارهای کوچکی شروع کرد که قابلیت توسعه داشته باشند، اذهان را به خود جلب کنند، سبب بهبودهایی شوند که دیگران را نیز به کاربست آنها تشویق کنند.

من نام این کارها را موفقیت‌های کوچک گذاشته‌ام. بارزترین نمونه موفقیت‌های کوچک را که می‌رود تا بزرگ شود در دو سال گذشته شاهد بوده‌ام. رضا اردکانیان، وزیر نیرو، بعد از ۱۰ سال مدیریت در سطوح بالای ساختار اداری سازمان ملل متحد در آبان سال ۱۳۹۶ تصدی وزارت نیرو را بر عهده گرفت. اردکانیان همان ابتدا گفت که در سال‌های اشتغال در زیرمجموعه‌های سازمان ملل متحد با بیش از ۱۴۰ نفر نیروی انسانی از طریق روش فراخوان قرارداد امضا کرده و قصد دارد این شیوه از جذب نیروی انسانی را در ایران هم به‌کار گیرد.

رضا اردکانیان این کار را با اعلام فراخوان با انتخاب مدیر کل روابط عمومی وزارت نیرو آغاز و بر اعمال این روش ایستادگی کرد تا به امروز که قریب ۶۰ نفر از مدیران ارشد این وزارتخانه و شرکت‌های تابعه آن از همین شیوه برگزیده شده‌اند. نقطه اوج موفقیت این روش، انتخاب اولین معاون وزیر در ایران از طریق روش فراخوان بود.

من از ابتدا شاهد بودم که پیشبرد این ایده چه مشکلات عدیده‌ای داشت. پروتکل‌های فراخوان، گرفتن مدارک، محرمانگی اطلاعات، تضمین پاسخگویی در مقابل نهادهای نظارتی و چندین کار خرد و ریز اداری کمترین مشکلات پیش روی این روش بود. صدها منتقد و عیب‌جو وارد کارزار شدند تا بگویند مگر مدیر در وزارت نیرو قحط است که باید فراخوان داد.

عده‌ای آن را نمایش خواندند و شماری دیگر به انتخاب خارج از فراخوان شمار معدودی از مدیران اعتراض کردند. شرکت در اولین فراخوان‌ها برای برخی مدیران سخت بود، زیرا پیش از این عادت داشتند به کار دعوت شوند، با دست پیش بکشند و با پا پس بزنند. مقاومت‌ها طبیعی بود.

بسیاری از آنها که از فقدان شایسته‌گزینی در ایران شکایت داشتند، حالا که پای انتخاب از طریق فراخوان پیش آمده بود، برای‌شان سخت بود که دست از رویه‌های گذشته بکشند. دشوار بود که بپذیرند باید خودشان داوطلب شوند نه اینکه کسی از آنها دعوت کند و سخت بود باور کنند که رویه به گونه‌ای تنظیم شده است که نفوذ مقامات، دوست و رفقا، نمایندگان مجلس و سایر ذی‌نفوذان در انتخاب مدیران به صفر برسد.

مدیران منتخبی که به «فهرست کوتاه» می‌رسیدند و وزیر با آنها مصاحبه می‌کرد، اول باور نمی‌کردند که مصاحبه با آنها جدی است و برنامه کاری باید ارائه کنند. گرفتن برنامه کار از مدیران در گذشته خیلی متداول نبود. معلوم شده بود تلفن و سفارش مقامات و نمایندگان هم اثر معکوس دارد، زیرا این روش از اساس بنا شده بود برای انتخاب آدم‌هایی که معتقدند کیفیات و ویژگی‌های شخصی‌شان برای احراز سمت‌ فراخوان‌شده کافی است و به خود اعتماد دارند. این روش بر ضرورت مستقل ساختن مدیران اجرایی دولت از نفوذهای سیاسی بنا شده است و آن که از ابتدا دست به دامن توصیه و سفارش می‌شود حتماً شایستگی انتخاب شدن ندارد.

هیچ کسی نمی‌تواند مدعی بی‌عیب و نقص بودن رویه‌های اداری در نظام بوروکراتیک ایران شود و بی‌گمان انتخاب مدیران از طریق فراخوان نیز راه زیادی دارد تا به نقطه مطلوب برسد، اما درس‌هایی در داستان انتخاب مدیران از طریق فراخوان نهفته است.

درس اول اینکه در آبان ۱۳۹۶ که فراخوان شروع شد، فقط وزیر نیرو عوض شده بود و بقیه همان ساختار قبلی بود. یک وزیر (کنشگر صاحب اختیار کافی) که به ایده‌اش ایمان داشت و آن را در سطح جهانی آزموده بود، از موانع ساختاری نترسید و فراخوان را آغاز کرد.

او در دل ساختاری ناکارآمد و مخدوش در انتخاب مدیران، رویه جدیدی را بنا کرد و پای رشد آن ایستاد و می‌دانست تا کجا می‌خواهد پیش برود، تا انتخاب معاون وزیر، بتدریج و به نحوی که متوقف نشود. تجربه رضا اردکانیان نشان داد در دل ساختارهای ناکارآمد و رویه‌های نادرست جاافتاده تاریخی هم می‌توان نوآوری کرد و پیش رفت.

 این نوآوری با یک مطالبه تاریخی ملت ایران سازگاری داشت. مردم همواره خواهان شایسته‌گزینی بوده‌اند و بدیهی بود که اگرچه به‌دلیل بی‌اعتمادی عمیق نهفته در جامعه ایرانی، این کار ابتدا حتی ممکن است به تمسخر گرفته شود (بالاخص توسط آنها که مطمئن بودند با این رویه بختی برای مدیر شدن ندارند) اما بتدریج شناخته شده و به آن اعتماد می‌شود.

درس دوم اینکه وزیر نیرو پیشرفت‌هایش در اجرای این ایده را به نحو مناسبی اطلاع‌رسانی کرد. گزارش‌های کاربست این روش از مراحل اولیه در اختیار مقامات کشور قرار گرفت و در مواقع مختلف در رسانه‌ها توسط خودش و دیگران درباره آن سخن گفته شد. این ایده اکنون به جایی رسیده است که سازمان امور اداری و استخدامی کشور نیز به توسعه آن می‌اندیشد و مطالبه برای آنکه درصدی از مدیران کشور با این روش برگزیده شوند بالا می‌گیرد.

صدای ایده جذب مدیر از طریق فراخوان در جشنواره شهید رجایی هم می‌پیچد و موفقیتی که زمانی کوچک بود در کمتر از دو سال، به هر دلیل، از جمله برآمدن از تجربه جهانی و سازگاری با خواست بجای ملت، بزرگ می‌شود و در اذهان به راه می‌افتد.

جالب است بدانید که رئیس کمیسیون اجتماعی، فرهنگی و محیط‌ زیست شورای شهر خرم‌آباد در ششم شهریور ۱۳۹۸ اعلام کرده، بعد از تعیین معیارهای شهردار، انتخاب شهردار را از طریق فراخوان دنبال می‌کنیم. اطمینان دارم در آینده بیشتر درباره مطالبه برگزاری فراخوان برای انتخاب مدیران دستگاه‌های دولتی و عمومی خواهید شنید.

آنچه که در آبان ۱۳۹۶ موفقیت کوچک برای انتخاب مدیر کل روابط عمومی وزارت نیرو بود، می‌رود تا به مطالبه عمومی تبدیل شده و بزرگ شود. دیر نخواهد بود که کشور مجبور می‌شود فرآیند رسمی فراخوان و قوانین و مقررات آن را تنظیم کرده، به رسمیت بشناسد و حیطه کاربست آن را مشخص کند.

پرسش از امید اجتماعی را هم می‌شود مطرح کرد. امید در دل ساختارهای ناکارآمد مقاوم در برابر تغییر چگونه خلق می‌شود؟ امید بتدریج، بر اثر کردارهای نوآورانه، ایستادگی بر سر موفقیت‌های کوچک و رشد دادن آنها خلق می‌شود. امید وقتی خلق می‌شود که جامعه به یک موفقیت کوچک در حال رشد دل می‌بندد.

امید وقتی خلق می‌شود که موفقیت کوچک مقیاس‌پذیر است، یعنی وقتی شروع شد می‌تواند به عرصه گسترده‌تری بسط یابد و شعاع عمل بیشتری پیدا کند. این‌جا فرصت پرداختن به امید از منظر موفقیت‌های کوچک نیست، اما جا دارد از این زاویه نیز به فراخوان عمومی و هر ابتکار عملی از این دست پرداخته شود.

سیاست جدید حزب ا... و خواب آشفته اسرائیل

امیر مسروری در خراسان نوشت:

حزب ا... روز گذشته با یک ضربه کاری  به رژیم صهیونیستی عمل به وعده انتقام را آغاز کرد. نفربر زرهی ارتش رژیم صهیونیستی به شکل مستقیم توسط یگان ضد زره  حزب ا... با شلیک همزمان سه موشک  آن هم درعمق ۳ کیلومتری داخل اراضی اشغالی هدف قرار گرفته و منهدم شد.

حزب‌ا... در این حمله  انتقام شهادت  دو نفر از نیروهایش را گرفت ولی  هنوز انتقام حمله اخیر پهپادهای  اسرائیلی  باقی مانده است و به نوعی معادله هراس و  وحشتی که بعد از سخنرانی سید حسن نصرا... در سرزمین های اشغالی حکمفرما شده بود همچنان بر سر شهرک   نشینان صهیونیست باقی است .

بعد از سخنرانی  هفته گذشته نصرا...  عملا ارتش اسرائیل  از خطوط مرزی لبنان و فلسطین  عقب نشسته و از ساحل ناقوره تا روستای العدیسه؛ ۵۰ کیلومتر خط مرزی نیز تخلیه شده بود به عبارتی حزب ا... که توانسته بود بدون شلیک حتی یک گلوله  ارتش صهیونیستی را به چنین عقب نشینی وادار کند اکنون با آغاز عمل به وعده انتقام خود این فرایند را وارد فاز جدیدی کرده است.

روزی حزب ا... برای آزادی جنوب بیروت می جنگید و امروز برنامه ریزی حزب ا... عملیات در سراسر خاک سرزمین های اشغالی و تعیین کیفیت و شیوه نبرد با صهیونیست هاست. سخنان اخیر دبیر کل حزب ا... نشان داد، مقاومت اسلامی لبنان دیگر یک گروه ساده لبنانی برای دفاع از خاک این سرزمین نیست و می تواند بازیگری فراتر از جغرافیای سیاسی لبنان داشته باشد.

جغرافیایی که لبنانی ها برای نبرد با تل آویو تعیین می کنند و گستردگی آن را تشخیص می دهند. دستیابی به این قدرت درحقیقت تلاش جوانانی است که جز اعتقاد به خدا و استفاده از ظرفیت های موجود هیچ چیزی در دستشان نبود.

در گام اول باید گفت؛ حزب ا... به این جمع بندی رسیده است که الگوی سیاست گذاری دفاعی و امنیتی اش را بازنگری کند و در قبال تحرکات صهیونیست ها منتظر ضربه پذیری اول نباشد. در واقع سیاست جدید حزب ا... طراحی مکانیسم بازدارنده ای است که بتواند ضربه صهیونیست ها را پیش از وقوع دفع کند یا هزینه ضربه زدن را بالا ببرد.

پیشتر روزنامه رای الیوم به نقل از منابع آگاه مدعی شده  بود  که تصمیم حزب ا... برای پاسخ قاطع به تجاوز رژیم صهیونیستی  با واکنش کشورهای مختلفی مواجه شده و بسیاری از گروه های سیاسی و دولت های غربی از حزب ا... خواسته اند تا یک عملیات محدود و البته پیشتر برنامه ریزی شده انجام دهد و آسیب جدی به رژیم صهیونیستی وارد نسازد.

موضوعی که به طور کامل از سوی مقامات امنیتی مقاومت رد شد و این به آن معناست که معماری عملیاتی حزب ا... پیچیده تر از گذشته خواهد بود و باور پذیری آن هم وجود دارد و این مقامات تصمیم گیر حزب ا... هستند که مکان و سطح نبرد را مشخص می کنند.

موضوع دوم که در این  ماجرا  قابل توجه است، مسئله قدرت بازدارندگی حزب ا... در برابر یگان پهپادی و هوایی ارتش صهیونیستی است. حزب ا... مدعی است توانی را داراست که قدرت پدافندی دارد. اگر حزب ا... از قدرت پدافندی برخوردار باشد که پیشتر مقاومت در چند نقطه از جمله ایران و یمن از آن رونمایی کرده، باید اذعان داشت که مقاومت لبنان دیگر یک گروه شبه نظامی ساده نیست بلکه یک ارتش مسلح و بازدارنده است که می تواند توان امنیت آفرینی بالایی برای لبنان و استقلال آن ایجاد و لبنان را از یک کشور دسته چند منطقه ای به یک کشور بازیگر تبدیل کند. ترک مناطق شمالی توسط ارتش صهیونیستی نشان دهنده اطلاعاتی است که اسرائیلی ها از توان مقاومت دراین چند سال به دست آوردند و تل آویو می داند وعده حزب ا... صادق است.وعده ای که بخشی از آن روز گذشته محقق شد .

 مصلحت‌سنجی در رسیدگی قضائی نداریم

نعمت احمدی در آرمان نوشت:

پرونده به موضوعی می‌گویند که در یک مرجع قضایی اعم از دادگستری یا مراجعی مانند دیوان محاسبات مطرح باشد. به گفته یکی از نمایندگان مجلس پرونده تخلف ۱۲هزار میلیاردی آقای احمدی‌نژاد در دیوان محاسبات مطرح است، پرونده‌های دیوان محاسبات در خود دیوان مورد رسیدگی قرار می‌گیرند و موضوع این پرونده‌ها عمدتا تخلف از ردیف‌های بودجه و غیر کیفری است.

برخی نزدیکان آقای احمدی‌نژاد هم به دلیل تخلفات مالی در زندان به سر می‌برند یا پرونده‌هایشان در دست بررسی قرار دارد، مانند آقایان بقایی و مشایی. اگر پرونده آقای احمدی‌نژاد هم در قوه قضائیه فعلی مورد بررسی قرار گیرد ایشان تبدیل به اولین رئیس‌جمهوری خواهد شد که در ایران تحت تعقیب قضائی قرار می‌گیرد.

هنوز به این یقین نرسیده‌ام که آیا آقای احمدی‌نژاد پرونده کیفری مفتوح دارد یا خیر اما در امر و مقوله برخورد و رسیدگی مصلحت سنجی نباید جایی داشته باشد. مصلحت سنجی اگر صورت گیرد به مرور به رویه تبدیل خواهد شد و اصل قانون زیر سؤال خواهد رفت. تفاوتی نمی‌کند که متخلف چه کسی باشد یا در چه جایگاه حقوقی مرتکب جرم شده باشد، در هیچ شرایطی نمی‌توان بحث اجرای قانون را منوط به امر مصلحت کرد.

هر کس که پرونده‌ای در دادگستری داشته باشد و آن پرونده مورد رسیدگی دقیق قرار نگیرد، گذر زمان سبب خواهد شد که پای مسئول رسیدگی به پرونده که به هر دلیلی آن امر را به تأخیر انداخته نیز درگیر شود. تغییرات اخیر در قوه قضائیه نیز مؤید همین امر است.

با توجه به پاسخ شدیداللحنی که آقای محمد یزدی به آملی لاریجانی دادند می‌توان گفت آن نامه وجود داشته است. در نتیجه به نظر می‌رسد هنوز پرونده‌هایی که از رئیس‌جمهور پیشین ایران در دیوان محاسبات مطرح شده، شرایط کیفری پیدا نکرده و قوه قضائیه جهت بررسی‌های بیشتر ارجاع نشده، چرا که اگر این اتفاق صورت گرفته بود با توجه به نگاهی که آقای صادق آملی لاریجانی به جریان بهار داشت، حتما دستور رسیدگی صادر می‌شد و اگر این اتفاق نمی‌افتاد حداقل در افشاگری‌ها عنوان می‌شد که چرا این اتفاق صورت نگرفته است.

قانع نمی‌شوم که کسی بگوید احمدی‌نژاد پرونده‌ای ندارد اما سوال اینجاست پرونده تخلفاتی که وجود دارد به دستور شخص ایشان اتفاق افتاده بود یا نه؟ اما به جد معتقدم رسیدگی قضائی مصلحت‌پذیر نیست.

شوخی صادرات غیر نفتی در اقتصاد

مهران ابراهیمیان در جوان نوشت:

وقتی از اقتصاد مقاومتی سخن گفته می‌شود به معنای فاصله گرفتن از وابستگی به درآمدهای نفتی و تولید درون زای برون‌نگر است. شاید این جمله یکی از بهترین جملاتی است که به‌رغم تلاش‌های خصمانه برای لوث و ناکارآمدکردن این واژه در سال‌های اخیر به ادبیات اقتصادی کشور افزوده شده‌است. با این حال هیچ‌گاه این جمله ناب از تعریف اقتصاد مقاومتی مانند تعریف اقتصاد و مدیریت منابع در کشور جدی گرفته نشده‌است.

ایراد کار و نقطه تأسف‌بار زمانی عیان‌تر می‌شود که اقتصاد ما بر خلاف همه ادعای اقتصاددانان و دولتمردان به شکل عجیبی متمرکز بوده و در سال‌های اخیر دولت به تنهایی می‌توانسته در این خصوص تصمیم‌سازی‌های جدی و ایجاد زمینه برای تولید درون‌گرای برون‌نگر داشته‌باشد، اما ترجیح داده تا به جای اصلاح ساختارها و بهبود محیط کسب و کار بر برجام متمرکز شود و اقتصاد مقاومتی ویا به عبارت بهتر کاهش اتکا به درآمدهای نفتی و تولید دارای مزیت رقابتی در بازاهای جهانی را نادیده بگیرد و انجام امور روزمره را به جای اقتصاد مقاومتی جا بزند.

نگاهی به ترکیب این روزهای صادرات کشور که دولت مدعی کاهش نقش درآمدهای نفتی است نشان می‌دهد توسعه صادرات غیرنفتی و کاهش وابستگی به نفت بیشتر شبیه شوخی است، زیرا هم اکنون در حدود ۶۰ درصد صادرات مربوط به میعانات گازی و پتروشیمی است که با حداقل فرآوری در حال صادرات هستند. این نوع صادرات به معنای صادرات مستقیم انرژی ارزان و مواد هیدرو کربوری مفت است که در عمل نیروی انسانی یا تکنولوژی بومی کمترین نقشی را در صادرات ایفا می‌کند.

از همین‌رو است که رهبری در سخنرانی‌های اخیر خود به وضوح از دولت می‌خواهد تا نسبت به راه‌اندازی صنایع پایین‌دستی و جلوگیری از خام‌فروشی اقدامات عملی بکند و فرصت باقیمانده دولت از عمر دولت را نیز کم نمی‌دانند.
اما این تمام ماجرا نیست زیرا در بخش باقیمانده ترکیب صادرات نیز می‌توان به وزن سنگین صادرات مواد معدنی خام توجه کرد که در آن حوزه نیز با حداقل فرآوری در حال انجام است. بدیهی است که این بازار هم چندان نمی‌تواند چشم‌اندازی دائمی و مثبت در بازارهای جهانی داشته باشد. به علاوه حداقل فرآوری و ایجاد جذابیت در محصولاتی مانند سیمان و فولاد در واقع همان صادرات یارانه معادن ارزان و انرژی ارزان است که در اختیار بخش تولید نمایی قرار می‌گیرد که از مواهب انرژی ارزان بهره می‌برند و یارانه‌های انرژی را صادر می‌کنند.

اما وضع بخش دیگری که متأسفانه بر خلاف تصور، به نام تولید صادرات محور و به اسم بخش خصوصی فعال به شمار می‌روند، از این‌ها نیز بدتر است.

در این قشر از صادرکنندگان که همواره خود را طلبکار حاکمیت می‌دانند علاوه برانرژی و نیروی کار ارزان از نوع خاصی از یارانه‌های غیر مستقیم نفتی بهره می‌برند که کمتر به آن پرداخته شده‌است.

این گروه از محصولات که معمولاً اثرات زیادی هم در سبد معیشتی مردم دارند، معمولاً با ورود صادرکنندگان یا تولیدکنندگان قلابی هر بار یکی از بازارهای مصرفی کشور را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهند و قیمت‌ها را برهم می‌زنند.

آن‌ها از مواد اولیه وارداتی استفاده می‌کنند که معمولاً کالاهای واسطه‌ای (مواد اولیه) کارخانجاتشان از محل درآمد فروش نفت و تخصیص یارانه‌های دولتی تأمین می‌شود.

کالاهایی مانند آرد، دان مرغ، خوراک و داروهای دامی، روغن، کاکائو و قهوه، شیر و شکر که همگی برای کاهش فشار به اقشار دهک‌های پایین از یارانه‌های سنگین بهره می‌برند در نهایت با فرآوری‌های ساده در قالب لبنیات، شکلات، فرآورده‌های گوشتی (مانند کالباس و سوسیس) صادرات مجدد می‌شوند. به عبارت بهتر این گروه یارانه‌های انرژی، یارانه‌های مواد اولیه ارزان وارداتی را با استفاده از نیروی انسانی ارزان تلفیق می‌کنند تا هم گرانی را به ارمغان بیاورند و هم منابع نفتی را دوباره با قیمت ارزان‌تر برای منافع خود صادر کنندکه به نظرجزو بی‌منطق‌ترین فعالیت‌های اقتصادی کشور است. جالب‌تر آنکه برخی از همین تولیدکننده نماها در سال گذشته حتی حاضر به طی چنین پروسه‌هایی هم نشدند و ترجیح دادند که یارانه ارزی کالاهای وارداتی را بدون واردات کالاهای واسطه‌ای در بازار آزاد بفروشند و راحت‌تر پول در بیاورند.

با این اوصاف آیا این اقدامات تولید درون‌زای برون‌نگر است یا باید از اساس به دنبال تعریف جدیدی از تولید باشیم که مثلاً هر عرضه‌کننده لوازم خانگی، خود را تولیدکننده نداند و هر صادراتی را صادرات ایرانی ندانیم و با ایجاد محیط مناسب برای مولدان واقعی مانع از رانت‌خواری با نام‌های قابل احترام «تولید» و «صادرات» شویم.

جفا به عاشورا

علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:

ماه محرم برای شیعیان و به‏ویژه شیعیان ایران، حکایتی خاص و روایت‌هایی منحصربه‏فرد را در خود جای داده است. روایت‌هایی که از یک سو ریشه در حماسه و مواجهه‌ای عاشقانه و عارفانه با مرگ دارد و از سوی دیگر، سوگی نهان و آشکار را یدک می‌کشد.

نکته حائز اهمیت در این میان، بازخوانی روایت‌های متعدد و متکثر از عاشورا و حرکت امام حسین‏(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا است. این روایت‌ها، بیش از هر موضوع دیگری قرار دارند تا بازنمایی دقیقی از سیر اتفاقات و رویدادها داشته باشند و ابعاد پیدا و پنهان این حرکت عظیم و اثرگذار تاریخی را بازتاب دهند.

حرکتی که توانسته است از دل تاریخ به نسبت درازی قد کشیده و تصویری یکتا را در دنیای سنت بسازد. تصویری با ابعاد بسیار فراوان و ظرفیت‌های سترگ، کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیری که می‌تواند ذهن‌ها و قلب‌ها را تسخیر کرده و نوعی از شیفتگی و شیدایی را در مخاطبان به ودیعه بگذارد.

این موقعیت بی‌نظیر، بازخوانی روایت‌های عاشورایی را بیش از هر روایت دیگری حساس کرده است تا جایی که گاه روایت‌هایی مخاطره‌آمیز از این واقعه به دست می‌دهد. روایت‌هایی که می‌توانند اساس، دلایل، زمینه‌ها و موقعیت بروز این رویداد را با تحریف‌هایی جدی و اساسی روبه‌رو کنند. موضوعی که در سال‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری مشاهده شده و بیم آن می‌رود تا این روایت‌ها آرام‌آرام جایگزین حقایق و واقعیت‌های موجود در عاشورا شوند.

در این میان باید به چند نکته جدی توجه ویژه داشت. نخستین مسئله را باید در منحصربه‏فرد بودن واقعه عاشورا دانست. بررسی شرایط تاریخی و سیره و سنت امام شیعه نشان می‌دهد که چنین رخدادی در تاریخ تشیع منحصر به امام حسین‏(ع) بوده است و هیچ‌یک از پیشوایان شیعه اقدام مشابهی را به انجام نرسانده‌اند. البته تردیدی نیست که منطق اجتماعی عاشورا ـ مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی ـ منطقی عمومی و قابل تعمیم به تمام اعصار و زمان‌ها است. اما شیوه و روش مقابله با ظلم در عاشورای سال ۶۱ هجری قمری تنها مخصوص امام سوم شیعیان است.

این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که نمی‌توان و نباید رفتارهای عملگرایانه عاشورایی را به دیگر صحنه‌ها و عرصه‌های تاریخی و تجربیات در حال زیست عمومیت بخشید و انتظار داشت که با هر ظالمی در طول تاریخ و پهنای جغرافیا چون حسین برخورد کرد. ای بسا اگر سیدالشهدا هم شرایط زیست دیگری را تجربه می‌کرد و موقعیت حاکم وقت ـ یزید ابن معاویه ـ شکل و رنگ دیگری داشت، هرگز به سمت چنین کنشی حرکت نمی‌کرد.

مسئله نگران‌کننده بعدی موضوع عدم توجه به وجوه و انگاره‌های متکثر عاشورا و انحصار در سوگواری است. منابع تاریخی و تحلیل‌های به جا مانده از آن رویداد عظیم نشان می‌دهد که واقعه عاشورا یک تراژدی صرف نبوده است. چرا که در این واقعه حماسه، آزادگی، باورمندی، اعتقاد عمیق دینی، مردم‌شناسی، جامع‌نگری و... حضوری جدی، پررنگ و اثربخش داشته‌اند. که اگر این ابعاد نبود، عاشورا هرگز نمی‌توانست تا این حد مانا و ماندگار باشد. اما تقلیل عاشورا به یک تراژدی صرفا غمبار که مالامال از رویدادها و رخدادهایی تلخ، جانکاه و رقیق است، جفایی بزرگ در حق این کنش آزادمنشانه است.

گرچه ممکن است برخی تلاش کنند تا حسین(ع) و عاشورا را کوچک کرده و به یک صنف یا گروه خاص وابسته کنند، اما این حقیقت جاری، زنده و پویا بسیار فراتر از آن‌ها و صنف‏شان در تاریخ مانده و خواهد ماند. از قضا اساس ماندگاری اجتماعی عاشورا هم به این مسئله بستگی تام دارد. چرا که از هر گروه و دسته و اعتقاد و باوری در عاشورای ۶۱ هجری وجود داشتند و همه برای یک هدف در نهایت جانبازی را برگزیدند.

مسئله اما بر سر این است که نباید اجازه داد تا واقعه عظیم عاشورا به ابزاری برای بازارگرمی برخی به ابتذال کشیده شده و از ماهیت و هویت اصلی‌اش تهی شود. عاشورا را باید از زبان‌های مختلف، نگرش‌های متفاوت، خوانش‌های متکثر و برداشت متعارض شناخت.

تردیدی نیست که این نوع شناخت از عاشورا بازار بسیاری از «کاسبان محرم» را تخته خواهد کرد و به یقین مقاومت‌هایی بزرگ در برابر آن ایجاد خواهد شد. اما باکی نیست؛ برای این کار باید از خود عاشورا و حضرت حسین‏(ع) آموخت. عاشورا توانست تمام معارض‌ها و مخالف‌ها را شنیده، فهمیده و سرآخر آزاده و همراه کند.

نهایت آن‌که باید از این میراث بی‌نظیر فرهنگی، مذهبی و تاریخی صیانت کرد. بر نواندیشان دینی، نخبگان اجتماعی، متفکران سیاسی و علمای دینی است تا بیش از گذشته به حراست از این ودیعه الهی بپردازند و اجازه ندهند مورد سوءاستفاده و بهره‌کشی‌های مزورانه قرار گیرد.

هزینه مقاومت

در سرمقاله صبح نو آمده است:

 «اسرائیل تمایلی برای ادامه تبادل آتش با حزب‌الله ندارد!» این جمله را باید عصاره بذری دانست که سه دهه قبل امام خمینی(ره) و به‌تبع آن، انقلاب اسلامی در میان ملت‌های منطقه پراکندند و حالا بعد از سه دهه، دارد آرام‌آرام به‌بار می‌نشیند و ثمره می‌دهد.

برای آنکه اهمیت این جمله را متوجه شویم، شاید مرور تاریخ خالی از لطف نباشد. زمانی‌ تا همین سه‌چهار دهه قبل، صهیونیست‌ها هر زمان اراده می‌کردند، چند ساعت بعد با دفتر و دستک و خدم‌وحشم تا بیروت، پایتخت لبنان پیش می‌آمدند.

حالا در کمتر از نیم‌قرن فرزندان معنوی خمینی(ره) کبیر چنان نسقی از دشمن صهیونیستی کشیده‌اند که ارتش پر یال‌وکوپال عبری در انتقام هدف قرارگرفتن کاروان خودرویی‌اش توسط رزمندگان مقاومت به شلیک نمایشی توپخانه بسنده کرده و پس از گردوخاک رسانه‌ای در تلویزیون رسمی‌اش اعلام می‌کند تمایلی برای ادامه تبادل آتش با حزب‌الله ندارد.

این اعتراف صهیونیست‌ها مصداق بارز استراتژی رهبر انقلاب است: «هزینه مقاومت بسیار کمتر از هزینه سازش است». نه‌تنها جمهوری اسلامی بلکه نمونه‌های پایلوت مقاومت که از انقلاب اسلامی الگو گرفته‌اند هم حالا دارند در مناطق مهمی از کره زمین، برگ‌های مهمی از تاریخ را ورق می‌زنند.

این‌ها را بگذارید کنار نامه اخیر اسماعیل هنیه به رهبر انقلاب تا مشخص شود مسیر آینده منطقه به کدام سو در حال حرکت است. آینده نزدیک مقاومت فلسطین بسیار شبیه به این روزهایِ مقاومت لبنان خواهد بود.