کد خبر 989876
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۵

همسر شهید احمدی روشن می‌گوید: مصطفی اهل این نبود که کل ۴۰ روز را مشکی بپوشد، ولی محرم سال ۹۰، آخرین محرمش همه ۴۰ روز را مشکی پوشید و بعدا داخل گوشیش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی هم گرفته است.

به گزارش مشرق، الگو گرفتن از نهضت حسینی(ع) و واقعه عظیم عاشورا یکی از بزرگترین دلایل رزمندگان و شهدای بزرگ ما برای گام نهادن در مسیر جهادگری بوده است. خواه این جهاد از نوع جهاد در میدان نبرد باشد یا جهاد در میدان علم و عمل. همین امر موجب می‌شود در خاطرات و نحوه برخورد شهدا با ماه محرم و صفر اندکی بیشتر تأمل کنیم تا با توسل به سیره شهدا راه رستگاری در مسیر اهل بیت(ع) را بشناسیم.

مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور ماه 1358 در بیمارستان بوعلی شهر همدان به دنیا آمد. در سال 77 وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و تحصیلات خود را در رشته مهندسی شیمی آغاز کرد. در سال 81 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد و در همین رشته در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد و پس از آن وارد مرحله دکترای رشته نانو بیوتکنولوژی شد. در دوران تحصیل در دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشت و چندین مقاله ISI به زبان‌های انگلیسی و فارسی در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند.

بیشتر بخوانید:

شهید مصطفی احمدی روشن یکی از پایه گذاران سایت هسته‌ای نطنز بود. تاثیر بسیار مطلوبی در بخش تامین کالاها و خرید تجهیزات هسته‌ای در حوزه غنی‌سازی در زمان تحریم‌ها داشت. سرانجام 21 دی ماه 1390، مصطفی احمدی روشن در حالیکه عازم محل کار خود بود، دو تروریست موتورسوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی به خودروی وی که یک دستگاه خودروی پژو 405 بود، او را به شهادت رساندند.

برخی دوستان شهید احمدی روشن از خاطرات محرم‌های شهید در دوران دانش آموزی و دانشجویی نقل کردند:

سال سوم دبیرستان سه‌شنبه صبح‌ها و روزهای محرم می‌رفتیم مسجد مهدیه همدان، زیارت عاشورا. اگر دو تا مداح بودند، دنبال مداحی بودیم که بچه جبهه‌ای باشد و وسط زیارت عاشورا از جنگ هم حرف بزند. از شجاعت و جنگ امام حسین(ع) که برایمان می‌خواند، بیشتر گریه‌مان می‌گرفت. عشقمان این بود که برای امام حسین(ع) گریه کنیم. فکر می‌کردیم هر کس بیشتر اشک بریزد خوشبخت‌تر است. اگر یک روز کم گریه می‌کردیم، تا فردا از غصه دق می‌کردیم. بعضی وقت‌ها مصطفی می‌گفت «تو نمی‌ذاری من گریه‌ام بگیره، بیا از هم جدا بشینیم» هر کدام می‌رفتیم یک گوشه می‌نشستیم که حال همدیگر را خراب نکنیم.

***
مسجدی در همدان هست به نام کولانَج. پرشورترین هیئت مذهبی همدان که متعلق به بچه رزمنده‌هاست، در همین مسجد برگزار می‌شود. دهه اول و دوم فاطمیه 20 شب اینجا مراسم است، دهه اول محرم هم همینطور. مصطفی جز اعضای ثابت این مراسم‌ها بود. زیارت عاشورا و هیئت و حسین حسین، آدم ساز است. در دانشگاه شریف هم مصطفی به دست و پای بچه رزمنده‌ها که آمده بودند درس بدهند یا درس بخوانند، افتاده بود. برای همین روزهای زندگی او را که مطالعه می‌کنید، می‌بینید او روز به روز دارد بهتر می‌شود. ما یک سری بچه بسیجی‌هایی داریم آهسته و پیوسته پیش می‌آیند. بعد روز به روز بهتر می‌شوند. مخصوصا اگر جنبه علمی پیدا کنند که دیگر نور علی نور می‌شود.

فاطمه بلوری کاشانی همسر شهید احمد روشن نیز از محرم‌هایی که در جوار شهید بوده است چنین نقل می‌کند:

مصطفی اهل این نبود که کل 40 روز را مشکی بپوشد، ولی محرم سال 90، آخرین محرمش همه 40 روز را مشکی پوشید و بعدا داخل گوشیش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی هم گرفته که انگار آخرین تغییرات چهره‌اش هم برایمان بماند. من زیاد مصطفی را در حالت گریه ندیده بودم، نهایتا صورتش خیلی سرخ می‌شد. ولی عاشورای آخر که باهم در مراسم دانشگاه تهران شرکت کردیم، آنقدر شدید گریه می‌کرد که شانه‌هایش به شدت می‌لرزید. مطمئنم که مصطفی از همه چیز خبر داشت.

***
محرم سال 90، آخرین محرمی که با مصطفی تجربه کردم، حس و حال متفاوتی داشتم. سوز و غمی داشتم و انگار غم آقا بر دلم سنگینی می‌کرد و این شاید آمادگی برای شهادت مصطفی بود. زیاد اهل دنبال کردن برنامه‌های تلویزیونی نبودم که چند شب متوالی پای یک برنامه بنشینم، ولی آن محرم یادم می‌آید بعد عاشورا، تلویزیون برنامه‌ای گذاشته بود با نام روایت اسیری خاندان حسین" هر روز می‌نشستم و با دیدن برنامه و تعریف آن ماجراها اشک می‌ریختم. یادم هست یک شب از همان ایام، مصطفی از نطنز دو نصف شب رسید خانه. بیدار بودم و برنامه نیمه پنهان ماه را نگاه می‌کردم. قبل از خواب مقابلش ایستادم و گفتم: «من نمی‌توانم درک کنم مصطفی! آخر همسران شهدا چطور می‌توانند فراق شهیدانشان را تحمل کنند؟» مصطفی هم در جواب حرفی نداشت و فقط سر تکان داد.

***
مصطفی ایام محرم، نوحه خوانی داخل ماشین را دوست داشت. با علیرضا نوحه می‌گذاشتند و بلند بلند با هم همراهش می‌خواندند و سینه می‌زدند. معمولا هم مداحی‌های حاج محمود کریمی را می‌گذاشت. مداحی حاج محمود کریمی که مصطفای شهید به آن خیلی علاقه داشت این بود:

«شب اول محرم سینه زنت آرزوشه/با دستای یه پیر غلامت پیرهن سیاه بپوشه
تو کوچه‌ها با پرچمت امید به زندگی میاد/دوباره بوی نذری از روضه‌های خونگی میاد
سلام بر پرچم و علم سلام بر شعر محتشم سلام بر محرم
دم هیئت‌ها با گریه میگه مادر تو زهرا
قبول باشه حسینی ‌ها این عزاداریتون ان شاءالله
دوباره روضه رفتن‌ها بی‌ریاترین عمل شده/ دوباره هر محله‌ای پر علم و کتل شده...»

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: audio/mp3

حالا این روزها یاد شهید مصطفی احمدی روشن که در گلزار شهدای چیذر به خاک سپرده شده زمزمه مداحان و عزاداران حسینی این منطقه است.

منبع: تسنیم