سرویس جهان مشرق- نامها گاهی بیانگر واقعیت پدیده نیستند. یکی از این موارد، «معامله قرن» است که به قول الیاس سامو تحلیلگر پایگاه استراتژیک کالچر، مانند خرید گرینلند از دانمارک یک پروژه مضحکِ دیگر از ترامپ است.
این توافق که تنظیم مفاد آن رسماً توسط اسرائیل و آمریکا انجام شده، قرار است به عنوان یک توافق سه جانبه یه فلسطینیان تحمیل شود. جرد کوشنر داماد و مشاور ترامپ و جیسون گرینبلات سفیر پیشین صلح خاورمیانه از سوی کاخ سفید بارها برای مذاکره به رژیم صهیونیستی سفر کردند تا بر سر مفاد آن با نتانیاهو رایزنی کنند.
همایش منامه که با هدف نمایش سرمایهگذاری اقتصادی در سرزمینهای فلسطینی بر پا شد، نشان داد آمریکا ترجیح داده بخش اقتصادیِ توافق را بدون اعلام جزئیات آن اجرا کند. بنابر این هیچ بعید نیست که تأخیر چندباره در اعلام مفاد سیاسیِ این توافق نیز حربهای برای منتظر نگه داشتن بازیگران دیگر و اجرای چراغ خاموش آن بدون اعلام قبلی باشد.
بنابر این با اینکه گفته شده بعد از انتخابات ۱۷ سپتامبر در اسرائیل، مفاد سیاسی معامله قرن نیز اعلام خواهد شد، اما بهتر است محورهای آن را با توجه به سخنان جیسون گرینبلات در شورای امنیت به دست آوریم. وی در تدوین این تقریباً ۶۰ صفحه مستقیماً مشارکت داشته پس میتوان روی اطلاعاتش حساب کرد.
پاسخ به دو ابهام
پیش از ورود به بحث باید تکلیف خود را با دو ابهام روشن کنیم:
۱- چرا بخش اقتصادیِ توافق زودتر از بخش سیاسی علنی شد؟
الیاس سامو بر این باور است که غربیها عادت کردهاند عربها با پول، خریدنی هستند. بنابر این تصمیم گرفتند ابتدا شیرینی مزایای اقتصادیِ توافق را به آنها بچشانند تا برای اعطای امتیازات سیاسی آماده شوند.
۲- اصلِ عادیشدن وضعیت فلسطین بعد از معامله قرن، نمیتواند دستاورد اصلی سیاسی تلقی شود؟
این در صورتی یک دستاورد است که وضعیت به نفع مردم فلسطین عادی شود و الا اصل عادیشدنِ وضعیت که از ابتدای تشکیل دولت اسرائیل و بعد از هر غصب گسترده مورد درخواست صهیونیستها بوده است.
چهار محور بخش سیاسی معامله قرن
۱- شهرکنشینها
اکنون یکی از مهمترین چالشها میان فلسطینیان و اسرائیل، شهرکنشینها است و اگر قرار است در این باره هیچ اقدامی صورت نگیرد یا یک اقدام صوری انجام شود، هر کار دیگری بینتیجه است. جالب است که گرینبلات نیز با علم به همین موضوع در نشست شورای امنیت گفت «اینقدر وانمود نکنیم که تا موضوع شهرکنشینها مانع مذاکره دو طرف شده است».
او حتی از اینکه کلمه «settlement» به معنای اسکان برای این شهرکنشینها میشود ناراحت بود و گفت «اینها محلات و شهرها هستند» هر چند به روی خودش نیاورد چرا این شهرهای اینقدر معمولی خلاف کنوانسیونهای بینالمللی در سرزمین فلسطینیان بنا شده است. این شیوه نشان میدهد آنها سعی میکنند به جای حل مسأله، آن را پاک کنند. به جای «منطقه اشغالشده»، میگوید «منطقه مورد اختلاف» (disputed land). یعنی اگر ما جایی را گرفتیم، بیایید صحبت کنیم تا بخشی از آن برای ما بشود!
نتانیاهو از این هم پا را فراتر گذاشت و آب پاکی را روی دست همه ریخت: «به لطف خدا حاکمیت یهودی را به همه شهرکنشینها گسترش میدهیم». آیا مشخص نیست که این بند در بخش سیاسی معامله قرن چگونه تدوین شده است؟
۲- یک دولت مستقل و دارای حاکمیتِ فلسطینی در کرانه باختری
اگر فکر میکنید این عبارت «دولت فلسطینی» را غربیها برای حمایت از فلسطینیان بکار میبرند، اشتباه میکنید. این در واقع جایگزین عبارت «راهکار دودولتی» و «دولت مستقل فلسطینی» شده است که صهیونیستهای افراطی حتماً اسم آوردن از آن را نیز برنمیتابند. عبارت جدید کمک میکند تا آنها احساس نکنند اسرائیلِ آنها قرار است نصف شود یا اینکه فلسطینیان در دولت خود اختیار تام خواهند داشت، بلکه یک گوشهای برای فلسطینیان در نظر گرفته میشود.
این را گرینبلات در پاسخ به خبرنگار NPR نشان داد، زمانی که او پرسید «آیا فلسطینیان از همان استقلالی که اسرائیل برخوردار است، برخوردار خواهند بود» و گرینبلات حاضر نشد بگوید «بله» بلکه با یک جواب سربالا گفت «نمیتوان موضوعی چنین پیچیده و چند لایه را در چند شعار و عبارت خلاصه کرد». منظور او از «شعار و عبارت» همین «استقلال» بود و عملاً نشان داد این موضوع اصلاً در دستور کارشان نیست
۳- قرار دادن شرق بیت المقدس به عنوان پایتخت دولت فلسطینی
همان زمانی که ترامپ بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و سفارتخانه کشورش را به آن منتقل کرد، تکلیف این محور مشخص شد. نتانیاهو گفته است «ما در اورشلیم هستیم و اینجا هستیم که بمانیم» بنابر این توافق در این باره اساساً معنا ندارد. آنها «اورشلیم» را به عنوان پایتخت اعلام کردهاند، نه غرب آن را که حالا بخواهند شرقش را حاتمبخشی کنند.
نکته دیگر این است که اسرائیل چه اصراری داشته که پایتخت خود را در بیت المقدس قرار دهد؟ مگر رژیم صهیونیستی ادعا نمیکرد سرزمینهای اشغالی را به عنوان یک «سرزمین بدون ملت» به یهودیان به عنوان یک «ملت بدون سرزمین» دادهاند، پس چرا اصرار داشته که پایتختش در اورشلیم باشد؟ جز این است که بیت المقدس همواره در آن سرزمین مرکزیت داشته و محور هویت سرزمینیِ فلسطین بوده و هست؟
حالا آیا میتوان تصور کرد که اسرائیل با این همه اهمیتی که برای بیت المقدس و تصاحب آن قائل است و آبروی بینالمللیاش را بر سر آن گذاشته، بیاید و آن را به دو نیم تقسیم کند، تازه در حالی که میداند حتی اگر چنین کند نیز فلسطینیان آن را غاصب میدانند؟
۴- بازگشت آوارگان فلسطینی
اول اینکه با در نظر گرفتن سه مورد بالا، بازگشت آوارگان به سرزمینی تصاحبشده با شهرکها، بدون استقلال و بدون پایتخت چه معنایی دارد جز یک نمایش تبلیغاتی از چند فلسطینی که کوله بر پشت و ساک در دست به سرزمینهای اشغالی وارد میشوند؟
دوم اینکه ترامپ تکلیف این موضوع را قبلاً مشخص کرده است:دولت آمریکا نه تنها کمکها به UNWRA را که مسئول اصلی رسیدگی به آوارگان بود قطع کرد، بلکه قصد دارد با حمایت اعضای تندرو کنگره، تعریف آوارگان را به کسانی که در سال ۱۹۴۸ میلادی زنده بوده و از خانه خود آواره شدهاند، تقلیل دهند. این تعریف، شامل فرزندان آنها نمیشود و طبیعتاً کسانی که از ۷۱ سال پیش تا کنون زنده باشند، شاید تعدادشان از چند ده هزار تجاوز نکند.
جمعبندی
اسرائیل نه تنها قرار نیست حق فلسطینیان یا حداقل چند امتیاز سیاسی به آنها بدهد، بلکه میخواهد با حمایت سیاسی، اقتصادی و رسانهایِ ایالات متحده آنچه تا کنون به دست آورده را تثبیت کرده، گامهای بعدی را با وجهه بینالمللیِ بهتر بردارد و فلسطینیانی که به مبارزه ادامه دهند را با حمایت بیشتر از سوی سازمانهای بینالمللی از سر راه بردارد.
منابع
https://www.strategic-culture.org/news/۲۰۱۹/۰۹/۰۶/the-political-component-of-trumps-deal-super-absurd
https://twitter.com/IsraelArabic
https://www.politico.com/story/۲۰۱۹/۰۹/۰۶/jared-kushner-middle-east-avi-berkowitz-۱۴۸۴۳۳۹
https://۹۷۲mag.com/trump-cannot-simply-erase-the-palestinian-right-of-return/۱۳۷۶۲۴